• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ذوالقرنین (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





ذو القَرْنَيْن (به فتح قاف و نون و سکون راء و یاء) از واژگان قرآن کریم به معنای صاحب دو شاخ است.



ذو القَرْنَیْن: ظاهرا قَرْن در این کلمه به معنی شاخ است، ذو القرنین یعنی صاحب دو شاخ.


(وَیَسْاَلُونَکَ عَن ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَاَتْلُو عَلَیْکُم مِّنْهُ ذِکْرًا... ) (و از تو درباره «ذوالقرنین» مى‌پرسند؛ بگو: «به زودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو خواهم كرد...)برای این شخص در قرآن قصه مفصّلی است که در سوره کهف از آیه ۸۳ تا ۹۶ نقل شده است بدین بیان:
خدا به او در زمین قدرت و حکومت داد و همه وسائل حکمرانی را برایش فراهم آورد، او در سفری که به‌طرف مغرب کرد به جائی رسید که خورشید در محلی که آب تیره رنگ داشت غروب می‌کرد، در آنجا قومی یافت، خدا به او گفت: ‌ای ذو القرنین می‌توانی آنها را عذاب کنی یا نیکو رفتار نمائی. گفت ستمگران این قوم را کیفر خواهم داد و چون به‌سوی پروردگارشان برگشتند عذابی شدید دامن‌گیر آنهاست و آنان که اهل ایمان و رفتار نیکو هستند برای آنها پاداش نکوئی هست ما نیز با آنها سهل خواهیم گرفت.
سپس ذو القرنین با وسائلی که در اختیار داشت سفری به‌سوی مشرق کرد و به قومی رسید که در مقابل آفتاب حجابی و پوششی نداشتند (مردم بدوی بودند خانه و لباسی نداشتند تا از آفتاب مستور باشند) و ما به آنچه در نزد ذو القرنین از عدّه و تجهیزات بود دانا بودیم.
ذو القرنین پس از آن سفر دیگری آغاز کرد و با وسائل خود به‌راه افتاد تا میان دو کوه (یا دو دیوار عظیم) رسید در آنجا قومی یافت که بسیار ساده و بدوی بودند و گوئی زبان نمی‌فهمیدند، آن قوم گفتند: ‌ای ذو القرنین قوم یاجوج و ماجوج در زمین افساد می‌کنند، بر تو مزدی بدهیم تا میان ما و آنها سدّی بنا کنی، گفت آنچه خدا به من تمکّن داده از مزد شما بهتر است به نیروی بازو به من کمک کنید تا میان شما و آنها سدّی بسازم.
آنوقت گفت: تکّه‌های آهن بیاورید شکاف دو کوه را تکه‌های آهن چید تا مسدود شد، سپس گفت آن‌قدر به آنها دمیدند تا گداخته شدند و گفت: در آن مس ریختند، مس‌ها ذوب شده به‌صورت ملاط، آهن‌ها را به هم چسبانید و سدّ تکمیل شد قوم یاجوج و ماجوج بدین وسیله مهار شدند، زیرا نه قادر بودند آن را سوراخ کنند و نه می‌توانستند از آن بگذرند، ذو القرنین گفت: این رحمتی است از پروردگار من و چون وعده خدا آید آن را خورد کند و وعده خدا حتمی است.
این بود قصه ذو القرنین در قرآن اینک نکاتی از این قصّه:


۱- نقل این قضیّه در قرآن مجید به‌واسطه سؤال بوده است‌ (وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی‌ الْقَرْنَیْنِ‌... ) به قولی یهود از آن حضرت پرسیده‌اند و به قولی به اشاره یهود بعضی از قریش آن را خواسته‌اند.
۲- او در سفر غرب به جائی رسیده‌ که در نظر بیننده آفتاب در آبی تیره رنگ غروب میکرده است چنانکه تفصیل آن را در «حماء» نوشته‌ایم. در همان سفر ظاهرا با قومی جنگیده و غالب شده است و ستمکاران را کیفر و نیکوکاران را پاداش داده است، (اَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ‌... وَ اَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً... سَنَقُولُ لَهُ مِنْ اَمْرِنا یُسْراً) (امّا كسى را كه ستم كرده است، مجازات خواهيم كرد...و امّا كسى كه ايمان آورد و عمل صالحی انجام دهد، پاداشى نيكوتر خواهد داشت؛ و ما دستور آسانى به او خواهيم داد).
۳- او یا پیغمبر بوده و یا پیغمبری در لشکریانش وجود داشته زیرا خدا فرماید: (قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ‌ اِمَّا اَنْ تُعَذِّبَ وَ اِمَّا اَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً) (گفتيم: «اى ذوالقرنين! يا آنان را مجازات مى‌كنى، و يا روش نيكويى در مورد آنها انتخاب مى‌نمايى) ظهور این سخن در وحی آسمانی است و شاید حکم دینی را میدانسته لذا با «قُلْنا» تعبیر آمده.
۴- در سفر مشرق به قومی که تقریبا به حال توحّش زندگی می‌کردند رسیده است ولی برای چه به آنجا سفر کرده و با آنها چه معامله نموده است در قرآن ذکری نیست.
۵- در سفر اخیر به محلی رسیده که اهل آنجا از قومی چپاول‌گر در اذیّت بوده‌اند، محل سکونت چپاولگران در پشت کوه‌ها بوده و از شکاف میان دو کوه گذشته و به آنها حمله‌ور می‌شده‌اند و تاراجگران نام یاجوج و ماجوج داشته‌اند، چون یگانه راه حمله آنها شکاف کوه بوده و از جوانب دیگر راه عبور نداشته‌اند لذا از ذو القرنین تقاضا کرده‌اند آن شکاف را مسدود کند تا از شرّ آنها در امان باشند.
۶- سدّ میان شکافی است که با تکمیل آن دو کوه به‌هم برآمده و متّصل شده‌اند و مصالح ساختمانی آن عبارت بود از تکّه‌های آهن که روی‌هم چیده شده و سپس با مس مذاب به هم وصل شده است.
۷- سدّ از حمله یاجوج و ماجوج جلوگیری کرد زیرا قدرت سوراخ کردن آن را نداشتند و نیز نتوانستند از آن بگذرند.


این سدّ در کجای دنیا بود؟ پادشاهی که دو شاخ داشته باشد کدام است و یعنی چه؟ یاجوج و ماجوج چرا نتوانسته‌اند از جای دیگر بگذرند؟ و آن قوم کدام‌اند؟
آنچه در جواب این سؤالات گفته شده بسیار مختلف و گیج کننده است و قرآن مجید نظری به آنها نداشته و گرنه بیان می‌کرد. در اینجا فقط به دو جواب اشاره می‌کنم:

۴.۱ - دیوار چین

به نظر یا عقیده بعضی سدّ ذو القرنین همان دیوار معروف و تاریخی چین است، ناگفته نماند:
دیوار چین بین سال‌های ۲۰۴ تا ۲۲۰ قبل از میلاد یعنی در مدت بیست سال به فرمان «چین‌شی‌هوانک» امپراطور بزرگ چین ساخته شد، این دیوار که از سنگ و آجر بنا شده ۶۶۶ فرسخ یعنی در حدود چهار هزار کیلومتر طول دارد و از محلی بنام «چان‌هایکوان» آغاز شده و در مرزهای تبّت پایان می‌یابد. بلندی این دیوار هفت متر و نیم و پهنای آن در همین حدود است به‌طوری‌ که بر روی این پهنا شش نفر سوار می‌توانند پهلو به‌پهلو اسب تازی کنند. دیوار چین در سر راه خود از دره‌ها و کوه‌های فراوانی می‌گذرد و شامل نواحی پست‌تر از دریا تا ارتفاعات چهار هزار متری می‌باشد. دیوار مزبور توانست تا مدت سیزده قرن جلو تاخت و تاز اقوام وحشی را که می‌خواستند وارد چین شوند بگیرد ولی سرانجام در قرن ۱۳ میلادی چنگیز خان از این دیوار گذشته و بر سرزمین پهناور چین دست یافت.
ناگفته نماند: این دیوار نمی‌تواند سدّ ذو القرنین باشد زیرا آن سدّ میان دو کوه بوده و از آهن و مس ساخته‌ شده بود و این صفات در دیوار چین یافته نیست.

۴.۲ - کوروش کبیر

ابوالکلام آزاد دانشمند والا مقام و مسلمان هندی درباره ذو القرنین کتاب مستقلی نگاشته و او را کوروش کبیر پادشاه هخامنشی دانسته است، اینک به‌طور اختصار به آن اشاره می‌شود:

۴.۲.۱ - حمله و فتح لیدیا

کوروش پس از آنکه بر تخت نشست با پادشاه لیدی که کرزوس نام بود روبرو گردید. مورّخین یونان عموما عقیده دارند که برای اوّل‌بار کرزوس دست به دشمنی زد و کوروش را مجبور به توسّل به شمشیر نمود. کوروش در این جنگ پیروز شد، لیدی در آسیای صغیر موسوم به آناطولی (ترکیه امروز) قرار داشت، حکومت لیدی دست نشانده یونان بود، کوروش با مغلوبین طوری با بزرگواری رفتار نمود که مردم احساس نمی‌کردند که آتش جنگی به خانه آنها کشیده شده است. به نظر ابوالکلام این سفر که کوروش به غرب ایران کرده همان است که در آیات‌ (فَاَتْبَعَ سَبَباً • حَتَّی اِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ... )(او از اين اسباب، پيروى و استفاده كرد، تا هنگامى كه به غروب‌گاه آفتاب رسيد؛ در آن جا چنان به نظرش آمد كه خورشيد در چشمه تيره و گل‌آلودى غروب مى‌كند...) نقل شده است.

۴.۲.۲ - حمله به مشرق‌

حمله دوم کوروش متوجه مشرق شد قبائل وحشی و عقب مانده «کید روسیا» و «باکتریا» که در نواحی مشرق سکونت داشتند سر به شورش برداشته بودند، کوروش برای خواباندن فتنه به آنجا لشکر کشید. مراد از سرزمین کیدروسیا مکران و بلوچستان فعلی و «باکتریا» همان بلخ است و آیات‌ (ثُمَّ اَتْبَعَ سَبَباً • حَتَّی اِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی‌ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً... ) (سپس بار ديگر از اسبابى كه در اختيار داشت بهره گرفت، تا زمانى كه به خاستگاه خورشيد رسيد؛ در آن جا ديد خورشيد بر جمعيّتى طلوع مى‌كند كه در برابر تابش آفتاب، پوششى براى آنها قرار نداده بوديم. و سايبانى نداشتند)راجع به این مسافرت و حمله است.

۴.۲.۳ - حمله به شمال‌

حمله سوم کوروش به‌طرف شمال‌ ایران صورت گرفته که برای اصلاح امر «ماد» لشکر کشی کرده است. سرزمین «ماد» در شمال پارس قرار داشت و حدود آن به کوه‌های شمال که متّصل به دریای خزر و دریای سیاه می‌شوند می‌رسید، این نواحی بعدها به قفقاز و به اصطلاح پارسیان «کوه قاف» موسوم گشت.
کوهستان قفقاز فعلی در این سلسله کوه‌ها وجود دارد، در این حمله کوروش به نزدیک رودی رسید و در کنار آن اردو زد، اقوام این منطقه از دست قومی بنام «یاجوج و ماجوج» به کوروش شکایت کردند، او دستور داد سدّی آهنین در محلی که غارتگران از آن می‌گذشتند ساختند و بدین وسیله از تاخت و تاز آنها جلوگیری شد.
اگر به نقشه نگاه کنیم: آسیای غربی پائین دریای خزر وجود دارد و دریای سیاه بالای آن است و کوه‌های قفقاز نیز بین دو دریا در حکم یک دیوار طبیعی مرتفعی است این کوه‌ها که صدها میل طول دارند مانع بزرگی از رخنه کردن به این طرف و آن طرف آن کوه‌هاست تنها یک تنگه در میان آنها قرار دارد که محل عبور اقوام یاجوج و ماجوج بود، کوروش با سدّ آهنین آن تنگه را مسدود نمود که غارتگران‌: (فَمَا اسْطاعُوا اَنْ یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً) (سرانجام چنان سدّى ساخت كه آنها [طايفه يأجوج و مأجوج‌] قادر نبودند از آن بالا روند؛ و نمى‌توانستند سوراخى در آن ايجاد كنند).
این سدّ در محلی بین دریای خزر و دریای سیاه بنا شده و در تنگه میان سلسله کوه‌های قفقاز است این راه را امروز تنگه «داریال» می‌خوانند و در ناحیه «ولادی کیوکز» و تفلیس واقع شده، هم اکنون نیز بقایای دیوار آهنی در این نواحی هست. در سدّ ذو القرنین گفته می‌شود که آهن زیاد به کار رفته و بین دو کوه نیز ساخته شده است، معبر داریال بین دو کوه بلند واقع شده و این سدّ نیز که آهن زیادی در آن دیده می‌شود، در همین‌ دره وجود دارد.


همان اقوامی است که در اروپا آنها را «میگر» و در آسیا «تاتار» نامیده‌اند معلوم شده که در حدود ۶۰۰ سال قبل از میلاد یک دسته از آنان در سواحل دریای سیاه پراکنده شده و هنگام پائین آمدن از دامنه کوه‌های قفقاز آسیای غربی را مورد هجوم قرار دادند. این نقطه در آن روز مغولستان نامیده می‌شد، قبائل کوچ نشین آن «منغول» یا مغول نامیده می‌شدند. بنا به منابع چینی اصل کلمه منغول «منکوک» یا «منچوک» بوده است و این با کلمه عبری ماجوج بسیار نزدیک است.


لقب ذو القرنین (صاحب دو شاخ) متّخذ از خواب دانیال پیغمبر است که در خواب دید قوچی در کنار رود ایستاده و دو شاخ بلند دارد، این دو شاخ یکی به طرف جلو و یکی پشت او خم شده بود و با دو شاخ خود شرق و غرب را شخم می‌کرد و هیچ حیوانی در برابر او مقاومت نمی‌کرد، در همین حال می‌بیند که یک بز کوهی از طرف مغرب در حالی‌که زمین را با شاخ خود می‌کند، پیش آمد و میان پیشانی این بز یک شاخ بزرگ و عجیب پیدا بود، کم کم بز کوهی به قوچ نزدیک شد و بر او تاخت در این حمله دو شاخ قوچ بشکست و از مقاومت عاجز ماند.
فرشته‌ای به دانیال نازل شده و خواب را به کوروش و اسکندر مقدونی تعبیر کرد، قوچ دو شاخ کوروش، پادشاه پارس و ماد و بز کوهی اسکندر بود که دولت و دودمان هخامنشی را بر‌انداخت.


مجسمه سنگی کوروش که در نزدیکی‌های استخر پایتخت قدیم ایران در حدود پنجاه میلی سواحل «رودخانه‌ مرغاب» نصب شده بود. چون به‌وسیله خاورشناسان خطوط میخی آن خوانده شد، این مطلب را روشن‌تر نمود. مجسمه به قامت بشر عادی است، دو بال دارد مثل بال‌های عقاب و در روی سر او دو شاخ به‌صورت شاخ قوچ که از یک ریشه روئیده و به دو شاخ یکی رو به جلو و دیگری پشت آن رو به عقب است، مجسمه ثابت می‌کند که تصوّر ذو القرنین از خواب دانیال پیدا شده و مجسمه‌ساز از آن خواب پیروی کرده و چون کوروش بابل را فتح و یهود را از اسارت نجات داد خواب دانیال مشهور شد. (رجوع شود به کتاب ابوالکلام.
[۴۱] آزاد، ابوالکلام، کورش یا ذوالقرنین قرآن و تورات.
)


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۳۱۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۶۸.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۲۹۵.    
۴. کهف/سوره۱۸، آیه۸۳-۹۶.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۲.    
۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۵۹.    
۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۹۸.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۵۶.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۱۸.    
۱۰. کهف/سوره۱۸، آیه۸۳.    
۱۱. کهف/سوره۱۸، آیه۸۷-۸۸.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۳.    
۱۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۶۲.    
۱۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۵۰۱.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۵۷.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۲۰.    
۱۷. کهف/سوره۱۸، آیه۸۶.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۳.    
۱۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۶۱.    
۲۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۹۹-۵۰۰.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۵۷.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۲۰.    
۲۳. کهف/سوره۱۸، آیه۸۵-۸۸.    
۲۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۳.    
۲۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۶۰.    
۲۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۹۹.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۵۶.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۱۹.    
۲۹. کهف/سوره۱۸، آیه۸۹-۹۰.    
۳۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۳.    
۳۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۶۲.    
۳۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۵۰۲.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۵۸.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۲۲.    
۳۵. کهف/سوره۱۸، آیه۹۷.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۳.    
۳۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۶۵.    
۳۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۵۰۵.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۶۴.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۲۷.    
۴۱. آزاد، ابوالکلام، کورش یا ذوالقرنین قرآن و تورات.



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "ذوالقرنین"، ج۵، ص۳۱۲.    






جعبه ابزار