• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ذهنی‌گرایی اخلاقی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزاره‌های اخلاقی بیانگر واقعیتی خارج از اندیشه و احساس گوینده یا دیگران درباره اشخاص یا اعمال آن‌ها نخواهد بود. و تنها حاکی از پسند یا ناپسند گوینده یا عموم مردم نسبت به عمل یا اشخاص خاصی است.
[۱] مصباح، محمد تقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۴۱، تحقیق و نگارش احمد حسین شریفی، قم، موسسه آموزشی وپزوهشی امام خمینی رحمة‌الله‌علیه ، ۱۳۸۴.
این اندیشه در فلسفه اخلاق به «ذهنی گرایی» مشهور گشته است.



با توجه به مقدمه فوق «ذهنی گرایی» را این گونه تعریف می‌کنیم: «نظریه‌ای است که احکام اخلاقی درباره انسان‌ها یا رفتارشان را به نحوه واکنش مردم یا گوینده نسبت به آن‌ها یا اعمال آنها تعریف می‌کند.»
[۲] ادواردز، پل، فلسفه اخلاق، ص۱۹۲، ترجمه انشاء الله رحمتی، موسسه فرهنگی و انتشاراتی تبیان، تهران، ۱۳۷۸.

با توجه به این تعریف، ذهنی گرایی نظریه‌ای نیست که در باره ملاک خوبی و بدی اعمال بحث کند؛ یعنی نظریه‌ای هنجاری نیست بلکه نظریه‌ای است در باره ماهیت احکام اخلاقی
[۳] ریچلز، جیمز، فلسفه اخلاق، ص۵۵، ترجمه آرش اخگری، حکمت، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۷.
؛ بنابر این در حیطه مباحث فرا اخلاق قرار می‌گیرد. لازمه دیگر این تعریف آن است که این افعال یا فاعل‌ها، در غیاب انسان‌هایی که این احکام را بر آنها می‌رانند یا با احساساتی چون، تحسین، عشق ، تصویب ، نفرت ، یا عدم تصویب به آن‌ها واکنش نشان می‌دهند، محمولات اخلاقی را واجد نیستند.»
[۴] ادواردز، پل، فلسفه اخلاق، ص۱۹۲.

هم چنین از این تعریف لازم می‌آید که نظریات اخلاقی غیر قضیه‌ای یا شناخت ناگرا، نظریاتی ذهنی (ذهنی گرا) نباشند؛ زیرا بر طبق این نظریات هرگز قضیه اخلاقی‌ای وجود ندارد، در نتیجه احکام اخلاقی قضایایی درباره احساسات مردم نخواهند بود بلکه عین احساسات‌اند.
[۵] ادواردز، پل، فلسفه اخلاق، ص۱۹۲.
بر خلاف ذهنی گرایی که حکم اخلاقی را قضیه‌ای درباره احساسات گوینده یا مردم دیگر می‌داند.
بزرگترین شخصیت ذهن گرا (Subjectivist) فیلسوف اسکاتلندی قرن هجدهم دیوید هیوم بود. این نظریه در میان مردم شناسان نیز که احتمالا برجسته‌ترین ایشان ادرواردوستر مارک است متداول بوده است.
[۶] ادواردز، پل، فلسفه اخلاق، ص۱۹۴.
هیوم می‌گوید: «منشا وجوه افتراق اخلاقی یک حس اخلاقی است ولی منظورش این است که وقتی ما حکم می‌کنیم فلان چیز از نظر اخلاقی خوب است فقط می‌گوئیم که آن چیز (به نحو خاص) مورد پسند ماست یا احساس موافق ما را بر می‌انگیزد.»
[۷] اتکینسون، آر اف، فلسفه اخلاق، ص۱۰۷، ترجمه سهراب علوی نیا، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، چاپ اول، ۱۳۶۹.



ذهنی گرایی باتوجه به این که احکام اخلاقی در باره احساسات یا افکار گوینده است یا درباره احساسات یا افکار گروهی از مردم، قابل تقسیم است. گاهی احکام اخلاقی بیان گر احساسات گوینده است و گاهی بیان گر افکار او، گاهی هم مقصود از احکام اخلاقی، احساسات گروهی از مردم است. این قسم نیز می‌تواند چند صورت داشته باشد: یکی این که احکام اخلاقی بیان گر احساسات یا افکار جامعه گوینده باشد، دیگر این که احکام اخلاقی بیان گر احساسات یا افکار گروهی غیر از جامعه گوینده باشد. قسم سومی نیز وجود دارد و آن اینکه ذهنی گرایی بیان احساسات یا افکار اکثریت جامعه باشد.
[۸] پل ادواردز، فلسفه اخلاق، ص۱۹۴-۲۰۲.



مسمای اصلی ذهنی گرایی همان است که از نظر گذشت اما اگر بخواهیم معنایی عام از ذهنی گرایی در نظر بگیریم، احساس گرایی و هر نظریه غیر شناخت گرا، ذهنی گرا - در مقابل عینی گرایی- خواهد بود.
قرائت خاص ذهنی گرایی (ذهنی گرایی بسیط)، چنان که دیدیم با اشکالات مهمی روبرو بود. برخی با رد ذهنی گرایی، نظریه دیگری را پیشنهاد دادند که برخی از اشکالات وارد بر ذهنی گرایی ساده را نداشت. این نظریه همان احساس گرایی است. احساس گرایی متاثر از پوزیتیویسم، معتقد است گزاره‌های اخلاقی نه تنها حاکی از احساسات وافکار گوینده یا غیر او نیسنند تا به این وسیله پشتوانه تجربی داشته باشند بلکه این‌ها اصلا گزاره نیز نیستند و تنها نگرش و احساس گوینده‌اند. به عبارتی قضایای اخلاقی در واقع گزاره نمایند نه گزاره در نتیجه حاکی از چیزی نیستند بلکه نوعی از احساس‌اند. ما هنگامی که می‌گوییم دروغ گویی بد است نه خبر از یک واقعیت خارجی می‌دهیم و نه خبر از احساس خود در باره دروغ گویی. دروغ گویی بد است با دروغ گویی اه یکی است! آیر فیلسوف پزوتویست در کتاب معروفش - زبان، حقیقت و منطق - می‌گوید: «حضور علامتی اخلاقی در قضیه چیزی به مضمون واقعی آن نمی‌افزاید. مثلا اگر به کسی بگویم تو کار بدی کردی که آن پول را دزدیدی چیزی بیش از این نگفته‌ام که تو پول را دزدیدی. با علاوه کردن این که تو کار بدی کردی خبر دیگری در باره آن نداده‌ام؛ فقط عدم تصویب اخلاقی خود را اظهار داشته‌ام. درست مانند آن است که با لحن حاکی از وحشت گفته باشم تو پول را دزدیدی یا این خبر را با علاوه کردن علامت تعجب نوشته باشم. لحن وحشت یا علایم تعجب چیزی به معنای واقعی جمله نمی‌افزاید؛ فقط می‌رساند که اظهار این خبر نزد گوینده آن با پاره‌ای احساسات همراه بوده است. اکنون اگر خبر قبلی خود را تعمیم دهم و بگویم دزدیدن پول بد است، جمله‌ای گفته‌ام که هیچ معنای واقعی ندارد.... من با گفتن این که نوع عمل معین صواب است یا خطا، خبری واقعی نداده‌ام، حتی خبری درباره وضع ذهنی خود. تنها پاره‌ای عواطف اخلاقی را اظهار کرده‌ام، و کسی که ظاهرا معارض گفته من است احساسات خودش را بیان داشته است. پس این سؤال که کدام یک از ما درست می‌گوید بی معناست؛ زیرا هیچ یک از ما قضیه‌ای حقیقی را عنوان نمی‌دارد..
[۹] آ، جآیر زبان حقیقت منطق، ص۱۴۷-۱۴۵، ترجمه منوچهر بزرگمهر، تهران، انتشارات دانشگاه صنعتی شریف. بی تا.



این نظریه از همان آغاز با نقد‌های اساسی مواجه بوده است. مهم‌ترین این اشکالات به قرار ذیل‌اند:

۴.۱ - اشکال اول

ذهنی گرایی نمی‌تواند تبیین درستی از اختلاف اخلاقی ارائه کند
[۱۰] ریچلز، جیمز، فلسفه اخلاق، ص۵۸، ترجمه آرش اخگری.
؛ اخلاق با این نظریه به یک مفهوم بی استفاده ایی تبدیل خواهد شد؛ چرا که بر اساس این نظریه اندک نقد یا داوری غیر شخصی به طور منطقی ممکن نخواهد بود.
[۱۱] پویمان، لویی، در آمدی به فلسفه اخلاق، ص۵۶، ترجمه شهرام ارشد نژاد، انتشارات گیل، ۱۳۷۸.
لازمه چنین نظریه‌ای آن است که بین دو کس یا دو گروه که در مسایل اخلاقی دارای یک نظر نیستند هیچ گونه تقابل و اختلافی و جود نخواهد داشت، حال آن که چنین چیزی خلاف واقع است. برای مثال اگر حفظ حجاب و پوشش نزد شخص یا عده‌ای لازم و بی حجابی بد تلقی شود و در همان حین، شخص یا عده‌ای دیگر بی حجابی را عملی غیراخلاقی و بد ندانند، بر طبق این نظریه نباید میان آن دو گروه یا آن دو فرد اختلافی وجود داشته باشد؛ چرا که واقعیت عینی و خارجی به نام خوب و بد وجود ندارد تا آنها در اینکه حجاب خوب یا بد باشد با هم اختلافی داشته باشند بلکه در این جا با دو گزاره روبروییم که هر یک حاکی از احساسات یا اندیشه فرد یا گروهی نسبت به فعلی مثل حجاب هستند و احساسات نیز می‌توانند متفاوت باشند و این به آن معنا نیست که آن دو اختلاف نظر دارند وقتی کسی می‌گوید من نسبت به حجاب احساس خوبی دارم با این جمله دیگری که می‌گوید من نسبت به حجاب احساس بدی دارم ناسازگار نیست. این در حالی است که ما به عیان شاهدیم که وقتی کسی می‌گوید حجاب نادرست است منظور او بیان مطلبی ناسازگار با مطلبی است که شخص دیگر از بیان «حجاب نادرست نیست.» اراده می‌کند. اما ذهنی گرایی اخلاقی از تبیین این اختلاف نظر ناتوان است. در نتیجه بر اساس این نظریه افرادی هم چون چنگیز و هیتلر چنان اخلاقی‌اند که شخصیت‌هایی هم چون گاندی. این در حالی است که اخلاق آمده است از رنج بشری که به واسطه هیتلرها به وجود آمده است، بکاهد و اعمال چنین کسانی را غیراخلاقی جلوه دهد اما بر مبنای این نظریه هیچ گونه اختلاف نظری وجود ندارد تا بخواهیم عمل هیتلر را رد کنیم و عمل امثال گاندی را بپذیریم.

۴.۲ - اشکال دوم

بنابر ذهنی گرایی اخلاقی ما نباید در ارزیابی اخلاقی خویش دچار اشتباه شویم چرا که انسان احساسات خود را بی واسطه می‌یابد و فرض ذهن گرا نیز این است که واقعیت عینی وجود ندارد و حکم اخلاقی نیز چیزی جز بیان احساسات و افکار گوینده یا دیگران نیست. این در حالی است که ما گاها احساس می‌کنیم در ارزیابی‌های خود دچار اشتباه شده‌ایم و سعی می‌کنیم عقاید خویش را تصحصح کنیم. فردی معتقد است «طلاق، کاری درست است.» ، هم او با گذشت زمان در می‌یابد که در این عقیده به خطا رفته است و طلاق نه تنها کاری درست نیست بلکه کاری نادرست است. او در می‌یابد که قبلا در این مورد دچار اشتباه شده است. اما بنا بر ذهنی گرایی جایی برای اشتباه وجود نخواهد داشت.

۴.۳ - اشکال سوم

به فرض که بپذیریم حکم اخلاقی بیان گر احساس خوشایند یا بد ایند گوینده یا دیگران است اما جای این سوال هست که آیا این احساس، خود بر آمده از حکم به درستی یا نادرستی فعل نیست و در نهایت به یک واقعیت عینی رجوع نمی‌کند. اگر چنین است احساس تصویب (تحسین) نسبت به یک فعل غیر از حکم به درستی آن فعل است که واقعیتی عینی و خارجی است.
[۱۲] پل ادواردز، فلسفه اخلاق، ص۱۹۴.


۴.۴ - اشکال چهارم

بر اساس این نظریه چیزی به نام تمایلات زشت وجود ندارد؛ برای مثال اگر کسی میل به آزار دیگران دارد چنین عملی برای او اخلاقی است؛ چرا که بنابر این نظریه خوبی اخلاقی چیزی جز گزارش از احساسات گوینده یا عموم مردم نیست. اما شهود اخلاقی ما چنین چیزی را نفی می‌کند.

۴.۵ - اشکال پنجم

از لوازم ناخوشایند ذهنی گرایی اخلاقی، عدم امکان تعلیم و تربیت اخلاقی است؛ زیرا که ارزش‌های اخلاقی حاکی از احساسات و تمایلات فردند و احساسات و تمایلات بیانگر حالت‌های بالفعل شخص‌اند. این درحالی است که ارزش‌های اخلاقی نشانه چیزی است که مطلوب فرداند و آدمی می‌تواند و باید آنها را کسب کند. اگر به ذهنی گرایی رضایت دهیم باید به همین وضع موجود رضایت دهیم؛ چرا که ارزش چیزی جز احساس بالفعل نیست و ما ملزم به تغییر آن نیستیم.


۱. مصباح، محمد تقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۴۱، تحقیق و نگارش احمد حسین شریفی، قم، موسسه آموزشی وپزوهشی امام خمینی رحمة‌الله‌علیه ، ۱۳۸۴.
۲. ادواردز، پل، فلسفه اخلاق، ص۱۹۲، ترجمه انشاء الله رحمتی، موسسه فرهنگی و انتشاراتی تبیان، تهران، ۱۳۷۸.
۳. ریچلز، جیمز، فلسفه اخلاق، ص۵۵، ترجمه آرش اخگری، حکمت، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۷.
۴. ادواردز، پل، فلسفه اخلاق، ص۱۹۲.
۵. ادواردز، پل، فلسفه اخلاق، ص۱۹۲.
۶. ادواردز، پل، فلسفه اخلاق، ص۱۹۴.
۷. اتکینسون، آر اف، فلسفه اخلاق، ص۱۰۷، ترجمه سهراب علوی نیا، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، چاپ اول، ۱۳۶۹.
۸. پل ادواردز، فلسفه اخلاق، ص۱۹۴-۲۰۲.
۹. آ، جآیر زبان حقیقت منطق، ص۱۴۷-۱۴۵، ترجمه منوچهر بزرگمهر، تهران، انتشارات دانشگاه صنعتی شریف. بی تا.
۱۰. ریچلز، جیمز، فلسفه اخلاق، ص۵۸، ترجمه آرش اخگری.
۱۱. پویمان، لویی، در آمدی به فلسفه اخلاق، ص۵۶، ترجمه شهرام ارشد نژاد، انتشارات گیل، ۱۳۷۸.
۱۲. پل ادواردز، فلسفه اخلاق، ص۱۹۴.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله«ذهنی گرایی اخلاقی».    




جعبه ابزار