دین و مدیریت دنیا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خالق هستی،
دین و روشی را برای مدیریت در
دنیا و رسیدن مخلوقات به هدف، برنامهریزی و توسط رسولانش (علیهمالسلام)
ابلاغ کرده است که با تبعیت مردم از دستورات ایشان به سرمنزل مقصود خواهند رسید.
«
دین» اگر برای اداره و مدیریت دنیای آدمی، حرفی برای گفتن نداشته باشد، حقیقتا
دین نیست. درست است که کمال نهایی
انسان در این دنیای فانی و محدود حاصل نمیشود، اما از طریق و در گذر از همین
دنیا تامین و تحصیل میگردد. مگر نه این است که: «الدنیا مزرعه الاخرة» «دنیا کشتزار
آخرت است»
بنابراین آنچه در این دنیا بکاریم در آخرت درو خواهیم کرد. از این رو معقول نیست که
خداوند حکیم گام زدن در راستای کمال نهایی اخروی را طلب کند، اما برای مدیریت حیات دنیای بشر که کشتزار حیات و کمال اخروی است، برنامهای نداشته باشد.
سکولاریسم (Secularism) به معنای جدا انگاشتن
دین از دنیای آدمی، اساسا چیزی جز
انکار دین نیست. «
دین» وقتی هادی
بشر است که راه زندگی و طریقه زیستن آدمیان در میان انبوهی از گرایشات و تمایلات و تزاحمات حیات مادی و طبیعی را ارائه دهد. از این روست که
دین علیالاصول نمیتواند از
حقوق،
سیاست،
جامعهشناسی،
روانشناسی،
تعلیم و
تربیت،
اقتصاد،
مدیریت و... خالی باشد. ما اگر مثلا سیاست را از دیانتمان جدا بپنداریم، اصلا دیانت هم نداریم و
دینی که کاری به مدیریت انسان در
زمین و
زمان نداشته باشد، اساسا
دین نیست.
امام خمینی معتقد است از منظر جهانبینی توحیدی، پیدایش انسان با
دینورزی همراه است و اصولاً
دین در فطرت آدمی ریشه دارد؛
زیرا انسان بر اساس
فطرت خود طالب کمال مطلق است و اگر انسان به دنبال لذتها و جمال دنیوی میرود، به جهت خطای در تطبیق است و در تشخیص کمال مطلق به خطا رفته است.
وگرنه عشق جبلّی انسان متوجه محبوب مطلق است. بنابراین فطرت انسان خداجوست و
احکام فطرت از اموری است که هیچیک از افراد بشر در آن اختلاف ندارند. اگرچه بعضی از آن غافلاند، با تذکر و تنبه آن را تصدیق میکنند.
انسان به حسب طبیعت خود موجودی مدنی و اجتماعی است و معاش و زندگی او در تعامل و تبادل با انسانهای دیگر امکانپذیر است ازاینجهت در این تعامل نیاز به قانون دارد، این قانون،
دین و شارع مقدس است. به اعتقاد امام خمینی انسان برای رسیدن به
سعادت دنیوی و اخروی، نیاز به قوانینی دارد که او را به این هدف برساند و این سعادت از راه قوانین بشری به دست نمیآید، زیرا غایت قوانین بشری نظم و انضباط و دفع حرج و مرج در حیات بشری است و برای انسان و انسانیت و کمال او برنامه ندارد، درحالیکه
دین و ادیان الهی، سعادت فردی و اجتماعی و سعادت دنیوی و اخروی او را تامین میکنند.
ازآنجاکه انسان دارای درجات و مراتبی است که از عالم طبیعت با اتصال به عالم الوهیت امتداد دارد، قانونگذار باید کسی باشد که به این درجات وجودی مطلع باشد و بتواند برای همه درجات و ابعاد وجودی انسان قانون وضع کند، همچنین قانونگذار باید از محدودیتهای بشری و طلب نفع و شهوتها برکنار باشد و حق خالقیت و مالکیت بر بندگان داشته باشد تا به
حکم عقل قانون او نافذ و واجبالاطاعه باشد افزون بر اینکه قانون بشری نمیتوانند بهتنهایی نظم و حقوق بشر را حفظ کنند مگر اینکه مجریان و
حاکمان در جامعه به یک قدرت الهی معتقد باشند و خود را در مقابل آن مسئول بدانند.
معالاسف استعمار فرهنگی در طول سالیان متمادی، ذهنیت برخی از
مومنان و متدینان و فرهیختگان
دینی ما را چنان مورد هجوم و تحت تاثیر خود قرار داده است که هنوز هم چنین میپندارند که دیانت جدای از سیاست است! پارهای چنین توهم میکنند که هرگونه تلاش برای کسب
حکومت و
قدرت، تلاش برای صرف دنیاست و ربطی به
دین و آخرت ندارد. این پندار و توهم نادرست، در طول سالیان دراز زمینه را برای نفوذ اجانب و استعمارگران شرق و غرب در بلاد اسلامی فراهم ساخته و به تدریج
دین را از صحنههای مدیریت عالم و آدم به کناری زده و منزوی کرده است.
چرا باید آمریکای مستکبر مدعی برقراری نظم نوین جهانی باشد؟ چرا ما مدعی نظم جهانی نباشیم؟ و چرا محور نظام و انتظام دنیای امروز،
دین وحیانی و
کتاب آسمانی نباشد؟ ادیان الهی و کتب آسمانی و پیامبران ربانی همه برای تشکیل
حکومت و به دست گرفتن قدرت و مدیریت جوامع بشری آمدهاند تا مردم در پرتو
دین خدا به «
قسط» و «
اعتدال» در حیات نائل آیند و نظام و آئین و دولتی را بر جامعه و زندگی خویش
حاکم کنند که زمینههای استکمال و تعالی و تقرب آدمیان به سوی کمال مطلق را فراهم سازد. از این روست که «اجتناب از
طاغوت» همسنگ «
عبادت خدا» قرار میگیرد و خداوند میفرماید:
«ولقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت»
«ما در میان هر امتی، پیامبری مبعوث کردیم تا به آنان بگوید خدا را
عبادت کنید و از طاغوت بپرهیزید»
حکیمان و
فقیهان ما باید در راهکارهای نظری و عملی محقق ساختن «قسط» در جامعه بشری، تامل و
تدبر بیشتری بنمایند. مگر «قسط» هدف ارسال رسولان و
غایت انزال
کتاب و
میزان نیست؟
خداوند میفرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»
«ما رسولان خویش را با ادله و شواهد متعدد فرستادیم و با آنان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به قسط و
انصاف برخیزند»
در زمان ما، مسئولیت
قیام به قسط، پیش و بیش از دیگران بر دوش عالمان
دینی سنگینی میکند. از اینرو لازم است بحثهای
عدالت اجتماعی و مسائل سیاسی و
فلسفه حکومت دینی و... در حوزههای علمیه کاملا جدی و ضروری تلقی شود و ذهن و ضمیر طلاب و دانشپژوهان علوم
دینی به سمت مباحث اجتماعی اسلام بیش از پیش سوق داده شود.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «دین و مدیریت دنیا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۲۷. •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.