• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دَبّ (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





دَبّ (به فتح دال و تشدید باء) از واژگان قرآن کریم به معنای راه رفتن آرام و حركت خفيف حیوانات است.
به همین دلیل دابّه را جنبنده معنا کرده‌اند.
جمع آن دَواب می‌باشد.
مشتقات دبّ که در آیات قرآن آمده عبارتند از: دَابَّة و الدَّوَاب



دَبّ و دَبِيب به معنى راه رفتن آرام و حركت خفيف است.
در حیوان به كار می‌رود و در حشرات بيشتر استعمال می‌شود.
قاموس نيز راه رفتن آرام گفته است.
در صحاح گويد: هر راه رونده بر روى زمین دابّه است.
اين‌كه دابّه را جنبنده گفته‌اند به اعتبار حركت و راه رفتن است.


به مواردی از دَبّ که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - دَابَّةٍ (آیه ۴۵ سوره نور)

(وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَ‌ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ)
خداوند هر جنبنده‌اى را از آبى آفريد.)
در قرآن مجيد درباره تمام جنبندگان اعمّ از انسان، حيوان و غيره به كار رفته است.

۲.۲ - الدَّوَابِ (آیه ۲۲ سوره انفال)

(إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ‌)
يعنى «بدترين جنبندگان در نزد خدا اين کفّار كر و لال‌اند كه نمى‌فهمند.»
دَواب جمع دابّة است. در بعضى موارد از آن تمام حركت‌كنندگان مراد است.

۲.۳ - الدَّوَابِ (آیه ۵۵ سوره انفال)

(إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ‌)
(به يقين، بدترين جنبندگان نزد خدا كسانى هستند كه كافر شدند و به هيچ وجه ايمان نمى‌آورند.)
به طور قطع به انسان شامل است.

۲.۴ - الدَّوَابِ (آیه ۲۸ سوره فاطر)

(وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ‌)
(و از انسان‌ها و جنبندگان و چهارپايان انواعى با رنگ‌هاى مختلف آفريديم.)
در بعضى از موارد مراد از آن غير انسان و غير چهارپایان سه گانه (بقر، غنم و شتر) است.

۲.۵ - دَابَّةً (آیه ۲۷ سوره نمل)

(وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ‌ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ‌)
(و هنگامى كه فرمان عذاب آنها فرا رسد (و در آستانه رستاخيز قرار گيرند)، جنبنده‌اى را از زمين براى آنها خارج مى‌كنيم كه با آنان سخن مى‌گويد كه مردم به آيات ما ایمان نمى‌آوردند.)
از اين آيه به دست می‌آيد كه در آينده جنبنده‌اى از زمين خارج شده و با مردم سخن خواهد گفت.
كلمه «انّ» در آخر آيه به فتح الف است و لام علّت در آن مقدّر می‌باشد و بعضى آن را به كسر الف خوانده‌اند. در آن صورت احتياج به تقدير نيست و در هر دو صورت، علّت مطلب قبلى است. يعنى دابّه را خارج می‌كنيم و با ايشان سخن می‌گويد؛ زيرا كه مردم به آيات ما ايمان نمی‌آورند و خروج دابّه براى آن است كه ايمان بياورند و حق براى آنها روشن شود. (گر چه از عذاب رها نخواهند شد.)
اگر اين دابّه انسان باشد، بيرون آمدن او خرق عادت ولى سخن گفتن او قهرا عادى خواهد بود و اگر حيوان باشد كلامش مثل خودش خارق عادت است.
درباره اين دابّه سخن بسيار گفته‌اند.
عدّه‌اى گويند از شرايط قيامت و از مقدّمات آن است.
در المیزان می‌گويد در كلام خدا چيزی كه بيان و تفسير اين آيه باشد پيدا نيست و آن كدام است و چه صفت دارد و كى خارج می‌شود و چه سخن می‌گويد؟ بلكه سياق آيه بهترين دليل است كه قصد از آن مبهم‌گوئى است و آن كلامى است مرموز.
ناگفته نماند در بعضى روايات به علی (علیه‌السّلام) و امام زمان (علیه‌السّلام) تفسير شده ولى روايات ديگرى كه ضدّ آنهاست نيز نقل شده است.
مابعد آيه فوق در قرآن چنين است‌:
(وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ • حَتَّى إِذا جَاؤُوا قالَ أَ كَذَّبْتُمْ بِآياتِي وَ لَمْ تُحِيطُوا بِها عِلْماً أَمَّا ذا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ • وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا يَنْطِقُونَ‌)
(به خاطر آور روزى را كه ما از هر امّتى، گروهى را از كسانى كه آيات ما را تكذيب مى‌كردند محشور مى‌كنيم و آنها را نگه مى‌داريم تا به يكديگر ملحق شوند. تا زمانى كه به پاى حساب مى‌آيند، خداوند به آنان مى‌گويد: آيا آيات مرا تكذيب كرديد در حالى كه احاطه علمى بر آن نداشتيد؟! بگوييد شما چه اعمالى انجام مى‌داديد؟! در اين هنگام، به سبب ظلمشان فرمان عذاب بر آنها واقع مى‌شود و آنها سخنى براى گفتن ندارند.)
به نظر می‌آيد كه مراد از «وَقَعَ الْقَوْلُ» در اينجا همان‌ «وَقَعَ الْقَوْلُ» در آيه اوّل باشد و اين آيات صريح در وقوع قیامت نيستند، بلکه آيات فوق از يک تحوّل عجيبى در آينده خبر می‌دهد و شايد مراد عصر امام زمان (علیه‌السّلام) باشد.
فرید وجدی در دائرة المعارف مادّه دبب درباره دابّه بعضى از آنچه را كه در بالا نقل شد و احتمالات ديگر نيز نقل كرده و آن‌گاه‌ «تُكَلِّمُهُمْ» را در آيه كه به معنى سخن گفتن است با تخفيف به معنى زخم زدن گرفته و احتمال داده كه در آينده چنين حشره‌اى پيدا شده و تكثير گشته و مردم را اذيّت خواهد داد و نيز دابّه را اسم جنس گرفته است.
[۴۳] وجدی، فرید، دائرة المعارف.

ولى سخنش با اوّل و آخر آيه چنان‌كه گفته شد جور در نمی‌آيد.
طبرسی قرائت‌ «تُكَلِّمُهُمْ» را به فتح تاء و تخفيف لام شاذّ دانسته است.

۲.۶ - دَابَّةٍ (آیه ۶۱ سوره نحل)

(وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ‌ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى)
(و اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان مجازات مى‌كرد، جنبنده‌اى را بر روى زمين باقى نمى‌گذارد. ولى مجازات آنها را تا زمان معيّنى به تأخير مى‌اندازد.)
همچنين است آيه ۴۵ سوره فاطر
(وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى)
(اگر خداوند مردم را به‌ سبب كارهايى كه مرتكب شده‌اند مجازات كند، جنبنده‌اى را بر پشت زمين باقى نخواهد گذاشت؛ ولى به لطفش آنها را تا سرآمد معيّنى تأخير مى‌اندازد.)
مضمون هر دو آيه آن است كه هرگاه خدا می‌خواست مردم را با اعمال بد آنها مؤاخذه كند هيچ جنبنده‌اى در روى زمين نمى‌ماند.
گفته‌اند: پیامبران و اوصیاء معصوم‌اند چون آنها ظالم نيستند، پس لازم بود آنها بمانند.
در اين صورت به حكم كلّى‌ «ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ‌ دَابَّةٍ» خدشه وارد می‌شود. يعنى اگر خدا می‌خواست همه را مؤاخذه كند باز عدّه‌اى در روى زمين مى‌ماندند؛ زيرا گناه ندارند. وانگهى اگر دابّه شامل غيرانسان باشد آنها چه تقصيرى دارند تا در اثر عقوبت انسان آنها هم از بين بروند؟!
در المیزان می‌گويد اگر خدا مؤاخذه می‌كرد، اكثر مردم در اثر ظلم از بين می‌رفتند و معصومین نيز در اثر هلاک پدرانشان به دنيا نمی‌آمدند و آن‌گاه در نقل و ردّ اشكال‌ها مفصّل بحث كرده است و نيز گفته بعيد نيست كه مراد از دابّه انسان باشد.
به نظر نگارنده هيچ يک از دو اشكال وارد نيست و آيه شريفه درصدد بيان مهلت خداوند نسبت به مردم است و منظور از دابّه انسان و عموم عقوبت نسبت به گناهكاران است. يعنى اگر خدا می‌خواست مردم‌ را مهلت ندهد و در اثر گناهان به فوريّت موأخذه كند لازم بود احدى از مجرمين را در روى زمين نگذارد. وليكن سنّت خدا بر مهلت جارى است‌. «وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى‌» اين است آن كه با ذهن خالى از آيه به دست می‌آيد.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۳۲۳.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۰۶.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۲، ص۵۴.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۰۶.    
۵. فیروزآبادی، مجدالدین، القاموس المحیط، ص۸۲.    
۶. جوهری، ابونصر، الصحاح، ج۱، ص۱۲۴.    
۷. نور/سوره۲۴، آیه۴۵.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۶.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۱۹۰.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۳۷.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۵۳.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۳۳.    
۱۳. انفال/سوره۸، آیه۲۲.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۵۲.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۴۲.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۹۰.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۱۸.    
۱۸. انفال/سوره۸، آیه۵۵.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۶.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۱۴۷.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۱۱۱.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۴۵.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۴۹.    
۲۴. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۸.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۶.    
۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۵۹.    
۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۲.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۴۵.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۳۵.    
۳۰. نمل/سوره۲۷، آیه۸۲.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۸۴.    
۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۶۶.    
۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۹۵.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۴۲.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۶۵.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۶۷.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۹۶.    
۳۸. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۸۴.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۸۱.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۴۰۵.    
۴۱. نمل/سوره۲۷، آیات۸۳-۸۵.    
۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۸۴.    
۴۳. وجدی، فرید، دائرة المعارف.
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۶۴.    
۴۵. نحل/سوره۱۶، آیه۶۱.    
۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۳.    
۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۰۵.    
۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۸۰.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۸۳.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۶۸.    
۵۱. فاطر/۳۵، آیه۴۵.    
۵۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۴۰.    
۵۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۸۴.    
۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۵۹.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۵۷.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۴۵.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۰۵.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۸۰.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «دبّ»، ج۲، ص۳۲۳.    






جعبه ابزار