دولت موحدون
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دولت
موحدون که بر اساس دیدگاههای خاص توحیدی مؤسس این دولت، به این نام موسوم شده تحت تاثیر
اندیشه مهدویت در سال ۵۱۵ هجری بنیان نهاده شد و توانست بیش از یک
قرن بر غرب
سرزمینهای اسلامی حکومت کند.
بنیانگذار این دولت، "محمد بن عبدالله تومرت" در حدود ۴۷۵ در هرغه یکی از قبایل مصامده در منطقۀ سوسِ مغرب بدنیا آمد و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در زادگاهش در اوایل
قرن ششم به قرطبه رفت، سپس طی سفری علمی به شرق اسلامی در
سال ۵۱۰ هـ به مغرب باز میگردد و بساط موعظه و
امر به معروف و نهی از منکر در میگستراند.
در مراکش افکار واندیشههای انقلابیاش تاب تحمل از مرابطون گرفت لذا او را به ترک مراکش واداشتند پس در سال ۵۱۴ به قبیلهاش برگشته و با نقل
روایات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دربارۀ
مهدی، مردم را به فراهم آوردن زمینۀ ظهورش تشویق میکرد، تا اینکه با افزایش شمار یاران و استحکام موقعیتش، خود را ملقب به مهدی معصوم کرده و در
ماه رمضان ۵۱۵ هـ از مردم بیعت گرفت و دولت
موحدون را بنیان نهاد.
دولت
موحدون که بر اساس دیدگاههای خاص توحیدی مؤسس این دولت، به این نام موسوم شده تحت تاثیر
اندیشه مهدویت در سال ۵۱۵ هجری بنیان نهاده شد و توانست بیش از یک قرن بر غرب
سرزمینهای اسلامی حکومت کند.
اقدامات ابن تومرت در اعزام مبلغ از یک سو و حملات نظامی علیه قبایل پیمانشکن، پیوستن دیگر قبایل بربر را به همراه داشت و پیروزیهای نظامی اولیه او نیز این امر را تداوم بخشید. پس در سال ۵۱۸ پایگاه حکومتش را از ایلجیز به تینملل منتقل کرد تا اینکه در سال ۵۲۴ در پی شکستی سنگین در
جنگ بحیره از مرابطون، خود نیز جان سپرد.
با
مرگ ابن تومرت، "عبدالمؤمن بن علی" به عنوان خلیفۀ مهدی، جانشین او شد و توانست با فائق آمدن بر معضلات و مشکلات ناشی از تبعات منفی شکست از مرابطون، شهرهای تحت سلطۀ مرابطون را یکی پس از دیگری فتح کرده و با غلبه بر دولتهای مرابطون، اندلس و بنی حماد قلمرو موحدان را تا مغرب اقصی و ادنی و بلاد افریقیه و بسیاری از بلاد افریقیه و بسیاری از بلاداندلس توسعه دهد.
با ادامه روند صعودی
قدرت موحدین در زمان سه خلیفۀ بعدی – یوسف و یعقوب، پسران منصور و قسمت عمدۀ خلافت ناصر –
دوران شکوفایی موحدین رقم خورد،
دورهای که از سال ۵۵۸ شروع و تا سال ۶۱۰ هـ ادامه یافت.
از مهمترین ویژگیهای این
دوره توسعۀ
عمران و
رفاه مادی و خیزش فکری است. علوم در این
عصر به مدد تشویق و صلههای خلفا و نیز رقابت علمی شرق و غرب
جهان اسلام از یک سو و بیناندلس و مغرب از سوی دیگر به سرعت شکوفا شده و دانشمندان بزرگی چون
ابن عدی،
ابن رشد،
ابن میمون و... را به ثمر رساند. اقتصاد بواسطۀ برقراری
امنیت در سراسر قلمرو زمینی و دریایی رونق گرفت و توسعههای عمرانی و صنعتی زیادی در جهت رفاه بیشتر مردم انجام شد که نماد برجستۀ این توسعه در عملیات آبرسانی به مزارع و شهرها و کاشیکاریها و چراغهای دریایی نمود یافت.
این دولت قدرتمند با این
سرزمین پهناور به جهت برخورداری از عناصر متعدد و قبایل ناهمگون پیوسته با مشکل شورش قبایل روبرو بود. در واقع میتوان گفت که
دوران ضعف و فروپاشی
موحدون در سال ۶۰۳ با به قدرت رسیدن "ناصر" آغاز شد. ضعف در ادارۀ امور مرکزی و سپس شکست از مسیحیان اسپانیا در جنگ عقاب در سال ۶۰۹ به منزلۀ پایان همیشگی قدرت آنان دراندلس بود. مشکلات
موحدون از سال ۶۲۰ به جهت
ضعف خلفا و دخالت بزرگان در امور دولت و به دنبال آن تسلط شیوخ و وزیران که ضعف امور اداری و نظامی را موجب گردید و کارگزاران دولتی را به استبداد کشید شدت گرفت
و سراسر قلمرو
موحدون را غرق در فساد کرد، تا اینکه در سال ۶۲۷ افریقیه نیز از قلمرو حکومت
موحدون جدا شد.
از طرف دیگر درگیری والیان با خلفاء موحدین نیز به شدت بر
وحدت موحدون ضربه زد. والیان ایالات مختلف که غالباً از بین سادات بنی عبدالمؤمن انتخاب میشدند در
دورۀ شکوفایی، جهت متمرکز ساختن حکومت خانواده بنی عبدالمؤمن بسیار سودمند واقع شده و مانع نفوذ افسار گسیخته و خودآرائی شیوخ موحدین شده بودند در این زمان، خود مدعی
خلافت شده و با خلیفه درگیر شدند.
درگیری سادات بنی عبدالمؤمن بر سر
حکومت این فرصت را برای مراکز قدرت به خصوص بزرگان موحدین فراهم آورد که در امور دولت نفوذ کنند. به دنبال آن شیوخ تسلط یافتند و وزیران چیره شدند و کارگزاران راه
استبداد را در پیش گرفتند و در نتیجه سلطه اداری به ضعف گرائید،
نظم ارتش مختل و ناوگان دریایی از بین رفت، شورشها گسترش یافت و خلفا در مقابله با آن عاجز ماندند چه برسد به مقابله با نیروهای خارجی، حتی وضع تا آنجا پیش رفت که خلفا برای سرکوب آنان از
مسیحیان کمک گرفتند. این امر علاوه بر ایجاد مشکلات داخلی، جدایی ایالات مختلف را باعث گردید تا اینکه سرانجام در حالیکه قلمروشان تنها به مغرب اقصی محدود شده بود توسط "بنی مدین" در سال ۶۶۷ از پا در آمدند.
دستگاه سیاسی دولت
موحدون چه در زمان استقرارش در تینملل و چه بعد از انتقال مرکز حکومت به
مراکش از سوی عبدالمؤمن در سال ۵۴۱ هجری، همواره از خلیفه و مجالس (شوراها) مشاورهای همچون شیوخ موحدین و مجلس خواص تشکیل یافته بود که خلیفه با
مشورت با این مجالس و یا با موافقت آنها تصمیم میگرفت و نهادهای اجرایی مسئولیتهای اداری نظامی و برنامههای دینی و آنچه را که اختیارات آن را در دست داشتند به اجرا در میآوردند. این نظام، نظام غالب در دولت موحدین در مراحل مختلف آن بود.
در طی
دوران حکومت
موحدون، ایالات بسیاری به مرکزیت شهرهای بزرگ آن شکل گرفت. والیان این ایالات و بخشهای تابعه، در
دوران قدرت خلفا از سوی خلفا و در
دوران ضعف، خلفا با کسانی موافقت میکردند که از قدرتشان میهراسیدند. تامین امنیت داخلی، بازرگانی با کشورهای مجاور، امور عمرانی و مقابله با دشمنان خارجی از وظایف والیان به شمار میآمد. ضمن اینکه در هر ایالتی در کنار والی، وزیری به همراه کاتب دیوانی و مسئول کارگزاری انجام وظیفه میکردند. تقسیمات اداری موحدین نشان دهندۀ این امر است که آنان این تشکیلات را بر اساس تشکیلات اداری دولتهای پیشین بنا نهادند.
از لحاظ اعتقادی به دلیل عدم التزام به مذهبهای توحیدی خاص،اندیشههای توحیدی ابن تومرت و به تبع
موحدون از وسعت و گوناگونی خاص برخوردار بوده به طوری که در عقاید او آثار مذاهبی چون
اشاعره،
امامیه،
خرمیه و... به خوبی نمایات است. تاثیر مذهب اشعری در دلایل عقلی که ابن تومرت برای دفاع از عقاید دینیاش برگرفته است و همچنین در آنچه در
تاویل متشابه به آن معتقد بود آشکار است تا آن حد که مراکشی او را جز در اثبات صفات، اشعری مذهب میدانست.
ابن تومرت
امامت را به عنوان رکنی از ارکان
دین میداند و اعتقاد به آن را بر همه
واجب میشمارد. این عقیده توحیدی ابن تومرت در ایجاد جدایی روانی میان موحدین و دیگران نقش داشته است. ابن تومرت به تمام کسانی که به عقیدهاش ایمان نداشتند اعم از بزرگ یا کوچک، آزاده یا برده،
مرد یا
زن نسبت
کفر میداده.
موحدین ابن تومرت را امامی هم سطح با جمیع
ائمه از
آدم تا
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از جانب
خداوند و با اختیار او دانسته و
اطاعت از او را
توحید و
عصیان علیه او و خلفایش را به منزلۀ خروج از توحید میدانستند.
آنها بر این عقیده بودند که هیچ کس بر روی
زمین بهاندازۀ آنان
ایمان نداشته است
پس جای شگفتی نیست که خود را حزب غالب خدا دانسته و عنوان حزب التوحید را بر خود نهند و در نامههای رسمی شان در
دوران خلفای نخستین به کار برند. اما از زمان یوسف بن عبدالرحمان
قرآن و
سنت بعنوان دو منبع اصلی مورد توجه قرار گرفت و در بسیاری از امور به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
صحابه تاسی شد و این امر آنها را در این مذاهب به مذاهب ظاهری نزدیکتر نشان میدهد.
آنها وجود خلافت یا امامت را برای
مسلمانان پیش از خلافت خود به جز خلافت
خلفای راشدین به رسمیت نشناخته و قائل بودند که بعد از خلفای راشدین مردم گمراه شدند تا اینکه مهدی ابن تومرت ظهور کرده و آنان را از
جهل نجات داد.
موحدین از تشکیلات حزبی متعددی برخوردار بودند که بر حسب پیشرفت و دگرگونی اوضاع بر پا میشدهاند، از جملۀ این تشکیلات میتوان از عشره، اهل خمسین، اهل سبعین، طلبه، حافظان و اهل الدار نام برد. عشره از پیشگامان و متقدمین
انقلاب بودند و طلبه هم گر چه ابتدا نقش تبلیغی داشت اما در ادامه نقشهای اداری، علمی، نظامی و... نیز پیدا کرد. حافظان بعد از تعالیم سخت علمی و عملی به حکومت ولایات گماشته میشدند و اهل الدار هم اطرافیان مخصوص خلیفه به شمار میآمدند. اما اهل خمسین از نمایندگانی تشکیل میشد که هر
قبیله بعد از پیوستن به موحدین از خود معرفی میکرد. البته به احتمال زیاد خمسین بر عده دلالت نمیکرد بلکه نام تشکّل بود چه بسا تعداد این نمایندگان از پنجاه نفر هم کمتر میشد.
در حقیقت آنها بیانگر قبایل ششگانۀ موحدین بودند و فرق آنها با اهل سبعین در این مورد میتوان برشمرد که اهل خمسین شورای ثابتی بود که به طور همیشگی گرد هم میآمدند اما سبعین گرد هم آیی نادر و موقت عدهای برگزیده از موحدین بلند پایه در امر بخصوص و فوق العاده بود.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «دولت موحدون»، تاریخ بازیابی۹۵/۱۰/۲۸.