دروغگویی منافقان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از صفات
منافقان که در
آیات قرآن به آن اشاره شده، «دروغگویی» است.
منافقان، گرفتار
دروغگویی مداوم:
۱. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ • فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ؛
گروهى از مردم كسانى هستند كه مىگويند: به خدا و روز بازپسين ايمان آوردهايم. درحالى كه ايمان نياوردهاند. در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است؛ خداوند
بر بيمارى آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهايى كه مىگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست.»
۲. «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ؛
اين عمل، روحِ نفاق را، تا روزى كه خدا را ملاقات كنند، در دلهايشان برقرار ساخت. اين سزاى شكستن پيمانى است كه با خدا بسته بودند و سزاى دروغهايى است كه مىگفتند.»
دروغگويى مستمرّ منافقان، سبب گرفتارى آنان به
عذاب دردناك الهى:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ • فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ؛
گروهى از مردم كسانى هستند كه مىگويند: به خدا و روز بازپسين ايمان آوردهايم. درحالى كه ايمان نياوردهاند. در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است؛ خداوند
بر بيمارى آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهايى كه مىگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست.»
دروغگويى منافقان، موجب بيماردلى آنان:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ • فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ؛
گروهى از مردم كسانى هستند كه مىگويند: به خدا و روز بازپسين ايمان آوردهايم. درحالى كه ايمان نياوردهاند. در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است؛ خداوند
بر بيمارى آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهايى كه مىگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست.»
توسّل منافقان به سوگند دروغ، جهت فريب دادن مسلمانان:
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛
آيا نديدى كسانى را كه طرح دوستى با گروهى كه مورد غضب خدا بودند ريختند؟! آنها نه از شما هستند و نه از آنان. سوگند دروغ ياد مىكنند كه از شما هستند در حالى كه خودشان مىدانند (دروغ مىگويند).»
مورد آيه، طرح
دوستی از سوى منافقان با
یهود و سوگند دروغ براى فريب مسلمانان است.
توسّل منافقان به
دروغ، جهت فريب
پیامبر صلیاللهعلیهوآله:
«إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ
لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ
لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ؛
هنگامىكه منافقان نزد تو آيند مىگويند: ما
شهادت مىدهيم كه به يقين تو پيامبر خدا هستى! خداوند مىداند كه تو پيامبر او هستى، ولى خداوند شهادت مىدهد كه منافقان دروغگو هستند (زيرا به گفته خود ايمان ندارند).»
ميدان
جهاد، صحنه تمايز منافقان دروغگو از مؤمنان راستين:
«لَوْ كانَ عَرَضاً قَرِيباً وَ سَفَراً قاصِداً لَاتَّبَعُوكَ وَ لكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ • عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ؛
امّا گروهى از آنها، چنانند كه اگر غنايمى نزديك (و در دسترس)، و سفرى آسان باشد، به طمع دنيا از تو پيروى مىكنند؛ ولى اكنون كه براى ميدان تبوك، راه
بر آنها دور و پر مشقّت است، سر باز مىزنند؛ و به خدا سوگند ياد مىكنند كه: اگر توانايى داشتيم، همراه شما حركت مىكرديم! (آنها با اين اعمال و اين دروغها، در واقع خود را هلاك مىكنند؛) و خداوند مىداند آنها دروغگو هستند. خداوند تو را بخشيد؛ چرا پيش از آنكه راستگويان براى تو آشكار شوند و دروغگويان را بشناسى، به آنها اجازه دادى؟! خوب بود صبر مىكردى، تا هر دو گروه خود را نشان دهند.»
علم و آگاهى خداوند به دروغگويى منافقان:
۱. «لَوْ كانَ عَرَضاً قَرِيباً وَ سَفَراً قاصِداً لَاتَّبَعُوكَ وَ لكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ؛
امّا گروهى از آنها، چنانند كه اگر غنايمى نزديك (و در دسترس)، و سفرى آسان باشد، به طمع دنيا از تو پيروى مىكنند؛ ولى اكنون كه براى ميدان
تبوک، راه
بر آنها دور و پر مشقّت است، سر باز مىزنند؛ و به خدا سوگند ياد مىكنند كه: «اگر توانايى داشتيم، همراه شما حركت مىكرديم! (آنها با اين اعمال و اين دروغها، در واقع خود را هلاك مىكنند؛) و خداوند مىداند آنها دروغگو هستند.»
۲. «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ
لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ
لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ؛
هنگامىكه منافقان نزد تو آيند مىگويند: ما شهادت مىدهيم كه به يقين تو پيامبر خدا هستى! خداوند مىداند كه تو پيامبر او هستى، ولى خداوند شهادت مىدهد كه منافقان دروغگو هستند (زيرا به گفته خود ايمان ندارند).»
دروغگويى، سبب پيدايش
نفاق در منافقان:
«فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ؛
اين عمل، روحِ نفاق را، تا روزى كه خدا را ملاقات كنند، در دلهايشان برقرار ساخت. اين سزاى شكستن پيمانى است كه با خدا بسته بودند و سزاى دروغهايى است كه مىگفتند.
آگاهانه و عمدى بودن دروغگويى منافقان:
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛
آيا نديدى كسانى را كه طرح دوستى با گروهى كه مورد غضب خدا بودند ريختند؟! آنها نه از شما هستند و نه از آنان. سوگند دروغ ياد مىكنند كه از شما هستند در حالى كه خودشان مىدانند (دروغ مىگويند).»
دروغگويى منافقان، مايه تخلّف آنان از حضور در صحنههاى نبرد با دشمنان:
«وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَ
رَسُولَهُ ...؛
و معذوران از اعراب، نزد تو آمدند كه به آنها اجازه عدم شركت در جهاد داده شود؛ ولى كسانى كه به خدا و پيامبرش دروغ گفتند، بدون هيچ عذرى از جهاد كنارهگيرى كردند....»
مراد از «قعد الّذين كذبوا اللّه و
رسوله» برخى از منافقان است.
دروغگويى منافقان، در ادّعاى
ایمان به خدا و
رسول صلىاللهعليهوآله:
«وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَ
رَسُولَهُ ...؛
و معذوران از اعراب، نزد تو آمدند كه به آنها اجازه عدم شركت در جهاد داده شود؛ ولى كسانى كه به خدا و پيامبرش دروغ گفتند، بدون هيچ عذرى از جهاد كنارهگيرى كردند....»
مقصود از «كذبوا اللّه و
رسوله» كذب در ادّعاى ايمان است.
گواهی خداوند،
بر دروغگويى منافقان در
وعده همكارى و يارى
کافران اهل كتاب، براى جنگ با مسلمانان:
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَ لا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ؛
آيا منافقان را نديدى كه پيوسته به برادران كافرشان از
اهل کتاب مىگفتند: اگر شما را از وطن بيرون كنند، ما هم با شما بيرون خواهيم رفت و هرگز از هيچ كس درباره شما اطاعت نخواهيم كرد؛ و اگر با شما پيكار شود، ياريتان خواهيم نمود؟! خداوند شهادت مىدهد كه آنها دروغ مىگويند.»
ادّعاى دروغين منافقان متخلّف از جهاد، مبنى
بر ناامن بودن
خانه و كاشانه آنها:
«وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ
رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً • وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً؛
و نيز به خاطر آوريد زمانى را كه منافقان و بيماردلان مىگفتند: خدا و پيامبرش جز وعدههاى دروغين به ما ندادهاند. و نيز به خاطر آوريد زمانى را كه گروهى از آنها گفتند: اى اهل يثرب (اى مردم مدينه)! اين جا جاى ماندن شما نيست؛ به خانههاى خود باز گرديد. و گروهى از آنان از پيامبر اجازه بازگشت مىخواستند و مىگفتند: خانههاى ما بىحفاظ است. در حالى كه بىحفاظ نبود؛ آنها فقط مىخواستند از جنگ فرار كنند.»
گواهی دروغين منافقان
بر رسالت پيامبر صلىاللهعليهوآله:
«إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ
لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ
لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ؛
هنگامىكه منافقان نزد تو آيند مىگويند: ما شهادت مىدهيم كه به يقين تو پيامبر خدا هستى! خداوند مىداند كه تو پيامبر او هستى، ولى خداوند شهادت مىدهد كه منافقان دروغگو هستند (زيرا به گفته خود ايمان ندارند).»
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳۱، ص۱۲۰، برگرفته از مقاله «دروغگویی منافقان».