دختران شعیب (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از زنانی که در
آیات قرآن به آنان اشاره شده،«دختران
شعیب» هستند.
اشتغال دختران
شعيب، به
چوپانی و
دامدارى:
«وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُكُما قالَتا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ؛
و هنگامى كهبه چاه آب مدَين رسيد، گروهى از مردم را در آن جا ديد كه چهارپايان خود را آب مىدهند؛ و در كنار آنان دو زن را ديد كه از گوسفندان خويش مراقبت مىكنند و به چاه نزديك نمىشوند؛ موسى به آن دو گفت: منظور شما از اين كار چيست؟ گفتند: ما آنها را آب نمىدهيم تا چوپانها همگى خارج شوند؛ و پدر ما پيرمرد كهنسالى است (قادر بر اين كارها نيست).»
حياى دختران
شعيب، مانع از اختلاط با مردان، به هنگام آب دادن
گوسفندان خود:
«وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُكُما قالَتا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ ...؛
و هنگامى كهبه چاه آب مدَين رسيد، گروهى از مردم را در آن جا ديد كه چهارپايان خود را آب مىدهند؛ و در كنار آنان دو زن را ديد كه از گوسفندان خويش مراقبت مىكنند و به چاه نزديك نمىشوند؛ موسى به آن دو گفت: منظور شما از اين كار چيست؟ گفتند: ما آنها را آب نمىدهيم تا چوپانها همگى خارج شوند....»
پاسخگويى دختران
شعيب به
موسی علیهالسلام، در مورد علّت آب ندادن به گوسفندانشان:
«وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُكُما قالَتا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ؛
و هنگامى كهبه چاه آب مدَين رسيد، گروهى از مردم را در آن جا ديد كه چهارپايان خود را آب مىدهند؛ و در كنار آنان دو زن را ديد كه از گوسفندان خويش مراقبت مىكنند و به چاه نزديك نمىشوند؛ موسى به آن دو گفت: منظور شما از اين كار چيست؟ گفتند: ما آنها را آب نمىدهيم تا چوپانها همگى خارج شوند؛ و پدر ما پيرمرد كهنسالى است (قادر بر اين كارها نيست).»
حركت توأم با
حیا و آزرم دختر
شعيب، به هنگام آمدن به نزد موسى عليهالسلام و گفتگو با وى:
«فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا ...؛
ناگهان يكى از آن دو زن به سراغ او آمد در حالى كه با نهايت حيا گام برمىداشت، گفت: پدرم از تو دعوت مىكند تا مزد آب دادن گوسفندان را كه براى ما انجام دادى به تو بپردازد....»
توانمندى و
امانتداری، سبب پيشنهاد يكى از دختران
شعيب به پدرش، براى اجير كردن موسى عليهالسلام:
«قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ؛
يكى از آن دو دختر گفت: اى پدر! او را استخدام كن، زيرا بهترين كسى را كه مىتوانى استخدام كنى آن كس است كه نيرومند و درستكار باشد (و او همين مرد است).»
استقبال
شعيب عليهالسلام از پيشنهاد يكى از دختران خود، جهت استخدام موسى عليهالسلام:
«قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ • قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ؛
يكى از آن دو دختر گفت: «اى پدر! او را استخدام كن، زيرا بهترين كسى را كه مىتوانى استخدام كنى آن كس است كه نيرومند و درستكار باشد (و او همين مرد است).
شعيب گفت: من مىخواهم يكى از اين دو دخترم رابه همسرى تو درآورمبه اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى؛ و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى، محبّتى از ناحيه توست؛ من نمىخواهم كار سنگينى بر دوش تو بگذارم؛ واگر خدا بخواهد مرا از
صالحان خواهى يافت.»
پيشنهاد
شعيب عليهالسلام به موسى عليهالسلام، جهت
ازدواج با يكى از دختران خود و قبول آن از سوى موسى عليهالسلام:
«قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ ... • فَلَمَّا قَضى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً ...؛
شعيب گفت: من مىخواهم يكى از اين دو دخترم رابه همسرى تو درآورمبه اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى؛ و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى، محبّتى از ناحيه توست؛ ... هنگامى كه موسى مدّت قرار داد را به پايان رسانيد و همراه خانوادهاش از
مدین به سوى
مصر حركت كرد، از جانب طور آتشى ديد....»
پيام آوردن يكى از دختران
شعيب براى موسى عليهالسلام از سوى پدرش، جهت رفتن نزد وى و دريافت مزد
آبکشی:
«فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ؛
ناگهان يكى از آن دو زن به سراغ او آمد در حالى كه با نهايت حيا گام برمىداشت، گفت: پدرم از تو دعوت مىكند تا مزد آب دادن گوسفندان را كه براى ما انجام دادى به تو بپردازد. هنگامى كه موسى نزد او (
شعيب) آمد و سرگذشت خود را براى او شرح داد، گفت: نترس، از قوم ستمكار نجات يافتى.»
مهریّه دختر
شعيب، حداقل هشت سال كار كردن و چوپانى حضرت موسى عليهالسلام نزد پدرش:
«قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ ...؛
شعيب گفت: «من مىخواهم يكى از اين دو دخترم رابه همسرى تو درآورمبه اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى؛ و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى، محبّتى از ناحيه توست....»
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۳، ص۳۷۹، برگرفته از مقاله «دختران شعیب».