خَلْب (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خَلْب (به فتح خاء و سکون لام) از
واژگان نهج البلاغه به معنای حیله کردن در منطق است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
نهج البلاغه بهکار رفته است، مانند:
مِخْلَب (به کسر میم و سکون خاء) ناخن هر درنده و
خُلّب (به ضم خاء و تشدید لام) ابری را گویند که
باران ندارد و با نمود خود حیله میکند. این واژه هفت
بار در
نهج البلاغه آمده است.
خَلْب به معنای حیله کردن در منطق آمده است. «خلب فلانا خلبا: خدعه بمنطقه و لسانه و امال قلبه بالطف القول».
مِخْلَب: ناخن هر درنده، خواه زمینی باشد یا پرنده، جمع آن مخالب است، چون صاحب ناخن، شیء را بوسیله آن به طرف خود میل میدهد و میکشد.
خُلّب ابری را گویند که
باران ندارد و با نمود خود حیله میکند همچنین است برق خلّب.
امام علی (علیهالسلام) در رابطه با
دنیا فرموده:
«فَإِنَّ بَرْقهَا خَالِبٌ، وَنُطْقَهَا كَاذِبٌ، وَأَمْوَالَهَا مَحْرُوبةٌ» «برق دنیا حیلهگر است در ابر آن
باران نیست، گفتهاش
دروغ و اموالش تاراج شده است.»
(شرحهای خطبه:
)
خلّب ابری را گویند که
باران ندارد و با نمود خود حیله میکند همچنین است برق خلّب، در
دعای استسقاء فرموده:
«وَأَنْزِلْ عَلَيْنَا سَمَاءً مُخْضِلَةً...غَيْرَ خُلَّب بَرْقُهَ، وَلاَ جَهَام عَارِضُهَا، وَلاَ قَزَع رَبَابُهَا» «خدایا بر ما فرست آسمانی که تر کننده است و بی
باران نیست برق آن و خالی
نیست ابر آن.»
(شرحهای خطبه:
)
مخالب به معنی ناخنها و چنگالها، پنج
بار به کار رفته است، آن حضرت به
عمرو بن عاص مینویسد:
«فَإِنَّكَ جَعَلْتَ دِينَكَ تَبْعاً لِدُنْيَا امْرِىء ظَاهِر غَيُّهُ... وَطَلَبْتَ فَضْلَهُ، اتِّبَاعَ الْكَلْبِ لِلضِّرْغَامِ، يَلُوذُ إلَى مَخَالِبِهِ، وَيَنْتَظِرُ مَا يُلْقَى إِلَيْهِ مِنْ فَضْلِ فَرِيسَتِهِ» «تو دینت را فروختی به دنیای مردی که ضلالتش آشکار است، باقی مانده و نیم خورده او را طلب کردی همانطور که
سگ در پی
شیر است، به چنگالهای او پناه میبرد و منتظر است چیزی از طعمه او پیشش انداخته شود.»
(شرحهای نامه:
)
واژه خلب هفت
بار در نهج آمده است. و واژه مخالب به معنی ناخنها و چنگالها، پنج
بار به کار رفته است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «خلب»، ج۱، ص۳۵۶.