خلافت آدم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مفسران در اینکه مقصود از خلیفه و جانشین در آیات چیست، اختلاف نظر دارند.
در گفت و گوی
خدا با
ملائکه آمده است: «إِنِّی جاعِلٌ فِیالأَرضِ خَلیفَةً».
مفسّران در اینکه مقصود از این خلیفه چه کسی، و جانشین کیست، ونیز در ملاک آن، بر یک نظر نیستند. به گفته
ابنعباس ، ساکنان نخست زمین، جنّیانی اهل فساد و خونریز بودند و خداوند آدم را جایگزین آنان کرد.
برخی آدم را جانشین فرشتگان در
زمین میدانند.
به نظر
حسن بصری ، مقصود از خلیفه، فرزندان آدم است که جانشین پدر، ونسلی پس از نسلی جانشین یکدیگر میشوند.
گروهی نیز معتقدند که آدم، جانشین انسانهای پیش از خود است که بر روی زمین میزیسته و نسلشان منقرض شده است.
آنچه اکثر قریب به اتّفاق مفسّران پذیرفتهاند، این است که در این آیه، سخن از جانشینی
انسان (آدم و اولاد او) از خداوند است.
علاّمه طباطبایی فرزندان آدم را با وی در این خلافت شریک دانسته و در تأیید این نظریّه، به آیات ۶۹ اعراف،
۱۴ یونس
و ۶۲ نمل
استناد کرده است.
جمعی برآنند که مقام جانشینی خدا، با
کفر ،
گناه و... سازگار نیست و آن را مختص به آدم، انبیا و جانشینان پیامبران دانستهاند.
به گفته
زمخشری ،
آلوسی و
بیضاوی ، مقصود از جانشینی آدم، این است که او و همه پیامبران، جانشین خدا در زمینند
علاّمه طباطبایی میگوید: خلافت در این آیه به معنای جانشینی خدا است.
ملاصدرا در توجیه شایستگی آدم برای خلافت خدا میگوید: برخی دلیل آن را پذیرش تکلیف از جانب آدم یا فرمانبری وی (با وجود موانعی چون
شهوت و
غضب ) و یا جامعیّت او بر صفات فرشتگان و
حیوان ذکر کردهاند؛ ولی محکمترین رأی این است که چون جامع همه مظاهر اسمائیه است، به خلافت رسید.
امام خمینی خلافت انسان در عالم را از جمله مباحث دینی و عرفانی میداند که گاه در مقام باطن و تکوین و گاه در مقام ظاهر و تشریع است. ازاینرو خلافت بر دو گونه است باطنی و ظاهری.
ایشان در تفسیر آیه
(اِنِّی جَاعِلٌ فِی الاَرْضِ خَلِیفَةً) معتقد است این آیه در مرحله اول در بیان این مطلب است که خلافت امری اعتباری نیست، دوم اینکه در این آیه اولاً و بالذات حکایت از خلافت کلی و کبرای اطلاقی
پیامبر ختمی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میکند و ثانیاً و بالعرض حاکی از استعداد و ظرفیت نیل به مقام خلافت الهی انسانهای متکامل در سایه هدایت و عنایت انسان کامل میباشد و معتقد است طبق قاعده صرف الشیء لا یتکرر،
کشف تام محمدی تمام کمالات را دارا میباشد و یکی بیشتر نیست و تکرار ندارد.
بنا بر نظر امام خمینی، خلافت حقیقی هنگامی حاصل میشود که انسان به مقام بقای بعد از فنا رسیده باشد، یعنی عارف در سفر سوم حقانی شده و به سوی خلق بازگردد انسان در این مرحله به مقام و رتبه کمال رسیده و به یاری انسانها و دستگیری ما سوی الله میپردازد، ازاینرو مسئله تصرف تدبیر عالم، وساطت فیض و خلافت در این مرحله محقق میشود و انسان صاحب مقام تصرف میشود و میتواند در خزائن الهی تصرف کند. البته تصرف خلیفه در عالم بهمقتضای عنایت الهی است؛ یعنی تدبیر عالم بهحسب اصل، از آن حقتعالی است نه انسان کامل و خلیفه، زیرا
انسان کامل بهحسب اصل و از منظر ذاتی، بنده خداست بلکه او به نیابت و خلافت عهدهدار مقام تصرف است.
ایشان مانند برخی اهل معرفت معتقد است حقیقت
خلافت، ظهور الوهیت در عالم است. به اعتقاد ایشان این حقیقت در قوس نزول، اصل وجود و کمال است که در سراسر کائنات از عوالم غیب تا عالم شهادت جریان دارد و آن حقیقت
وجود منبسط و
نفس رحمانی است که باطن خلافت ختمیه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ولایت مطلقه علویه (علیهالسلام) است. این خلیفه در هر موطن و عالمی مظهری دارد که تنزل و ظل مرتبه بالاتر است. امام خمینی خلافت و امامت را منصبی حقیقی میداند که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از طرف خداوند مامور به نصب آن است به باور ایشان امامت دارای جنبه باطنی است که از آن به ولایت تعبیر میشود صاحب این مقام باطنی انسان کامل و حجت خداوند بر زمین است.
(۱) قرآن کریم.
(۲) طبری، جامعالبیان.
(۳) شیخ طوسی، التبیان.
(۴) رشید رضا، المنار.
(۵) علامه طباطبایی، المیزان.
(۶) زمخشری،
الکشاف.
(۷) آلوسی، روحالمعانی.
(۸) بیضاوی، تفسیر، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۶.
(۹) ملا صدرا، تفسیر.
(۱۰) روان جاوید.
•
دائرةالمعارف قرآن کریم جلد اول، برگرفته از مقاله «خلافت آدم». •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.