خزانه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خزانه، محل نگهداری
مسکوکات،
جواهرات و اشیای گرانبها. خزانه، واژهای
عربی و به معنای
گنجینه،
دفینه، اندوخته و
مال و
نقود بسیار است.
پیشینه خزانه در
شرق اسلامی به روزگار حکومتهای کهن، بهویژه در
ایران پیش از
اسلام، باز میگردد.
شاهان هخامنشی خزانههای متعددی داشتند که با
خراج، هدایا و
غنایم فراهم میآمد و در شهرهایی چون شوش، تخت جمشید، بابل، استخر، پاسارگاد و هگمتانه نگهداری میشد.
مسکوکات، اسباب و آلات زرین و سیمین، اسناد، پردههای گرانبهای نقاشی شده،
زیورآلات،
جواهرات،
جامه،
پارچه و
فرش محتویات این خزاین را تشکیل میداد.
بخشی از مجموعه بناهای تخت جمشید به خزانه اختصاص داشت که طبق الواح مکشوفه آن،
متولی خزانه را گنزبر (گنجور) و گاه کپنوشکیرَ، که واژهای عیلامی است، مینامیدند.
از تحقیقات کریستنسن
برمیآید که
ساسانیان دو نوع خزانه داشتهاند: خزانه شاهی که خزانهدار آن ظاهرآ عنوان گنجور داشت؛ مخازن و ذخایر حکومتیِ سلطنت که زیرنظر ایران انبارگ بذ اداره میشد. کریستنسن
به نقل از تئوفیلاکتوس سیموکاتا این سمت را جزو مناصب لشکری برشمرده و شاید به همین سبب یکی از وظایف صاحب این منصب، نگهداری و آمادهسازی سلاحها و مراقبت از آنها بوده است.
سیموکاتا در عین حال در بیان مقامات موروثیِ کشوری نیز از ریاست اداره وصول
مالیات و بازرسی خزاین سلطنتی نام برده است.
اگر به ارزش تاریخی روایات
فردوسی، بهویژه درباره حوادث اواخر دوره ساسانی، معتقد باشیم میتوانیم با استناد به
اشعار او
از گنجینهها و خزینههای بسیار زیاد خسرو دوم (۳۶۶ـ۵۹۱م) سخن بگوییم. هر چه باشد، بسیاری از خزاین ساسانی بعدها به دست
مسلمانان افتاد
و در شکلگیری هسته اولیه خزانه
خلافت اسلامی مؤثر افتاد.
در دوره
خلافت اصطلاح خزانه گاه مترادف
بیتالمال به کار رفته است. بیتالمال که غالبآ
اموال عمومی را شامل میشد نهادی اسلامی و متعلق به نظام حکومتی خلافت بود. حال آنکه خزانه که غالبآ اموال شخصی
سلطان را در بر میگرفت در زمره بیوتات سلطنتی بود و به لحاظ تاریخی پیشینهای بسیار کهنتر داشت. ازاینرو، چندی پس از تأسیس بیتالمال و در پی تحول
خلافت اسلامی به
حکومت سلطنتی موروثی، موضوع تفاوت میان اموال شخص
خلیفه یا سلطان با اموال عمومی، سبب پدیدآمدن تعابیری چون بیتالمال عامه، بیتالمال خاصه، خزانه اصل و خرج و خزانه خاص گردید که گویای اتخاذ تدابیری برای تفکیک این دو مفهوم است.
جمعآوری و ساماندهی اموال عمومی و اعمال نظارت حکومتی بر آنها از نخستین دهههای شکلگیری خلافت اسلامی مورد توجه قرار گرفت. در عصر
خلفا و سپس
امویان، عمدهترین منابع تأمین بیتالمال،
غنایم جنگی و
خراج و
جزیه بود. وفور این منابع درآمد، بهویژه غنایم جنگی، نه تنها بیتالمال را به نحو چشمگیری افزایش داد، بلکه در عصر امویان، به ایجاد خزانههای اختصاصی خلفا و عمّال حکومتی نظیر
حجاج بن یوسف انجامید.
خزانه در دستگاه
خلافت عباسی و نیز در حکومتهای مستقل یا نیمه مستقل مقارن با آن، هم به سبب وفور و تنوع ذخایر آن و هم از لحاظ تحولاتی که در تشکیلات خزانهداری پدید آمد، اهمیت بسیار یافت. به نوشته
ابن زبیر خزانه
هارون الرشید (حک: ۱۷۰ـ۱۹۳) سرشار از سکههای
طلا و
نقره، ظروف زرین، انواع
اسلحه، انواع جامههای گرانبها، فرشها و
عطریات بوده است. از این گزارش نمیتوان مطمئن شد که آیا این مایه اموال همه در یک خزانه عام نگهداری میشده یا در چند خزانه اختصاصیِ جداگانه. اما از اشاره همین نویسنده به بانویی که وی را «صاحبة خزانةالجوهر» در دستگاه خلافت
مأمون (حک: ۱۹۸ـ۲۱۸) خوانده،
دست کم میتوان دریافت که یک خزانه، مختص جواهرات سلطنتی بوده است. با اینهمه با تکیه بر برخی منابع دیگر میتوان از تنوع و چندگونگی خزانهها با اطمینان سخن گفت. مثلا از سیاق یکی از گزارشهای
ابوشجاع روذراوری برمیآید که خزانههای جداگانهای برای
پول و
جامه و سلاح وجود داشته است.
صابی نیز در گزارشی از ارقام شگفتانگیز پرداختها و هزینههای
دارالخلافه در دوره
مقتدر (حک: ۲۹۵ـ۳۲۰)، از خزانه سلاح، خزانه جامه و خزانه فرش نام برده است. در منابع همچنین بر نگهداری اسناد مهم حکومتی مانند برخی پیماننامهها و خطبهها و فرمانها در خزانه تصریح شده است
که هنوز روشن نیست در خزانه مستقلی نگهداری میشدند یا در یکی از خزانههای یاد شده.
اموال نقدی و جنسی خزانهها عمدتآ از مالیات و خراج
ولایات و حکام،
غنایم جنگی،
مصادره،
مقاطعه،
فروش مناصب،
جریمهها و هدایای ارسالی اشراف و بزرگان و کارگزاران حکومت به پادشاهان سایر ممالک
به دست میآمد.
مصارف خزانه عمدتآ پرداخت مواجب کارگزاران حکومتی، به ویژه سپاهیان
و هزینه لشکرکشیها
بود.
بنابر گزارش
گردیزی،
عمرو لیثِ صفّاری بهجز خزانه سلاح، سه خزانه مالیِ مجزا داشت: خزانه خراج و
زکات، که آن را در وجه بیستگانی و مواجب لشکریان خرج میکرد؛ خزانه خاصه، که از عواید خاص و ضیاع و املاک شخصی وی جمع میشد و مخارج جاری
دربار و
مطبخ خاص از محل آن بود؛ خزانه مداخل، که از عواید اتفاقی و مصادرههای مختلف بهدست میآمد و صرف خلعتها و صلههای اعطایی به رسولان و مُنهیان (خبررسانان) میشد. ظاهرآ با نظر به مصارف این خزانه بوده که به آن نام «خزانه صِلات» هم داده بودند.
در
دوره عباسی اهمیت بیبدیل خزانه در اداره
مملکت و پیشبرد نقشههای جنگی و سایر برنامههای حکومتی موجب گسترش و توسعه خزانه گردید. در منابع، علاوه بر رئیس خزانه که کاملا معتمد
سلطان یا
حاکم بوده، از کارکنان متعدد خزانه یاد شده است، مانند بیتکچیان و دبیران، حمالان، غلامان و نیز شحنه خزانه.
بنابر یکی از گزارشهای صابی
رقم قابل توجهی از درآمدهای خزانههای جامه و
فرش و سلاح به پرداخت حقوق کارکنان و صنعتگرانِ این ادارات اختصاص داشته است.
هنگامی که
ایلخانان حکومت خود را در ایران بنیاد نهادند، نظام خزانه مانند سایر سازمانهای اداری کشور به هم ریخت. با نابودی
ولایات و نظام کشاورزی و کاهش جمعیت، دستکم تا پیش از دوره غازان، اموال خزانه دیگر از طریق خراج و مالیاتهای کشاورزی تأمین نمیشد. اما
مغولان به زودی دریافتند که شرط لازم برای وصول منظم مالیاتها و رسیدن آن به خزانه مرکزی، احیای نیروهای تولیدی است.
به نوشته
رشیدالدین فضل اللّه،
حکام میبایست سه خزانه داشته باشند: خزانه مال، خزانه سلاح و خزانه خوراک و پوشاک. به این خزانههای سه گانه
خزاین خرج میگفتند و
رعیت، که در حکم
خزانه دخل بود، این خزانهها را پر میکرد. به روایت رشیدالدین فضلاللّه،
ثبت حساب خزانه در آغاز حکومت مغولان مرسوم نبود و فقط چند خزانهچی مأمور بودند هر چه را که از اطراف به درگاه میرسید تحویل بگیرند و همه را در یک جا بنهند و مخارج لازم را بپردازند و آنگاه که چیزی در خزانه باقی نمیماند، خان را مطّلع سازند. این آشفتگی تا آنجا بود که محل خاصی برای
اموال رسیده وجود نداشت و آنچه از اطراف میرسید، در صحرا روی هم انباشته میکردند و با نمدی میپوشاندند. اتلاف اموال خزانه دیگر مشکل عمده این روزگار بود. بعدها نیز که خزانهای برای زر و جواهرات معیّن شد، بعضی از خانها، مانند اوگتایقاآن (حک: ۶۲۴ـ۶۳۹) و گیوکخان (حک: ۶۳۹ـ۶۴۷)، با بخششهای بیحد و حصر خود خزانه را از
مال تهی کردند.
افزون بر این، هنگامی که مال و زر از
ولایات میرسید، امرا و دوستان خزانهداران نزد آنان میرفتند و «باریقو» (سهمی از خزانه سلطنتی که به
هدیه گرفته میشد) میستاندند. بدین ترتیب، پیداست که هر سال چه اندازه از اموال خزانه تلف میشد
و درنتیجه، وقتی غازان (حک: ۶۹۴ـ۷۰۳) بر تخت خانی نشست، خزانهها از مال تهی،
ولایتها خراب، اموال دیوانی در معرض تلف شدن و استحصال
مالیات ناممکن شده بود. زیرا خزانهای را که هولاکو از
بغداد و
شام و دیگر
ولایات به چنگ آورده بود، خزانهداران به تدریج دزدیده بودند و آنچه را باقیمانده بود احمد تگودار (حک: ۶۸۰ـ۶۸۳) برای استقرار حکومت خود و
جنگ با ارغون (حک: ۶۸۳ـ۶۹۰) میان لشکریانش توزیع کرد و گیخاتو (حک: ۶۹۰ـ ۶۹۴) هم نه تنها چیزی به دست نیاورد، بلکه آنچه را هم ارغون جمع کرده بود، از دست داد. از اینرو در دوره غازان، با تعیین خراج مقرر هر
ولایت، خزانه را پر کردند.
در این دوره چند خزانه مستقل ایجاد شد؛ یکی نارین (خزانه خاص) که گرانبهاترین اموال، مانند
زر سرخ، مرصّعات و جامههای خاص، در آنجا نگهداری میشد. این خزانه در واقع صندوقی بود که
پادشاه بر آن قفلی میزد و با مُهر خویش آن را نشان میکرد و یکی از خزانهداران همراه با خواجهسرایی مأمور محافظت از آن بود و بدون فرمان
شاه و ثبتِ
وزیر، چیزی از این خزانه خرج نمیشد. خزانه دیگر، بیدون (خزانه عام) بود و اموال کم ارزشتر، مانند
زر سفید و جامههای پرمصرفتر را در آن مینهادند و خزانهدار و خواجهسرایی به نگاهبانی از آن گماشته میشدند. وزیر که این خزانه زیر نظر وی بود، اموال رسیده را در دفتری ثبت میکرد و پس از مُهر کردن فهرست مصارف، سند را به امضای خان میرساند.
خزانهدار میبایست بر هر جامهای که به خزانه میآوردند، مُهر مخصوصی بزند تا نتواند آن را با جامه دیگر تعویض کند. به هر یک از چهار تن
متولی خزانههای خاص و عام، از هر صد دینارِ رسیده به خزانه دو
دینار به عنوان رسمالخزانه تعلق مییافت. همچنین، خزانه سومی نیز ایجاد شد که یک دهم اموال خزانههای پیش گفته را به این خزانه انتقال میدادند تا
سلطان برای
صدقه به مستحقان از آن هزینه کند.
بر پایه سندی که در دستورالکاتب شمس منشی
آمده، به تدبیر رشیدالدین فضلاللّه خزانه مستقل دیگری نیز برای پرداخت مستمری و
صدقات به
زهاد،
سادات،
مشایخ،
علما و
فقرا ایجاد شد. این صدقات هر سه ماه یک بار و نقد پرداخت میشد. بعدها به تأسی از این تدبیر رشیدالدین فضلاللّه،
جلایریان نیز چنین خزانهای ایجاد کردند.
در
دوره تیمور به سبب توجه ویژه شخص تیمور به امور مالی، خزانه اهمیت فزایندهای یافت، چنانکه به تعبیر تیمور گورکان در تزوکات تیموری،
پنج وزیر از هفت وزیری که در دستگاه او خدمت میکردند، در شمار «وزرای مالی که خزانهدار مملکتاند» بودهاند. ظاهرآ در میان این وزیران، «وزیر کارخانههای سلطنت که از مداخل و مخارج و جمیع خزانه و دواب آگاه» بود، مسئولیت مستقیم اداره خزانه را داشته است.
در میان آققوینلوها، خزانهداری منصبی پراهمیت بود و خزانهدار از اعضای شورای عالی آنان به شمار میآمد.
آققوینلوها و
قراقوینلوها بخش مهمی از مصارف خزانه را به پرداخت حقوق ایناقان (نوکران خاصه) که از صاحبان مشاغل مهم و حساس حکومتی به شمار میآمدند، اختصاص میدادند.
انباشت
نقدینگی در خزانههای
دوره صفوی نشانه ثبات و رفاه نسبی اقتصادی در این دوره است. اگرچه، برخی سلاطین این سلسله به هنگام جلوس، با پرداختهای بیرویه خزانه را خالی میکردند
اما همواره راههایی برای پرکردن خزانه وجود داشت. به نوشته سیوری،
شاه عباس اول برای جبران کسری نقدینگی خزانه سلطنتی، ممالک (
ولایاتی که به شکل تیول به سران
قزلباش اختصاص یافته بود) را به املاک خالصه (املاک شاه) تبدیل کرد تا عواید این املاک مستقیمآ به خزانه شاه سرازیر شود. شاه صفی نیز این رویه را ادامه و توسعه داد.
فهرستی که شاردن
از درآمدهای شاه داده است، حکایت از ثروت سرشار او دارد. کار نظارت بر اموال خزانه را ناظر که از مهمترین وزیران و عالیترین مقام مالی دستگاه صفوی به شمار میآمد و تعیین و پرداخت حقوق و مستمری همه کارکنان ادارات سلطنتی و مقامات عالیرتبه جزو وظایف اصلیاش بود، برعهده داشت.
با این همه او اجازه نداشت بیاذن شاه به مخازن انباشته از جواهرات و نفایس که خواجهای آن را اداره میکرد، وارد شود. در واقع گرچه ناظر و
صدراعظم از عایدات خزانه بهطور کلی آگاهی داشتند، از مقدار و نوع آنها اطلاع دقیقی نداشتند.
میرزا سمیعا از دو خزانه اندرون و بیرون سخن گفته که اطلاعات روشنی از آنها در دست نیست، اما میتوان حدس زد که خزانه اندرون شامل اموال خاصه شاه بوده، و خزانه بیرون به اموال و مصارف عمومی کشور اختصاص داشته است. به نوشته میرزا سمیعا،
«صاحبْ جمع خزانه عامره» یا خزانهدار، خواجهسرایی معتبر بود که کلیه اموال نقدی و جنسی خزانه سپرده او بود و کلیددار و سایر کارکنان خزانه تابع او بودند. صرافباشی خزانه عامره نیز مسئول تشخیص
مسکوکات سره از ناسرهای بود که به خزانه آورده میشد. میرزا سمیعا
از مشرفِ خزانه عامره نیز یاد کرده است
که ظاهرآ در دوران شاه طهماسب دوم و غلبه افغانها، این منصب به نوعی جایگزین صاحب جمع خزانه عامره شده است،
چرا که همان وظایفی را که زمانی بر عهده صاحب جمع خزانه عامره بود، برای او نیز برشمردهاند.
در
دوره افشاریه اموال خزانه عمدتآ از
مالیات ولایات،
غنایم جنگی و پیشکشها به دست میآمد.
خزانه نادری در قلعهای واقع در کلات نادری نگهداری میشد که از آن به خزانه عامره کلات تعبیر شده است.
ظاهرآ پرداخت از خزانه عامره را تحویلداران برعهده داشتند.
پارهای شواهد حاکی از تقلب خزانهداران است.
در پی قتل نادر (۱۱۶۰)، خزانه و جواهرخانه او اولین جایی بود که غارت شد و جانشینان برای تثبیت پایههای اقتدار خود دست به
بذل و بخشش زدند.
گاه که وجوه نقدینه در خزانه نبود و پرداخت مواجب لشکریان ضرورت مییافت، حکومت ناگزیر میشد طلاهای موجود در خزانه را به
مسکوک تبدیل کند و مصارف لازم را بپردازد. در دوره کریم خان در ۱۱۷۲، چنین حادثهای روی داد.
در این دوره نیز عمده اموال خزانه از محل مالیات
ولایات حاصل میشد و در خزانه، انواع خلعتها،
جواهرات و مسکوکات انباشته بود.
اداره امور خزانه در
دوره قاجار که از بزرگترین بیوتات سلطنتی بود، همراه با اداره ضرابخانه در اختیار خانواده معیّرالممالک قرار داشت.
از دوره فتحعلیشاه به بعد، خزانه دو قسمت شده بود: یکی خزانه اندرون یا خزانه طلا و
جواهر که کلید آن در دست شاه بود و کسی از اندوخته آن اطلاعی نداشت، و دیگری خزانه مالیات که خزانه بقایای مالیاتهای کشور و سایر عایدات مملکتی بود و زیر فرمان معیرالممالکها و امینالسلطانها اداره میشد. حکام
ولایات و ایالات موظف بودند باقی مالیاتِ حاصله محل حکومت خود را، پس از کسر مصارف محلی، حقوق سربازان و مواجب کارمندان اداری و دولتمردان، به خزانه ارسال کنند. درآمد حاصل از گمرکات و اجاره برخی معادن، همچنین پیشکشهای وزرا، رجال، حکام و اعیان نیز ابواب جمع خزانهدار میگردید.
شاه صندوق کوچکی داشت که انواع خلعتها در آنجا نگهداری میشد و پیشخدمتی صندوقدار آن بود. برای انعامهای خاصِ شاه نیز ادارهای به نام «اداره صرف جیب مبارک» معیّن شده بود. حساب خزانه را، هر سال
مستوفی رسیدگی میکرد و به تأیید شاه میرساند.
بنابر گزارش
اعتمادالسلطنه،
«اداره خزانه مبارکه مالیه» که زیر مجموعه «وزارت مالیه و دربار اعظم» به شمار میآمد، در دوره ریاست اسماعیلخان امینالملک، برادرِ امینالسلطان، تشکیلات گستردهای داشت و کارکنانی چون مستوفی، ناظم، تحصیلدار، تحویلدار و چند منشی و صرّاف و سررشتهدار در آن خدمت میکردند. به نوشته اعتمادالسلطنه
در این دوره هرگاه خزانه نظام که تابع وزارت جنگ بود به اداره خزانه مالیه ملحق میشد، خزانه مالیه رونق و اعتبار چشمگیری مییافت. در یک رساله اداری ـ مالی دوره قاجار، مکتوب در ۱۳۱۵، از وزارت خزانه عامره یاد شده است که مسئولیت دریافت مالیات و کلیه حقوق دیوانی از اداره استیفا ــکه تحت وزارت داخله بودــ و ادارات دیگر و پرداخت وجه مخارج دولتی را مطابق کتابچه دخل و خرج
بودجه (که وزیر مالیه آن را تهیه میکرد) برعهده داشت. این وزارت در پایان سال، صورت محاسبات خود را به دولت تسلیم میکرد و وزیر مالیه و اداره
استیفا میبایست آن را تأیید و
امضا میکردند.
در پی جنگهای اول و دوم
ایران و
روسیه، جنگهای ایران و
عثمانی و دادن امتیازات و امضای عهدنامهها و در نتیجه، از دست دادن
ولایات حاصلخیز و مهم و نیز مسائل پیش آمده در
دوران مشروطه، در مدت کوتاهی خزانه قاجاری تهی شد. به این ترتیب، آشفتگی سیاسی و اقتصادی، کسری بودجه و بدهی سنگین ایران به انگلیس و روسیه سبب شد تا مجلس تدابیری در این باره بیندیشد و در ۱۳۲۹/ ۱۹۱۱، مورگان شوستر امریکایی را به عنوان خزانهدار کل استخدام کند. در همین سال در پاسخ به درخواست شوستر مبنی بر اعطای اختیارات بیشتر،
مجلس قانونی تصویب کرد که براساس آن خزانهدارِ کل، مسئولیت ادارات دیگری چون اداره کل مالیاتها و عوارض و عایدات دولتی، اداره کل تفتیش و نظارت و محاسبات کلیه عایدات و مخارج مصوبه و نگاهداری دفترهای مربوط به آنها، اداره کل معاملات نقدی
دولت یا
بانک را برعهده گرفت و در خصوص تهیه بودجه مملکتی،
صرفهجویی در مصارف و معاملات دولتی و اصلاحات مالیاتی اختیارات وسیعی به دست آورد.
شوستر برای وصول مالیاتها، سازمانِ ژاندارمریِ خزانه یا قراسوران مالیه را بنیاد نهاد تا قدرت اجرایی داشته باشد.
در آن زمان، تشکیلات مالی کشور را سه وزیر اداره میکردند: وزیر مالیه، وزیر خزانه و وزیر مالیاتهای معوقه
اما در ۱۳۳۳، طبق قانون تشکیلاتِ وزارت مالیه، خزانه به عنوان یکی از ادارات این وزارتخانه، به صورت اداره خزانهداری کل درآمد.
در
هند دوره اسلامی، واژههای خزانه/ خزینه، خزینه/ خزانه عامره، خزینهدار و خزانچی مکررآ به کار رفته است.
سلطان محمدشاه بهمنی (حک: ۷۵۹ـ۷۷۶) دو خزانه داشت، یکی خزانه شاه که محل نگهداری اموال حکومتی بود و تمام هزینههای حکومتی از آن محل تأمین میشد، و دیگری خزانه درویشان که به تأمین مایحتاج زندگی مستمندان اختصاص داشت. به سرپرست این خزاین خزانچی گفته میشد.
در دوره مغولان هند، خزانهدار به همراه شماری از متصدیان امور مالی و دفتری، از زیردستان عامل (مسئول جمعآوری مالیات) محسوب میشدند که موظف به ارسال گزارشهای ماهانه از وجوه مربوط به عواید و هزینههای ایالات بودند. از اینان تعهدنامهای مبنی بر درست و دقیق انجام دادن وظایف محوله اخذ میشد.
در همین دوره از منصب میرْسامان، مسئول تدارکات و ذخایر، یاد شده است که وی میبایست همه پروانهها یا فرمانهای مربوط به پرداختهای نقدی خانواده سلطنتی را امضا کند.
همزمان، دیوان
بیتالمال نیز نهاد مالی مهمی بود که به ضبط و نگهداری اموال
متوفیان بیوارث اختصاص داشت و کسانی چون داروغه، امین، مشرف و تحویلدار و فراش از
متولیان آن به شمار میرفتند.
بر پایه تحقیقات لوی ـ پرووانسال، خزانه عمومی در
اسپانیای اسلامی معمولا خزانةالمال و کمتر بیتالمال خوانده میشده است. از اشاراتِ تاریخی به واژه خزانه عام،
تفکیک روشنی میان خزانه عام و خاص به دست نمیآید.
به هر حال دو منصب وزیر امور مالی و ناظر خزانه عمومی از مناصب مهم مالی بودند.
در میان
فاطمیان، اصطلاح خزانه به برخی بیوتات سلطنتی اطلاق میشد که نیازهای تشریفاتی و تجملاتی خلفا، درباریان و مقامات عالیرتبه حکومتی را برآورده میساختند. ازاینرو از اماکنی چون جامهخانه، فرّاشخانه، شرابخانه و جواهرخانه به صورت خزانةالکسوة، خزانةالفرش، خزانةالشّراب و خزانةالجوهر و الطیب یاد شده است.
ابن طویر از سیزده نهاد که نام خزانه داشتهاند نام برده است که از آن میان فقط برخی با معنای مصطلح خزانه، و انواع تا آن زمان شناخته شدهاش، پیوند آشکار دارد مانند خزانه سلاح، خزانه فرش. طرفه اینکه وی در ضمن این نامها اشارهای به خزانههای مالی و مسکوکات نکرده است، گرچه وی در جای دیگر
در ضمن معرفی مناصب دینی به منصب «وکالت بیتالمال» اشاره کرده است. از توضیحات ابنطویر در اینباره برمیآید که صاحب این منصب از جانب
خلیفه در همه مصارفی که محتاج اجازه خلیفه بوده مثل هزینه ساختن بناها و وسایل حمل و نقل، هزینه آزادسازی
بردگان و
ازدواج کنیزان و همه معاملاتِ بیتالمال شرعآ نمایندگی داشته است.
از همین مایه اطلاع میتوان حدس زد که خزانههای نامبرده جزو داراییهای خاص خلیفه، و بیتالمال شامل
اموال عمومی بوده است. اما هر دو این مناصب تحتنظر «دیوان نظر» که عالیترین دیوان مالی بوده اداره میشدهاند.
در
دوره موحدون (حک: ۵۱۵ـ۶۶۸)، به جز دوره خلافت عبدالمؤمن و یوسف، صاحبالاَشغال ــصاحب منصبی که در پایتخت استقرار داشت ــ
متولی گردآوری اموال و ثبت و ضبط آنها و نظارت بر مصارف آنها بود. وی اموال را پس از ضبط فهرست آنها در دفتر مالی، به امین «مخزن» تحویل میداد تا از آن نگاهبانی کند. اما در
ولایات به جای صاحبالاشغال، صاحبالمخزن رأسآ
متولی کارهای خزانه و گردآوری اموال بود و والیان از امورمالی برکنار نگه داشته میشدند. صاحبالمخزنِ ایالات همچنین پرداخت حقوق کارکنان دولتی و عملیات عمرانی را نیز زیر نظر داشتهاند.
در حکومت
حفصیان (حک: ۶۲۶ـ۹۸۲)، هفتمین مقام درباری، امین بود که مالیاتبگیران اموال گردآورده را به او میدادند و او نیز آنها را به صاحبان بیتالمال میسپرد. امین در واقع در حکم صاحبالاشغال در حکومت موحدون بود
(برای توضیح بیشتر درباره مقام صاحبالاشغال رجوع کنید به برونشویگ
). به نوشته برونشویگ
مؤلفان حفصی معمولا خزانه را بیتالمال خواندهاند که در واقع به خزانه عامه و گاه به خزانه مالی سلطان اشاره دارد. این مؤلفان برای تفکیک این دو خزانه درباره خزانه نخست از عبارت مالالمؤمنین استفاده میکردند.
درباره نظام خزانه داری عصر ممالیک در آثارِ عمدتآ مصریِ پدیدآمده در این عصر، اطلاعات فراوان و سودمندی وجود دارد. در این منابع علاوه بر خزانه از نهاد مالیِ مستقلِ دیگر، بیتالمال، بارها سخن گفته شده است. ظاهرآ یکی از تفاوتهای این دو در محل درآمد آنهاست؛ موجودی خزانه عمدتآ از هدایا و پیشکشهای شاهان و امیران بوده و بخشی از اموال بیتالمال نیز به خزانه انتقال مییافته است. اما عایدات بیتالمال از طریق
خراج و
خمس و مالیاتهای مختلف حاصل میشده است.
بیومی اسماعیل براساس مجموع گزارشهای منابع مملوکی کوشیده است تا حدی تفاوتهای خزانه و بیتالمال را نشان دهد. به نوشته او،
اهمّ هزینههای خزانه اینها بوده است: خرید وسایل مورد نیاز
حکومت، پرداخت هزینههای درخواستی صاحبمنصبان و نیز تهیه انعامهایی که برایشان در نظر گرفته میشد، اعطای لباس به کارمندان و ممالیک در هر نیمسال، تهیه هدایا برای پادشاهان و
انعام برای مهمانان دربار و فراهم آوردن همه لوازم مسافرتهای سلطان.
با عنایت به گستردگی تشکیلات اداری ممالیک و پایبندی افراطی آنان به تشریفات و تجملات، مرسوم بودن اهدای انواع خلعتهای قیمتی به بهانههای مختلف حتی در هنگام برکناری یک امیر، برگزاری جشنهای متعدد و پر خرج و کثرت آمد و شد سفیران ممالک دیگر به مصر، همه و همه براهمیت خزانه و وفور دارایی آن دلالت دارد.
به عکس خزانه، هزینههای بیتالمال صرفآ به صورت عملیات پولی بوده است. بخشی از دارایی بیتالمال به نزد سلطان و بخشی به خزانه فرستاده میشد. بخشی نیز به ساختن بناها و عمارتهای سلطنتی و
عامالمنفعه، که در عصر مملوکی بسیار پررونق بود، اختصاص مییافت. باقیمانده نیز برای پرداخت راتبهها و برخی صلهها در نظر گرفته میشد.
بیتالمال در عین حال مخارج دیگری را نیز برعهده داشت، مثل اعطای هزینه برگزاری جشنهای متعدد و بسیار پرخرج و پرشکوه، پرداخت حقوق و مستمری به نومسلمانان، پرداخت راتبه مقامات کشوری و لشکری، پرداخت پول به کسانی که به سبب جرائم سیاسی اجازه کار دیوانی نداشتهاند و هزینه دارالضیافه برای کسانی که به
مصر وارد میشدند.
با استفاده از این تمایزات میتوان بیتالمال را نهاد مالی و خزانه را نهادی خاص سلطان به حساب آورد که در عین حال کارکردهای عمومی هم داشت.
اما اعتبار خزانه در دوره الملکالناصر محمدبن قلاوون (حک: بار سوم ۷۰۹ـ۷۴۱) به سرعت رو به کاستی نهاد. چه این سلطان با انحلال «وزارت» و ایجاد «نظرالخاص» / «دیوانالخاص» که مأموریت اصلی آن تصدی اموال مخصوص سلطان بود، خزانه را از رونق انداخت. از این پس همه اموالی که پیشتر به خزانه میرفت به دیوان خاص برده میشد و در خزانه قبلی جز تعدادی خلعت و اموال جزئی که پیوسته رو به کاستی داشت، چیزی باقینماند. حتی لباسها و خلعتهای گرانبهای سلطان و خانواده او و امیران پس از دوخته شدن در دارالطراز یکسر به خزانه خاص انتقال مییافت. طرفه آنکه وقتی با این تصمیم خزانه کاملا از اعتبار فرو افتاد، نام بیمسمّای خزانةالکبری بدان دادند.
با این تدبیر خزانه کاملا به صورت دارایی شخصی سلطان درآمد و دست او برای بهرهبرداری سریعتر و بیضابطهتر از اموال گشوده شد. با نظر به همین واقعیت بود که
قلقشندی نظرالخاص را خزانةالخاص نیز نامید. با این همه محمدبن قلاوون از تسلط بر خزانه بیاهمیت موسوم به خزانةالکبری نیز چشم نپوشید و برای آن نیز چارهای اندیشید: اولا همه دست در کاران خزانه را خود شخصآ نصب میکرد و ثانیآ ناظر خاص که در حکم وزیر سلطان بود، از طریق صاحب منصبی با عنوان ناظر خزانةالخاص بر خزانهدار یا ناظر خزانه نظارت میکرد.
زمانی که قلقشندی کتاب خود را مینوشت
بیت المال هم تحتالشعاع خزانه خاص قرار گرفت و سخت بیرونق شد.
در عصر ممالیک مثل ادوار پیشین، خزینه سلاح نیز مستقل بود و ناظر آن وظیفه تعمیر جنگ افزارهای معیوب، خرید سلاحهای جدید و آماده نگهداشتن آنها را برعهده داشت. وی سالی یکبار سلاحهای جدید آماده شده را به زرّادخانه/ «زردخانا» منتقل میکرد.
(۱) فریدون آدمیت و هما ناطق، افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منشتر نشده دوران قاجار، تهران ۱۳۵۶ش.
(۲) محمودبن محمد آقسرایی، تاریخ سلاجقه، یا، مسامرةالاخبار و مسایرةالاخیار، چاپ عثمان توران، آنکارا ۱۹۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش.
(۳) ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران (۱۳۲۰ش).
(۴) ابنبلخی، فارس نامه.
(۵) ابنبیبی، اخبار سلاجقه روم، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۵۰ش.
(۶) ابنزبیر، کتاب الذخائر والتحف، چاپ محمد حمیداللّه، کویت ۱۹۵۹.
(۷) ابنطُوَیر، نزهةالمُقْلَتین فی اخبار الدولتین، چاپ ایمن فؤاد سید، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۸) ابنفضلاللّه عمری، مسالکالابصار فی ممالکالامصار، سفر۳، چاپ احمد عبدالقادر شاذلی، ابوظبی ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۹) ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴/۱۹۱۶، چاپ افست بغداد (بیتا).
(۱۰) محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش.
(۱۱) محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، المآثر والآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران: اساطیر، ۱۳۶۳ش.
(۱۲) عبدالقادربن ملوکشاه بداؤنی، منتخبالتواریخ، تصحیح احمدعلی صاحب، چاپ توفیق ه سبحانی، تهران ۱۳۷۹ـ۱۳۸۰ش.
(۱۳) روبر برونشویگ، تاریخ افریقیة فیالعهد الحفصی، نقله الیالعربیة حمادی ساحلی، بیروت ۱۹۸۸.
(۱۴) پییر بریان، تاریخ امپراتوری هخامنشیان: از کوروش تا اسکندر، ترجمه مهدی سمسار، تهران ۱۳۷۷ش.
(۱۵) فتحبن علی بنداری، تاریخ سلسله سلجوقی، زبدةالنُصرة و نخبةالعُصرة، ترجمه محمدحسین جلیلی، تهران ۱۳۵۶ش.
(۱۶) بایزید بیات، تذکره همایون و اکبر، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۳۶۰/۱۹۴۱.
(۱۷) بیومی اسماعیل، النظم المالیة فی مصر و الشام: زمن سلاطین الممالیک،) قاهره (۱۹۹۸.
(۱۸) بیهقی، تاریخ بیهقی.
(۱۹) ایلیا پاولوویچ پطروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۷ش.
(۲۰) تیمور گورکان تزوکات تیموری، تحریر ابوطالب حسینی تربتی به فارسی، آکسفورد ۱۷۷۳، چاپ افست تهران ۱۳۴۲ش.
(۲۱) جوینی.
(۲۲) عبدالحی حسنی لکهنوی، الهند فیالعهد الاسلامی، چاپ عبدالعلی حسنی و ابوالحسن علی حسنی ندوی، حیدرآباد، دکن ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۲۳) حسنبن مرتضی حسینی استرآبادی، تاریخ سلطانی: از شیخ صفی تا شاه صفی، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۲۴) آنت دستره، مستخدمین بلژیکی در خدمت دولت ایران، ترجمه منصوره اتحادیه (نظام مافی)، تهران ۱۳۶۳ش.
(۲۵) دهخدا، لغتنامه دهخدا.
(۲۶) محمدبن علی راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آلسلجوق، به سعی و تصحیح محمد اقبال، بانضمام حواشی و فهارس با تصحیحات لازم مجتبی مینوی، تهران ۱۳۶۴ش.
(۲۷) رشیدالدین فضلاللّه، جامعالتواریخ، چاپ محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران ۱۳۷۳ش.
(۲۸) رشیدالدین فضلاللّه، کتاب تاریخ مبارک غازانی: داستان غازانخان، چاپ کارلیان، لندن ۱۳۵۸/۱۹۴۰.
(۲۹) رشیدالدین فضلاللّه، کتاب مکاتبات رشیدی، چاپ محمدشفیع، لاهور ۱۳۶۴/۱۹۴۵.
(۳۰) علی سامی، «خزانههای شاهنشاهی هخامنشی»، هنر و مردم، ش ۱۴۰ـ۱۴۱ (اردیبهشت و خرداد ۱۳۵۳).
(۳۱) محمدبن هندوشاه شمس منشی، دستورالکاتب فی تعیینالمراتب، چاپ عبدالکریم علیزاده، مسکو ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
(۳۲) ویلیام مورگان شوستر، اختناق ایران، ترجمه ابوالحسن موسوی شوشتری، تهران ۱۳۵۱ش.
(۳۳) هلالبن مُحَسِّن صابی، رسوم دارالخلافة، چاپ میخائیل عوّاد، بغداد ۱۳۸۳/۱۹۶۴.
(۳۴) هلالبن مُحَسِّن صابی، الوزراء، او، تحفةالامراء فی تاریخ الوزراء، چاپ عبدالستار احمد فراج،) قاهره (۱۹۵۸.
(۳۵) احمدبن عبداللّه صاعدی شیرازی، حدیقةالسلاطین قطبشاهی، چاپ علیاصغر بلگرامی، حیدرآباد، دکن ۱۹۶۱.
(۳۶) صلاح خالص، اشبیلیة فی القرنالخامس الهجری، بیروت ۱۹۶۵.
(۳۷) ظهیرالدین ظهیری نیشابوری، سلجوقنامه، تهران ۱۳۳۲ش.
(۳۸) محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، از ناصحبن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ش.
(۳۹) عزالدین عمرموسی، الموحدون فیالغرب الاسلامی: تنظیماتهم و نظمهم، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۴۰) علیمحمدخان بهادر دیوان گجرات، مرآت احمدی، چاپ عبدالکریمبن نورمحمد و رحمةاللّهبن فتح محمد، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۰۶ـ۱۳۰۷.
(۴۱) ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران ۱۳۶۹ش.
(۴۲) فرزاد فخیمی، تحولات سازمانهای دولتی ایران از مشروطیت تا امروز، تهران ۱۳۷۳ش.
(۴۳) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، چاپ برتلس، مسکو ۱۹۷۱.
(۴۴) محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته (گلشن ابراهیمی)، چاپ سنگی) لکهنو (: مطبع منشی نولکشور، (بیتا).
(۴۵) قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعة الانشاء.
(۴۶) آرتور امانوئل کریستنسن، وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهی ساسانیان، ترجمه و تحریر مجتبی مینوی، تهران ۱۳۷۴ش.
(۴۷) کشف تلبیس، یا، دو روئی و نیرنگ انگلیس، از روی اسناد محرمانه انگلیس در باب ایران، چاپ عیناللّه کیانفر و پروین استخری، تهران: زرین، ۱۳۶۳ش.
(۴۸) عبدالحیبن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۴۹) ابوالحسنبن محمدامین گلستانه، مجملالتواریخ، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ش.
(۵۰) عبدالحمید لاهوری، بادشاهنامه، چاپ کبیرالدین احمد و عبدالرحیم، کلکته ۱۸۶۷ـ۱۸۶۸.
(۵۱) ولادیمیر گریگوریویچ لوکونین، تمدن ایران ساسانی: ایران در سدههای سوم تا پنجم میلادی، ترجمه عنایتاللّه رضا، تهران ۱۳۶۵ش.
(۵۲) لئوی آفریقایی، وصف افریقیا، ترجمه عنالفرنسیة محمدحجی و محمداخضر، بیروت ۱۹۸۳.
(۵۳) آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، یا، رنسانس اسلامی، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۴ش.
(۵۴) محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ش.
(۵۵) عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۷ش.
(۵۶) مسکویه، تجارب الامم وتعاقب الهمم.
(۵۷) بئاتریس فوربس منز، برآمدن و فرمانروایی تیمور: تاریخ ایران و آسیای مرکزی در سدههای هشتم و نهم هجری، ترجمه منصور صفت گل، تهران ۱۳۷۷ش.
(۵۸) میرزا سمیعا، تذکرةالملوک، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۸ش.
(۵۹) ولادیمیر فئودوروویچ مینورسکی، سازمان اداری حکومت صفوی، یا، تحقیقات و حواشی و تعلیقات استاد مینورسکی بر تذکرة الملوک، ترجمه مسعود رجبنیا، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۳۴ش.
(۶۰) ناصرالدین منشی کرمانی، نسائمالاسحار من لطائم الاخبار در تاریخ وزراء، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران ۱۳۳۸ش.
(۶۱) محمدبن احمد نسوی، سیرت جلالالدین مینکبرنی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۶۵ش.
(۶۲) علینقی نصیری، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، چاپ یوسف رحیملو، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۶۳) حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۷۲ش.
(۶۴) عبدالمجید نعنعی، الاسلام فی طلیطلة، بیروت: دارالنهضةالعربیة، (بیتا).
(۶۵) عبدالمجید نعنعی، تاریخالدولة الامویة فیالاندلس، بیروت) ۱۹۸۶ (.
(۶۶) احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنونالادب، قاهره) ۱۹۲۳ (ـ۱۹۹۰.
(۶۷) غلامرضا ورهرام، نظام حکومت ایران در دوران اسلامی: پژوهشی در تشکیلات اداری، کشوری و لشکری ایران از عصر مغول تا پایان قاجار، تهران ۱۳۶۸ش.
(۶۸) Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient, ed L Langles, Paris ۱۸۱۱.
(۶۹) Arthur Emanuel Christensen, L'Iran sous les Sassanides, Osnabruck ۱۹۷۱.
(۷۰) K A Sajun Lal, "The Mughals in the Deccan: ۱۶۸۷-۱۷۲۴", in History of medieval Deccan: ۱۲۹۵-۱۷۲۴, vol۱, ed H K Sherwani, Hyderabad, Deccan: The Government Andhra Pradesh, ۱۹۷۴.
(۷۱) Roger Mervyn Savory, Iran under the Safavids, Cambridge۱۹۸۰.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خزانه»، شماره۷۰۲۹.