خاندان بوشهری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خاندان بوشهری یکی از خاندان
های تاثیرگذار در
تاریخ ایران بودند و از تجا و اعیان بوشهر محسوب میشدند.
حاج محمدآقا بوشهری ملقب به معینالتجار که پدرش حاج
محمدرحیم دهدشتی از تجار و
اعیان بوشهر بود. فرزندان معینالتجار عبارتاند از: محمدصادق بوشهری که از جوانی به
شغل تجارت پرداخت و در زمان خود از بازرگانان عمدهِ ایران بود. جواد بوشهری که به
امیر همایون معروف بود و تحصیلاتش را در رشته
تجارت و
اقتصاد به پایان رساند. وی از جوانی به تجارت پرداخت و در ضمن در محافل سیاسی
تهران نیز رفت و آمد میکرد. رضا بوشهری هم بازرگان و تاجری معروف بود. محمدباقر بوشهری برای انجام تحصیلات عالی به
اروپا رفت و در رشته تجارت و اقتصاد از دانشگاه منچستر
انگلستان لیسانس گرفت. مدتی هم در
پاریس درس خواند.
حاج محمدآقا بوشهری ملقب به معینالتجار و مشهور به
حاج محمد دشتی، در
سال ۱۲۳۸ش در
بوشهر تولد یافت. پدرش حاج محمدرحیم دهدشتی از تجار و اعیان بوشهر بود.
حاج محمدآقا پس از انجام تحصیلات مقدماتی در
حجره پدرش مشغول کار شد. پس از آنکه مدتی در نزد پدر خود به بازرگانی اشتغال داشت، ناگهان پدرش ورشکسته شد و کلیهِ دارایی او به دست طلبکاران افتاد و ناگزیر پدر و پسر جلای وطن کردند.
حاج محمدآقا مدتی در
نجف در حرم حضرت امیر به
شغل کفشداری زوّار مشغول بود. سپس به بوشهر بازگشت و در دستگاه حاج
محمدمهدی ملکالتجار مشغول کار شد و اندوختهای برای خود فراهم ساخت.
در سال ۱۲۶۶ به
بغداد رفت و حجرهای دایر نموده، به کار
تجارت پرداخت و تدریجاً کار بازرگانی او رونق گرفت. هنگامی که در بغداد مشغول کار بود، خبر یافت حاج عبدالمحمد ملکالتجار شوهرعمه وی که بلاعقبه بود، درگذشته است و عمه وی نیز به علت نداشتن اولاد، تمام دارایی خود را به برادرزادهِ خویش (یعنی همین حاج محمدآقا) بخشیده است. وی پس ازکسب
خبر به بوشهر رفت.
سرانجام بین او و سایر وارث کار به مصالحه کشید و او سهمالارث خــود را در چهارصد هزار روپیه دریافت کرد. پس از آن به
مکه معظمه مشرف شد و مدتی نیز در
اروپا به مطالعه در امور تجارت پرداخت و در باب صادرات و واردات اطلاعات پرقیمتی به دست آورد و پس از ورود به بوشهر کار تجارتی خود را رونق داد و در جنوب
ایران شهرتی کامل یافت.
در سال ۱۲۷۷ به علت مخالفت با قوامالملک شیرازی به
تهران آمد و با امینالسلطان صدراعظم طرح
دوستی ریخت و ابتدا بلوک معروف ممسنی را در فارس از
دولت خریداری کرد؛ سپس امتیاز خاک سرخ
جزیره هرمز را به دست آورد و هر روز بر ثروت او افزوده شد.
در
خوزستان مخصوصاً در
اهواز و
بندر محمره املاک زیادی تدارک دید.
حاج محمد معین التجار در تهران قریب سی هزار متر از باغ لالهزار را که امروز حد فاصل بین خیابان
های سعدی جنوبی و لالهزار میباشد، خریداری کرد و در آن چندین عمارت با شکوه بنیاد نهاد و کلیه اثاثیه و لوازم آن را از خارج وارد کرد و هر کدام از آن بناها را به یکی از فرزندان خود بخشید؛ به طوری که در تهران هیچ بنایی به شکوه و
زیبایی بناهای حاج معینالتجار در آن
تاریخ وجود نداشت.
در سال ۱۲۷۹ در سفر اول
مظفرالدینشاه به اروپا، معینالتجار در قسمتی از راه در خدمت شاه بود و با تقدیم قسمتی از خرج
سفر شاه، توانست امتیاز خاک سرخ بندر هرمز را تجدید کند و در همین سفر، وی منصب سرترتیپی و سالیانه یک هزار تومان حقوق دریافت نمود.
حاج محمد معینالتجار تا
انقلاب مشروطیت در تهران به
شغل بازرگانی اشتغال داشت؛ ولی به علت مسافرت
های مکرر به اروپا و
معاشرت با تجار خارجی، با مشروطه موافق بود و در
بازار تهران در این زمینه فعالیت میکرد. پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل
مجلس شورای ملی به نمایندگی از طرف تجار تهران به دوره اول مجلس رفت و در مجلس مقام ارجمندی یافت. وقتی در کابینهِ
میرزا نصراللهخان مشیرالدوله لایحه قرضه از خارجی در مجلس رد شد و قرار گردید بانک ملی با سرمایه ایرانی تشکیل شود. معینالتجار به اتفاق امینالضرب تلاش زیادی به
عمل آوردند و سرمایهای قابل ملاحظه جمع کردند؛ ولی تشکیل بانک ملی سرانجام نگرفت.
در دوره سوم قانونگذاری حاج معینالتجار از
بوشهر به وکالت انتخاب شد و در مجلس جزءِ هیئت علمیه که رهبری آن با
سیدحسن مدرس بود، قرار گرفت. پس از تعطیل مجلس سوم، بدون اینکه سمتی در دولت داشته باشد، از ارکان
ایران بود و غالباً دولتها با او به
مشورت مینشستند.
در سال ۱۲۹۸ وقتی وثوقالدوله، رئیسالوزراء قرارداد معروف خود را با انگلیسیها منعقد نمود و طبعاً عدهای موافق و دستهای مخالف بودند، حاج معینالتجار بوشهری در
جبهه ضد قرارداد بود و با تشکیل جلسات متعدد در منزل خود را به طور علنی قرار داد را مضر به حال
مملکت میدانست.
در گزارشی که وزیر مختار انگلیس به
وزارت خارجه انگلستان فرستاده است، مینویسد: ((هیئت مخالفین قرارداد را دو تن از شخصیت
های معروف پایتخت اداره میکنند که عبارتاند از:
معینالتجار بوشهری و حاج
جمعه خویی )).
در ملاقاتی که بین معینالتجار و
وثوقالدوله روی داد، صریحاً معینالتجار قرارداد را ضد مصالح کشور دانست. سرانجام وثوقالدوله برای تحقق بخشیدن به قرارداد، به
مجازات مخالفین پرداخت و پنج نفر از رجال کشور را به کاشان تبعید نمود. این پنج نفر عبارت بودند از: معینالتجار بوشهری،
محتشمالسلطنه،
مستشارالدوله،
ممتازالدوله،
ممتازالملک. معینالتجار و سایر رجال مدت هشت ماه در تبعیدگاه به سر بردند تا اینکه وثوقالدوله کنارهگیری کرد و
مشیرالدوله زمام امور را در دست گرفت و از تبعیدشدگان خواست تا به تهران باز گردند. هنگام ورود این عده، قسمتی از بازار و خیابانها را چراغانی کردند. ابراز احساسات مردم نسبت به معینالتجار بیش از سایرین بود.
در کودتای ۱۲۹۹ که عدهای به بند توقیف درآمدند، قرار بود معینالتجار هم توقیف شود؛ ولی چون در منزل نبود، به جای او یکی از فرزندانش توقیف شد و معینالتجار در تمام
حکومت صدروزه سید، در اختفا میزیست.
پس از
استقرار سلسله پهلوی، امتیازاتی که معینالتجار داشت، همه لغو شد و او نیز فعالیت سیاسی را معطوف به فرزندان خود کرد و از دورهِ هفتم به بعد، یکی از فرزندان وی مقام
وکالت مجلس را داشت. معینالتجار در زمان
حیات خود ساختمان بزرگ و آبرومندی در بوشهر برای گمرک بنیاد نهاد.
وفات او در سال ۱۳۱۲ در تهران اتفاق افتاد.
بعداز
مرگ حاج معینالتجار بوشهری، وضع زندگی اولادان آن مرحوم مثل زمان پدرشان چندان رضایتبخش نبود. در حیات آمد و شد زیاد داشتند، حتی حاج معینالتجار اغلب حضور اعلیحضرت همایونی شرفیابی حاصل میکرد و در سلامها و اعیاد جزء معمرین و صدرنشینها بود؛ ولی بعد از مرگش وضع بهکلی عوض شد. فرزندان به
فکر افتادند همان وضع زمان پدر را داشته باشند، به تصور آنکه پدر مقام و نزدیکی به اعلیحضرت را با
پول خریداری کرده پود، آنها هم درصدد برآمدند مخارجی کرده، در این راه پول به مصرف برسانند. غافل از آنکه پدرش از سالها
تجارت و کسب شهرت برای خود ایجاد شخصیت کرده بود.
به هر حال دو نفر اولادان آن مرحوم با این فکر با
یداللهخان اسلحهدارباشی که از نزدیکان و محارم اعلیحضرت و جزء نوکران قدیم بود، تماس گرفته و با او آشنایی رفت و آمد پیدا کردند. بعد از طرح دوستی، موضوع نزدیکی با مقامات مخصوصاً اعلیحضرت همایونی را در میان میگذارند، صد هزار تومان برای اعلیحضرت و ده تومان هم به خودشان بدهند تا واسطه نزدیکی فرزندان بوشهری شود؛ ولی رضاشاه از این موضوع ناراحت میشود و دستور بازداشت آنها را میدهد. بعد از رسیدگی به وسیله مأمورین قضایی در آخرین مرحله
رضاشاه به وسیله وزیر عدلیه و دادستان آنها را احضار میکنند و پس از سرزنش و
نصیحت مورد
عفو قرار داده و پرونده را خاتمه یافته تلقی میکنند.
از فرزندان وی جواد بوشهری، محمدصادق بوشهری، رضا بوشهری رشد سیاسی و اقتصادی پیدا کردند و کراراً به مقام نمایندگی مجلس شورای ملی و سناتوری رسیدند. یکی از فرزندان وی به نام معاونالتجار به علت نامعلومی در جوانی
خودکشی کرد. وی در جوانی با دختر
حاج محمدحسن امینالضرب ازدواج کرد.
محمدصادق بوشهری متولد ۱۲۷۸، فرزند معینالتجار بوشهری بود.
از جوانی به
شغل تجارت پرداخت و در زمان خود از بازرگانان عمدهِ ایران بود.
سودای
سیاست در سر داشت و به وکالت مجلس رسید و در دوره
های چهاردهم، هجدهم، نوزدهم و بیستم وکیل مجلس بود.
در دوره پنجم و ششم مجلس سنا به مقام سناتوری رسید.
وی در سال ۱۳۴۸ خودکشی نمود. متعاقباً یک پسر داشت که او هم خودکشی کرد.
جواد بوشهری معروف به امیر همایون، متولد ۱۲۷۲ فرزند حاج محمد معینالتجار بوشهری بود. تحصیلات او در رشته تجارت و
اقتصاد بود.
از جوانی به شغل خانوادگی که تجارت بود، پرداخت و در ضمن در محافل سیاسی تهران نیز رفت و آمد مینمود. در کودتای ۱۲۹۹ در زمره رجالی بود که بازداشت شد و در مدت
حکومت سید ضیاء که صد روز طول کشید، در
زندان بود.
در دوره هفتم از تهران به وکالت مجلس انتخاب شد؛ ولی نتوانست در ادوار بعدی انتخاب شود.
برای اولین بار در سال ۱۳۲۶ در ترمیم چهارم کابینه
قوامالسلطنه به وزارت پست و
تلگراف و
تلفن معرفی شد.
در کابینه
عبدالحسین هژیر وزیر
کشاورزی بود. در کابینه دکتر
محمد مصدق به وزارت راه برگزیده شد و در همین سمت بود که مهمانداری لرد اول خزانهداری و وزیر مشاور
انگلیس که برای مذاکره به ایران آمده بود، به عهده او قرار گرفت.
در دوره هفدهم از تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شده، در ادوار مختلف
مجلس سنا، سناتور انتخابی تهران بود و از سال تأسیس مجلس سنا تا هنگام فوت این سمت را دارا بوده، دو دوره نیز نائب رئیس مجلس سنا گردید و مدتی هم ریاست جشن
های ۲۵۰۰ ساله بود.
در سال ۱۳۵۱ درگذشت.
او اگرچه از مال
دنیا بهره کافی برده بود، ولی در
خیرات و مبرات دست گشادهای نداشت. در اواخر عمر دستش تهی بود.
بانک ملی برای وصول مطالباتش ضد او اجرائیه صادر کرد و قسمتی از املاک و
اموال او را بابت اصل و بهره
های دریافتی تصاحب کرد.
و در زمان
جنگ جهانی دوم با اشغال ایران توسط
متفقین و در زمان دولت
دکتر مصدق، جواد بوشهری جزء عناصر وابسته و از جاسوسان
انگلستان بود.
رضا بوشهری، فرزند دیگر معینالتجار، بازرگان و تاجر معروف بود.
تجارتش رونق زیادی داشت. مدتی در
آلمان دایر کرد و همسر آلمانی گرفت. یک دوره از تهران ـ گویا دوره هشتم ـ وکیل مجلس شد. وقتی که پسرش (مهدی) با
اشرف پهلوی ازدواج کرد، کار پدر هم رونق گرفت. این بار به مقام سناتوری رسید و چند دوره در مجلس سنا عضویت داشت. در کار بازرگانی وارد بود و به صحت
عمل و گفتار معروفیت داشت.
هنگام فوت حدود هشتاد سال
سن داشت. وی در سال ۱۳۵۰ درگذشت.
فرزند معاونالتجار بوشهری و نوهِ دختری حاج امینالضرب، متولد تهران برای انجام تحصیلات عالی به
اروپا رفت و در رشته تجارت و
اقتصاد از دانشگاه منچستر
انگلستان لیسانس گرفت. مدتی هم در
پاریس درس خواند.
بعد از مراجعت به
ایران، به تجارت اشتغال ورزید. یک باره با مشکل مالی روبهرو شد، بانک ملی علیه او اجرائیه صادر کرد و تمام داراییاش را تصاحب نمود؛ حتی خانه مورثی و مجلل او را در خیابان لالهزار
ضبط کردند؛ چون در تجارت شکست خورد، علیه
سیاست روی آورد.
در دوره هجدهم به وکالت
مجلس شورای اسلامی ملی رسید. در ادوار نوزدهم، بیستم، بیست و یکم، بیست و دوم وکیل بود. در دوره هفتم مجلس سنا،
سناتور فارس شد.
در سال ۱۳۷۷ش در
آمریکا درگذشت.
سومین شوهر اشرف پهلوی،
مهدی بوشهری است. پدرش جواد بوشهری از خانواده
های صاحب نفوذ بوشهر به شمار میآید.
مهدی بوشهری سفیر سیار و رئیس هئیت مدیره فستیوال
های هنری بود. وی چند سال قبل از
انقلاب تلاش نمود تا هواپیمایی
شوروی ـ آئروفلوت ـ در ایران اجازه پرواز بیابد.
مهدی بوشهری یکی از شرکای تجاری اشرف قبل از ازدواج آنها بود. بوشهری از نمونه درباریانی است که در اطراف شاهزاده پرسه میزدند، وی شانس بزرگی در همسری با اشرف به دست آورد و به واسطه او به یکی از پولدارترین مردان تبدیل شد.
وی که در پاریس
زندگی میکرد، توسط شاه به عنوان وسیله مهمی در تماس با صاحبان صنایع و تجارت به کار برده میشد، گفته میشود که بوشهری واسطه فروش راکتورهای اتمی
فرانسه به ایران بوده است.
او همچنین هنگام تصدی مسئولیت مدیر عاملی خانه
ایران در پاریس در سال ۱۳۵۴ش بدون رعایت تشریفات قانونی دو میلیون فرانک فرانسه اعتبار از بانک ملی ایران شعبه پاریس دریافت کرد و علیرغم پیگیری
های متعدد بانک ملی ایران، از پرداخت بدهی خود خودداری کرد. تا اینکه این وام را پس از
انقلاب، در سال ۱۳۶۳
وزارت ارشاد باز پرداخت کرد.
از میان شرکتها و مؤسساتی که مهدی بوشهری سهامدار آن بود، میتوان به شرکت
های واردات و حقالعمل کاری سولز ایران، شرکت پلیران، شرکت پخش نوار و صفحه اپریل، شرکت واردات شیشه و لوازم برقی تکنیساز، شرکت خدمات سینمایی و فیلمبرداری، شرکت گسترش صنایع سینمایی ایران، شرکت ایرساکو، شرکت آب
های معدنی
دماوند، شرکت صنایع ساختمانی ث-ز-ا، شرکت امک ـ چالوس و شرکت لبنیات پاستوریزه پاک اشاره کرد.
پرویز برادر مهدی بوشهری (شوهر سوم اشرف پهلوی) و پسر سناتور
جواد بوشهری بود. پرویز در فرانسه بزرگ شده بود و ظاهراً از آن خُل
های روزگار به شمار میرفت و گاه دست به چنان کارهای دیوانهواری میزد که در جمع دوستان فرح اسمش را «زنجیری» گذاشته بودند.
پرویز بوشهری به کار دادوستد آن هم در شکل زدوبند مشغول بود و به قول معروف هر جا که بوی
پول میآمد، حاضر و آماده بود. در مناقصهها، در صادرات و در هر کار نان و آبدار دیگر دستش در کار بود. حتی سروصدای
هویدا هم درآمده بود و میگفت به پرویز بگویید اینقدر در همه جا حاضر نباشد و اقلاً حوزه فعالیت تجاری و اقتصادیاش را به یکی دو سه تا کار منحصر کند که ما هم
تکلیف کار خودمان را بفهمیم.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان بوشهری»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۳۰.