خاندان ابنقاضی شهبه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِقاضیِ
شُهْبه، عنوان خاندانی
شافعیمذهب که در سدههای ۷-۹ق/۱۳- ۱۵م در
دمشق میزیستهاند.
زادگاهِ اصلی این خاندان گویا حَوران از نواحی
دمشق یا از نواحی جبل دروز بوده است. نیای بزرگ آنان
نجمالدین عمر اسدی مدت ۴۰ سال
قاضی «
شهبة السوداء» بود،
از اینرو وی به قاضی
شهبه و خاندان وی به ابن قاضی
شهبه شهرت یافتهاند. از این خاندان دانشمندانی برخاستهاند که از آن میان این چند تن مشهورترند:
ابومحمد عبدالوهاب بن
محمد بن عبدالوهاب بن
محمد بن ذؤیب اسدی، ملقب به کمالالدین (۶۵۳ -۷۲۶ق/۱۲۵۵-۱۳۲۶م)، که فقیه و نحوی بود. وی در حوران زاده شد و
حدیث آموخت و از
شرفالدین فزاری
نحو و
لغت فراگرفت و در
فقه و نحو مهارت یافت.
او در
جامع اموی به تدریس پرداخت و شاگردان بسیاری را چون
محمد بن عمر بن محمد شمسالدین فرزند برادرش،
محمد بن احمد بن عثمان بن قایماز ،
فخرالدین محمد بن علی بن ابراهیم بن عبدالکریم و دیگران
تربیت کرد.
او زاهد بود و هیچ وقت به صدور فتوا نپرداخت.
ازدواج نکرد و تمامی
ماه
رمضان را در
اعتکاف به سر میبرد و در مدرسه مجاهدّیه اقامت داشت و در همانجا نیز درگذشت و در مقابر بابالصغیرغرب زاویه قلندریه به خاک سپردهشد.
از آثار او یکی
شرح مختصر علی الجرجانیة و دیگری
تعلیقة علی التنبیه است که اولی تکمیل نشد و دومی در تهاجم مغولان از میان رفت.
ابوعبدالله
محمد بن عمر بن
محمد بن عبدالوهاب، ملقب به شمسالدین و معروف به ابنقاضی
شهبه و یا به گفته
ابن ایاس،
ابن قاضی الجبل (۶۹۴ -۷۸۳ق/۱۲۹۵-۱۳۸۰م). وی
فقه و
نحو را نزد عموی خود
کمالالدین عبدالوهاب و نیز
برهانالدین فزاری آموخت و در حلقه درس عموی خود به عنوان مُعید، درس را برای شاگردان تکرار میکرد. او
کتاب الاموال ابوعُبَید را در ۸ سالگی نزد
ابوجعفر ابن موازینی فراگرفت و از گروهی دیگر حدیث آموخت
وی در۷۲۶ق که عمویش درگذشت، به جای او به
تدریس پرداخت و تا بعد از ۷۷۰ق به تدریس مشغول بود. او نخست در مدرسه شامیه البَرّانیه سمت معید داشت، اما بعداً خود مستقلاً به تدریس پرداخت و در اواخر عمر حدود یک سال و ۳ ماه در مدرسه مذکور تدریس کرد و جمع بسیاری از علما و بزرگان مانند:
ابن خطیب یبرود ،
عمادبن کثیر ،
شهاب اذرعی و شماری دیگر از وی دانش آموختند؛
وی در ۷۷۹ق به تدریس در مدرسه شامیة البرانیه پرداخت و پس از چندی کنارهگیری نمود.
او چون درگذشت، در مقبره بابالصغیر کنار قبر عموی خود کمالالدین به خاک سپرده شد.
ابوالمحاسن یوسف بن
محمد بن عمر، ملقب به جمالالدین (۷۲۰-۷۸۹ق/۱۳۲۰-۱۳۸۷م)، قاضی و فقیه بود. او نخست نزد پدر خویش
حدیث و
فقه آموخت و
اجازه فتوا یافت.
وی نخست به قضای الزبدانی و سپس به قضای کرک نوح منصوب گردید، ولی دیری نپایید که قضا را ترک کرد و به
دمشق بازگشت و به جای پدر خود رئیس جامع
دمشق و معیدِ مدارس ظاهریه، امینیه و عذراویه گردید و در مدرسه مجاهدّیه نیابت تدریس را به عهده گرفت و آنگاه در مدرسه عصرونیه به تدریس پرداخت و سپس تدریس را ترک کرد. وی را مردی خیر و متدین شمردهاند. در اواخر زندگی در اثر بیماری، سخن گفتن برایش دشوار شد و سرانجام ۵ سال پس از مرگ پدرش درگذشت و در مقبره بابالصغیر به خاک سپرده شد.
تنها اثری که از او برجای مانده،
جزء الاحادیث المنتقاه من مغازی موسی بن عقبه است که نسخهای از آن در برلین (آلوارت) موجود است.
ابوالعباس
احمد بن
محمد بن عمر، ملقب به
شهابالدین (۷۳۷- ۷۹۰ق/۱۳۳۷- ۱۳۸۸م)، دانشمند و فقیه بود. از استادان و شیوخ وی اطلاع چندانی در دست نیست، جز اینکه نوشتهاند وی نخست نزد پدر و سپس نزد علمای زمان خویش دانش آموخت و از پدر
اجازه فتوا گرفت و از آن پس خود به عنوان معیدِ درس به کار پرداخت و سپس در
جامع اموی تدریس کرد و پس از درگذشت برادرش، در مدارس عذراویه، امینیه، مجاهدیه و ظاهریه به عنوان معید درس مشغول شد و در مدرسه الطبریه واقع در بابالبرید به تدریس پرداخت و ریاست جامع اموی را نیز به عهده گرفت؛ طلاب و فقها را گرامی میداشت و در منزل خویش از آنان پذیرایی میکرد. او چون درگذشت، در کنار نیاکان خود در بابالصغیر مدفون گردید.
او اثری در «
فرائض » تألیف کرد که اکنون در دست نیست.
در میان متأخران
زرکلی کتابی را در تاریخ که ظاهراً نوشته پسر اوست، به وی نسبت داده است.
ابوبکر بن
احمد بن
محمد بن عمر، ملقب به تقیالدین (۷۷۹-۱۱ ذیقعده ۸۵۱ق/۱۳۷۷-۱۹ ژانویه ۱۴۴۸م)، فقیه،
قاضیالقضاه و مورخ بود. وی در کودکی
صحیح بخاری را نزد پدر خویش آموخت. در ۱۱ سالگی پدر را از دست داد و آنگاه در محضر درس عالمان زمان خویش چون
ابن حجی ،
شرفان شریشی ،
جمال طیمانی ،
بدر بن مکتوم ،
ابوهریرة بن ذهبی ،
علاء بن ابوالمجد و دیگران به کسب
علم پرداخت. او سرانجام فقیهی برجسته شد و ریاست
مذهب
شافعی به او رسید و متصدی فتوا و مرجع عموم گردید.
شهرت علمی وی باعث شد که از اَطراف و اکناف طالبان علم به نزد او شتافته، از درس وی استفاده کنند. او در
دمشق و نیز در
بیتالمقدس به نقل حدیث پرداخت.
سخاوی تصریح کرده که از او
اجازه نقل حدیث دریافت داشته است.
وی نخست در مدارس مجاهدیه و عذراویه به عنوان معیدِ درس مشغول بوده است، اما چنانکه خود او تصریح کرده است
در ۷۹۷ق در مدارس طبریه و امینیه به تدریس پرداخته است.
همچنین در مدارس مختلف دیگری چون: اقبالیه، تقویه، و جز آن تدریس کرده است و جمع بسیاری از اعیان و بزرگان
شام در جلسه درس وی شرکت جستهاند.
طاو در ۸۴۲ق مستقلاً به عنوان
قاضیالقضاة دمشق انتخاب گردید، اما چون در واقعه
اینال جَکمی ، بر منبر
جامع اموی ، خطبه به نام ملک عزیز یوسف بن اشرف برسبای خواند، در حالی که آن زمان در
دمشق خطبه به نام ملک ظاهر جَقمق خوانده میشد، از اینرو جقمق او را از مقام
قضا برکنار کرد؛ اما بار دیگر در ۸۴۳ق به این مقام منصوب گردید. در همین سال وی از مقام خطیبی جامع اموی برکنار شد و در ۸۴۴ق مقام قاضی القضاتی را از او گرفتند و از آن پس او یکسره به اشتغالات علمی روی آورد.
مسافرتها ابن قاضی
شهبه در کنار تدریس و تألیف به مسافرتهایی نیز رفته است که مهمترین آنها سفری است که به نمایندگی از جانب ملک ظاهر جقمق همراه با نمایندگانی دیگر به نزد شاهرخ رفت و در ۸۳۷ق برای انجام مراسم
حج به
مکه سفر کرد و در
محرم ۸۵۱ همراه با خانواده خویش به زیارت
بیتالمقدس رفت و در مدرسه طولونیه به حضور
شهاب ابوالبقاءِ زبیری شتافت و به
دمشق بازگشت.
در کنار مقام قضا و فعالیتهای علمی، وی نظارت بیمارستان نوری یا منصوری را نیز به عهده داشت.
وی سرانجام در
دمشق درگذشت. او را در مقبره خانوادگی در بابالصغیر به خاک سپردند.
به ابن قاضی
شهبه آثار و تألیفات بسیاری نسبت دادهاند که بیشتر آنها تلخیص، ذیل و شرح آثار دیگران است. وی در آثار خود از تألیفات
ابن حجر عسقلانی بهره برده و گاهی آراء او را نقد کرده است، او بر تاریخ
ابن حجی ذیلی نوشته که حوادث تا سال ۸۴۰ق را در آن آورده است و ذیلی نیز بر تاریخهای
ذهبی ،
برزالی ،
ابن رافع ، ابن کثیر و دیگران نوشته که در ۸ جلد و شامل حوادث ۷۴۱ق تا ۸۲۰ و اندی میشده و بعد آن را در دو مجلد و سپس در یک مجلد خلاصه کرده است.
برخی از آثار وی به این شرح است:
۱. تاریخ، این کتاب تلخیصی است از
تاریخ الکبیر . وی در آن تاریخهای مورخان پیش از خود چون:
ذهبی ،
ابن شاکر کتبی ،
ابن کثیر را خلاصه کرده است. جلد سوم آن که شامل حوادث ۷۸۱ تا ۸۰۰ق است، به کوشش
عدنان درویش در
دمشق (۱۹۷۷م) چاپ شده است. گویا این کتاب بخشی از کتاب مهم وی الاعلام بتاریخ اهل الاسلام است.
۲.
طبقات الشافعیة ، این کتاب یکی از منابع مهم مورخانی مانند:
سیوطی ،
نعیمی ،
ابن عماد و
ابن تغری بردی بوده است.
او در مقدمه طبقات اشاره کرده که چون نوشتههای گذشتگان درباره
طبقات شافعیه یا بسیار مطول و غیر لازم بود و یا بسیار کوتاه و مختصر، از اینرو به تألیف آن دست یازیده است و در آن فقط به شرح حال شخصیتهای ممتاز و برجسته پرداخته است.
تألیف این کتاب در ۸۴۱ق به انجام رسیده است. او
تراجم علما را از قرن سوم تا ۸۴۰ق که ۷۸۴ ترجمه است، در این کتاب آورده است.
طبقات الشافعیة به کوشش عبدالعلیم خان در حیدرآباد دکن در ۴ جلد (۱۳۹۸-۱۴۰۰ق) و نیز به کوشش عبدالله انیس الطباع در بیروت (۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م) به چاپ رسیده است.
۳.
طبقات النجاة و اللغویین ، که مؤلف در آن تراجم مختصری از نحویان و لغویان را به ترتیب حروف تهجّی آورده است، اما آنچه به کوشش محسن غیاض در نجف اشرف (۱۹۷۳-۱۹۷۴م) چاپ شده است، تنها ترجمه افرادی را شامل است که
محمد نام داشتهاند.
۴.
الاعلام بتاریخ اهل الاسلام ، که شامل حوادث سالهای ۲۰۰ تا ۷۹۲ق است. نسخههای خطی این کتاب در کتابخانههای ملی پاریس (دوسلان، ۳۶۹ -۳۶۸)، فیضالله وینی جامع به خط مؤلف و نیز عارف حکمت
و در کوپریلی
و اسعد افندی
از جلد دوم شامل حوادث ۷۸۱ تا ۸۰۰ نیز به خط مؤلف موجود است.
۵. تاریخ بناءِ مدینة
دمشق و من بنا مِن المتقدّمین، که با عنوانهای: تاریخ
دمشق و من بناها من المتقدمین و تاریخ بناء
دمشق و معرفة من بناها و طرف من اخبارها و تلخیص ابن قاضی
شهبة لمقدمة تاریخ
دمشق از
ابن عساکر و
المنتقی من تاریخ ابن عساکر نیز معرفی شده است. نسخههایی از آن در برلین (آلوارت) و رشید افندی
و در ظاهریه
موجود است.
۶.
تراجم الفقهاء الشافعیة من ذیل الروضتین از ابوشامه ، نسخهای از آن در دانشگاه پرینستون نگهداری میشود.
۷.
فتاوی شیخ الاسلام ابن قاضی شهبة ، نسخهای از آن در کتابخانه ابی الیسر عابدین مفتی دردمشق موجوداست .
۸.
مناقب الشافعی . ظاهراً بخشی از تاریخ الاسلام ذهبی است. نسخههایی از آن در برلین (آلوارت)و ظاهریه
دمشق و دانشگاه میشیگان موجود است.
۹. مجموعه احادیث (اربعون) در خزائن کتب الاوقاف بغداد.
۱۰.
منتخب من دره الاسلاک ابن حبیب . نسخهای از آن در پاریس وجود دارد.
۱۱.
منتقی العبر ، نسخهای به خط مؤلف در موزه بریتانیا نگهداری میشود در خزائن کتب الاوقاف بغداد، جلد اول آن که ناقص است به عنوان جزء فی الطبقات که گویا مختصر همین کتاب است، یافت میشود.
۱۲.
المنتقی من تاریخ ابن دقماق به نام نزهة الانام فی تاریخ الاسلام ، که نسخهای از آن گویا به خط مؤلف در چستربیتی نگهداری میشود.
۱۳.
المنتقی من تاریخ ابن فرات . نسخهای از آن که ظاهراً به خط مؤلف است، در چستربیتی موجود است. او آثار دیگری هم دارد که برخی از آنها به خط خود اوست. چند اثر دیگر نیز به او منسوب است.
ابوالفضل
محمد بن ابوبکر بن
احمد بن
محمد، ملقب به بدرالدین (۲
صفر ۷۹۸-۱۲
رمضان ۸۷۴ق/۱۶ نوامبر ۱۳۹۵- ۱۵ مارس ۱۴۷۰م)، مورخ و فقیه بود.
او نخست نزد پدر خود مقدمات علوم و فقه را فرا گرفت و سپس از عایشه دختر
ابن عبدالهادی و
شهابالدین ابن حجی و
ابن شرائحی و دیگران استماع حدیث کرد و در ۸۳۶ق در
دمشق از
ابن حجر عسقلانی ،
الاربعین المتباینات او را فراگرفت و بعد از مرگ پدر به قاهره رفت و در حلقه درس ابن حجر شرکت کرد و در
فقه ممتاز شد.
وی در مدارس مختلف شام چون اقبالیه، عصرونیه، امجدیه، تقویه و مدارس دیگر به تدریس پرداخت.
سخاوی نیز به صراحت نوشته است که از ابن قاضی
شهبه استفاده کرده است.
وی متولی فتوا در دارالعدل گردید و از ۸۳۹ق نیابت قضا را تا هنگام مرگ به عهده داشت. او در
دمشق درگذشت و در مقبره خانوادگی (بابالصغیر) به خاک سپرده شد.
چندین اثر به بدرالدین نسبت دادهاند که از آن میان الکواکب الدرّیة فی السیرة النوریة چاپ شده است. این کتاب با نام
الدر الثمین فی سیرة نورالدین الشهید نیز مشهور بوده و مؤلف در آن از کتابهایی چون
مرآة الزمان ،
الروضتین فی اخبار الدولتین ،
البدایة و النهایة ،
التاریخ الباهر ،
الکامل ابن اثیر و
النوادر السلطانیة ابن شداد بهره برده است.
این کتاب زندگینامه
نورالدین محمد بن زنگی بن آق سنقر است و به ۷ باب تقسیم شده است.
این کتاب به کوشش
محمود زاید در بیروت (۱۹۷۱م) چاپ شده است.
آثار دیگر وی عبارتند از:
ارشاد المحتاج الی توجیه المنهاج ، در
فقه
شافعی که نسخههایی از آن در جستربیتی، ریاض،
دارالکتب
و در چند جای دیگر موجود است؛
المواهب السنیة فی شرح الاشنهیة ، که شرحی است بر کتاب الکفایة فی الفرائض عبدالعزیز اشنهی و نسخههایی از آن در کتابخانه شماره ۲ شورا،
مکتبة الاوقاف موصل،
ریاض، جامعة ملک سعود نگهداری میشود.
(۱)
محمد ابن ایاس، بدائع الزهور، به کوشش
محمد مصطفی، العامة فیقاهره، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۲) ابن تغری بردی، النجوم.
(۳)
احمد ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
(۴)
احمد الدررالکامنة، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۵)
محمد ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
(۶) ابوبکر ابن قاضی
شهبه، تاریخ، به کوشش عدنان درویش،
دمشق، ۱۹۷۷م.
(۷) ابوبکر ابن قاضی
شهبه، طبقات الشافعیة، به کوشش عبدالعلیم خان، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۸) بدرالدین
محمد ابن قاضی
شهبه، الکواکب الدریة، به کوشش
محمود زاید، بیروت، ۱۹۷۱م.
(۹) ابن کثیر، البدایة.
(۱۰) زینالدین عمر ابن وردی، تتمة المختصر، به کوشش
احمد رفعت براوی، بیروت، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م.
(۱۱) سالم عبدالرزاق
احمد، فهرس مخطوطات مکتبة الاوقاف العامة فی الموصل، بغداد، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۱۲)
محمد تقی دانش پژوه، و بهاءالدین علمی انواری، فهرست کتب خطی کتابخانة مجلس شورای اسلامی، شماره ۲، تهران، ۱۳۵۹ش.
(۱۳) دانشنامه.
(۱۴)
محمود زاید، مقدمه بر الکواکب الدریة (نک: ابن قاضی
شهبه، بدرالدین در همین مآخذ).
(۱۵) زرکلی، اعلام.
(۱۶) جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۷م.
(۱۷)
محمد سخاوی، الضوء اللامع، قاهره، ۱۳۵۵ق.
(۱۸) سید، خطی.
(۱۹) سید، فهرست المخطوطات المصورة (تاریخ)، قاهره، ۱۹۵۷م.
(۲۰)
محمد اسعد طلس، الکشاف، بغداد، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۳م.
(۲۱) ظاهریه، خطی (تاریخ)، ریان.
(۲۲) حافظ عبدالعلیم خان، مقدمه بر طبقات (نک: ابن قاضی
شهبه، ابوبکر در همین مآخذ).
(۲۳) فهرس مخطوطات جامعة الملک سعود، ریاض، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۲۴) فهرس المخطوطات العربیة المصورة، اردن، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۲۵) فهرس المخطوطات المصورة، کویت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م.
(۲۶) کوپریلی، خطی.
(۲۷) مجلة معهد المخطوطات العربیة، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م.
(۲۸)
احمد مقریزی، السلوک، به کوشش سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره، ۱۹۷۳م.
(۲۹) صلاحالدین منجّد، معجم المخطوطات المطبوعة، بیروت، ۱۹۸۲م.
(۳۰) عبدالقادر نعیمی، الدارس فی تاریخ المدارس، به کوشش
جعفر حسنی،
دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۸۴م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن قاضی شهبه»، ج۴، ص۱۶۲۷.