خاشاک (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خاشاک به معنای ساقه
علف و
چوب و ریزههای باریک و خار و خس با
خاک آمیخته است.
خداوند متعال با تعابیر مختلفی مانند «هشیم»، «غثاء»، «عصف» و «حطام» از خاشاک در قرآن یاد میکند.
این تعبیر فقط دو بار در
آیات شریفه
قرآن کریم آمده است.
• «واضرب لهم مثل الحیوة الدنیا کماء انزلنـه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشیمـا تذروه الریـح...؛
و براى آنها زندگى
دنیا را مثل بزن كه مانند آبى است كه از
آسمان فرو فرستیم پس گیاهان
زمین به وسیله آن (برویند و) به هم مخلوط گردند (و مناظر زیبایى پدید آید) سپس (در اندك مدتى) به حال خشكى بازگردند به طورى كه بادها آنها را (به همه جا) بپراكنند. و خداوند همیشه بر همه چیز تواناست.»
• «انا ارسلنا علیهم صیحة وحدة فکانوا کهشیم المحتظر؛
ما بر سر آنها یك بانگ سهمگین (به خلق صوت یا به واسطه
فرشته) فرستادیم، پس همه آنها به حالت چوبهاى خشك و شكسته و علفهاى خشك كه صاحب آغل تهیه مىكند، درآمدند.»
۱- هشیم: بر وزن فعیل از هشم به معنای شكستن است. «هَشَمَ الشىء هَشْماً:كسره»
راغب گوید: آن شكستن چیز نرمى است مثل
علف. گویند: «هَشَمَ عظمه»
استخوان او را شكست.
هاشمه زخمى است كه استخوان سر را میشكند و هَشِیم به معنای خورد شده و شكسته علف خشك و چوب است.
مصطفوی در
التحقیق مینویسد: «أنّ الأصل الواحد فی المادّة: هو إصابة یوجب زوال الصحّة و التمامیة و انتفاء الفائدة المقصودة من الشیء، سواء كان بضرب أو كسر أو یبس أو بلى أو غیرها...؛اصل در ماده هشم برخورد و اصابتی است که موجب ناقص شدن و از بین رفتن صحت و انتفاء فائده در چیزی شود، حالا یکسان است که این برخورد به
علت زدن یا شکستن یا خشک شدن و یا به سبب عامل دیگری باشد. »
۲- هَشِیم محتظر: هَشِیم به معنای خورد شده و شكسته علف خشك و
چوب است. محتظر به صیغه فاعل كسى است كه براى
باغ یا گوسفندان حظیره و آغلى از چوب و علف میسازد یعنى ما بر
قوم صالح صیحهاى فرستادیم كه در اثر آن مانند چوبهاى شكسته حظیره ساز شدند. ظاهرا مراد شكسته شدن چوبها در حین قطع از اشجار است نه شكسته شدن در آغل. این لفظ فقط دو بار در قرآن مجید آمده است.
در
نهج البلاغه خطبه ۱۴۲ فرموده:«أَوْ كَوَقْعِ النَّارِ فِی الْهَشِیمِ؛ یا مانند افتادن
آتش در چوبها و علفهاى شكسته و خشكیده.»
تعبیر غثاء نیز فقط در دو
آیه از آیات قرآن آمده است.
• «فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى؛
سپس آن را (پس از طراوت و الوان رنگها) خاشاكى تیرهرنگ و سیاه گردانید.»
• «فاخذتهم الصیحة بالحق فجعلنـهم غثـاء فبعدا للقوم الظــلمین؛
پس آنها را صیحه (آسمانى) به حق (طبق
حکمت بالغه خدا) فرا گرفت، پس آنها را (مانند) خار و خاشاكى بر روى سیل كردیم، پس هلاك و دورى باد بر گروه ستمكاران.»
غثـاء: «غُثاءُ السَّیلِ وَ غُثاءُ الْقِدْرِ» عبارت است از خاشاك سیل و كف دیگ كه باطراف آن ریخته و از بین میرود.
چیزهاى ضایع و غیر قابل اعتنا را با غثاء مثل میزنند. این لفظ دو بار بیشتر در قرآن نیامده است.«فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً»
«فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى»
علامه طبرسی در
مجمع البیان میگوید: «غثاء» آنچه از گیاه خشکیده را سیل میآورد، است.
تعبیر عصف به معنای برگ یا ساقه گیاه در دو آیه قرآن آمده است.
• «فجعلهم کعصف ماکول؛
پس همه آنها را چون كاههاى خرد و جویده شده قرار داد!»
• «و الحب ذو العصف و الریحان؛
و دانههایى كه همراه با ساقه و برگى است كه بصورت
کاه درمىآید، و گیاهان خوشبو!»
عصف: عصف را در به معنای برگ، كاه و
علف حبوبات گفتهاند. به ساقه گیاه خرد شده (خاشاک) گفته میشود.
المیزان آنرا غلاف
حبوبات از قبیل غلاف
عدس و
لوبیا و غیره گفته است. در
صحاح اللغه و قاموس در معنى فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ گفته شده «كَوَرَقٍ اكِلَ حَبُّهُ وَ بَقِىَ تِنْبُهُ» مانند برگی كه دانهاش خورده شده و كاهش باقى مانده است. على هذا مراد از عصف در آیه غلاف دانههاست و چون آنها بالاخره
کاه خواهند شد بر آنها عصف اطلاق شده است و چون ذُو الْعَصْفِ از صفات مخصوصه حبّ است لذا نمیشود آنرا
برگ معنى كرد.
عَصْفٍ مَأْكُولٍ: اگر مأكول بمعنى جویده شده باشد معنى آنست كه خدا یاران فیل را مانند برگ و كاه جویده گردانید و گرنه باید عصف مأكول را همانطور كه از صحاح و قاموس نقل شد بمعنى غلافی كه مغزش خورده شده و پوستاش مانده است بگیریم.
المیزان گفته: عصف مأكول برگى است كه دانهاش خورده شده و یا پوستی كه مغزش خورده شده بقول بعضى مراد از عصف مأكول برگى است كه اكال (كرم) آنرا خورده و فاسد كرده است. ناگفته نماند عصف مأكول را
سرگین معنى كردن درست نیست و از ساحت قرآن بدور است. اگر مراد از عصف مأكول پوستی كه مغزش خورده شده باشد، مقصود از آیه آنست كه خداوند
شوکت و نیرو و
اقتدار آنها را بوسیله حجاره
سجیل گرفت و بىنیرو و
ضعیف و پراكنده شدند همانطور كه قشر پس از خورده شدن مغز بىفایده میشود.
خداوند متعال در سه آیه تعبیر حطام به معنای خاشاک یا گیاه شکسته از خشکی را آورده است.
• «الم تر ان الله انزل من السماء ماء فسلکه ینـبیع فی الارض ثم یخرج به زرعـا مختلفـا الونه ثم یهیج فتره مصفرا ثم یجعله حطـمـا...؛
آیا ندیدى كه خداوند از آسمان آبى (به شكل باران و برف و تگرگ) فرو فرستاد پس آن را در زمین وارد چشمهسارها نمود، آن گاه به وسیله آن گیاهانى را به انواع گوناگون (سبزیجات،
حبوبات، میوهجات) بیرون مىآورد، سپس رشد آنها تمام شده خشك مىشود، پس آن را زرد شده بینى، سپس آنها را به صورت خاشاك درمىآورد. همانا در این (
آفرینش و فنا) تذكر و تنبّه براى صاحبان خرد ناب است (تذكر فناى دنیا و مسأله حیات پس از مرگ).»
• «لو نشاء لجعلناه حطاما فظلتم تفکهون؛
هر گاه بخواهیم آن را مبدّل به كاه در هم كوبیده مىكنیم كه تعجّب كنید!»
• «اعلموا انما الحیاة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرا ثم یکون حطاما و فی الآخرة عذاب شدید و مغفرة من الله و رضوان و ما الحیاة الدنیا الا متاع الغرور؛
بدانید زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در میان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است، همانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مىبرد، سپس خشك مىشود بگونهاى كه آن را زردرنگ مىبینى؛ سپس تبدیل به كاه مىشود! و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضاى الهى؛ و (به هر حال) زندگى دنیا چیزى جز متاع فریب نیست!»
حطام از ماده حطم به معنای شكستن است مانند ماده هشم میباشد. «حطمه حطما: كسره»
و حطام به معنای شکستن بدلیل خشک شدن است.
علامه طبرسی در
مجمع البیان مینویسد: «ثُمَّ یجْعَلُهُ حُطاماً» یعنی سپس قرار مىدهد آن را ریزه ریزه یعنى شكسته و كوبیده شده.
حطام آن است كه از خشكى شكسته شود.
تبدیل کشتزارها و گیاهان به خاشاک، پس از
رویش آنها وسیله
باران با رنگهای مختلف و تبدیل آنان به خاشاک و پراکنده شدن آن به وسیله
باد از جلوههای
قدرت خداوند و زمینه یادآوری و پندپذیری خردورزان:
• «الم تر ان الله انزل من السماء ماء فسلکه ینـبیع فی الارض ثم یخرج به زرعـا مختلفـا الونه ثم یهیج فتره مصفرا ثم یجعله حطـمـا...؛
آیا ندیدى كه خداوند از آسمان آبى (به شكل
باران و
برف و
تگرگ ) فرو فرستاد پس آن را در زمین وارد چشمهسارها نمود، آن گاه به وسیله آن گیاهانى را به انواع گوناگون (سبزیجات،
حبوبات، میوهجات) بیرون مىآورد، سپس رشد آنها تمام شده خشك مىشود، پس آن را زرد شده بینى، سپس آنها را به صورت خاشاك درمىآورد. همانا در این (
آفرینش و فنا)
تذکر و تنبّه براى صاحبان خرد ناب است (تذكر فناى دنیا و مسأله
حیات پس از
مرگ).»
• «والذی قدر فهدی؛
و همان كه اندازه گیرى كرد و
هدایت نمود،»
• «والذی اخرج المرعی؛
و آن كس را كه
چراگاه را به وجود آورد،»
• «فجعله غثـاء احوی؛
سپس آن را خشك و تیره قرار داد!»
• «واضرب لهم مثل الحیوة الدنیا کماء انزلنـه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشیمـا تذروه الریـح وکان الله علی کل شیء مقتدرا؛
و براى آنها زندگى دنیا را مثل بزن كه مانند آبى است كه از
آسمان فرو فرستیم پس گیاهان زمین به وسیله آن (برویند و) به هم مخلوط گردند (و مناظر زیبایى پدید آید) سپس (در اندك مدتى) به حال خشكى بازگردند به طورى كه بادها آنها را (به همه جا) بپراكنند. و خداوند همیشه بر همه چیز تواناست.»
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «خاشاک».