• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکومت انبیا (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حكومت، حق الهي خداوند خالق، مربي و مالک جهان هستی و از جمله انسان است. حکومت و مديريت بر انسان مطلقاً از آن خداوند است. هيچ‌كس حق حكومت بر انسان‌ها را ندارد، مگر آنكه خداوند اين حق را به پیامبران و اولياي الهي (علیهم‌السلام) تفویض و واگذار كند. شـﺄن خليفـﺓاللهي انسان و جانشيني خداوند در زمین هم چنين چيزي را اقتضا دارد.



انبیا (علیهم‌السلام) دارای حق حکومت و داوری بین مردم از جانب خداوند متعال هستند:

«کان الناس امة وحدة فبعث الله النبیین مبشرین ومنذرین وانزل معهم الکتـب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه ومااختلف فیه...»؛ «مردم (در آغاز) يك دسته بودند (و تضادى در ميان آنها وجود نداشت. به‌تدريج جوامع و طبقات پديد آمد و اختلافات و تضادهايى در ميان آنها پيدا شد، در اين حال) خداوند، پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسمانى، كه به سوى حق دعوت مى‌كرد، با آنها نازل نمود تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى كند. (افراد باايمان، در آن اختلاف نكردند) تنها (گروهى از) كسانى كه کتاب را دريافت داشته بودند، و نشانه‌هاى روشن به آنها رسيده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف كردند. خداوند، آنهايى را كه ایمان آورده بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبرى نمود. (اما افراد بى‌ايمان، هم‌چنان در گمراهى و اختلاف، باقى ماندند.) و خدا، هر كس را بخواهد، به راه راست هدایت مى‌كند».

«ما کان لبشر ان یؤتیه الله الکتـب والحکم والنبوة ثم یقول للناس کونوا عبادا لی من دون الله...»؛ «براى هيچ بشرى سزاوار نيست كه خداوند، كتاب آسمانى و حکم و نبوت به او دهد. سپس او به مردم بگويد: «غير از خدا، مرا پرستش كنيد!»؛ بلكه (سزاوار مقام او، اين است كه بگويد:) مردمى الهى باشيد؛ آن‌گونه كه کتاب خدا را مى‌آموختيد و درس مى‌خوانديد! (و غير از خدا را پرستش نكنيد!)».

۱.۱ - تفسیر آیه



۱.۱.۱ - مراد از بشر

کلمه (بشر) مترادف کلمه (انسان) است، هم بر یک فرد اطلاق می‌شود و هم بر جمع کثیر، پس هم انسان واحد بشر است و هم جماعتی از انسان بشر است.

۱.۱.۲ - مراد از ما کان لبشر

و در جمله: (ما کان لبشر...) حرف لام (ملکیت ) را می‌رساند و به آیه چنین معنا می‌دهد: هیچ پیغمبری مالک و صاحب اختیار چنین چیزی نیست؛ یعنی چنین عملی از او حق نیست؛ بلکه باطل است، نظیر (لام) در آیه: (ما یکون لنا ان نتکلم بهذا).

۱.۱.۳ - مراد از ان یوتیه الله الکتاب

و مجموع جمله: (ان یوتیه الله الکتاب و الحکم و النبوة)، اسم است برای کلمه (کان)، چیزی که هست علاوه بر اسم بودن برای آن، توطئه و زمینه‌چینی برای جمله بعدش (ثم یقول للناس...) نیز هست و آوردن جمله مورد بحث به عنوان زمینه‌چینی با اینکه بدون آن نیز معنا صحیح بود، ظاهرا برای این بوده که توجیه دیگری برای معنای جمله: (ما کان لبشر) آورده باشد؛ چون اگر فرموده بود: (ما کان لبشر ان یقول للناس...) معنایش این می‌شد که چنین حقی از ناحیه خدا برای او تشریع نشده، (هر چند ممکن بود تشریع و تجویز بشود و هر چند ممکن است یک پیغمبر از در فسق و طغیان چنین سخنی بگوید) و با آوردن جمله مورد بحث این معنا را به کلام داد که وقتی خدای تعالی به پیامبری علم و فقه داد و از حقایق آگاهش نمود، با تربیت ربانی خود بارش آورد، دیگر او را وا نمی‌گذارد که از طور عبودیت خارج گردد و به او اجازه نمی‌دهد در آنچه حق تصرف ندارد، تصرف کند؛ هم‌چنان که در آیه زیر گوشه‌ای از تربیت خود نسبت به عیسی (علیه‌السلام) را حکایت نموده، می‌فرماید: (و اذ قال الله یا عیسی ء انت قلت للناس اتخذونی و امی الهین من دون الله؟ قال: سبحانک ما یکون لی ان اقول ما لیس لی بحق).

۱.۱.۴ - بیان یک نکته

از اینجا یک نکته در جمله: (ان یوتیه الله...) روشن می‌شود و آن این است که می‌توانست بفرماید: (ما کان لبشر ان یوتیه الله الکتاب و الحکم و النبوه ان یقول...)، (یعنی نمی‌رسد هیچ بشری را که خدا به او کتاب و حکم و نبوت داده، بگوید...،) این‌طور نفرمود؛ بلکه با صیغه مضارع آورد و فرمود: (ان یوتیه...) و این بدان جهت بود که اگر به ماضی تعبیر آورده بود، معنای اصل تشریع را می‌رساند و خلاصه می‌فهمانید خدا چنین پیغمبری مبعوث نکرده و یا چنین اجازه‌ای به هیچ پیغمبری نداده، هر چند که ممکن بوده بدهد، به خلاف تعبیری که آورده که می‌فهماند چنین چیزی ممکن نیست، به این معنا که تربیت ربانی و هدایت الهیه امکان ندارد که از هدفش تخلف کند و نقض غرض ‌را نتیجه دهد؛ هم‌چنان که در جای دیگر فرمود: (اولئک الذین آتیناهم الکتاب و الحکم و النبوة فان یکفر بها هولاء، فقد وکلنا بها قوما لیسوا بها بکافرین).

۱.۱.۵ - حاصل معنای آیه

پس حاصل معنای آیه «و ما کان لیشر...» این شد که هیچ بشری نمی‌تواند بین نعمت الهی نبوت و دعوت مردم به پرستش خود جمع کند و چنین چیزی ممکن نیست که خدای تعالی به او کتاب و حکم و نبوت بدهد و آن‌گاه او به مردم بگوید: بندگان من باشید نه بندگان خدا، پس آیه شریفه به حسب سیاق از جهتی شبیه است به آیه: (لن یستنکف المسیح ان یکون عبدا لله، و لا الملائکه المقربون... و اما الذین است نکفوا و است کبروا فیعذبهم عذابا الیما و لا یجدون لهم من دون الله ولیا و لا نصیرا).
چون از این آیه نیز استفاده مى‌شود که شأن و مقام مسیح و هم‌چنین ملائکه مقرب خدا، اجل و ارفع از آن است که از بندگی خداست نکاف بورزند و در نتیجه مستوجب عذاب الیم خدا گردند، و حاشا بر خداى عزوجل که انبیای گرام و ملائکه مقرب خود را عذاب دهد.

«اولـئک الذین ءاتینـهم الکتـب والحکم والنبوة...»؛ «آنها كسانى هستند كه كتاب و حکم و نبوت به آنان داديم و اگر (بفرض) نسبت به آن کفر ورزند، (آيين حق زمين نمى‌ماند؛ زيرا) كسان ديگرى را نگاهبان آن مى‌سازيم كه نسبت به آن، کافر نيستند».

«اولـئک» در این آیه، اشاره به انبیای مذکور در آیات پیشین است.


۱. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۲. آل‌عمران/سوره۳، آیه۷۹.    
۳. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص۴۳۳ ۴۳۴، ذیل آیه.    
۴. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص۴۳۴ ۴۳۵، ذیل آیه.    
۵. انعام/سوره۶، آیه۸۹.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکومت انبیا».    




جعبه ابزار