حُكْم (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حُکْم (به ضم حاء و سکون کاف) از
مفردات نهج البلاغه به معنای داوری و اصل آن به معنی منع است.
از این لفظ به طور وفور در «
نهج البلاغه» آمده است.
حُکْم (بر وزن قفل) به معنای داوری و اصل آن به معنی منع است.
در
اقرب الموارد گوید:
«الحکم: القضاء و اصله المنع».
راغب منع برای اصلاح گفته است.
طبرسی فرماید: احکام به معنی اتقان و استوار کردن است.
«
حکیم» کسی است که مانع از فساد باشد.
«
احكام» به معنای محكم و استوار كردن، است.
«
استحكام» به معنای محكم شدن، است.
«
تحكيم» به معنای داور قرار دادن و امر به محكم كردن، است.
«
حاكم» به معنای قاضى و تنفيذ كننده حكم، جمع آن حاكمون و حكّام است.
برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
حضرت علی (علیهالسلام) آنگاه که شنید:
خوارج در رابطه با عدم قبول
حکمیّت میگویند
(لا حکم الّا لله) فرمود:
«كَلِمَةُ حَقٍّ يُرادُ بِها باطِلٌ! نَعَمْ إِنَّهُ لا حُكْمَ إِلاَّ للهِ، و لكِنَّ هؤُلاَءِ يَقُولُونَ: لاَ إِمْرَةَ، فإِنَّهُ لاَبُدَّ لِلنّاسِ مِنْ أَمِير بَرّ أَوْ فاجِر» «سخن اینان سخن حق است و لیکن از آن باطل اراده میشود: آری حکم و داوری و دستور مال خداست ولی اینها میگویند: حکومت مخصوص خداست با آنکه مردم باید امیری داشته باشند خوب یا بد».
منظور امام علی (علیهالسلام) آن است که: خدا حکم جنگ و صلح را (مثلا) میدهد و آن امیر است که گاهی صلح را مناسب میداند و گاهی جنگ را و
من هم بالاجبار صلح را اختیار کردم، از این سخن معلوم میشود که خوارج عقیده به «
انارشیسم» و بیحکومتی داشتهاند و یا نتیجه کلامشان آن بوده است.
حَکَم (بر وزن شرف) به معنای داور و قاضی است.
امام علی (علیهالسلام) درباره بهترین حکم فرموده:
«وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللهُ» «و بهترين حاكم
خدا است».
حضرت علی (علیهالسلام) درباره در رابطه با داوری
ابوموسی و
عمرو بن عاص فرموده:
«فإِنَمَّا حُكِّمَ الْحَكَمانِ لِيُحْيِيا ما أَحْيا الْقُرْآنُ، وَ يُمِيتا مَا أَماتَ الْقُرْآنُ» «آن دو داور حکم شدند تا زنده کنند آنچه را که
قرآن زنده کرده و بمیرانند آنچه را که قرآن میرانده است».
حَکیم به معنای محکم کار است.
«الحکیم: المتقن للامور».
امام علی (علیهالسلام) درباره سخن دانشمندان فرموده:
«إِنَّ كَلاَمَ الْحُكَماءِ إذَا كَانَ صَوَاباً كَانَ دَواءً، وَ إِذا كانَ خَطَأً كانَ داءً»؛
«سخن حكما و دانشمندان اگر درست باشد، داروى (
شفا بخش) است و اگر نادرست و خطا باشد درد و بيمارى (مهلک) است».
حِکْمَت به معنای حالت، خصیصیه درک و تشخیص که شخص به وسیله آن میتواند کار را متقن و محکم انجام دهد، علی هذا حکمت حالت نفسانی است.
راغب اصفهانی گوید: حکمت رسیدن به حق است به واسطه
علم و
عقل.
امام علی (صلواتاللهعلیه) در مورد حکمت میفرماید:
«الْحِكْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ، فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفاقِ»؛
«گفتار حكمتآميز، گمشده
مؤمن است پس حكمت را بگير هرچند از اهل نفاق باشد».
مُحْکَم به معنای روشن و واضح است.
آیات محکم آیاتی هستند که مدلول آنها روشن و مراد از آنها معلوم است.
آیات متشابه آیاتی است که دارای چند جنبه و چند معنی هستند و مراد از آنها به درستی روشن نیست.
به عقیده نگارنده آیات متشابه آیاتی هستند که وقوع و پیاده شدن آنها و خارج آنها برای ما قابل درک نیست، نظیر:
(فِیها یُفْرَقُ کُلُّ اَمْرٍ حَکِیمٍ) که نمیدانیم در
شب قدر، امور عالم چطور از همدیگر جدا میشوند و سرنوشت هر کس به سوی او سرازیر میشود، این مطلب را در
تفسیر احسن الحدیث ذیل
(هُوَ الَّذِی اَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ) به طور مشروح گفتهاند.
در «نهج البلاغه» چندين مورد الفاظ
محکم و متشابه آمده است:
امام علی (صلواتاللهعلیه) درباره احادیث میفرماید:
«إنَّ فِي أَيْدِي النَّاسِ حَقّاً وَ باطِلاً، وَ صِدْقاً وَ كَذِباً، وَ ناسِخاً وَ مَنْسُوخاً، وَ عامّاً وَ خاصّاً، وَ مُحْكَماً وَ مُتَشابِهاً، وَ حِفْظاً وَ وَهْماً»؛
«آنچه در بين مردم شايع است هم احاديث حق است و هم باطل، هم راست و هم دروغ، هم
ناسخ و هم
منسوخ، هم
عام و هم
خاص، هم محكم و هم متشابه، هم احاديثى است كه به خوبى حفظ شده».
حضرت در وصف دانا فرموده:
«وَ عَرَفَ الْخاصَّ وَ الْعَامَّ، فَوَضَعَ كُلَّ شَيْء مَوْضِعَهُ، وَ عَرفَ المُتَشابِهَ وَ مُحْكَمَهُ»؛
«
خاص و
عام، محكم و متشابه را شناخته و هر كدام را در جاى خويش قرار داده است».
حُکُومَت به معنای حکمرانی، اداره امور
قضاوت و
مصدر حکم است و آن چهار بار در «نهج البلاغه» آمده است.
حضرت علی (علیهالسلام) به
خوارج درباره صلح
صفین فرموده:
«وَ قَدْ كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ هذِهِ الْحُكُومَةِ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِباءَ المخالفين، حَتَّى صَرَفْتُ رَأْيِي إِلَىْ هَواكُمْ»؛
«
من شما را از این
حکمیّت نهی کردم ولی امتناع کردید، مانند امتناع نافرمانان، تا رای خود را به طرف
هوای نفس شما برگرداندم».
حضرت (علیهالسلام) همچنین بعد از روشن شدن خیانت
عمرو بن عاص، بیلیاقتی و
نفاق ابوموسی فرموده:
«وَ قَدْ كُنْتُ أَمَرْتُكُمْ في هذِهِ الْحُكُومَةِ أَمْرِي ... لَوْ كَانَ يُطاعُ»؛
«
من فرمان خويش را در مورد حكميّت به شما گفتم ... اگر كسى گوش به سخنان قصير مىداد».
حضرت خطاب به
مالک اشتر میفرماید:
«وَ الْواجِبُ عَلَيْكَ أَنْ تَتَذَكَّرَ ما مَضَى لِمَنْ تَقَدَّمَكَ: مِنْ حُكُومَة عَادِلَة، أَوْ سُنَّة فاضِلَة»؛
«بر تو واجب است كه همواره به ياد حكومتهاى عادلانِ پيش از خود باشى».
از این لفظ به طور وفور در «نهج البلاغه» آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «حکم»، ج۱، ص۲۹۲.