حَلْبَة (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَلْبَة یکی از
مفردات نهج البلاغه به معنای یکدفعه دوشیدن است. اين لفظ در معنای جمعی از اسبان پنج بار در
نهج البلاغه آمده است.
حضرت علی (علیهالسلام) در رابطه با شعراء، مردگان و ... از این واژه استفاده نموده است.
حَلْبَة به معنای یکدفعه دوشیدن است.
جمع آن حلبات است، ولی این کلمه به این معنی در «نهج البلاغه» نیامده است.
حَلْبَة به معنای جمعی از اسبان نیز آمده است که برای مسابقه جمع میشوند.
گاهی به محلّ جمع شدن آنها نیز
حَلْبَة گویند، جمع آن حلبات و حلائب آید.
برخی از مواردی که در نهجالبلاغه به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
از
امام علی (علیهالسّلام) پرسیدند: شاعرترین شعراء کدام است فرمود:
«إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يَجْرُوا فِي حَلبة تُعْرَفُ الْغايَةُ عِنْدَ قَصَبَتِها، فَإِنْ كانَ وَ لاَ بُدَّ فَالْمَلِكُ الضِّلِّيلُ (یرید امرء القیس)»؛
«شعراء در یک میدان نتاختهاند تا هدف در آخر آن مشخّص شود و اگر لابدّ باید
قضاوت کرد،
امرء القیس آن پادشاه کاملا گمراه و
فاسق از همه شاعرتر میباشد».
منظور از «حلبه» به احتمال قوی «میدان» و از «قصبه» هدف است یعنی شعراء در یک میدان نتاختهاند تا هدف در آخر آن مشخّص شود و اگر لابدّ باید قضاوت کرد، امرء القیس آن پادشاه کاملا گمراه و فاسق از همه شاعرتر میباشد، به عبارت دیگر مقصدشان در
شعر گفتن یکی نبوده بعضی
غزل، بعضی شعر عاشقانه، بعضی غیر آن گفتهاند.
محمد عبده «حلبه» را گروه اسبان گفته، آن هم درست است.
حضرت در رابطه با مردگان فرموده:
«الَّذِينَ كانتْ لَهُمْ مَقاوِمُ الْعِزِّ، وَ حَلَباتُ الْفَخْرِ، مُلُوكاً وَ سُوَقاً، سَلَكُوا فِي بُطُونِ الْبَرْزَخِ سَبِيلاً.»؛
«آنهایی که مقامهای عزت و گروه گروه اسبان مسابقه داشتند پادشاهان و رعیتها بودند که داخل راههای
قبر و
برزخ شدند».
«سوق» به ضم اوّل و فتح دوّم جمع سوقه به معنی رعیت است.
حضرت در رابطه با دشمنان فرموده:
«إِنَّهُمْ لَنْ يَزُولُوا عَنْ مَواقِفِهمْ... وَ حَتَّى يُرْمَوْا بِالمَناسِرِ تَتْبَعُها الْمَناسَرُ، وَ يُرْجَمُوا بِالْكَتائِبِ، تَقْفُوها الْحَلاَئِبُ حَتَّى يُجَرَّ بِبِلاَدِهِمُ الْخَمِيسُ يَتْلُوهُ الْخَمِيسُ» «یعنی: آنها از محلهای خود کنار نمیشوند تا تیرباران شوند با پیشقراولانی بعد از پیشقراولان، و شمشیر باران شوند با کتیبههائی و در پی آنها گروههای اسبان جنگی و تا کشیده شود به دیارشان لشکری بعد از لشکری».
مناسر جمع منسر (بر وزن مجلس) مقدمة الجیش است.
کتائب جمع کتیبه به معنای سربازان از صد نفر تا هزار نفر است.
حلائب به معنای گروههای اسبان که برای جنگ آماده شدهاند.
خمیس به معنای لشکر عظیم است، به قولی از چهار هزار تا دوازده هزار.
بابی انت و امّی یا مولا، حیف که قدرت مجسم کردن بلاغت تو را ندارم.
حضرت درباره دنیا و قیامت فرموده است:
«وَ الدُّنْيا مِضْمارُهُ، وَ الْقِيامَةُ حَلْبَتُهُ، وَ الْجَنَّةُ سُبْقَتُهُ»؛
«
دنیا، ميدان تمرين و
قیامت، مركز اجتماع برنامه مسابقه نهايى و جايزه بزرگش
بهشت است»
ظاهرا منظور میدان است.
این لفظ در معنی جمعی از اسبان پنج بار در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «حلبة»، ج۱، ص۲۹۵.