حمّاد بن عمر عجرد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَمّاد عَجْرَد،
شاعر زندیق مشهور دورهعباسی بود.
نسبنامه وی در منابع متفاوت است. نام پدرش، به اختلاف، عمر و یحیی ذکر شده است.
بیشتر منابع او را از موالی قبیله بنیعامربن صعصعه دانستهاند.
کنیهاش ابوعمر یا ابوعَمرو و لقبش عَجْرَد (عریان) بود، ازآنرو که روزی سرد، در کودکی، عریان مشغول بازی بود که یک بادیهنشین او را با این صفت خطاب کرد.
از تاریخ ولادت حمّاد اطلاعی در دست نیست. او از
شاعران مُخَضْرَم بود، زیرا دوره اموی و عباسی را درک کرده بود، اما به
شاعرِ دوره عباسی معروف است.
وی اهل
کوفه بود و عدهای او را اهل
واسط خواندهاند
حماد تیرتراشی را از پدرش آموخت، اما به این صنعت نپرداخت و جز از راه
شعر درآمد دیگری نداشت.
او همنشین و
ندیم ولیدبن یزید اموی (حک: ۱۲۵ـ۱۲۶) بود و سپس در دوران مهدی عباسی (حک: ۱۵۸ـ۱۶۹) به بغداد رفت.
حمّاد
شاعری نکتهسنج، اما فاسق و گستاخ بود.
در
هجو بسیار ماهر بود، زبان تیز و گزندهای داشت، و همه مردم، حتی امرا و بزرگان، در برخورد با او احتیاط میکردند. دوستانش نیز از هجو او در
امان نبودند.
مخاصمات و هجویاتش با
بشاربن برد مشهور است.
حمّاد با هجویاتش بشار را به تنگ آورده و او را به زندقه متهم کرده بود،
اما بشار با بیش از هزار بیت، در مقابل چهل بیت او، بر وی برتری یافت.
طه حسین برتری بشار را در بلاغت تأیید کرده، اما حمّاد را پیروز میدان دانسته است. با وجود این، از نظر
جاحظ این مناظرات شایسته
شاعری چون بشار نبود.
ابنقتیبه حمّاد را معلم معرفی کرده است. وی بارها به تعلیم و تأدیب فرزندان امرا گماشته شد، اما بشار با اشعارش، آنان را از چنین انتخابی منصرف مینمود.
حمّاد مدعی بود که اشعارش از
قرآن بهتر است
و دو بیتیهایی سروده بود که زندیقان آن را در
نماز میخواندند.
علمالهدی او را مانند دو حمّاد دیگر گمراه خوانده است. در آن زمان در کوفه سه
شاعر حمّاد نام داشتند؛ حمّاد عجرد، حمّاد راویه و
حمادبن زبرقان ، که با یکدیگر معاشر و هر سه به کفر و زندقه متهم بودند.
حمّاد در دوستی، مخلص و باوفا بود و مدح و رثا نیز میسرود، اما در صورت بروز اختلاف، دشمنی بیرحم میشد.
بهنوشته
ابنندیم ،
مجموعه
اشعار حمّاد پنجاه ورقه بوده است.
حمّاد به دستور محمدبن سفاح عباسی (حاکم
بصره و برادرزاده
منصور عباسی ، متوفی ۱۴۹)
اشعاری در وصف، زینب دختر
سلیمانبن علی هاشمی ، از علویها، که
محمدبن سفاح شیفته او شده بود، سرود. وقتی خبر این
اشعار به برادر زینب،
محمدبن سلیمان ، کارگزار بصره (متوفی ۱۷۳)، رسید، وی ریختن
خون حمّاد را
مباح انست. حمّاد تا زمان حیات محمدبن سفاح در بصره در امان بود، اما پس از مرگ وی به قبر سلیمانبن علی پدر محمدبن سلیمان، پناه
برد و
اشعاری برای جلبنظر محمد سرود که اثری نبخشید. او سپس به
بغداد و از آنجا به اهواز گریخت. محمدبن سلیمان کسی را به آنجا فرستاد تا او را بکشد.
به نقلی دیگر، حمّاد بعد از خروج از اهواز به قصد بصره، در راه شیرزاذان بیمار شد و در آنجا درگذشت و همانجا روی تپهای دفن شد.
تاریخ مرگ او را سالهای ۱۵۵، ۱۶۱ و ۱۶۸ ذکر کردهاند.
(۱) ابنجوزى، المنتظم فى تاريخالملوك و الامم، چاپ محمد عبدالقادرعطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۲) ابنخلّكان؛
(۳) ابنعساكر، تاريخ مدينة دمشق، چاپ على شيرى، بيروت ۱۴۱۵ـ ۱۴۲۱/۱۹۹۵ـ۲۰۰۱.
(۴) ابنقتيبه،
الشعر و
الشعراء، او، طبقات
الشعراء، چاپ مفيد قميحه و نعيم زرزور، بيروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۵) ابنمعتز، طبقات
الشعراء، چاپ عبدالستار احمد فراج، (قاهره ۱۳۷۵/ ۱۹۵۶).
(۶) ابننديم (تهران).
(۷) ابوالفرج اصفهانى.
(۸) عمروبن بحر جاحظ، كتابالحيوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?( ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ ۱۹۶۹)، چاپ افست بيروت (بىتا.).
(۹) خطيب بغدادى.
(۱۰) طهحسين، المجموعة الكاملة لمؤلفات الدكتور طهحسين، ج ۲، بيروت ۱۹۸۰.
(۱۱) علىبن حسين علمالهدى، امالىالمرتضى: غرر القوائد و درر القلائد، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۴.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «حَمّاد عَجْرَد»، شماره ۶۴۹۹.