حمدون قصار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَمدونِ قَصّار، حَمدونِ قَصّار، پیر
ملامتیه نیشابور در قرن سوم است.
برطبق کهنترین منابع، نام او حمدون، کنیهاش ابوصالح، نام پدرش احمدبنعُماره، و شهرتش قَصّار بوده است.
در همه نسخههایخطی قدیم کشفالمحجوب گاه
کنیه او ابوحمدون ذکر شده که اشتباه است،
چنانکه در جاهای دیگر کشفالمحجوب صورت صحیح کنیه و نام او، ابوصالح حمدون، نوشته شدهاست.
حمدون
فقیه و به مذهب
سُفیان ثوری (متوفی ۱۶۱)، از فقهای
صوفیه ، بود.
ذَهَبی در قرن هشتم، حمدون را در
حدیث از شاگردان ابومَعمَر هُذَلی (محدّث بغدادی، متوفی ۲۳۶) و ابنراهَوَیه (از عالمان و محدّثان خراسان، متوفی ۲۳۸) دانسته است و نام کسانی را که از حمدون
روایت کردهاند، آورده است،
اما هیچیک از منابع کهن و همعصر حمدون سخنان ذهبی را ذکر نکردهاند.
حمدون از شاگردان و مریدان ابوتراب نَخْشَبی، ابوالحسن سالم (یا سلم) بن حسن باروسی و علی نصرآبادی (هر سه از مشایخ صوفیان خراسان در قرنهای دوم و سوم) بود و طریقش با صوفیان معاصرش تفاوت داشت.
او آیین ملامتی را در
خراسان گسترش داد.
مرید و
شاگرد خاص او، عبداللّهبن محمدبن مُنازل، بیشتر سخنان حمدون را
نقل کرده است.
اینکه در برخی منابع گفته شده حمدون قصّار، پیر عبداللّه مبارک (متوفی ۱۸۱) بوده
یا عبداللّه مبارک سخنان حمدون را روایت کرده
اشتباه است و ظاهرآ عبداللّه مبارک ــکه نزدیک به صد سال پیش از حمدون میزیسته ــ به جای عبداللّه منازل، مرید حمدون، ذکر شده است.
ابوالعلاء عَفیفی، محقق مصری، بر ارتباط حمدون با
فتوت تأکید کرده
و استناد او بیشتر به
حکایت دیدار و گفتگوی حمدون و نوح عیار، بزرگِ جوانمردان نیشابور، است که حمدون از او درباره جوانمردی پرسید و نوح گفت جوانمردی من آن است که از لباس خود درآیم و جامه
تصوف پوشم و جوانمردی تو آن است که از جامه صوفیان در آیی.
حمدون، برخلاف بسیاری از صوفیان که
کسب را ترک میکردند، به داشتن پیشه و کسب اصرار داشت چنانکه به یکی از مریدان خود، عبداللّه حجّام، گفت دوست دارم بیشتر تو را عبداللّه حجّام بنامند تا عبداللّه
زاهد و
عارف .
از شهرت حمدون به قصّار پیداست که «رختشوی» بوده است و خواجه عبداللّه انصاری
نیز او را حمدون گازُر ذکر کرده است.
حمدون تصوف دوره خود را نمیپسندید و بیشتر به طریق گذشتگان نظر داشت.
وی، برخلاف عالمان و صوفیان عصر خود، بر
منبر نمیرفت و موعظه نمیکرد.
اعتقاد داشت اگر
گناه کبیره بر دل عارفی بگذرد، از مقام
ولایت عزل میشود و در بحثهای صوفیان درباره برتریِ حضور یا غیبت، حضور را برتر میدانست.
از
پرهیزکاری و
ورع حمدون داستانهای شگفت نقل کردهاند.
به گفته ذهبی،
ابوعبدالرحمان سُلَمی، صوفی سده چهارم، جزوهای از حکایات حمدون فراهم کرده، اما آنچه سلمی از حمدون نقل کرده فقط سخنان او در
کتاب طبقاتالصوفیة
و رسالةالملامتیة
است.
این سخن حمدون مشهور است که طریق
اهل ملامت ، داشتنِ «خوفِ قدریه و رجاء مُرجئه» است.
عطار در تفسیر آن گفته است که ملامتی باید چنان رجایی داشته باشد که حتی مرجئه نیز او را ملامت کنند و چنان خوفی داشته باشد که حتی قدریان نیز او را ملامت کنند و همواره نشانه تیر ملامت باشد.
هجویری
پیروان حمدون را، که همان
ملامتیان بودند، قصّاریه نامیده است.
حمدون در ۲۷۱ در نیشابور درگذشت
بعضی به اشتباه
مرگ او را در
بصره دانسته است.
به گفته سلمی،
وی در
گورستان حیره نیشابور به
خاک سپرده شد.(در متن چاپی بعضی منابع اشتباهآ حیده آمده است)
اما حاكم نيشابورى، كه بيش از ديگران به زمان حيات حمدون نزديك بوده، يك جا،
گفته که
مدفن حمدون در جوار حیره است و در جایی دیگر
گفته که حمدون، همراه ابوعلی محمدبن عبدالوهاب ثقفی (متوفی ۳۲۸) و ابوالحسن بوشنجی (متوفی ۳۴۷) و عبداللّه منازل، در محله فُز (از محلههای آباد و بزرگ نیشابور قدیم) مدفون است.
(۱) ابنجوزی،
کتاب صفة
الصفوة، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۸ـ۱۳۹۲/ ۱۹۶۸ـ۱۹۷۲.
(۲) ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقاتالاصفیاء، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
(۳) عبداللّهبن محمد انصاری، طبقاتالصوفیه، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۴) محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، ترجمه محمدبن حسین خلیفه نیشابوری، چاپ محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران ۱۳۷۵ش.
(۵) احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ ۱۳۴۱ش.
(۶) شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام.
(۷) محمدبن حسین سلمی،
کتاب طبقاتالصوفیة، چاپ یوهانس پدرسن، لیدن ۱۹۶۰.
(۸) محمدبن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ش.
(۹) عبدالوهاببن احمد شعرانی، الطبقاتالکبری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۰) محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
(۱۱) علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۳ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حمدون قصار»، شماره۶۵۲۵.