حق تلاوت (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حق تلاوت:
(يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ) حق تلاوت: اين تعبير، تعبير پرمعنايى است و خط روشنى براى ما در برابر
قرآن مجید و كتب آسمانى مشخص مىسازد.
مردم در برابر اين
آیات الهى چند گروهند:
• گروهى تمام اصرارشان بر اداى الفاظ و حروف از مخارج آن است.
• گروهی در معانى دقت مىكنند و از علوم آن آگاهند، اما از عمل خبرى نيست.
• گروهی كه
مؤمنان راستينند، قرآن را به عنوان يک كتاب عمل و يک برنامۀ كامل زندگى پذيرفتهاند، خواندن الفاظ و انديشه در معانى و درک مفاهيم اين كتاب بزرگ را مقدمهاى براى عمل مىدانند.
به موردی از کاربرد
حق تلاوت در
قرآن، اشاره میشود:
(الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ من يَكْفُرْ بِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ) (كسانى كه كتاب آسمانى به آنها دادهايم(
یهود و
نصاری) و آن را چنان كه شايسته آن است مىخوانند و عمل مىكنند؛ آنها به
پیامبر اسلام ایمان مىآورند؛ و كسانى كه به او
کافر شوند، زيانكارند.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
(الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ)، ممكن است اين جمله به قرينه حصرى كه از جمله (تنها ايشان به آن ايمان مىآورند) فهميده مىشود، جوابى باشد از سؤالى تقديرى، سؤالى كه از جمله:
(وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى) به ذهن مىرسد.
آن سؤال اين است كه: وقتى اميدى به ايمان آوردن يهود و نصارى نيست پس چه كسى از ايشان به اين كتاب ايمان مىآورد؟ و راستى دعوت ايشان به كلى باطل و بيهوده است؟ در جواب مىفرمايد: از ميانه آنهايى كه كتابشان داده بوديم تنها كسانى به اين كتاب ايمان میاورند كه كتاب خود را حقيقتا تلاوت میكردند و به راستى به كتاب خود ايمان داشتند ممكن هم هست جواب، اين باشد كه اينگونه افراد به كلى به كتابهاى آسمانى ايمان مىآورند، چه
تورات و چه
انجیل و چه قرآن، و ممكن هم هست جواب، اين باشد كه اينگونه افراد به كتابى كه نازل شده يعنى به قرآن ايمان میآورند.
مردم در برابر اين
آیات الهى چند گروهند:
• گروهى تمام اصرارشان بر اداى الفاظ و حروف از مخارج آن است. آنها دائما در فكر وقف، وصل، حروف يرملون، شدّ و مدّند و كمترين اهميّتى به محتوا و معنا، تا چه رسد به عمل كردن به آن، نمىدهند، به گفته قرآن اينها همانند حيوانى هستند كه كتابهايى بر او حمل شده باشد:
(مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ) (داستان كسانى كه مكلّف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نكردند، مانند داستان درازگوشى است كه كتابهايى حمل مىكند، امّا چيزى از آن نمىفهمد). چه بد است مثل گروهى كه
آيات خدا را انكار كردند، و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمىكند.)
• گروهى ديگر از الفاظ فراتر رفته و در معانى دقت مىكنند و در ريزهكاريها و نكات قرآن مىانديشند و از علوم آن آگاهند، اما از عمل خبرى نيست!.
• ولى گروه سومى هستند كه
مؤمنان راستينند، قرآن را به عنوان يک كتاب عمل و يك برنامۀ كامل زندگى پذيرفتهاند، خواندن الفاظ و انديشۀ در معانى و درک مفاهيم اين كتاب بزرگ را مقدمهاى براى عمل مىدانند و لذا هر زمان كه قرآن مىخوانند روح تازهاى در كالبد آنها پيدا مىشود، تصميم و ارادۀ تازه، آمادگى و اعمال تازه، و حق تلاوت اين است.
در حديثى از
امام صادق (علیهالسلام) در تفسير اين آيه مىخوانيم كه فرمود:
«يُرَتِّلونَ آياتِهِ وَ يَتَفَقَّهونَ فِيهِ وَ يَعْمَلونَ بِأَحْكامِهِ وَ يَرْجونَ وَعْدَهُ وَ يَخافونَ وَعِيدَهُ وَ يَعْتَبِرُونَ بِقِصَصِهِ وَ يَأْتَمِرُونَ بِأَوامِرِهِ وَ يَتَناهَوْنَ عَنْ نَواهِيهِ ما هُوَ وَ اللَّهِ حِفْظَ آياتِهِ وَ دَرْسَ حُروفِهِ وَ تِلَاوَةَ سُوَرِهِ وَ دَرْسَ أَعْشارِهِ وَ أَخْماسِهِ حَفِظوا حُروفَهُ وَ أَضاعُوا حُدُودَهُ وَ إِنَّما تَدَبُّرُ آياتِهِ وَ الْعَمَلُ بِأَحْكامِهِ قالَ اللَّهُ تَعَالَى- كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ» منظور اين است كه
آيات آن را با دقت بخوانند و حقايق آن را درک كنند و به احكام آن عمل كنند، به وعدههاى آن اميدوار و از وعيدهاى آن ترسان باشند، از داستانهاى آن عبرت گيرند، به اوامرش گردن نهند و نواهى آن را بپذيرند، به خدا سوگند منظور
حفظ كردن
آيات و خواندن حروف و تلاوت سورهها و ياد گرفتن اعشار و اخماس آن نيست، آنها حروف قرآن را
حفظ كردند اما حدود آن را ضايع ساختند، منظور تنها اين است كه در
آيات قرآن بينديشند و به احكامش عمل كنند، چنان كه خداوند مىفرمايد: «اين كتابى است پربركت كه ما بر تو نازل كرديم تا در آياتش تدبر كنند».
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «حق تلاوت»، ص۲۹۰.