حقیقت عبودیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حقیقت
عبودیت یعنی
عبد آنچه را
خدا برایش داده
ملک خود نپندارد. زیرا که بندگان و بردگان را ملکی نباشد. همهی
اموال را مال خدا دانسته و آنجایش نهد که خدایش فرمان داده است و برای خود تدبیری از پیش خود نیندیشد، و تمام مشغولیّت خود را در اوامر و نواهی خدای متعال قرار دهد.
خداوند متعال میفرماید: «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛
جن و
انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند.» ؛ «وَ قَضی رَبٌّکَ اَنْ لا تَعْبُدُوا اِلاّ ایّاهُ؛
حکم پروردگارت بر این قرار یافت که فقط او را
عبادت کنید.» ؛ «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ؛
در هر امّتی رسولی برانگیختم که خدا را
عبادت کنید و از طاغوت دوری جویید.»
امام صادق (علیهالسّلام) در تفسیر
آیه اوّل فرمود: آنان را خلق کرد تا امرشان کند که عبادتش کنند.
و همین طور در تفسیر آیه مزبور فرمود: «خَلَقَهُمْ
لِلْعِبَادَةِ.»
برای
عبادت خلقشان کرد.
و
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در
خطبه ذیقار میفرماید: «فَاِنَّ اللهَ تَعالی بَعَثَ محمَّداً (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ
عِبَادَهُ مِنْ
عِبَادَةِ عِبَادِهِ الی
عِبادَتِهِ، وَ مِنْ عُهُودِ
عِبَادِهِ الی عُهُودِهِ، وَ مِنْ طاعَةِ
عِبَادِهِ الی طاعَتِهِ، وَ مِنْ وِلایَةِ
عِبادِهِ الی ولایَتِهِ؛
همانا خدای تعالی
محمّد (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) را به حق مبعوث کرد تا بندگانش را از پرستش بندگان به پرستش خود، و از
بیعت بندگانش به بیعت خود، و از فرمانبری بندگانش به فرمانبری خود، و از
ولایت و دوستی بندگانش به ولایت خود در آورد.»
آری عبدبودن یعنی
بنده و کوچک بودن، و مولا بودن یعنی آقا و بزرگ بودن. کسی که مالک باشد آقاست و کسی که مملوک باشد بنده است. او که مالکیّت
مطلق دارد، تسلّط بر همهی امور، ولایت و
حکومت بر همگان،
امر و
نهی و بزرگی و عظمت برای همه دارد. و بندگان و مملوکها را در مقابل او فروتنی و افتادگی، کوچکی و فرمانبری لازم است.
یکی از مفاهیمی که در شناخت
عبادت دخالت دارد مفهوم
عبودیت است،
عبودیت در اصطلاح عرفانی و اخلاقی، خضوع خاص به درگاه
معبود و اظهار تذلل برای کسی است که مستحق آن است.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ، انّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعَ فِی قَلْبٍ مَنْ یُرِیدُ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعالی ان یَهْدِیَهُ.فَانْ اَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطلُبْ اَوَّلاً فِی نَفْسِکَ حَقِیقَةَ الْعُبُودِیَّهُ. وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ. وَ اسْتَفْهِمِ اللهَ یُفْهِمْکَ؛
علم آن نیست که به درسگرفتن و تعلّم حاصل آید. بلکه علم نوری است که در
قلب آن کس که خدای تعالی
هدایت او را
اراده کرده است، قرار مییابد. پس اگر چنین علمی را خواستی، در مرحلهی اوّل باید در
نفس خود حقیقت
عبودیّت و بندگی را بجویی. و به دنبال آن، علم را به وسیلهی به کار گرفتن آن طلب کن و از خدای متعال بخواه که
فهم و هوش عطایت کند.»
راوی میگوید: پرسیدم: حقیقت
عبودیّت چیست؟ حضرت فرمود: سه چیز است:
۱:
عبد آنچه را خدا برایش داده ملک خود نپندارد. زیرا که بندگان و بردگان را ملکی نباشد. همهی
اموال را مال خدا دانسته و آنجایش نهد که خدایش فرمان داده است.
۲: بنده برای خود تدبیری از پیش خود نیندیشد.
۳: تمام مشغولیّت خود را در اوامر و نواهی خدای متعال قرار دهد.
پس اگر بنده خود را مالک عطایا و بخششهای خدای تعالی نداند، مصرف آنها در مواردی که خدایش دستور داده، برایش آسان آید. و اگر بندهای تدبیر امورش را به خدای مدبّر واگذارد، مصیبتها و حوادث ناگوار
دنیا برایش سهل شود. و اگر اوقات خود را مشغول به اوامر و نواهی خدای متعال کند، دیگر او را وقتی برای جدال با مردم و فخرفروشی به آنها باقی نخواهد ماند.
و اگر خدای تعالی این سه را به بندهای کرامت کند، دنیا و
شیطان و تمامی خلایق در مقابل دیدگانش چیزی به حساب نیایند و دنیا را برای فخرفروشی و زیادهطلبی نخواهد، و مال مردم را برای توانمندی و برتریجویی خود طلب نکند، و دنیای چند روزهی خود را به تنبلی از دست ندهد.
همهی اینها درجهی اوّل از درجات تقوا است. خدای متعال میفرماید: «تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْاَرْضِ وَ لا فَساداً وَ العاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛
آن سرای بازپسین را برای آنان قرار دادیم که ارادهی برتری و
فساد در
زمین نکنند. و سرانجام خوب از آنِ
متّقین است.»
پس
عبد و آنچه در اختیارش است همه مال مولایش است. و از آن جهت که حقیقت هر چیزی به
مشیّت خداوند متعال تحقّق پیدا کرده و میکند و هیچ چیزی خارج از مشیّت او وجود نتواند گرفت، پس تمام ما سوی الله
مخلوق و
ممالک او خواهند بود. زیرا همه، وجودشان و بقایشان به مشیت خالق متعال وابسته است. و
اطاعت و فرمانبری و دوستی و ولایت کسی غیر از او گناهی بزرگ و
کفر به خداوند متعال است و
عبادت غیر خدا خواهد بود. و اگر کسی دیگر در عرض خدا قرار داده شود
شرک است.
خدای تعالی فرماید: «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا ـ کَلاَّ سَیَکْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا؛
مشرکان غیر از خدای تعالی خدایانی برای خود گرفتند تا موجب عزّتشان باشند. چنین نیست! بزودی آن خدایان، پرستش آنان را انکار کرده و دشمن آنان خواهند شد.»
امام صادق (علیهالسّلام) در تفسیر این آیه فرمود: آنان که غیر از خدای تعالی برای خودشان خدایانی قرار دادهاند، در
روز رستاخیز خدایانشان با آنان به مخالفت برخاسته، از آنان و عبادتشان بیزاری خواهند جست. سپس امام (علیهالسّلام) فرمود: پرستش و
عبادت،
سجده و
رکوع نیست؛ بلکه پرستش همان اطاعت است. هر کس مخلوقی را در نافرمانی و معصیت خدای تعالی اطاعت کند، او را پرستش کرده است.
و امام باقر (علیهالسّلام) فرماید: شما (
شیعیان) آن گروهی هستید که از
عبادت طاغوت سرپیچی کردید. و هر کس ستمگری را اطاعت کند، همانا او را پرستش کرده است.
با توجه به اینکه بندگان و آنچه در اختیار آنها قرار داده شده ملک
مطلق خداوند متعال است، پس این اعضا و جوارح و تمام ساختمان بدن انسان هم ملک اوست و استفاده از آنها منوط به اذن و رضای اوست و هر تصرّفی در آنها، اگر مطابق حکم و اذن و رضای خدا نباشد،
حرام خواهد بود. پس خداوند متعال همگان را مالکیّت و
سلطنت بر نفوس و اموالشان داده است، و حدود و ثغور آن را به وسیلهی
شرایع آسمانی بیان کرده است. پس هیچکس را بر دیگری سلطنت و حکومت و فرماندهی نیست جز اینکه خدای تعالی داده باشد. خدای تعالی میفرماید: «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛
بگو: خداوندا! ای دارندهی ملک! میدهی ملک را به کسی که میخواهی، و میگیری از کسی که میخواهی. و عزّت میبخشی کسی را که بخواهی. و ذلیل میکنی کسی را که خود میخواهی. همهی خیرات در دست تو است. همانا تو به هر چیزی توانا هستی.»
و باید متوجّه بود همهی حکومتها و سلطنتها در مسیر حکومت و سلطنت الهی نیست، و حکومت و سلطنتی در طول حکومت و سلطنت خداوند متعال قرار دارد که در جهت اطاعت و فرمانبری و
خضوع و
خشوع در مقابل خداوند باشد. و آن، عبارت است از حکومت و سلطنت
پیامبران الهی و اوصیای آنها و آنان که از ناحیه اینها ماذون به سرپرستی امور مردم باشند و از حدود و ثغور آن تجاوز نکنند. و از این میان حضرت محمّد (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) ولایت و مالکیتش شامل همهی درجات و مراتب ولایتها و مالکیّتها است، و مالکیّت تمام والیان امر، امیران لشکر، حاکمان بلاد،
قضات و
علما، و همچنین ولایت موالی بر
عبید، همه تحت ولایت و مالکیّت پیامبر گرامی اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) قرار گرفتهاند. امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) میفرمایند: «انَّ اللهَ فَوَّضَ اِلی نَبِیِّهِ (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) اَمْرَ خَلْقِهِ لِیَنْظُرَ کَیْفَ طَاعَتُهُمْ. ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛
خدای تعالی امور خلق را به پیامبرش
تفویض کرد تا ببیند چگونه از او فرمان میبرند. سپس حضرت این آیه را
تلاوت کرد: هر چه رسول برایتان آورد اخذ کنید. و از هر چه نهی کرد ترکش کنید.»
و امام باقر (علیهالسّلام) فرماید:«فَمَا حرَّمَ رَسُولُ اللهِ (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ مَا حَرَّمَ اللهُ؛
هر چه را رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) حرام کند، به منزلهی آن است که خداوند متعال حرام کرده است.» و همین امر دربارهی
امامان معصوم (علیهمالسّلام) که اوصیای گرامی پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) و ذرّیّهی آن حضرت هستند، جاری است جز اینکه آنان را حقّ تحلیل و تحریم نیست. امام باقر (علیهالسّلام) در تفسیر آیهی «اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ؛
می فرماید:«هِیَ فِی عَلِیٍّ وَ فِی الاَئمَّةِ. جَعَلَهُمُ اللهُ مَواضِعَ الاَنْبٍیاءِ، غَیْرَ اَنَّهُمْ لایُحٍلّونَ شَیْئاً وَ لایُحَرِّمُونَه؛
این آیه دربارهی علی (علیهالسّلام) و امامان معصوم است که خداوند متعال آنان را در جای پیامبران قرار داده است؛ جز اینکه آنان چیزی را
حلال و حرام نمیکنند.»
پس روشن شد اطاعت از کسی
عبادت اوست. و باز معلوم شد تمام مالکیّتها و ولایتها و حکومتها به خداوند متعال بازگشت میکند، و همه در طول مالکیّت و ولایت خداوند قرار دارند. پس اگر کسی ولایت و حکومتی را با امر و اذن الهی تصاحب کند، حکومت و ولایت و سرپرستی او اطاعت خدا محسوب شده و
عبادت خدای تعالی خواهد بود، و کسانی که از او فرمان برده و اطاعت کنند، خدای تعالی را اطاعت کرده و فرمان بردهاند، و در نتیجه خدا را
عبادت کردهاند. ولی اگر کسی ولایت و حکومتی را بدون امر و اذن الهی تصاحب کند، آن را
غصب کرده و خود را ضدّ و ندّ قرار داده است و در عرض خدا برای خود مقام
معبودیّت قائل شده است.چون از دیگران میخواهد از او اطاعت کنند و فرمان برند و اطاعت دیگران از او هم اطاعت و
عبادت او خواهد بود نه اطاعت و
عبادت خدای تعالی.
و همین طور است ولایت و حکومت و سرپرستی انسان به نفس و اموال خود. اگر به آنها از جهت اینکه خداوند متعال در اختیارش گذاشته نظر کند و تصرّفش در آنها را با اوامر الهی مطابق کند، خودِ همین، اطاعت خدا و
عبادت او خواهد بود. ولی اگر بدون توجّه به اذن و رضای الهی باشد،
عبادت خدا نخواهد بود، بلکه تمام تصرّفاتش تصرّف در ملک غیر و حرام خواهد بود.
امام خمینی نیز
عبودیت را خضوع تام و اطاعت از کسی میداند و حقیقت آن در برابر خداوند فنا در حضرت ربوبیت و القای انانیت، خودپرستی و همچنین تعلق به عز قدس الهی و
انقطاع به سوی خداوند است.
بنابراین در جایی که شخص از انانیت خارج شود، به حقیقت
عبودیت نایل میشود.
به اعتقاد امام خمینی
عبودیت جوهری است که باطن آن ربوبیت است و
عبودیت و ربوبیت با هم ملازمت دارند به این معنا که هر مقدار در
عبودیت از انانیت مفقود شود، در ظل حمایت ربوبیت یافت میشود و بنده به جایی میرسد که حقتعالی سمع و بصر و دست و پای او میگردد و تصرفات او تصرفات حق میشود که این مرتبه
قرب نوافل و اولین مرتبه ولایت است و در مقابل، هر مقدار از
عبودیت کاسته شود و ربوبیت نفس بیشتر گردد، از عزت ربوبیت در آن کاسته میشود و اگر انسان توانست با دستگیری اولیای الهی به کنه
عبودیت برسد به گوشهای از اسرار
عبودیت و
عبادت دست مییابد.
به باور ایشان
عبودیت مطلقه، اعلا مرتبه کمال و بالاترین مقام
انسانیت است و این مقام مختص نبی ختمی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و او «عبدالله» حقیقی است و باقی اولیای کامل به پیروی از ایشان به این مرتبه میرسند، چنانکه معراج حقیقی که برای نبی خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) واقع شد نیز بهواسطه
عبودیت مطلقه بود.
امام خمینی بر این باور است که
عبادت اسراری دارد که نباید از آن غافل بود زیرا تمام هدف
عبادت و
عبودیت به فعلیت رسیدن کمالات انسان و الهی شدن او میباشد. همچنین تکلیف به احکام باطنی برای تحصیل کمال
عبادت است و ترک کردن آن عقابی در پی نخواهد داشت. امام خمینی اختلاف اهل سلوک در درجات و احوال نفوس را از آنجا ناشی میداند که، اگر نفس شخصی در
عبادات و ریاضات قوی باشد و توان آن را داشته باشد، لازم است در
عبادت جدیت کند.
پس روشن شد حقیقت
عبودیّت بندگی کردن است. و حقیقت
عبادت خضوع و خشوع و افتادگی است. و اطاعت از کسی و مطیع فرمان او بودن، افتادگی و خضوع و خشوع در مقابل اوست، پس
عبادت او خواهد بود. بنابراین هر بندهای فعلی را به قصد اطاعت از امر مولا و صاحب و مالکش انجام دهد، او را
عبادت کرده است. و اگر کسی فعلی را به جهت خشنودی و رضاینفس خویش انجام دهد، نفس خود را
عبادت کرده است. پس در این صورت افعال و اعمالی که برای رسیدن به
بهشت یا
ترس از
جهنّم انجام داده میشود، نمیتوان آنها را
عبادت خدا به حساب آورد، گر چه خدای تعالی به آنها امر کرده باشد. چون این اعمال در حقیقت به خاطر
حبّ و دوستی و علاقه به نفس انجام گرفته است. ولی خداوند متعال، به
لطف و کرم خود، بر بندگانش توسعه داده و به آنان اذن داده که اگر خواستند میتوانند اعمالشان را به این دو جهت هم انجام دهند و برای آنان در مقابل این اعمال هم
ثواب داده میشود. ولی باید توجّه داشت که حقِّ
عبادت خدا آن است که به خاطر حبّ و دوستی خدای تعالی انجام شود.
امام جعفر صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «همانا مردم خدای را به سه صورت
عبادت میکنند: گروهی او را برای رسیدن به ثوابش میپرستند. این نوع
عبادت،
عبادت آزمندان است. و گروهی دیگر او را برای ترس از
آتش میپرستند. این هم
عبادت بردگان است. ولی من او را برای حبّ و دوستیش
عبادت میکنم. و این
عبادت رادمردان است.»
پس بکوشیم اطاعت از پروردگارمان را به خاطر حبّ و دوستی او بکنیم نه به خاطر دوستی
نفس خود که در آتش نسوزد و در بهشت متنعّم گردد، گر چه به این دو جهت هم اطاعت خداوند حساب شود.
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «حقیقت عبودیت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۹/۲۳. •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.