• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حضرت زینب کبری در کربلا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



با حرکت امام حسین (علیه‌السّلام) به سمت کربلا، حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) به همراه فرزندان، هم‌سفر برادر شد و در ظهر عاشورا شاهد تلخ‌ترین صحنه‌ها و مصیبت‌ها بود؛ اما هرگز دم از گفتن حقایق و مظلومیت شهدای کربلا فرو نبست و افشاگر طاغوت‌های مستبد عصر خود بود.



با حرکت امام حسین (علیه‌السّلام) از مدینه در ۲۸ رجب و به نقلی ۳ شعبان سال ۶۰ هجری، حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) نیز به همراه بسیاری از خویشاوندان امام (علیه‌السّلام) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزاده‌های آن حضرت (علیه‌السّلام)، رهسپار مکه شد و سپس از آنجا تا سرزمین کربلا برادر را همراهی کرد.


« خزیمیه» در گذشته منزلی از منازل حاجیان در راه عراق به مکه بوده است این منزل منسوب به خزیمة بن خازم و بعد از منزل ثعلبیه قرار داشت. پس از رسیدن کاروان امام حسین (علیه‌السّلام) و همراهانش به خزیمیه آنان یک شبانه روز در این منزل توقف نمودند. صبح‌گاهان، حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) به نزد امام (علیه‌السّلام) آمد و عرضه داشت: «ای برادر آیا به شما خبر دهم که شب گذشته چه شنیدم؟» امام حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «چه شنیدی؟» گفت: در نیمه‌های شب از خیمه‌ها بیرون رفتم، شنیدم‌ هاتفی می‌گفت: «الا یا عین فاحتفلی بجهد و من یبکی علی الشهداء بعدی• علی قوم تسوقهم المنایا بمقدار الی انجاز وعد؛ ‌ای چشم بر شهدایی که مرگ آنان را به سوی قتلگاه می‌کشاند گریه کن مرگ این قافله را به جایی می‌برد که با خدای خود وعده کرده‌اند که عهد خود را وفا کنند.» امام (علیه‌السّلام) فرمودند: «خواهرم هر چه را که خداوند مقدر فرموده است، همان خواهد شد.»


در شام‌گاه روز ۹ محرمالحرام، عمر‌ بن سعد خود را آماده جنگ با سید و سالار شهیدان (علیه‌السّلام) کرد و به سپاهیانش فرمان داد تا برای جنگ آماده شوند کوفیان هم سوار شده مهیای نبرد شدند. هیاهو و سر و صدای لشکر بلند شد. امام (علیه‌السّلام) در جلوی خیمه خویش نشسته بود و به شمشیر خود تکیه داده بود. خواهرش زینب (سلام‌الله‌علیها) با شنیدن سر و صدای لشکر کوفه، به برادرش نزدیک شد و گفت: «برادرم آیا صداهایی را که نزدیک می‌شوند می‌شنوید؟» امام (علیه‌السّلام) سر را بلند کرد و فرمود: «من رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم) را در خواب دیدم که به من فرمود: «تو به زودی نزد ما خواهی آمد.» زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) پس از شنیدن این سخن سیلی به صورت خود زد و گفت: «وای بر من» امام حسین (علیه‌السّلام) به خواهرش فرمود: «خواهرم واویلا مکن؛ آرام باش خدای رحمان تو را ببخشاید.» در این هنگام حضرت عباس (علیه‌السّلام) نزد امام حسین (علیه‌السّلام) آمد و به امام (علیه‌السّلام) عرض کرد: «ای برادر سپاه دشمن تا نزدیکی خیمه‌ها به پیش آمده است.» امام (علیه‌السّلام) از حضرت عباس (علیه‌السّلام) خواستند نزد آنها برود و از علت پیشروی آنان جویا شود. حضرت عباس (علیه‌السّلام) با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر هم از جمله آنان بودند نزد سپاه دشمن آمدند و پرسیدند: «چه رخ داده و چه می‌خواهید؟» گفتند: «فرمان امیر است که به شما بگوییم یا بیعت کنید و یا آماده کارزار شوید.» عباس (علیه‌السّلام) گفت: «از جای خود حرکت نکنید تا نزد ابی عبدالله (علیه‌السّلام) رفته و پیام شما را به عرض ایشان برسانم.» آنان پذیرفتند پس عباس (علیه‌السّلام) به تنهایی نزد امام حسین (علیه‌السّلام) آمد تا موضوع را به ایشان خبر دهد. امام (علیه‌السّلام) به حضرت عباس (علیه‌السّلام) فرمودند: «اگر می‌توانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تاخیر‌ اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم خدا می‌داند که من به خاطر او نماز و تلاوت کتاب او را بسیار دوست می‌دارم.»


از امام سجاد (علیه‌السّلام) روایت شده که: «در آن شبی که فردای آن، پدرم به شهادت رسید در خیمه نشسته بودم و عمه‌ام زینب (سلام‌الله‌علیها) از من پرستاری می‌کرد، در آن هنگام پدرم از یارانش کناره گرفت و به خیمه خود رفت و جوین (با نام جوین در انساب الاشراف، تاریخ طبریو با نام حوی در الکامل و در مقاتل الطالبین با نام «جون» یاد شده است. (غلام ابوذر غفاری) نزدش بود و سرگرم تعمیر و اصلاح شمشیر آن حضرت (علیه‌السّلام) بود. در این هنگام پدرم این اشعار را بر زبان جاری ساخت: «یا دهر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق و الاصیل• من صاحب و طالب قتیل و الدهر لا یقنع بالبدیل• و انما الامر الی الجلیل و کل حی سالک سبیلی؛ ‌ای روزگار، اف بر تو باد با این دوستی‌ات؛ چه‌اندازه تو در صبح‌گاهان و شام‌گاهان از دوستان و خواستاران خود را به کشتن می‌دهی و از آنها به عوض و بدلی هم قانع نمی‌شوی. به درستی که کارها به دست خدای جلیل است و هر زنده‌ای سالک این طریق است. همه فانی‌اند جز ذات حق تعالی.» ایشان ۲ یا ۳ بار، این شعر را تکرار کردند تا آن جا که فهمیدم و دانستم که منظورش چیست. پس گریه، راه گلویم را بست؛ ولی بغضم را فرو خوردم و هیچ نگفتم و دانستم که به زودی بلا، نازل خواهد شد؛ اما عمه‌ام نیز آنچه را که من شنیدم، شنید و نتوانست خود را نگاه دارد. پس از جا جسته و در حالی که لباسش را بر روی زمین می‌کشید و سخت درمانده شده بود، خود را به امام (علیه‌السّلام) رساند و گفت: وا مصیبتا! کاش پیش از این مرگم فرا رسیده بود. امروز، گویی مادرم حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) و پدرم علی (علیه‌السّلام) و برادرم حسن (علیه‌السّلام)، از دنیا رفته‌اند، ‌ای جانشین گذشتگان و پناه بازماندگان... زینب (سلام‌الله‌علیها) گفت: «ای اباعبدالله پدر و مادرم به فدایت، خود را آماده کشته شدن کرده‌ای جانم به فدایت.»... امام حسین (علیه‌السّلام) خواهرش را دلداری داد و به او فرمود: «خواهرجان تو را قسم می‌دهم که در عزایم، گریبان چاک ندهی و صورت نخراشی و چون به شهادت رسیدم، ناله و فغان نکنی.» پس از اینکه عمه‌ام آرام گرفت پدرم، او را نزدیک من آورد و در کنارم نشاند و آنگاه به نزد یاران خویش رفت...»


در واقعه غم‌انگیز روز عاشورا بر اساس گزارشات تاریخی در چند جا نقش حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) برجسته و ویژه بوده است.

۵.۱ - شهادت علی اکبر

یکی از این موارد زمانی است که حضرت علی اکبر (علیه‌السّلام) بر روی زمین افتاد و پدر را به بالین خود طلبید. در این هنگام زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) با شتاب از خیمه‌گاه بیرون آمد و در حالی که فریاد می‌زد: «یا اخیاه و ابن اخیاه» خود را بر روی جنازه علی اکبر (علیه‌السّلام) ‌انداخت تا برادرش را متوجه خود سازد و بدین وسیله از شدت‌اندوهی که با دیدن پیکر آغشته به خون و قطعه قطعه شده علی اکبر (علیه‌السّلام) به آن حضرت دست داده بود بکاهد. پس امام حسین (علیه‌السّلام) دست او را گرفت و از روی جنازه علی اکبر (علیه‌السّلام) بلند کرد و به خیمه باز گرداند سپس به جوانان دستور داد تا جسد علی اکبر (علیه‌السّلام) را از میدان بیرون ببرند.

۵.۲ - شهادت علی اصغر

جای دیگری که از زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) در واقعه عاشورا سخن به میان آمده است واقعه تلخ شهادت عبدالله بن حسین (حضرت علی‌اصغر (علیه‌السّلام)) است. بنا بر نقل برخی روایات، امام حسین (علیه‌السّلام) در روز عاشورا مقابل خیمه‌ها آمد و به حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) فرمود: «فرزند کوچکم را نزد من بیاورید تا با او وداع کنم.» کودک را نزد امام حسین (علیه‌السّلام) آوردند امام (علیه‌السّلام) او را گرفت و صورتش را نزدیک آورد تا او را ببوسد، در این لحظه حرملة بن کاهل اسدی تیری رها کرد؛ تیر گلوی آن کودک را از هم درید و او را به شهادت رساند. پس امام (علیه‌السّلام) به حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) فرمود: «کودک را بگیر» آن گاه دست خود را زیر گلوی عبدالله (علیه‌السّلام) گرفت و چون دستش از خون او پر شد آن را به سوی آسمان پاشید و فرمود: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله؛ چون خدا می‌بیند آنچه که از بلا بر من نازل شد، بلا بر من آسان گشت.»

۵.۳ - شهادت عبدالله بن حسن

جریان شهادت عبدالله بن حسن (علیه‌السّلام) نیز از دیگر مواردی است که در آن از حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) یاد شده است. نقل شده که در واپسین لحظات حیات شریف سید الشهداء (علیه‌السّلام) و در حالی که سپاه کوفه امام (علیه‌السّلام) را محاصره کرده بود، عبدالله بن حسن (علیه‌السّلام) که هنوز به حد بلوغ نرسیده بود خیمه‌گاه را ترک کرده شتابان به سوی امام (علیه‌السّلام) دوید، حضرت امام حسین (علیه‌السّلام) با دیدن او خطاب به خواهرش زینب (سلام‌الله‌علیها) فرمود: «خواهرم این کودک را نگهدار.» زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) خود را به کودک رساند و سعی کرد از رفتنش جلوگیری کند؛ اما عبدالله با سرسختی و سماجت از بازگشت امتناع کرد و خود را از دستان عمه‌اش رها کرد و نزد امام حسین (علیه‌السّلام) رفت تا شاید مانع از شهادت عموی بزرگوارش گردد. اما ضربت شمشیر دشمن دست او را قطع کرد و او را به شهادت رساند.

۵.۴ - شهادت امام حسین

بعد از شهادت یاران و اصحاب امام حسین (علیه‌السّلام) آن حضرت تنها و بدون یاور آماده جهاد و دفاع شد. جریان شهادت اباعبدالله الحسین (علیه‌السّلام) از دیگر مواردی است که در آن یادی از زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) به میان آمده است. نقل شده در آخرین لحظات حیات شریف امام حسین (علیه‌السّلام) و در زمانی که سپاه دشمن امام (علیه‌السّلام) را در محاصره خود گرفته بودند تا به شهادت برسانند، شمر بن ذی الجوشن با تعدادی از مردان جنگی به سوی امام حسین (علیه‌السّلام) آمد که سنان بن اسد نخعی و خولی بن یزید اصبحی در میان‌شان بودند و حضرت را احاطه کردند؛ حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) از خیمه‌گاه بیرون آمد و با دیدن این اوضاع، عمر بن سعد را خطاب قرار داد و فرمود: «وای بر تو‌ای عمر؟ آیا ابا عبدالله (علیه‌السّلام) را می‌کشند و تو نگاه می‌کنی؟» عمر پاسخ زینب (سلام‌الله‌علیها) را نگفت، پس زینب (سلام‌الله‌علیها) خطاب به لشکر عمر بن سعد فریاد زد: «وای بر شما؛ آیا یک مسلمان میان شما مردم نیست؟» در این هنگام اشک از چشمان پسر سعد بر گونه‌ها و ریش‌های او جاری شد و از زینب (سلام‌الله‌علیها) روی برگرداند.


در بعد از ظهر روز یازدهم محرم عمر بن سعد و یارانش در حالی که اجساد بی سر و مطهر امام (علیه‌السّلام) و یارانش را بر روی زمین رها کرده بودند، بانگ الرحیل سر داده و امام سجاد (علیه‌السّلام) را با همان حال بیماری، زنان و دختران و خواهران و اطفال سالار شهیدان را که امانت‌های رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلم) در میان امتش بودند در برابر دیدگان هزاران دشمن با رویی گشوده بر شترهای برهنه و بی‌جهاز سوار کردند و همانند اسیران ترک و روم و در حالی که در اوج مصیبت و غم و‌اندوه به سر می‌بردند به سوی کوفه حرکت دادند. به دستور عمر بن سعد سپاه کوفه کاروان اسرا را از میان قتلگاه عبور دادند، البته در برخی از منابع آمده که عبور اسرا از میان قتلگاه به درخواست خود اسرا بوده است. وقتی زینب (سلام‌الله‌علیها) از کنار قتلگاه برادرش می‌گذشت می‌گفت: «یا محمداه! یا محمداه! هذا الحسین بالعراء مرمل بالدماء مقطع الاعضاء. یا محمداه! و بناتک سبایا و ذریتک مقتله تسفی علیها الصبا! یا محمداه! یا محمداه!؛ این همان حسین است زیر آسمان قرار گرفته و به خاک و خون آغشته و اعضایش قطعه قطعه شده است. یا محمداه! دخترانت اسیر گردیده، فرزندانت کشته شده‌اند، باد صبا گرد و غبارش را بر آنان می‌گستراند!» پس هر دوست و دشمنی به گریه افتاد! به طوری که زنان صیحه زده بر صورت‌های خویش سیلی می‌زدند. بر اساس نقل مقاتل و منابع دوست و دشمن از دیدن این ماجرا به گریه افتادند.


۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۰.    
۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۳۴۱.    
۳. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۴.    
۴. ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۲۱-۲۲.    
۵. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۲۷۳.    
۶. ابوحنیفه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۲۲۸.    
۷. یاقوت حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج۲، ص۳۷۰.    
۸. بغدادی، صفی الدین عبدالمؤمن، مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنة و البقاع، ج۱، ص۴۶۶.    
۹. ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۷۰.    
۱۰. ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۷۰.    
۱۱. خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۳۲۴.    
۱۲. قزوینی، سید محمد کاظم، زینب الکبری (علیهاالسّلام) من المهد الی اللحد، ص۱۵۷.    
۱۳. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۷۲.    
۱۴. ابن شهرآشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ج۳، ص۲۴۵.    
۱۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۳، ص۱۱۰.    
۱۶. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۱۳۷.    
۱۷. شوشتری، قاضی نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲۷، ص۴۹۷.    
۱۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۴.    
۱۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۱۶.    
۲۰. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۸۹.    
۲۱. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۳۵۳.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۵۴.    
۲۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۴-۱۸۶.    
۲۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۱۶-۴۱۸.    
۲۵. ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۹۷-۹۸.    
۲۶. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۰.    
۲۷. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۳۵۴.    
۲۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۱۷.    
۲۹. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۱.    
۳۰. ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۷.    
۳۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۵.    
۳۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۲۰.    
۳۳. ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۸.    
۳۴. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۳.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۵۶.    
۳۶. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۳.    
۳۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۵-۱۸۶.    
۳۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۲۰-۴۲۱.    
۳۹. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۳-۹۴.    
۴۰. ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۸-۵۹.    
۴۱. ابن شهرآشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ج۳، ص۲۴۹.    
۴۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۴۶-۴۴۷.    
۴۳. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۵.    
۴۴. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۰۷.    
۴۵. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۶۹.    
۴۶. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السّلام)، ص۲۸۹.    
۴۷. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۰.    
۴۸. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۷۲.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۶۷-۴۶۸.    
۵۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۳.    
۵۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۵۲.    
۵۲. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۲.    
۵۳. مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، ج۲، ص۸۰.    
۵۴. ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۸.    
۵۵. ابو‌مخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعه الطف، ص۲۵۲.    
۵۶. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۸۴.    
۵۷. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۴.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۷۰.    
۵۹. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۸۴.    
۶۰. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السّلام)، ص۳۶۷.    
۶۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۶.    
۶۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۵۵-۴۵۶.    
۶۳. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۷۸.    
۶۴. ابو‌مخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعه الطف، ص۲۵۹.    
۶۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۶.    
۶۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۵۶.    
۶۷. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۴۴.    
۶۸. ابن‌نما حلی، جعفر بن ابی‌ابراهیم، مثیر الاحزان و منیر سبل الأشجان، ص۶۵.    
۶۹. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۷۸-۷۹.    
۷۰. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السّلام)، ص۳۰۳.    
۷۱. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۴۵.    
۷۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۶.    
۷۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۵۶.    
۷۴. ابن‌نما حلی، جعفر بن ابی‌ابراهیم، مثیر الاحزان و منیر سبل الأشجان، ص۶۵.    



پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «حضرت زینب (علیهاالسلام)»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.    






جعبه ابزار