حرج (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حرج: (صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً)«حرج» (بر وزن حرم) در لغت به معنای تنگی فوقالعاده و محدودیت شدید است؛
و این حال افراد لجوج و بیایمان است که فکرشان بسیار کوتاه و روحشان فوقالعاده کوچک و ناتوان است. و کمترین گذشتی در زندگی ندارند و در اصل، به معنای مرکز اجتماع درختان درهم پیچیده است، سپس توسعه یافته و به هر نوع گرفتگی و
ضیق اطلاق شده است
و از آنجا که اجتماع و انبوه جمعیت، توام با تنگی و
ضیق مکان و کمبود جا است، این کلمه به معنای «
ضیق و تنگی»، «ناراحتی» و «مسئولیت و
تکلیف» آمده است، و در سوره
«توبه» به معنای اخیر، یعنی مسئولیت و تکلیف میباشد.
ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با حرج:
(فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ) (آن کس را که
خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را برای پذیرش
اسلام، گشاده میسازد؛ و آن کس را که بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سینهاش را آنچنان تنگ میکند که گویا میخواهد به
آسمان بالا برود؛ اینگونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمیآورند قرار میدهد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
اضلال معنای مقابل
هدایت است، و به همین جهت اثرش هم مقابل اثر آن است، و آن این است که دل گنجایش
حق و
صدقه را نداشته و از داخل شدن حق و صدق در آن امتناع داشته باشد، لذا دنبال کلمه
ضیقا کلمه حرجا را که همان امتناع داشتن است ذکر فرمود.
کلمه حرج بطوری که صاحب مجمع البیان گفته به معنای تنگترین تنگ است، و در
مفردات گفته: حرج و حراج در اصل به معنای آن فاصله تنگی است که در هنگام اجتماع دو چیز در میان آن دو مشاهده میشود و به همین جهت هر فضای تنگی را حرج مینامند و
گناه را هم حرج میخوانند.
و بنا به گفته وی جمله
(حَرَجاً کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ) به منزله تفسیر است برای کلمه
ضیقا و اشاره است به اینکه امتناع دلهای گمراهان از قبول حق شبیه است به امتناع ظرفی که بخواهند چیزی را که حجمش بیشتر از حجم آن است در آن جای دهند.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ فَلاَ يَكُن فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ) (این کتابی است که بر تو نازل شده- پس نباید از ناحیه ابلاغ آن، ناراحتی در سینه داشته باشی. - تا به وسیله آن، مردم را از عواقب اعمال بد بیم دهی؛ و تذکّری است برای
مؤمنان.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: اینکه کتاب را در این آیه به طور نکره ذکر کرده و آن را با جمله بر تو نازل شده توصیف کرده، و اسمی از نازل کننده آن نبرده به خاطر تعظیم کتاب است. تفریعی هم که در جمله
(فَلا یَکُنْ) هست خالی از دلالت بر این معنا نیست، گویا فرموده: این کتاب، کتاب مبارکی است که آیات پروردگارت را که بر تو نازل کرده برایت بیان میکند، بنابراین اگر مامور به تبلیغ آن و دعوت مردم به سوی آن شدهای دلتنگ مباش، بلی اگر
قرآن غیر این کتاب بود و از ناحیه غیر پروردگارت میبود روا بود که از جهت زحمات و محنتهایی که در تبلیغ آن است دلتنگ باشی.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(لَّيْسَ عَلَى الضُّعَفَاء وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى وَلاَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَجِدُونَ مَا يُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِن سَبِيلٍ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ) (نه بر افراد ناتوان و نه بر بیماران و نه بر کسانی که چیزی برای
انفاق در راه جهاد ندارند، گناهی نیست که در میدان جهاد شرکت نجویند، به شرط آنکه برای خدا و پیامبرش خیرخواهی کنند؛ و از آنچه در توان دارند،
مضایقه ننمایند؛ زیرا بر نیکوکاران راهی برای مؤاخذه نیست؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: مقصود از
(الَّذِینَ لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ) کسانی هستند که نیروی مالی و یا
اسلحه و امثال آن را ندارند. پس، از اینگونه افراد قلم تکلیف و حکم وجوب
جهاد برداشته شده، چون اگر برداشته نشود حرج و شاق است، و همچنین لوازم و توابع آن از قبیل مذمت در
دنیا و عقاب در
آخرت نیز برداشته شده، چون در حقیقت مخالفت در مورد اینان صدق نمیکند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «حرج»، ص۱۸۱.