حجت در فلسفه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حجّت ، اصطلاحی در
منطق و
فلسفه و از مباحث منطق می باشد .
حجت در
لغت بهمعنای غلبه بر
خصم است.
حجت را در منطق ازآنرو به این نام خواندهاند که سبب غلبه بر خصم است و این نامگذاری از باب تسمیه
سبب به اسم
مسبب است.
این
اصطلاح ، در
المنطقیات فارابی و پیش از آن در ترجمه
عربی منطق
ارسطو ،
در بحث از مواضع
جدل ، بهکار رفته است.
ابنسینا در
اشارات ، آخرین اثر فلسفی خود، منطق را به دو بخشِ معرّف و حجت تقسیم کرده است و از آن پس منطقدانانی همچون
غزالی ،
فخررازی ،
ابنسهلان ساوی و دیگران، از وی پیروی کردند.
ابنسینا در اشارات
حجت را ترکیب ثانی دانسته است که از قضایا ترکیب میشود و ترکیب اول را برای قضایا دانسته است که از
مفردات ، یا به عبارت دیگر از
موضوع و
محمول ، ترکیب میشوند.به گفته او در
دانشنامه علائی ، حجت نحوه رسیدن به «تصدیق مجهول» است.
بنابر تعریف دیگر، حجت قولی است مؤلَّف از اقوال و قضایا، با هیئت و صورتی خاص که بهوسیله آن قضیه مجهولی کشف میشود.
ابنسهلان ساوی
و
سهروردی حجت را مفید
تصدیق دانستهاند و
قطبالدین شیرازی آن را هم مفید تصدیق و هم مفید اقناع و تخییل دانسته است.
حجت محوریترین و مهمترین مبحث منطق است و بسیاری از مباحثیکه پیشاز آن مطرح میشود، درواقع بهمنزله تمهید مقدمه برای طرح این بحث است.
در باب علت طرح مبحث حجت و نیاز به آن و نیز برای رد برخی تشکیکها در این باره، گفتهاند که حجت چیزی است که به وسیلهآنمجهولات تصدیقیکسبمیشوندو آنچهاز طریقحجت کسب میشود، از جهتی معلوم و از جهتی مجهول است؛ پس، از آن حیث که معلوماست با آن شروع به طلب میکنیم و از آن حیث که مجهول است، آن را کسب میکنیم .
بحث حجت در آثار منطقی دوره اسلامی به دنبال تقسیم علم به
تصور و تصدیق و متناظر با مباحث تصدیق مطرح شده است.
در عین حال، درباره حجت در مواضع گوناگونی از متون منطقی بحث شده است، از جمله تحت عنوان موضوع منطق، بدینبیان که موضوع منطق، معرّف و حجت است.
همچنین در ابتدای بحث
قیاس ، که مهمترین قسم حجت است .
در ضمنِ تعریف منطق و نیز تحت عنوان غرض یا غایت منطق هم از حجت سخن گفتهاند .
اکثر منطقدانان، حجت را منحصر در سه قسم دانستهاند،
قیاس،
استقراء ،
تمثیل نتیجه
قیاس، یقینی ولی نتیجه دو قسم دیگر، ظنی است و هدف از استدلال هم حصول علم یقینی یا ظنی است.
دلیل انحصار حجت در این سه، آن است که میان حجت و مطلوب باید مناسبتی برقرار باشد تا از یکی بتوان به دیگری رسید.
این مناسبت به سه طریق ممکن است، اول آنکه امر معلوم با امر مجهول مشابه و مساوی باشد و امر سومی هر دو را شامل شود و این
تمثیل است؛ دوم آنکه امر معلوم مشمول امر مجهول و از جزئیات و مصادیق آن باشد و این استقراء است؛ و سوم، عکس قسم دوم است که همان
قیاس است .
وبرای اطلاع از اشکالاتی که از این استدلال گرفته شده است و جواب آنها.
بهگفته
نصیرالدین طوسی ،
رسیدن از معلوم به مجهول یا از طریق استلزام است یا از راه اشتمال.استلزام، انتقال از ملزوم به لازم است
مثل قیاسهای استثنایی و اشتمال، انتقال از امری به امر دیگر است که میان هر دو به معنای اشتمال مناسبتی باشد، که یا امر معلوم عام و مشتمل بر امر مجهول است
مثل قیاسهای اقترانی یا برعکس که مجهول عام و مشتمل بر معلوم است و این قسم، استقراء است یا آنکه هیچکدام مشتمل بر دیگری نیست و امر سومی شامل هر دوست و این قسم را
تمثیل خوانند .
گروهی در ذکر اقسام حجت،
تمثیل را ذیل استقراء مطرح کرده و آن را شبیه استقراء دانستهاند.
شهرزوری
پس از
قیاس، از شش قسم دیگر از اقسام حجت نام برده است، استقراء،
تمثیل، طرد و عکس،
سَبْر و تقسیم ،
قیاس ضمیر، و قسمت؛ ولی توضیحاتی که در مورد هریک از اینها آورده است نشان میدهد که همه آنها، به شکلی، از اقسام
قیاس، استقراء و
تمثیلاند .
از میان اقسام حجت،
قیاس از همه مهمتر است، زیرا مقصد نهایی و مطلوب اعلای منطق است و از نظر استحکام نتایج استدلال، پس از
قیاس، استقراء و بعد از آن
تمثیل قرار دارد .
در نسبت میان حجت و استدلال میتوان گفت که اگر حجت را قول تألیفی بدانیم، استدلال مباشر (
مثل عکس، عکس نقیض، انواع تقابل و نقض که تنها یک مقدمه دارند) حجت محسوب نمیشود، ولی اگر حجت را اعم از قول تألیفی بدانیم، حجت و استدلال یکی میشوند .
(۱) ابنتیمیه، کتابالرّدّ علی المنطقیین، چاپ عبدالصمد شرفالدین کتبی، بمبئی ۱۳۶۸/ ۱۹۴۹.
(۲) ابنسهلان ساوی، البصائر النصیریة فی علمالمنطق، بهامشه تعلیقات و شرح محمد عبده، چاپ رفیق العجم، بیروت ۱۹۹۳.
(۳) ابنسهلان ساوی، تبصره و دو رساله دیگر در منطق، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۳۷ش.
(۴) ابنسیده، المحکموالمحیط الاعظم، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۵) ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، معالشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطبالدینرازی، تهران۱۴۰۳.
(۶) ابنسینا، دانشنامهعلائی، بخشمنطق، چاپ محمد مشکوة و محمد معین، همدان ۱۳۸۳ش.
(۷) ابنسینا، الشفاء، المنطق، ج ۱، الفنالاول، المدخل، چاپ ابراهیم مدکور و دیگران، قاهره ۱۳۷۱/ ۱۹۵۲، چاپ افست قم ۱۴۰۵.
(۸) ابنسینا، الشفاء، المنطق، ج ۲، الفنالرابع،
القیاس، چاپ ابراهیم مدکور و سعید زاید، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۹) ابنسینا، الشفاء، المنطق، ج ۳، الفنالسادس، الجدل، چاپ ابراهیم مدکور و احمد فؤاد أهوانی، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۱۰) ابنسینا، منطق المشرقیین، قاهره (۱۳۲۸/ ۱۹۱۰)، چاپ افست تهران.
۱۱) ارسطو، منطق ارسطو، چاپ عبدالرحمان بدوی، بیروت ۱۹۸۰؛
(۱۲) محمدبن احمد ازهری، تهذیباللغة، ج ۳، چاپ عبدالحلیم نجار، قاهره.
(۱۳) افلاطون، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، تهران ۱۳۸۰ش.
(۱۴) بهمنیاربن مرزبان، التحصیل، چاپ مرتضی مطهری، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۱۵) عبداللّه جیلانی، الرسالة المحیطة بتشکیکاتٍ فیالقواعد المنطقیة مع تحقیقاتها، در منطق و مباحث الفاظ، مجموعه متون و مقالات تحقیقی، چاپ مهدی محقق و توشی هیکو ایزوتسو، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۰ش.
(۱۶) یحییبن حبش سهروردی، منطقالتلویحات، چاپ علیاکبر فیاض، تهران ۱۳۳۴ش.
(۱۷) محمود شهابی، رهبر خرد، قسمت منطقیات، تهران ۱۳۴۰ش.
(۱۸) محمدبن محمود شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیة، چاپ نجفقلی حبیبی، رساله ۲، فی ماهیة الشجرة و تفاصیل العلوم الآلیة المنطقیة، تهران ۱۳۸۳ـ۱۳۸۵ش.
(۱۹) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، التنقیح فی المنطق، چاپ غلامرضا یاسیپور، تهران ۱۳۷۸ش.
(۲۰) حسنبن یوسف علامه حلّی، الجوهر النّضید فی شرح منطقالتجرید، (قم) ۱۳۶۳ش.
(۲۱) محمدبن محمد غزالی، معیار العلم فی فنالمنطق، چاپ احمد شمسالدین، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۲۲) محمدبن محمد فارابی، المنطقیات للفارابی، چاپ محمدتقی دانشپژوه، قم ۱۴۰۸ـ۱۴۱۰.
(۲۳) محمدبن عمر فخررازی، منطق الملخص، چاپ احد فرامرز قراملکی و آدینه اصغرینژاد، تهران ۱۳۸۱ش.
(۲۴) محمدبن محمد قطبالدین رازی، تحریر القواعد المنطقیة، شرح الرسالة الشمسیة لنجمالدین عمربن علی کاتبی قزوینی، و باسفله حاشیة لِعلیبن محمد جرجانی، قاهره، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.
(۲۵) محمودبن مسعود قطبالدین شیرازی، درةالتاج، بخش ۱، چاپ محمد مشکوة، تهران ۱۳۶۹ش.
(۲۶) محمدرضا مظفر، المنطق، قم ۱۳۷۸ش.
(۲۷) ملاعبداللّهبن حسین یزدی، الحاشیة علی تهذیب المنطق للتفتازانی، قم، مؤسسةالنشر الاسلامی.
(۲۸) محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اساس الاقتباس، در عبداللّه انوار، تعلیقه براساسالاقتباس خواجهنصیر طوسی، ج۱، تهران ۱۳۷۵ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حجت»، شماره۵۸۳۳.