• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حبس تروریست

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حبس تروریست از مباحث فقهی و حقوقی و درباره حکم زندانی‌کردن تروریست بحث می‌کند. درباره این موضوع به روایاتی از ماجرای شهادت امیرالمومنین (علیه‌السلام) به دست ابن ملجم مرادی استناد کرده‌اند. بنابر این روایات، در صورتی که احتمال مرگ ترور شده باشد، جایز است برای کشف قضیه، ترورکننده را زندانی کرد. اما ممکن است اشکال شود که این روایت مرسل و ضعیف است و این حکم مخصوص قضیه‌ای خاص بوده و تعمیم آن به موارد دیگر صحیح نیست.



در اینجا به چند روایت در این باره اشاره می‌کنیم:

۱.۱ - روایت امام صادق

و عنه، عن جعفر بن محمد (علیهماالسّلام)، عن ابیه: «ان علیا خرج یوقظ الناس لصلاة الصبح، فضربه عبد الرحمن بن ملجم بالسیف علی امّ راسه، فوقع علی رکبتیه، فاخذه، فالتزمه، حتی اخذه الناس و حمل علیّ حتی افاق. ثم قال للحسن و الحسین (علیهماالسّلام): احبسوا هذا الاسیر و اطعموه و اسقوه و احسنوا اساره فان عشت، فانا اولی بما صنع بی؛ ان شئت استنقذت، و ان شئت عفوت، و ان شئت صالحت؛ و ان متّ، فذلک الیکم؛ فان بدا لکم ان تقتلوه، فلا تمثّلوا به؛
[۵] نک: ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب، ج۳، ص۳۱۲، المطبعة العلمیه، قم.
امام صادق (علیه‌السلام) از پدرش نقل فرمود: علی بیرون آمد و مردم را برای نماز صبح بیدار می‌کرد که عبد الرحمن بن ملجم با شمشیر به فرقش زد. آن حضرت به زانو درافتاد و ابن ملجم را گرفت و نگه‌داشت تا اینکه مردم او را گرفتند. علی (علیه‌السلام) را بردند. وقتی به هوش آمد به حسن و حسین (علیهماالسلام) گفت: این اسیر را نگه دارید، به او آب و غذا بدهید و با او به خوبی رفتار کنید. اگر زنده ماندم خود می‌دانم با او چه کنم؛ یا آزادش می‌کنم و یا می‌بخشم و یا مصالحه می‌کنم و اگر مردم اختیار با شماست. ولی اگر خواستید او را بکشید، مثله نکنید».

۱.۲ - روایت ابی‌مطر

محمد بن احمد بن داود … عن ابی‌مطر، قال: «لمّا ضرب ابن ملجم الفاسق لعنه اللّه امیرالمؤمنین قال له الحسن (علیه‌السّلام): اقتله؟ قال: لا، و لکن احبسه، فاذا متّ فاقتلوه و اذا متّ فادفنونی فی هذا الظهر فی قبر اخویّ هود و صالح (علیهماالسّلام)؛
ابومطر می‌گوید: چون که ابن ملجم فاسق- خدا او را نفرین کناد- امیر مؤمنان (علیه‌السلام) را ضربت زد. حسن (علیه‌السلام) به او گفت: او را بکشم؟ فرمود: نه، ولی زندانی‌اش کن. اگر مردم او را بکشید. هرگاه مردم مرا در این پشت، در کنار قبر برادرانم، هود و صالح (علیهماالسلام) دفن کنید».
مرحوم مجلسی گفته است: حدیث مجهول است.

۱.۳ - روایت امام عسکری

عن الامام العسکری: «و امّا کلام الذراع المسمومة فانّ رسول اللّه لمّا رجع من خیبر … جاءته امراة من الیهود قد اظهرت الایمان و معها ذراع مسمومة مشویّة وضعتها بین یدیه … اذ انطق اللّه الذراع فقالت: یا رسول اللّه! لا تاکلنی فانّی مسمومة … فقال: ایتونی بالمراة … ثم امر بها فحبست …؛ از امام عسکری (علیه‌السلام) روایت شده که فرمود: امّا ماجرای سخن گفتن ران مسموم حیوان این است که، وقتی پیامبر اکرم از خیبر بازگشتند … زنی یهودی که به ظاهر مسلمان شده بود با «ران» بریان مسمومی به نزدش آمد … در این هنگام خداوند آن ران را به سخن درآورد و به پیامبر گفت: مرا نخورید، من زهرآلودم … پیامبر دستور داد: آن زن را بیاورند … آن‌گاه فرمان داد: زندانی‌اش کنند …»
مجلسی آن را از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه‌السلام) نقل کرده است. در انتساب این تفسیر به امام اختلاف است. بسیاری از بزرگان، چون صدوق، طبرسی، راوندی، ابن شهر آشوب، کرکی، شهید ثانی، مجلسی اوّل و ثانی (ملا محمدتقی و ملا محمدباقر)، حرّ عاملی، فیض کاشانی، بحرانی، حویزی و مرحوم طبسی آن را از کتب مورد اعتماد شیعه امامیه دانسته‌اند و گروهی دیگر، مانند ابن غضائری، علّامه حلّی، تفرشی، داماد، اردبیلی، قهپائی، بلاغی، خوئی آن را رد کرده‌اند. گروه سومی قائل شده‌اند: وضعیت این تفسیر مانند وضعیت سایر روایات وارد شده از معصومان (علیهم‌السّلام) است؛ یعنی باید در صحت روایت تحقیق به عمل آید.
[۱۰] نک: طبسی نجفی، محمدرضا، درر الاخبار فیما یتعلق بحال الاحتضار ، ج۱، ص۱۳۶.
[۱۱] طبسی، محمدجواد، حیاة الامام العسکری، ص۱۹۹- ۲۰۰.


۱.۴ - روایت ابن جریح

اخبرنا عبدالرزاق، عن ابن جریج، قال: «اخبرنی عبد الکریم، اخبرنی قثم مولی الفضل، ان علیّا دعا حسینا و محمدا، فقال: بحقّی لما حبستما الرجل، فان متّ منها، فقدّماه فاقتلاه، و لا تمثّلا به و قال: فقطّعاه و حرّقاه. قال: و نهاهما الحسن (رضی‌اللّه‌عنه)؛
علی، حسین و محمد را فراخواند و گفت: شما را به حقّی که دارم سوگند می‌دهم، وقتی این مرد را زندانی کردید اگر من از آن ضربت مردم او را بیرون آورید و بکشید، ولی مثله نکنید. راوی گفت: ایشان او را تکه تکه کردند و سوزاندند، ولی حسن (رضی‌اللّه‌عنه) آنان را نهی کرد».
عبدالکریم، مشترک بین ثقه و ضعیف است. به ویژه اگر او عبدالکریم بن ابی‌المخارق باشد؛ زیرا به ضعیف بودن او تصریح کرده‌اند.

۱.۵ - روایت دیگر

انّ ابن ملجم دخل... قال: «احبسوه ثلاثا و اطعموه و اسقوه، فان اعش اری فیه رایی، و ان امت فاقتلوه، و لا تمثّلوا به، فمات و اخذه عبد اللّه بن جعفر فقطع یده و رجلیه، فلم یجزع، و ارادوا قطع لسانه فجزع، فقیل له: ما هذا الجزع علی لسانک وحده؟ قال: انّی اکره ان تمرّ بی ساعة من نهار، لا اذکر اللّه فیها، ثم قطعوا لسانه و ضربوا عنقه؛
[۱۵] دینوری، ابن قتیبه، امامه و سیاسه، ص۱۶۰- ۱۶۱ (با تفاوت فراوان در نقل.

ابن ملجم در پاسی از فجر اوّل، وارد مسجد شد... علی (علیه‌السلام) فرمود: سه روز او را نگه دارید و آب و غذا به او بدهید. اگر زنده ماندم دربارۀ او نظر خواهم داد و اگر مردم، وی را بکشید و مثله‌اش نکنید. حضرت وفات کرد. ابن ملجم را عبد اللّه بن جعفر گرفت، دست و پایش را برید و او هیچ نگفت و بی‌تابی نکرد. وقتی خواستند زبانش را ببرند بی‌تابی کرد. به او گفتند: چرا برای بریدن زبانت بی‌تابی می‌کنی؟ گفت: من خوش ندارم ساعتی از روز بر من بگذرد که ذکر خدا نگویم. بعد زبانش را قطع کردند و گردنش را زدند».
اضافه‌ای که در نقل مصنّف و جوهر النقی آمده، محل تامل و اشکال است به ویژه که هیچ‌کس نگفته ابن ملجم اهل ذکر و عبادت بوده است؛ در حالی که شخصیت امام حسین و برادرش محمد و پسر عمویش عبداللّه بن جعفر و اطاعت کاملشان از امیرالمؤمنین و امام حسن (علیهماالسلام) نزد شیعه و سنی روشن است و از طریق شیعه، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) چنین فرموده است:
«ان عشت رایت فیه رایی، و ان هلکت فاصنعوا به ما یصنع بقاتل النبی. فسئل عن معناه، فقال: اقتلوه ثم احرقوه بالنار؛ (آن چه در بحار الانوار (ج ۴۲، ص۲۷۹) از ابومخنف روایت شده، ماخذ و سندش ضعیف است.) اگر زنده ماندم دربارۀ او نظر خواهم داد و اگر مردم، چنان که با قاتل پیامبران رفتار می‌کنند با او رفتار کنید. از او پرسیدند: یعنی چه؟ فرمود: او را بکشید و بعد جسدش را بسوزانید».
«فلما توفّی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و دفن، جلس الحسن و امر به فضرب عنقه، و استوهبت‌ ام الهیثم بنت الاسود النخعیة جیفته، لتتولّی احراقها، فوهبها لها فاحرقتها بالنار؛ وقتی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) وفات کرد و به خاک سپرده شد، امام حسن (علیه‌السلام) جانشین او شد و دستور داد گردن ابن ملجم را زدند. آن‌گاه امّ هیثم دختر اسود نخعی درخواست کرد لاشه‌اش را به او دهد تا بسوزاند. امام جسد را بدو سپرد و امّ هیثم آن را سوزاند».
به این روایت می‌توان استدلال کرد که جایز است برای کشف قضیه، ترورکننده را- در وقتی که ترس مرگ ترور شده هست- زندانی کرد. خصوصیتی برای سه روز- که در کلام حضرت امیر (علیه‌السلام) آمده است- نیست؛ زیرا احتمال دارد امام علی (علیه‌السلام) به آن مدت به دلیل خبر پیغمبر اکرم آگاه شده باشد، پس حبس بیش از سه روز جایز است. در این استدلال ممکن است مناقشه شود که مورد، مخصوص حضرت امیر (علیه‌السلام) است و الغای خصوصیت در این گونه قضایای خاص، که در موقعیتی ویژه اتفاق می‌افتد، صحیح نیست و روایت هم، مرسل و ضعیف است.


۱. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۱۴۳، ح۵۱۵، مطبعۀ اسلامیه، ۱۳۷۰ ه.    
۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة (به نقل از:قرب الاسناد)، ج۱۹، ص۹۶، ح۴، دار احیاء التراث العربی، بیروت.    
۳. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل (به نقل از:قرب الاسناد)، ج۱۱، ص۷۸، ح۱، آل البیت، قم.    
۴. طباطبایی بروجردی، سید حسین، جامع احادیث الشیعة (به نقل از:قرب الاسناد)، ج۱۳، ص۱۷۹، ح۵، نشر مدینة العلم، قم.    
۵. نک: ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب، ج۳، ص۳۱۲، المطبعة العلمیه، قم.
۶. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۳، ح۱۰، دار الکتب الاسلامیه، تهران.    
۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار (نقل از تهذیب الاحکام)، ج۴۲، ص۲۱۸، ح۲۰، مؤسسة الوفاء، بیروت.    
۸. مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار، ج۹، ص۸۴، کتابخانۀ آیت‌اللّه مرعشی نجفی، قم.    
۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۷، ص۳۱۷، مؤسسة الوفاء، بیروت.    
۱۰. نک: طبسی نجفی، محمدرضا، درر الاخبار فیما یتعلق بحال الاحتضار ، ج۱، ص۱۳۶.
۱۱. طبسی، محمدجواد، حیاة الامام العسکری، ص۱۹۹- ۲۰۰.
۱۲. صنعانی، عبدالرزاق، مصنّف عبدالرزاق، ج۱۰، ص۱۵۴، ح۱۸۶۷۲، مکتب اسلامی، بیروت.    
۱۳. مزی، جمال‌الدین، تهذیب الکمال، ج۵، ص۳۳۵، مؤسسة الرسالة، بیروت.    
۱۴. ابن ترکمانی، علی بن عثمان، جوهر النقی (در حاشیۀ سنن الکبری) ج۸، ص۵۹.    
۱۵. دینوری، ابن قتیبه، امامه و سیاسه، ص۱۶۰- ۱۶۱ (با تفاوت فراوان در نقل.
۱۶. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب، ج۳، ص۹۵، المطبعة العلمیه، قم.    
۱۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار (به نقل از:مناقب)، ج۴۲، ص۲۳۱، مؤسسة الوفاء، بیروت.    
۱۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۲، ص۲۷۹، مؤسسة الوفاء، بیروت.    
۱۹. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب، ج۳، ص۹۶، المطبعة العلمیه، قم.    
۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار (به نقل از:مناقب)، ج۴۲، ص۲۲۹-۲۳۰، مؤسسة الوفاء، بیروت.    



• طبسی، نجم‌الدین، حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام، ص۷۷-۸۱.






جعبه ابزار