حاتم طائی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حاتم طائی
شاعر دوره جاهلی عرب و مظهر بخشندگی است.
حاتم طائی
بن عبدالله
بن سعد، شاعر دوره جاهلی
عرب و مظهر بخشندگی.
نسب حاتم به طیء
بن ادد از دودمان یعرب
بن قحطان از
یمن میرسد.
برخی گفتهاند که پدر حاتم، به دلیل بخششهای فراوان پسرش، او را
ترک گفت و برخی دیگر برآناند حاتم در کودکی پدرش را از دست داد و پدربزرگش، سعد، او را بزرگ کرد.
بخششهای حاتم، خشم پدربزرگش را نیز برانگیخت و از اینرو، حاتم وی را ترک کرد.
مادر حاتم (فرزند عفیف) از بخشندگان
قبیله طی بود.
نام او را عنبه، غنیه (غنیه)، عتبه، عتب و عنتره گفتهاند و در بخشش او داستانی ذکر کرده و ابیاتی نیز از او آوردهاند
به گفته
میدانی و رشیدالدین وطواط،
به باور طایفه حاتم وی بخشش را از مادرش به
ارث برده است.
تاریخ
ولادت حاتم دانسته نیست، ولی وی در نیمه دوم سده ششم میلادی میزیسته است.
کنیههای حاتم به سبب دو فرزندش، سفانه و عدی، ابوسفانه و ابوعدی بود.
کنیه ابوجعد یا ابوجعفررا نیز برای او ذکر کردهاند.
شهرت عمده حاتم به بخشش اوست تا بدانجا که در مثل گفتهاند : «اجود من حاتم».
هر چند نام کعب
بن مامه و هرم
بن سنان نیز در دوره جاهلیت به عنوان بخشنده آمده
و حتی جاحظ (متوفی ۲۵۵)
کعب را بخشندهتر از حاتم دانسته، ولی
شهرت حاتم و حکایتهای بخشش او بیش از دیگران است و به گفته
ابنعبدربه (متوفی ۳۲۸)،
فقط بخشش حاتم مثل گشته است.
گاه به حاتم طائی، بهطور مطلق «جوادالعرب» نیز گفته شده است.
ابنکلبی (متوفی ۲۰۴) و
ابناعرابی (متوفی ۲۳۱) اوصافی از بخشش، جوانمردی، شخصیت و
اخلاق نکوی حاتم نقل کردهاند و جالب توجه آنکه ابناعرابی
شعر و بخشش حاتم را مانند هم دانسته است.
بخششهای حاتم طائی را به زمان زندگی وی محدود نکردهاند؛ طایفه طی معتقد بودند هر کس بر سر
قبر حاتم حاضر شود به نحوی
اطعام میشود.
در اینباره حکایت و ابیاتی نیز نقل کردهاند.
در
داستانهای هزار و یک شب نیز این مطلب به تفصیل آمده است.
بسیاری از حکایتهای بخشش حاتم طائی ساختگی یا دستکم
مبالغهآمیز است و برخی به این مطلب تصریح کردهاند.
به گفته فاخوری،
در حکایتهای حاتم، حقیقت و
اسطوره به هم آمیخته است.
از کاملترین منابعی که اخبار و اشعار حاتم در آن گرد آمده، الاخبار الموفقیات
زبیربن بکار و کتاب الاغانی ابوالفرج اصفهانی
است.
الاغانی شامل روایتهای
مفضل ضبی،
محمدبن سائب کلبی،
ابوعمرو شیبانی،
ابناعرابی و
ابنسکیت است.
نام حاتم طائی از دیرباز تاکنون مظهری برای
کرم و
فتوت بوده است.
در اصطلاح
ادبیات عرب، به وی «
فتی» اطلاق میشد، به دلیل وجود دو صفت بارز در او:
مهماننوازی (
بخشندگی) و
شجاعت (جنگاوری)، تا جایی که گذشت و بزرگواری او در
جنگ، بیشتر اوقات به زیانش تمام میشد
یک دسته از کسانی که از بخششهای حاتم طائی برخوردار شدند شاعرانی همچون
حطیئه،
عبیدبن ابرص،
بشربن ابیخازم و
نابغه ذبیانی بودند که در سرودههای خود از بخشش حاتم یاد کرده و آن را ستودهاند
حاتم با نعمان
بن منذر حاکم
حیره، و شاعران دربار آنجا، از جمله
عبیدبن ابرص و
قیسبن خفاف، ارتباط داشته و در برخی از سرودههای خود به آن اشاره کرده است .
حاتمطائی یک یا چندبار نیز در جنگها به
اسارت گرفته شد.
قبیله حاتمطائی
مسیحی بودند ولی حاتم،
مسیحیت را نپذیرفت.
آنچه در اشعار منسوب به حاتم عجیب به نظر میرسد
سوگند به «
بیتالله» و خدایی است که
غیب میداند و استخوانهای پوسیده را زنده میگرداند.
شعر حاتم را نکو،
بلیغ و با ترکیباتی سهل معرفی کرده و او را شاعری فحل دانستهاند
این سرودهها قصیدههای کوتاه و قطعاتی بیشتر درباره فضائل اخلاقی، بهویژه بخشندگی ومهماننوازی، و بیانگر شخصیت سراینده آنها هستند و اینکه
ثروت، ارزشی ندارد مگر آنکه در راههای انسانی
بذل شود.
در این سرودهها نشانههای زندگی دشوار دوره جاهلی و سهولت زندگی متمدنانه به چشم میخورد.
موضوعات شعری حاتم،
فخر و
حماسه، و نیز مضامین حکمی است.
ابنحبیب (متوفی ۲۴۵)
بیتی از حاتم، در ارزش اجتناب از
شراب و
گناه، نقل کرده است.
برخی برآناند که اشعار منسوب به حاتم برساخته مقلدان حاتماند
و چون درباره بخشش بوده به حاتم طائی منسوب گشتهاند
سرودههای حاتم طائی فراوان بوده است.
مرزبانی (متوفی ۳۸۴) اشعار او را در حدود دویست برگ، به روایت
ابنکلبی، گردآورده بوده است
و آنچه در دیوان وی موجود است، فقط بخشی از سرودههای اوست.
دیوان وی کمتر از چهارصد
بیت دارد.
برخی واژگان فارسی نیز در اشعارش به
چشم میخورد.
نام برخی از ادوات کتابت در
دوره جاهلیت، نظیر
رق (
پوست نازکی که بر آن مینویسند)، نیز در شعر حاتم طائی به کار رفته است
که نشان میدهد حاتم با اینگونه ادوات سر و کار داشته است.
برخی راویان شعر حاتم از قبیله او و برخی از دیگر قبایل بودند.
یکی از راویان شعر او،
بلالبن ابیبرده (متوفی ح۱۲۶) بوده است
دیوان حاتم طائی در
اندلس نیز
روایت میشد.
دیوان وی به صورتهای گوناگون در
بیروت،
قاهره،
لاهور،
لندن و لایپزیگ چاپ شده است، گاه به همراه اخبار و حکایتهای حاتم و گاه در یک مجموعه همراه با دیوان اشعار دیگر شاعران.
اشعار حاتم به انگلیسی نیز ترجمه شده است.
شعرهای او در بسیاری از مجموعههای شعری و ادبی عرب دیده میشود.
ابوتمام (متوفی ۲۳۱) در چند باب دیوان الحماسه، سرودههای حاتم را آورده است.
ابنشجری (متوفی ۵۴۲)
قصیده ۴۱ بیتی حاتم را نقل و شرح کرده است.
مبرد (متوفی ۲۸۵)،
ضمن نقل حکایتی از حاتم طائی و بیتی از
فرزدق درباره او، دو بیت از سرودههای حاتم را آورده است،
ابنعبدربه اندلسی بسیاری از حکایتها و سرودههای حاتم را در
العقدالفرید آورده است .
در بسیاری از مجموعههای ادبی نیز حکایتها و سرودههای حاتم مضبوط است.
در مجموعههای دینی و اخلاقی به سرودههای حاتم
استشهاد شده است.
امام باقر و
امام صادق علیهماالسلام سرودهای از حاتم را شاهد آوردهاند.
در مسائل صرفی و نحوی نیز سرودههای حاتم به عنوان شاهد ذکر شده است.
سرودههای حاتم از حیث مباحث لغوی نیز مهم بوده است و از آنها شواهد لغوی ذکر کردهاند
برخی از سرودههای حاتم مثل شده
که به گفته ثعالبی
این نمونهها از بهترین سرودههای دوره جاهلیتاند.
برخی از گفتههای حاتم نیز مثل شده است.
حاتم طائی را
خطیب نیز دانستهاند
و جملات حکمتآمیز وی نیز در منابع ذکر شده است
از سرودههای حاتم طائی اخذ و اقتباسهایی صورت گرفته است .
انوری و
سعدی برخی از سرودههای او
را به نظم
فارسی ترجمه کردهاند.
حاتم طائی دو بار
ازدواج کرد: یک بار با زنی به نام نوار، که بنابر مشهور، هر سه فرزند حاتم، عدی و عبدالله و سفانه، از او بودهاند و در سرودههای حاتم نیز نام نوار آمده است .
حاتم پس از
مرگ همسرش با ماویه، دختر عفزر، شاهزاده یمنی، در
شام ازدواج کرد.
نام ماویه (یا ماریه)
نیز در سرودههای حاتم آمده است.
برخی منابع برآناند که عدی
بن حاتم زاده ماویه بوده است .
حاتمطائی پیش از
اسلام از
دنیا رفت. درباره تاریخ
وفات او اختلاف وجود دارد.
بیشتر منابع، ۵۷۸ میلادی، یعنی سال هشتم پس از
ولادت پیامبر اکرم، را، که سال درگذشت خسرو
انوشیروان نیز بوده است، نوشتهاند.
برخی منابع سال ۶۰۵ را ذکر کردهاند.
فروخ
نیز سال پانزدهم پیش از
هجرت، یعنی ۶۰۷، نوشته و برخی نیز به ذکر نیمه دوم سده ششم میلادی یا آغاز سده هفتم میلادی بسنده کردهاند.
نوشتهاند گور حاتم در وادی حائل در سرزمین طی بوده است
و در دو سوی گور او صورتهای چهار دختر پریشانموی بوده است که بر سنگ، نقش کرده بودند و در ماتم حاتم شیون میکردند.
به گفته پالگریو، اینگور در آن ناحیه معروف بوده است.
برخی روایتها و مطالب نیز درباره وضع حاتم در
عالم آخرت نقل شده است.
فرزندان حاتم و
قبیله طی، در سال نهم هجری اسلام آوردند و پس از
وفات پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم، عدی جزء یاران و فرماندهان
سپاه حضرت علی علیهالسلام گشت.
سفانه نیز از زنان بخشنده
عرب بود و گاه میان او و پدرش، حاتم، بر سر بخشش فراوان هر دو، اختلاف پیش میآمد.
داستان
اسارت سفانه به دست سپاه
اسلام و آزادیاش به دست
رسول خدا به تفصیل در منابع آمده است.
حاتم طائی در ادبیات فارسی و ترکی نیز مثل جوانمردی و بخشندگی است.
در اشعار کهن فارسی و نیز در بسیاری از قصیدهها و مدیحههای شاعران غزنوی،
سخاوت حاتم مطرح و گاه با
شجاعت رستم با هم آمده است
برخی شاعران نیز با توجه به معنای کلمه طی (پیچیدن و در نوردیدن) و نام قبیله حاتم و برقراری
آرایه جناس میان این دو، بخشش ممدوح خود را فراتر از بخشش حاتم دانسته و گفتهاند که بخشش ممدوحان آنان، بخشش حاتم را طی کرده (درنوردیده) است.
مولوی
نیز با افزودن پسوند «کده» به حاتم، از واژه حاتمکده جای بخشش را اراده کرده است.
نام حاتم تا مدتهای طولانی پس از
غزنویان به عنوان نمونه و مظهر بخشندگی در
نظم و
نثر فارسی باقیماند.
برخی داستانهای حاتم طائی نیز به
نظم فارسی درآمده است.
با اینکه شخصیت حاتم طائی در آثار ادبی بسیار محبوب بوده، در هیچ اثر ادبی عربی، وی قهرمان اصلی نیست، ولی در بخشهای شرقی
جهان اسلام، از وی شخصیت بسیار جذابی ترسیم شده است.
در ادبیات فارسی، وی قهرمان داستانی است که به قصه حاتم طائی،
سیاحتنامه، قصه
هفت سیر (سؤال) حاتم طائی و
حاتمنامه شهره گشته است.
در این داستان، میان حاتم طائی و حاتم اصم، تلفیقی صورت گرفته است.
بنابراین داستان، جوان عاشقی باید هفت مسئله را برای معشوق خود
کشف کند و کشف آن مستلزم سیاحت سراسر دنیاست، و حاتم جوانمردانه به کمک جوان میشتابد و این کشف را انجام میدهد تا وی به وصال معشوق برسد.
در این قصه، از جن و جادو و طلسم بسیار نامبرده شده که متأثر از داستانهای هزار و یک شب است. دنباله این حکایت، هفت
انصاف حاتم طائی نام دارد که تکملهای است گستردهتر از خود داستان. بخشهایی از داستان را حیدربخش به
اردو ترجمه و در
هند چاپ کرده و فربز از روی نسخهای دیگر، داستان را به انگلیسی ترجمه و در ۱۸۳۰ در لندن به چاپ رسانده است.
انسون نیز آن را به انگلیسی ترجمه و در ۱۹۶۲ در
امریکا منتشر کرده است.
این داستان جایگاه حاتم را در ادبیات عامیانه نشان میدهد.
گفتنی است که توفیق داستانهای مکتوب حاتم بیش از داستانهایی است که از او بر سر زبانهاست.
در یکی از داستانها، حاتم نام زنی است در
اصفهان که به سبب بدخلقی شوهرش از وی جدا میشود و سپس با مردی
درویش ازدواج میکند.
در امثال فارسی نیز چند مثل درباره حاتم وجود دارد.
حمدبن ابیسعد دواتی در ۵۶۰، مجموعه کوچکی را به درخواست حکمران سلجوقی گردآورده که در آن داستان کوتاهی از حاتم طائی به چشم میخورد .
کاشفی (متوفی ۹۱۰)
داستانها و حکایتهای مربوط به حاتم را در رساله حاتمیه گردآورده که بر شهرت حاتم در ادبیات فارسی افزوده است.
ترجمه ترکی آن در ۱۲۹۵/۱۸۷۸ در
استانبول، و ترجمه تاتاری آن در ۱۲۹۳/۱۸۷۶ در قازان منتشر شد.
چاپهای گوناگونی از یک ترجمه قصه حاتم به اردو با عنوان آرایش محفل صورت گرفته است و اقتباسی از این قصه به زبان مالایایی وجود دارد.
ترجمه هلندی آن نیز موجود است.
چندین پایاننامه و کتاب و مقاله پژوهشی نیز درباره حاتم طائی نگاشته شده و حکایتهای حاتم به لهجههای محلی ترکی، ترکی شمال و لهجه ارزروم نیز ترجمه شده است.
مناقب حاتم طائی هنوز در آناطولی رایج است.
برخی آثار کهن راجع به حاتم طائی، به دست ما نرسیده است، از جمله اخبار حاتم از زبیربن بکار (متوفی ۲۵۶).
در طول تاریخ نیز برخی به «حاتم» ملقب شدهاند، از جمله فضل
بن یحیی برمکی (متوفی ۱۹۳) که به وی «حاتمالاسلام» و «حاتمالاجواد» میگفتند و زینالدین صاعد خبوشانی (سده هفتم) که «حاتمالزمان» لقب گرفته بود.
به تعبیر سعدی،
نیکنامی حاتم تا ابد بر جای خواهد ماند.
(۱) آذرتاش آذرنوش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، تهران ۱۳۷۴ش.
(۲) محمود شکری آلوسی، بلوغ الأرب فی معرفة احوال العرب، چاپ محمد بهجة اثری، بیروت خ ۱۳۱۴.
(۳)
محمدبن احمد ابشیهی، المستطرف فی کل فن مستظرف، بیروت ۱۹۸۹.
(۴) ابنحبیب، اسماء المغتالین من الاشراف فی الجاهلیة و الاسلام ویلیه کنی الشعراء و من غلبت کنیته علی اسمه، چاپ کسروی حسن، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
(۵) ابنحبیب، کتاب المحبر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت.
(۶) ابنحنبل، مسندالامام
احمدبن حنبل، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت.
(۷) ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن).
(۸) ابنسلام جمعی، طبقات فحول الشعراء، چاپ محمود محمد شاکر، (قاهره ۱۹۵۲).
(۹) ابنشجری، مختارات شعراء العرب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۱۰) ابنعبدالبر، بهجةالمجالس، و انسالمجالس و شحذالذاهن و الهاجس، چاپ محمد موسی خولی، بیروت ۱۹۸۱.
(۱۱) ابنعبدربه، العقدالفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
(۱۲) ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۱.
(۱۳) ابنقتیبه، الشعر والشعراء، چاپ احمد محمد شاکر، (قاهره) ۱۳۸۶ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۶ـ۱۹۶۷.
(۱۴) ابنقتیبه، کتاب عیونالاخبار، بیروت: دارالکتاب العربی.
(۱۵) ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
(۱۶) ابنکثیر، البدایة و النهایة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
(۱۷) ابن
کلبی، جمهرةالنسب، ج ۱، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
(۱۸) ابننباته، سرح العیون فی شرح رسالة ابنزیدون، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴.
(۱۹) ابنندیم (تهران).
(۲۰) ابن
هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
(۲۱) ابنیمین، دیوان، چاپ حسینعلی باستانیراد، (تهران) ۱۳۶۳ش.
(۲۲) ابوالفرج اصفهانی.
(۲۳) حبیب
بن اوس ابوتمام، دیوانالحماسة، به روایت موهوب
بن احمد جوالیقی، چاپ عبدالمنعم احمد صالح، بغداد ۱۹۸۰.
(۲۴) ابوریحان بیرونی، کتاب الجماهر فی معرفة الجواهر، بیروت: عالمالکتب.
(۲۵) قاسم
بن سلام ابوعبید، الغریب المصنف، چاپ محمدمختار عبیدی، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۲۶) کارل هرماناته، تاریخ ادبیات فارسی، ترجمه با حواشی رضازاده شفق، تهران ۱۳۵۶ش.
(۲۷) صابربن اسماعیل ادیب صابر، دیوان، چاپ محمدعلی ناصح، تهران (۱۳۴۳ش).
(۲۸) ناصرالدین اسد، مصادرالشعر الجاهلی و قیمتها التاریخیة، بیروت ۱۹۸۸.
(۲۹) حسین اسماعیلی، «قصههای ایرانی ناشناختهاند»، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، سال ۷، ش ۱ (آبان ۱۳۸۲).
(۳۰)
محمدبن خیر اشبیلی، فهرسة ما رواه عن شیوخه من الدواوین المصنفة فی ضروب العلم و انواع المعارف، چاپ فرانسیسکو کودرا و ریبرا تاراگو، ساراگوسا ۱۸۹۳، چاپ افست بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۳۱)
محمدبن محمد (علی) انوری، دیوان، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۴ش.
(۳۲) کارل بروکلمان، تاریخالادب العربی، ج ۱، نقله الی العربیة عبدالحلیم نجار، قاهره ۱۹۷۴.
(۳۳) ابراهیم
بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
(۳۴) تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ۱۳۱۴ش.
(۳۵) فرانتس گوستاو تشنر، «گروه فتوت کشورهای اسلامی و نوع ظهور گوناگون آنها مخصوصآ در ایران و کشورهای همجوار آن»، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال ۴، ش ۲ (دی ۱۳۳۵).
(۳۶) محسن
بن علی تنوخی، المستجاد من فعلات الأجواد، چاپ محمد کردعلی، (دمشق) ۱۹۷۰.
(۳۷) عبدالملک
بن محمد ثعالبی، التمثیل و المحاضرة، چاپ عبدالفتاح محمدحلو، قاهره ۱۳۸۱/۱۹۶۱.
(۳۸) عبدالملک
بن محمد ثعالبی، ثمارالقلوب فی المضاف و المنسوب، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره (۱۹۸۵).
(۳۹) عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت ۱۹۴۸ /۱۳۶۷.
(۴۰) عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ ۱۹۶۹.
(۴۱) حاتم طائی، دیوان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۴۲) علی
بن احمد خرقانی، نوشته بردریا: از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۸۴ش.
(۴۳) خواندمیر.
(۴۴) علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران ۱۳۶۳ش.
(۴۵) علیاکبر دهخدا، لغتنامه، زیرنظر محمد معین و جعفر شهیدی، تهران ۱۳۷۷ش.
(۴۶) حسین
بن محمد دیاربکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس نفیس، (قاهره) ۱۲۸۳/۱۸۶۶، چاپ افست بیروت.
(۴۷)
احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر (۱۳۷۹/ ۱۹۵۹)، چاپ افست بغداد.
(۴۸)
محمدبن محمد رشیدالدین وطواط، لطایف الأمثال و طرایف الأقوال: شرح فارسی ۲۸۱ مثل عربی، چاپ حبیبه دانشآموز، تهران ۱۳۷۶ش.
(۴۹)
محمدبن حسن رضیالدین استرآبادی، شرح شافیة ابنالحاجب، چاپ محمد نورالحسن، محمد زفزاف، و محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۵۰) جعفربن محمد رودکی، رودکی: آثار منظوم، با ترجمه روسی، مسکو ۱۹۶۴.
(۵۱) زبیربن بکار، الاخبار الموفقیات، چاپ سامی مکی عانی، بغداد ۱۹۷۲.
(۵۲) عبدالرحمان
بن اسحاق زجاجی، امالی الزجاجی، چاپ عبدالسلام هارون، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۵۳) جرجیزیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، بیروت ۱۹۷۸.
(۵۴) یوسف الیان سرکیس، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
(۵۵) فؤاد سزگین، تاریخ التراثالعربی، ج۲، جزء۲، نقله الی العربیة محمود فهمی حجازی، ریاض ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۵۶) مصلح
بن عبدالله سعدی، بوستان سعدی: سعدینامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۵۷) مصلح
بن عبدالله سعدی، گلستان سعدی، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ش.
(۵۸) محمدقلی سلیم تهرانی، دیوان، چاپ رحیم رضا، تهران ۱۳۴۹ش.
(۵۹) مجدودبن آدم سنایی، دیوان، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۸۰ش.
(۶۰) مجدودبن آدم سنایی، کتاب حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، (تهران ۱۳۲۹ش).
(۶۱)
محمدبن مسعود سوزنی، حکیمسوزنی سمرقندی، چاپناصرالدین شاهحسینی، تهران ۱۳۴۴ش.
(۶۲) عمروبن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۵/ ۱۹۶۶، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۶۳) لویس شیخو، شعراء النصرانیة قبلالاسلام، بیروت ۱۹۶۷.
(۶۴)
محمدبن ابراهیم عطار، مصیبتنامه، چاپ نورانی وصال، تهران ۱۳۵۶ش.
(۶۵) عوفی.
(۶۶) حنا فاخوری، الجامع فی تاریخالادب العربی: الادب القدیم، بیروت۱۹۸۶.
(۶۷) فخرالدین اسعدگرگانی، ویس و رامین، ج۱، چاپ مجتبی مینوی، تهران۱۳۱۴ش.
(۶۸) عمر فروخ، تاریخالادبالعربی، ج ۱، بیروت ۱۹۸۴.
(۶۹) اسماعیل
بن قاسم قالی، کتاب الامالی، بیروت: دارالکتب العلمیة.
(۷۰) اسماعیل
بن قاسم قالی، کتاب ذیل الامالی و النوادر، بیروت: دارالافاق الجدیدة.
(۷۱) زکریابن محمد قزوینی، آثارالبلاد و اخبارالعباد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۷۲) حسین
بن علی کاشفی، رساله حاتمیه، در کلیله و دمنه، داستانهای بیدپای، ترجمه
محمدبن عبدالله بخاری، چاپ پرویز ناتلخانلری و محمد روشن، تهران ۱۳۶۱ش.
(۷۳) کلینی، الکافی.
(۷۴) لمعة السراج لحضرة التاج (بختیارنامه)، چاپ محمد روشن، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۸ش.
(۷۵) علی
بن محمد ماوردی، ادب الدنیا و الدین، چاپ مصطفی سقا، قاهره ۱۳۷۵/۱۹۵۵، چاپ افست بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۷۶)
محمدبن یزید مبرد، الفاضل، چاپ عبدالعزیز میمنی، قاهره ۱۳۷۵/۱۹۵۶.
(۷۷)
محمدبن یزید مبرد، الکامل فی اللغة و الادب و النحو والتصریف، ج ۱، چاپ زکی مبارک، مصر ۱۹۳۶.
(۷۸) فیاض محمود و وزیرالحسن عابدی، تاریخ ادبیات فارسی در شبهقاره هند: ۱۷۰۷ تا ۱۹۷۲م، ترجمه مریم ناطق شریف، تهران ۱۳۸۰ش.
(۷۹) عثمان
بن عمر مختاری غزنوی، دیوان، چاپ جلالالدین همائی، تهران ۱۳۴۱ش.
(۸۰) مسعودی، مروج (بیروت).
(۸۱)
احمدبن قوص منوچهری، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ش.
(۸۲) جلالالدین
محمدبن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران: انتشارات مولی.
(۸۳)
احمدبن محمد میبدی، کشفالاسرار و عدةالابرار، چاپ علیاصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ش.
(۸۴)
احمدبن محمد میدانی، مجمعالامثال، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۸۵) ناصرخسرو، دیوان، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران ۱۳۵۷ش.
(۸۶) کارلوآلفونسونالینو، تاریخ الآداب العربیة من الجاهلیة حتی عصر بنی أمیة، چاپ مریم نالینو، قاهره ۱۹۷۰.
(۸۷)
احمدبنمحمد نحاس، شرح القصائد التسع المشهورات، چاپ احمد خطاب، بغداد ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
(۸۸) حسن
بن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
(۸۹)
احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایةالارب فی فنون الادب، قاهره (۱۹۲۳) ـ۱۹۹۰.
(۹۰) ادوارد وان دایک، کتاب اکتفاء القنوع بما هو مطبوع، چاپ محمدعلی ببلاوی، مصر ۱۳۱۳/ ۱۸۹۶، چاپ افست قم ۱۴۰۹.
(۹۱) هزارویک شب، ترجمه عبداللطیف طسوجی تبریزی، تهران: هرمس، ۱۳۸۳ش.
(۹۲) یاقوت حموی، کتاب معجمالبلدان، چاپ فردیناندو وستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
(۹۳) یاقوت حموی، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حاتم طائی »، شماره۵۶۳۹.