جَهَّزَهُم (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جَهَّزَهُم:
(وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ ) جَهَّزَهُم: واژۀ
«تجهيز» به معنى «برداشتن و آماده كردن وسايل براى انجام كارى» است، مانند آماده كردن وسايل براى سفر، يا جنگ و يا عروسى و امثال آن.
كلمه
«جهاز» (به فتح، يا كسر جيم) به معنى اثاث و لوازم و چيزهايى است كه براى انجام كارى آماده مىكنند و نيز به معنى «دستگاه» آمده است.
همچنين به اعضايى كه با هم عمل معينى را انجام مىدهند
«جهاز» گفته شده است، مانند جهاز تنفس و امثال آن.
به موردی از کاربرد
جَهَّزَهُم در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ لَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَّكُم مِّنْ أَبِيكُمْ أَلاَ تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَاْ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ) (و هنگامى كه
یوسف بارهاى آنان را آماده ساخت، گفت: « (نوبت آينده آن برادرى را كه از پدر داريد، نزد من آوريد. آيا نمىبينيد من حق پيمانه را ادا مىكنم، و من بهترين ميزبانان هستم؟!)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
راغب در
مفردات خود گفته: جهاز ، هر متاع و يا چيز ديگرى است كه قبلا تهيه شود، و تجهيز به معناى حمل اين متاع و يا فرستادن آن است.
بنا به گفته وى معنا اين مىشود كه بعد از آنكه متاع و يا طعامى كه جهت ايشان آماده كرده و به ايشان فروخته بود بار كرد، دستورشان داد كه بايستى آن برادر ديگرى كه تنها برادر پدرى ايشان و برادر پدرى و مادرى يوسف است همراه بياورند.
آيه مورد بحث، بخشى از داستان يوسف، عزيز مصر است كه برادرانش از سرزمين كنعان به علت خشكسالى و تهيه آذوقه، به فرمان
یعقوب (پدرشان) راهى مصر شدند. يوسف در ميان درخواستكنندگان غلاّت نام برادران خود را ديد و آنها را شناخت، ولى آنها وى را نشناختند، زيرا از روزى كه يوسف را در چاه افكنده بودند تا روزى كه به مصر آمدند، سى تا چهل سال گذشته بود، به علاوه آنها هرگز چنين احتمالى را نمىدادند كه برادرشان عزيز مصر شده باشد. به هر حال آنها غلّه مورد نياز خود را خريدارى كردند و يوسف برادران را مورد لطف و محبت فراوان قرار داد، برادران گفتند: ما، ده برادر از فرزندان يعقوب هستيم و او فرزندزاده
ابراهیم خليل
پیامبر بزرگ خداست. ما پدر پيرى داريم كه از پيامبران الهى است، ولى اندوه عميقى سراسر وجود او را در بر گرفته! هنگامى كه يوسف علت اندوه فراوان پدر را از آنها پرسيد، آنها گفتند: او پسرى كوچكتر از ما داشت كه بسيار مورد علاقهاش بود، روزى همراه ما براى تفريح به صحرا آمد و چون از او غافل مانديم، گرگ او را دريد و از آن روز تاكنون پدر براى او گريان و غمگين است.
بعضى از مفسران گفتهاند كه يوسف را عادت بر اين بود كه به هركس يکبار شتر غلّه بيشتر نمىفروخت و چون برادران يوسف، ده نفر بودند، ده بار غلّه به آنها داد. آنها گفتند ما پدر پيرى داريم و برادر كوچكى (
بنیامین) كه مورد علاقه پدر است و در وطن ماندهاند، سهميهاى نيز براى آن دو منظور بدار. يوسف دستور داد دو بار ديگر برآن افزودند و سپس رو كرد و به آنها گفت: من شما را افراد هوشمند و مؤدبى مىبينم و اين كه مىگوييد پدرتان به برادر كوچكتر علاقهمند است، معلوم مىشود، او فرزند فوقالعادهاى است و من مايل هستم در سفر آينده حتما او را ببينم.
به علاوه مردم در اين جا سوء ظنّهايى نسبت به شما دارند چرا كه از يک كشور بيگانهايد براى رفع سوءظن هم كه باشد در سفر آينده برادر كوچک را به عنوان نشانه همراه خود بياوريد.
در اين جا قرآن مىگويد: «هنگامى كه يوسف بارهاى آنها را آماده ساخت به آنها گفت: آن برادرى را كه از پدر داريد نزد من بياوريد»
(وَ لَمّٰا جَهَّزَهُمْ بِجَهٰازِهِمْ قٰالَ اِئْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ..)
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «جَهَّزَهُم»، ص۴۱۶.