جوهر عقلانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جوهر در اصطلاح
فلاسفه به معنای موجودی قائم به
ذات معرفی میشود. جوهر عقلانی جوهری است که ذاتا و فعلا نیاز به
ماده ندارد. یعنی هم ذاتا ماده ندارد و هم در مقام کار و عمل با ابزاری مادی مانند چشم و گوش ارتباطی ندارد.
فلاسفه پیشین برای اثبات جواهر عقلانی راههای پر پیچ و خمی را پیمودهاند مثلا همگی ایشان برای اثبات
عقل اول که بسیطترین و کاملترین موجودات امکانی است به
قاعده الواحد وحدت
معلول در صورت وحدت
علت بیواسطه تمسک کردهاند و از سوی دیگر
عقل فعال را بعنوان
فاعل قریب برای عالم عناصر مادون فلک قمر و نیز بعنوان افاضهکننده مفاهیم عقلی به انسان و خزانه معقولات وی معرفی نموده برای اثبات آن وجوه مختلفی را ذکر کردهاند و نیز برای اثبات عقول طولیه دهگانه از فرضیه افلاک نهگانه مدد گرفته نه عقل را بعنوان فاعل قریب برای افلاک و نیز بعنوان
غایت برای حرکات ارادی نفوس آنها تصور کردهاند که با عقل فعال مجموعا
عقول عشره را تشکیل میدهند همچنین فلاسفه برای اثبات عالم عقلی و مخصوصا
اشراقیین برای اثبات
عقول عرضیه مثل
افلاطونیه به
قاعده امکان اشرف تمسک کرده دلائلی برای اعتبار آن آوردهاند و در اینجا مجال نقل و نقد بیانات و استدلالات ایشان نیست.
اما با توجه به
اصالت وجود و مراتب تشکیکی وجود و حقیقت رابطه علیت که در
فلسفه صدرالمتالهین به اثبات رسیده راه سادهتر و در عین حال متقنتری برای اثبات عالم عقلی بدست آمده است که میتوان آن را تبیین جدیدی برای قاعده امکان اشرف تلقی کرد از اینروی نخست به توضیحی پیرامون قاعده مزبور میپردازیم آنگاه نتیجهای را که از آن برای مسئله مورد بحث میتوان گرفت بیان میکنیم.
مفاد این قاعده آن است که اگر دو موجود امکانی را در نظر بگیریم که یکی اشرف از دیگری باشد باید موجود اشرف در مرتبهای مقدم بر غیر اشرف تحقق یابد و علیتی نسبت به غیر اشرف داشته باشد پس در صورتی که وجود اشرف برای ما ثابت نباشد از وجود غیر اشرف میتوانیم وجود آن را کشف کنیم و کیفیت استفاده از این قاعده برای مسئله مورد بحث به این صورت است که جوهر عقلانی اشرف از دیگر جواهر است و باید طبق این قاعده در مرتبهای مقدم بر آنها تحقق یابد به طوری که واسطه در وجود آنها باشد پس وجود سایر جواهر کاشف از وجود آن در مرتبهای مقدم بر آنهاست.
این قاعده از زمان
شیخ اشراق مورد عنایت خاص قرار گرفت و برای اثبات آن برهانی به این صورت اقامه گردید.
اگر موجود اشرف در مرتبهای مقدم بر غیر اشرف بوجود نیاید یا همراه آن بوجود میآید و یا در مرتبهای متاخر از آن و یا اصلا بوجود نمیآید اما اگر همراه آن بوجود بیاید چنانکه مثلا جوهر عقلانی همراه با جوهر جسمانی از علت نخستین صادر شوند قاعده الواحد نقض میشود و اگر بعد از آن بوجود بیاید چنانکه مثلا جوهر عقلانی بعد از جوهر جسمانی بوجود بیاید و جوهر جسمانی واسطه در صدور آن باشد لازمهاش این است که وجود علت پستتر از وجود معلول باشد و اگر اصلا بوجود نیاید معنایش این است که چیزی که صلاحیت علیت برای آن را داشته باشد وجود ندارد یعنی علت نخستین هم صلاحیت ایجاد آن را ندارد پس تنها این فرض صحیح است که موجود اشرف در مرتبهای مقدم بر غیر اشرف بوجود بیاید و واسطه در صدور آن باشد.
بعدا این دلیل که مبتنی بر قاعده الواحد است مورد مناقشه و نقض و ابرام قرار گرفت و از جمله مرحوم
میرداماد در مقام دفاع از آن برآمد و دلیلهای دیگری نیز برای اثبات آن بیان کرد که بررسی آنها درخور این نوشتار نیست.
ولی چنانکه اشاره کردیم بر اساس اصول فلسفه صدرالمتالهین میتوان این قاعده را بصورت متقنتری تبیین کرد و تقریر آن این است.
رابطه علیت بین
علت و
معلول یک رابطه ذاتی و تغییرناپذیر است یعنی وجود معلول وابستگی ذاتی به وجود
علت فاعلی دارد و محال است که علت و معلول جابجا شوند و وجود علت وابسته به وجود معلول گردد چنانکه محال است که معلول از چیزی صادر شود که وابستگی وجودی به آن ندارد نیز رابطه علیت یک رابطه ضروری است و محال است که وابستگی وجودی معلول به علت زایل شود به گونهای که بتواند بدون آن تحقق یابد پس امکان معلولیت مساوی با ضرورت آن است.
به دیگر سخن نمیتوان رابطه علیت بین دو موجود را بصورت امکان خاص سلب ضرورت از طرفین در نظر گرفت به طوری که هم معلول بودن یکی از آنها برای دیگر و هم معلول نبودنش ممکن باشد و هیچکدام ضرورتی نداشته باشد پس اگر معلول بودن چیزی برای چیز دیگر محال نباشد ضروری خواهد بود و بدون آن بوجود نخواهد آمد.
از سوی دیگر در مباحث علت و معلول ثابت شد که ملاک معلولیت ضعف وجودی است پس هر جا بتوان موجود کاملتر و قویتری را فرض کرد به گونهای که موجود ضعیفتر شعاعی از وجود آن بحساب آید و نسبت به آن استقلالی نداشته باشد چنین فرضی ضرورت خواهد داشت.
با توجه به این دو مقدمه قاعده مزبور به این صورت درمیآید اگر تعدادی از موجودات را فرض کنیم که هر کدام از آنها قویتر از دیگری باشد به گونهای که بتواند علت وجود آن بشمار آید و به دیگر سخن میان آنها
تشکیک خاص برقرار باشد هر موجود قویتری در مرتبه مقدم بر موجود ضعیفتر قرار خواهد گرفت و ضرورتا نسبت به آن علت خواهد بود تا برسد به موجودی که فرض کاملتر از آن محال باشد و امکان معلولیت برای هیچ موجودی را نداشته باشد.
طبق این قاعده وجود جوهر عقلانی که کاملتر از دیگر جواهر است و میتواند علت برای وجود آنها باشد ثابت میشود و واسطهای بین مرتبه بینهایت شدید وجود خدای متعال و مراتب نازله
وجود خواهد بود.
بر این اساس میتوان وجود عقول عرضیه را نیز اثبات کرد یعنی میتوان تعدادی از جواهر عقلی را فرض کرد که هیچکدام علیتی نسبت به دیگری نداشته باشد اما هرکدام از آنها علت برای یک
نوع از موجودات نازلتر باشد و فقط کمالات همان
نوع را بصورت کاملتر و بسیطتری دارا باشد.
اما چند نکته را باید در نظر داشت یکی آنکه عقول عرضیه معلول یک یا چند
عقل کاملتر از خودشان خواهند بود زیرا میتوان عقلی را فرض کرد که واجد کمالات همه آنها باشد و در سلسله علل آنها قرار گیرد و قبلا گفته شد که امکان علیت مساوی با ضرورت آن است.
نکته دوم آنکه هیچکدام از عقول عرضیه با
نوعی از موجودات که از آن صادر میشود
ماهیت واحدی را نخواهند داشت زیرا انتزاع
ماهیت نوعیه واحده از مراتب مختلف وجود محال است و حتی دو جوهر عقلانی که در طول یکدیگر قرار دارند و یکی علت برای دیگری میباشد
ماهیت واحدی نخواهند داشت.
و نکته سوم آنکه این قاعده نمیتواند تعداد عقول را ثابت کند و ما راهی برای اثبات اینکه بین عقل اول و عقول عرضیه چند واسطه وجود دارد نداریم و فرضیه
عقول عشره چون مبتنی بر فرضیه افلاک نهگانه بوده با ابطال آن باطل میشود.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «جواهر عقلانی و مثالی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۰/۰۴.