جوهر سیال
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جوهر سیال عبارتست از جوهری که ثبات نداشته و تغییر مییابد.
تغیر که از ماده غیر گرفته شده است و به معنای دیگر شدن و دگرگون شدن میباشد، مفهومی است که جهت
انتزاع آن باید دو شیء یا دو حالت یا دو جزء از یک شیء را در نظر گرفت که یکی زائل میشود و دیگری جایگزین آن میگردد. تغییر، شامل معدوم شدن نیز میگردد و معدوم شدن یک چیز را از این جهت که وجود آن تبدیل به عدم که غیر وجود است میشود، میتوان تغیر نامید.
بحث از جوهر ثابت و سیال و متغیر، به این علت که
فلاسفه تغییر در جوهر را امری ناممکن میدانستند، تا زمان
ملاصدرا مطرح نشده است. هرچند
بوعلی سینا در کتاب شرح اشارات خود از برخی حکما نقل نموده است که جوهر را به ثابت و سیال تقسیم نموده است، به این بحث اشارهای گذرا نموده است،
اما فلاسفه اسلامی، اعم از مشایی و اشراقی، تغییر را مختص به اعراض میدانستند. از فلاسفه
یونان باستان نیز کسی که به صراحت این بحث را مطرح کرده باشد. کسی یافت نمیشود. تنها از هراکلیوس، مطالبی نقل شده است که میتوان به دست آورد او نیز معتقد به تغییر در
جوهر بوده است. وی از جمله فیلسوفانی است که معتقد است همه چیز تغییر میکند و دگرگون میشود و تنها امر ثابت در
جهان این اصل است که «همه چیز در حال تغییر و دگرگونی است».
البته میتوان به کسانی که قائل به آفرینش مستمر و نو به نو بودهاند، تغییر جوهری را نسبت داد. نخستین کسی که به صراحت این مساله را عنوان نمود، ملاصدرا بوده است و او بود که با اصرار بر این مطلب توانست
حرکت جوهری را اثبات و ثمرات زیادی را بر اساس آن بنیان نهد.
با ظهور نظریه حرکت جوهری و اثبات تغییر دایمی در جواهر اشیاء، این بحث جای خود را در کتابهای فلسفی باز نمود که جوهر نیز ثابت و متغیر دارد. هرچند به این عنوان، در هیچ کتاب فلسفی مطرح نشده است.
به غیر از مجردات که تغییر و تحول در آنها راهی ندارد، سایر جواهری که در عالم
طبیعت قرار دارند، سیال بوده و میتوانند تغییر یابند. جوهری که رشد و نمو ندارد میتواند به جوهری تبدیل شود که
رشد میکند. مانند تبدیل غذای یک
حیوان به
نطفه در درون او و نیز جوهر گیاهی میتواند به جوهر حیوانی تبدیل شود؛ مانند تبدیل آن نطفه به بچه حیوان.
امام خمینی حرکت در مقوله جوهر را پذیرفته و بر این باور است که این مقوله دارای فرد سیال است و اصل ذات و جوهر، در حرکت است؛ یعنی یک هویت متدرج بهگونه وجود سیال است، برایناساس اصل وجود یا جوهر اشیاء به گونه تدریجی تغییر میکند. ایشان با استناد به برخی آیات الهی نظیر
(وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ) بر این باور است که ذات اشیاء ناآرام و در هر آن در حال تغییر و تحول است؛ اما این حرکت آنچنان پنهان است که بهراحتی نمیتوان به آن پی برد.
بنا بر نظر امام خمینی حقیقت اشیاء در عالم طبیعت، حرکت است، به این معنا که چگونگی وجود آنها عین حرکت است و در ذات شیء حرکتِ رو به ترقی از نقص به کمال وجود دارد؛ یعنی در مرتبه نازل که همان جوهر بالقوه و ضعیف الوجود است که نقطه آخر عالم طبیعت است، حرکتی است که از مجاری طبیعت خود را به فعلیت میرساند؛ چنانکه انسان با
حرکت جوهری از مرتبه نازل، رو به مرتبه بالا میگذرد و از
صور عناصر، معادن،
نباتات و حیوانات عبور میکند و انسان میشود.
به اعتقاد ایشان معنای حرکت در جوهر آن است که حرکت در اصل هویت و چگونگی وجود آن شیء است نه ماهیت آن. حرکت در جوهر با رسیدن به کمال لازم خود پایان میپذیرد یعنی حرکت موجودات عالم طبیعت حدّی دارد و سرانجام به حدّی که منتهیالیه آنهاست میرسند. ازاینرو به اعتقاد ایشان انسان با حرکت و
تکامل جوهری به سوی تجرد میرود و مادامی که در حرکت است، سیر استکمالی خود رو به تجرد و پیوسته در حال بالفعل شدن است. پس به حکم حرکت جوهری بهمراتب تجرد میرسد. پس از رسیدن به مرتبه تجرد، دیگر حرکت در آن متصور نیست.
تبدیل و تغییر در جهان پیرامون ما یکی از اصول مسلم و واضح میباشد. بر اساس
اصول حکمت صدرایی که توسط ملاصدرا مطرح شد، در جهان اطراف ما، ثبات، جماد و سکون به معنای فلسفی وجود ندارد. پدیدههای موجود در آن پی در پی تغییر مییابند و اشیاء از حالی به حال دیگر و از کیفیتی به کیفیت دیگر میرسند. این تحول و دگرگونی مختص به عوارض و احوال اشیاء نیست بلکه شامل نهاد و جوهر اشیاء نیز میشود. البته شرط این تغییر این است که میان آن دو جوهر، یک نسبت خارجی ثابتی وجود داشته باشد و «گندم از گندم بروید، جو ز جو». از نطفه
انسان ،
گوسفند به وجود نمیآید و از نطفه گوسفند نیز انسان متولد نمیشود.
البته این رابطه دو جوهر، از یک نسبت و رابطه تکوینی میان آن دو حکایت دارد وگرنه به صرف
قرارداد و اعتبار، تبدیل هر چیز به چیز دیگر هیچ منعی نمیداشت.
وجود جواهر سیال ارتباط تنگاتنگی با بحث حرکت جوهری دارد و پیدایش آن چنانچه گفته شد، از زمان اثبات حرکت مذکور توسط ملاصدرا جای طرح پیدا کرده است هرچند به صراحت و با این عنوان، از آن نامی برده نشده است و ادله اثبات آن همان ادله اثبات
حرکت در جوهر است. در آثار آخوند ملاصدرا، چند دلیل برای اثبات تغییر در جوهر و در نتیجه اثبات حرکت جوهری ذکر شد.
کسانی که وجود تغییر در
جوهر را محال میدانند، معتقدند که یکی از لوازم تغییر و حرکت، وجود چیزی است که قرار تغییر در آن روی بدهد که در اصطلاح فلسفی بدان، موضوع حرکت گفته میشود؛ شیئی که در تمام مراحل تغییر و حرکت، ثبات داشته باشد و فقط صفات و حالات آن تدریجا دگرگون شود. حال اگر قرار باشد، خود این ذرات نیز ثبات نداشته باشند، وهمانگونه که صفات و اعراض آن دگرگون میشوند، خود ذات نیز تحول یابد، این دگرگونی را به چه چیزی میتوان اسناد داد. به عبارت دیگر، در این
صورت، تغییر بدون وجود موضوع و امری که تغییر در آن
صورت میگیرد، خواهد بود و این امر محال و غیر معقول است.
به
اعتقاد کسانی که معتقد به وجود تغییر در جوهر هستند، خواستگاه این شبهه، نارسائی تحلیلی است که درباره تغییر و حرکت انجام شده است و در نتیجه برخی مانند
شیخ اشراق آن را از اعراض خارجی دانستهاند و به همین جهت، برای آن، موضوع و موصوف عینی مستقلی را لازم دانستهاند که در جریان تغییر، باقی و ثابت باشد و تغییر و دگرگونی به عنوان عرض و صفتی به آن نسبت داده شود. در حالیکه، حرکت و تغییر، همان سیلان وجود جوهر و
عرض است، نه عرضی در کنار سایر اعراض و چنین مفهومی نیاز به موضوع به معنایی که برای اعراض، اثبات میشود ندارد و تنها میتوان منشا انتزاع آن را که همان وجود سیال جوهری یا عرضی است، موضوع آن بشمار آورد. بنابریان وقتی میگوییم جوهر دگرگون میشود، مانند آن است که بگوییم رنگ سیب تغییر یافته و روشن است که در جریان تحول رنگ، رنگ ثابتی وجود ندارد که تحول به آن نسبت داده شود.
تغییر در جوهر به این معناست که وجود جوهر لحظه به لحظه، در حال نو شدن است و ربطی به حرکات
ستارگان و کهکشانها و سحابها ندارد. همنطور که حرکات اتمها و ملکولها و ذرات درون اتم به دور هسته خود نیز ربطی به این مسئله ندارد و حتی اگر حرکتی در درون هسته وجود داشته باشد، ربطی به تغییر در جوهر و حرکت جوهری ندارد. زیرا همه این موارد، از قبیل حرکت و تغییر در
مکان و عرض است و از سوی دیگر، مساله تغییر در جوهر، مبحثی عقلی و فلسفی است نه تجربی و علمی.
به
صورت فرضی، میتوان فرضهای مختلفی را برای تغییر در جوهر در نظر گرفت که عبارتند از:
۱. پیدایش موجود جوهری بدون ماده قبلی که
ابداع نامیده میشود و مصداق آن، بر طبق نظر کسانی که آغاز زمانی برای جهان مادی قائل هستند، عبارتست از نخستین موجود مادی؛
۲. نابود شدن موجود جوهری بطور کامل. مصداق این فرض، آخرین موجود مادی است البته بر طبق نظر کسانی که به پایان زمانی برای جهان مادی معتقدند؛
۳. نابود شدن یک وجود جوهری بطور کامل و پدید آمدن موجود جوهری جدیدی بجای آن. البته برای این فرض، بر طبق معمول و در پدیدههای عادی، مصداقی یافت نمیشود؛
۴. پدید آمدن یک موجود جوهری بعنوان جزئی بالفعل برای موجود جوهری دیگر. مانند
صورتهای نباتی، بنابر قول کسانی که
صورت نباتی را جوهر و مواد آن را موجود بالفعل میدانند؛
۵. نابود شدن جزئی از موجود جوهری بدون اینکه جزء دیگری جایگزین آن شود؛ مانند مردن
گیاه و تبدیل شدن آن به مواد اولیه، البته بنابر قول بالا؛
۶. نابود شدن جزیی بالفعل از موجود جوهری و پدید آمدن جزء دیگری به جای آن، مصداق روشن این فرض، کون و فساد است مانند تبدیل عناصر به یک دیگر؛
۷. نابود شدن یک جزء بالقوه جوهری و پدید آمدن جزء بالقوه دیگر بجای آن. مصداق بارز این فرض، حرکت جوهری اجسام است که دائما جزئی نابود میشود و جزیی دیگر جایگزین آن میشود اما در این تغییر اجزایی که به وجود میآیند، جزء بالفعل ندارند.
۸. تعلق گرفتن یک موجود جوهری به موجود جوهری دیگر، مانند تعلق گرفتن نفس به
بدن و زنده شدن آن؛
۹. قطع تعلق یک موجود جوهری از موجود جوهری دیگر؛ مانند مردن
حیوان و انسان.
از میان این اقسام، قسم هفتم به
صورت تدریجی
صورت میپذیرد و مصداق حرکت است. با توجه به مبحث
حرکت جوهری و اینکه مبدء این نظریه، کون و فساد و تغییر آنی را قبول ندارد و آنرا نادرست میداند، مبحث جوهر سیال، مختص به جوهری است که به حرکت جوهری تغییر مییابد.
تغییر در جوهر نیز مانند تغییر در اعراض، دارای سه حالت میباشد.
ا. تغییر یکنواخت: در این تغییر، همه اجزای بالقوه
جوهر ، از نظر کمال و مرتبه وجود، مساوی هستند؛
ب. تغییر اشتدادی: در این قسم از تغییر، هر جزء مفروض، کامل تر از جزء سابق است؛
ج. تغییر تضعفی و یا نزولی: در این تغییر، هر جزء لاحق، ضعیف تر از جزء سابق است.
البته میتوان تغییرات قسم دوم و سوم را
مرکب از دو نوع تغییر دانست که یک تغییر به واسطه تغییر دیگری عارض بر جوهر شده است. تغییر بدون واسطه در این تغییر جوهر، نشان دهنده بقای جوهر و تغییر با واسطه، نمایانگر تکامل یا تنزل آن است. البته عدهای معتقدند همان طور در تغییر و حرکت اعراض، فقط قسم تکاملی قابل اثبات است و هر تغییر و حرکتی، لزوما باید تکاملی و اشتدادی باشد، در تغییرات جوهری نیز تغییر و حرکت نزولی معنا ندارد.
استدلال از طریق علیت جوهر برای اعراض:
در این استدلال، بر اساس نظریه مشهور در باب جواهر و اعراض و تغییر در اعراض شده است. بر طبق این نظر، اعراض و تغییر در آنها از صفات زائد بر ذات هستند که عارض بر جواهر جسمانی میشوند و هر جوهر جسمانی خود، از
جسم و
صورت نوعیهای تشکیل شده است به
صورتی که جسم آن قابل و موضوع اعراض و تغییرات مذکور است و
صورت نوعیه موجود در آن
فاعل مباشر آنهاست و با جعل تالیفی، آنها را در جسم مذکور به وجود میآورد. با توجه به این مطلب، اثبات تغییر در جوهر به این
صورت است که،
صورت نوعیه و
طبیعت موجود در جوهر جسمانی، علت مباشر تغییرات و حرکاتی است که در اعراض جوهر جسمانی رخ میدهند و بنابر قانون «علة المتغیر، متغیر»، علت هر تغییری باید خود امری تدریجی باشد. بنابر این
صورت نوعیه یا طبیعت موجود در جوهر جسمانی امری تدریجی است و مقصود از تغییر و حرکت جوهری چیزی جز این نیست.
استدلال از طریق عدم تخلل جعل بین جوهر و حرکات طبیعی آن:
صورت نوعیه یا طبیعت،
علت و فاعل اعراض و حرکات طبیعی موجود در جوهر نیست، بلکه اعراض و حرکات از لوازم
صورت نوعیهاند و همه با یک جعل ایجاد میشوند و با یک وجود موجود میشوند. پس حرکات طبیعی که در اعراض رخ میدهند همه با همان وجود جوهری که موصوف آنهاست موجودند؛ یعنی یک وجود و یک واقعیت خارجی هست که هم مصداق
جوهر است و هم مصداق حرکات مذکور. معنای این گفتار آن است که همان واقعیتی که مصداق جوهر است، تدریجی و سیال است. در نتیجه در خارج، یک واقعیت تدریجی و سیال وجود دارد که به اعتبارات گوناگون از آن مفاهیم،
صورت نوعیه و انواع
عرض و انواع تغییر و حرکت، اعم از جوهری و عرضی انتزاع میشود.
استدلال از طریق تشخص جوهر به عرض:
در این استدلال، ابتدا بر اساس تشخص جوهر به عرض، وحدت وجود جوهر و عرض اثبات میشود. به نظر
فلاسفه پیش از قدما، اعراض موجود در یک جوهر، تشخص دهنده به وجود آن جوهر هستند اما
ملاصدرا معتقد است که تنها مشخصه اشیاء، وجود آن است و اعراض موجود در جواهر، تنها علامت تشخص جوهر هستند نه سببب تشخص آن. با توجه به این مقدمه و اینکه علامت تشخص یک شیء، نحوه وجود آن شیء است و وجودی مغایر با وجود آن شیء ندارد، نتیجه این میشود که اعراض موجود در یک
جوهر با وجود همان جوهر موجودند نه با وجودی مغایر آن؛ یعنی همان وجود و واقعیت خارجی جوهر است که به اعتبارات گوناگون مصداق اعراض هم هست. بنابراین با توجه به این
وحدت ، تغییر و
حرکت در عرض ، بدون تغییر و
حرکت در اعراض بی معناست و ممکن نیست که در عرض تغییری روی دهد و در جوهری که موصوف آن عرض است رخ ندهد؛ زیرا این امر مستلزم این است که یک وجود و واقعیت خارجی هم ثابت باشد و هم ثابت نباشد، چون این واقعیت هم مصداق جوهر است که بر فرض ثابت است و هم مصداق عرض است که ثابت نیست و سیال است.
استدلال از طریق زمانی بودن جوهر:
در این استدلال ابتدا، ثابت میشود که همه اجسام حقیقتا زمانی هستند و طول عمر دارند و اینکه استناد
زمان و عمر به انواع اجسام مجازی نیست، سپس بر اساس اینکه هر چیزی که حقیقتا زمانی و عمر دار است، بالضرورة منطبق بر
زمان است و ناچار امری است تدریجی و سیال، نتیجه گرفته میشود جواهر جسمانی تدریجی و سیالاند.
استدلال از طریق ابطال کون و فساد:
وقوع حرکت در جواهر امری انکار ناپذیر است. تبدیل
نطفه به
انسان ، تبدیل اسید و باز به نمک و آب، و به طور کلی بسیاری از انواع تبدیل و تبدلاتی که در طبیعت رخ میدهند؛ به ویژه همه واکنشهای شیمیائی از نوع تغییر در جوهرند. در این تبدیل و تبدلات، جوهری به جوهر دیگر تبدیل میشود. از سوی دیگر، هر نوع تغییری یا آنی است یا زمانی تدریجی و شق سومی قابل تصور نیست.
فلاسفه پیش از
ملاصدرا ، تغییرات واقع در جواهر را آنی میدانستند و آنرا کون و فساد میدانستند. در کون و فساد در یک " آن "
صورتی معدوم و بلافاصله
صورت دیگری در ماده موجود میشود. با توجه به مبانی ملاصدرا، کون و فساد محال است. زیرا انعدام
صورت اول و ایجاد
صورت دوم، یا در دو "آن" غیر متوالی که فاصلهای زمانی ولو بسیار کوتاه آنها را از هم جدا کرده است تحقق میپذیرد که مستلزم این است که در فاصله بین دو "آن"
ماده بدون
صورت موجود باشد که این محال است، و یا در دو "آن" متوالی تحقق میپذیرد که مستلزم تتالی آنات است که امری محال است. با توجه به این دو مقدمه، باید قائل شویم که تغییراتی که در جواهر رخ میدهند تدریجیاند و جواهر نیز سیال هستند و تغییر تدریجی دارند.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «جوهر سیال(متغیر)». •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.