جوانمرد قصاب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جوانمرد قصاب، پیر افسانه ای صنف
قصاب و نام
بقعه ای در جنوب
تهران می باشد.
در قرن نهم، «ملاحسین کاشفی» در فتوّت نامه سلطانی
نام جوانمرد قصّاب را عبداللّه و نام پدرش را عامر بصری ذکر کرده و او را یکی از «هفده کمر بسته»
علی علیهالسلام و از ملازمان
محمد حنفیه (متوفی ۸۱) دانسته است که
سلاخان ، باید
سَندِ رسمیت و اعتبار پیشه خود را با انتساب به او درست کنند، چنانکه در روز
غدیر خم ، «حضرت علی علیهالسلام»
گوسفند کشت و جوانمرد قصاب آن را سلاخی کرد. حضرت علی گوسفند را پاره کرد و کار سلاخی را از آن پس به جوانمرد احاله کرد.
هیچ اطلاع تاریخی از «عبداللّه بن عامر بصری» در دست نیست. شاید نام او از نام عبداللّه بن عامر کُرَیز بن ربیعه اموی (متوفی ۵۹) حاکم
بصره در عهد خلافت
عثمان ،
ساخته شده باشد که نقل است حضرت علی در باره وی فرمود: ابن عامر سید فِتْیان
قریش است.
محمدعلی شریف یزدی شاهرودی، یکی از
درویشان خاکسار دوره قاجاریه ، در رساله ای که در سالهای ۱۳۱۵ـ۱۳۱۷ در باره
اصناف نوشته، گفته است که علی علیهالسلام در
یمن سه کس را میان بست که سومی نصیر قصاب اصفهانی مشهور به جوانمرد قصاب بود و قصابان، سلسله
سند صنف خود را به او و به
حضرت ابراهیم علیهالسلام میرسانند،
اما چنین نامی نیز شناخته نیست.
در فتوت نامهها و رسائل اصناف عربی، جوانمرد قصاب به صورت «جومردالقصاب» ذکر شده است.
در فتوت نامه سلطانی نخستین کاربرد و ساخت برخی از جامهها و ابزارهای خاص
قصابان و سلاخان به جوانمرد قصاب منسوب است، نظیر پیش آویز، که
ابزاری شبیه
قَناره بوده؛
کاردمال ، که ظاهراً کارد را با آن تیز میکرده اند؛ و
تنوره ، که گونه ای پیشبند است.
با این حال، در برخی از فتوت نامه های کهن تر مانند فتّوت نامه مولانا ناصری، در قرن هفتم، قصابان از اصنافی بر شمرده شدهاند که شایسته
فتوت داری نیستند.
ملاحسین کاشفی
به داستان جوانمرد قصاب اشاره نموده اما از ذکر آن خودداری کرده است. شگفت اینکه نام جوانمرد قصاب در فتوّت نامه قصاب، متعلق به
عهد صفوی ، نیامده اما در رساله ای دیگر درباره قصابان و سلاخان، که ظاهراً در همان عهد تألیف شده، آمده است که
کنیزکی از او
گوشت خواست اما به هر گوشتی که جوانمرد به او میداد، راضی نمیشد. جوانمرد خشمگین شد و پول او را پس داد. کنیزک که از ملامت و آزار آقای خود میترسید،
گریه آغاز کرد. شاه مردان،
علی علیهالسلام ، که از آنجا میگذشت مشکل کنیز را دریافت و به جوانمرد گفت که به کنیز گوشت بدهد. جوانمرد که علی علیهالسلام را نمیشناخت، دست خود را به علامتِ
امتناع از قبول فرمان آن حضرت تکان داد.
پس از آنکه حضرت رفت،
قنبر به جوانمرد گفت : «تو شاه مردان را نشناختی ؟». جوانمرد دو
چشم خود را با
کارد بیرون آورد و دست خود را با
ساطور از تن جدا کرد و به قنبر گفت که او را نزد علی علیهالسلام ببرد. حضرت علی فرمود چشمان و
دست وی را در موضع خود بنهند، سپس
فاتحه ای خواند و بر جوانمرد دمید، فوراً چشمان و دست او درست شد.
این داستان با اندکی تغییر در برخی از کتاب های مقتل، از جمله طریق البُکاء گریان شهرابی
هم ذکر شده است.
زرین کوب
داستان جوانمرد قصاب را نمونه کوشش حرفه های مکروه برای انتساب به فتوت دانسته است.
در برخی آثار کهن جغرافیایی و تاریخی نیز از
مقبره جوانمرد قصاب یاد شده است و این گمان را پدید میآورد که شاید جوانمرد قصاب شخصیت تاریخی ناشناخته ای باشد.
حمداللّه مستوفی (متوفی ۷۵۰ )
از مدفن او در ری و عبدالرزاق سمرقندی در ذکر وقایع ۸۶۴
از
مدفن او در
سرخس یاد کرده اند. به نظر قزوینی
جوانمرد قصابِ مدفون در سرخس به جوانمرد قصابِ
ری ربطی ندارد. امروزه نیز در جنوب تهران به سوی ری، در زمین های
منصورآباد (اکنون جزء منطقه بیستم شهرداری تهران)
بقعه ای به نام جوانمرد قصاب هست که به احتمال زیاد بعد از عهد فتحعلی شاه (۱۲۱۲ـ۱۲۵۰) ساخته شده است
ابیات لوحه قبرِ داخل بقعه نشان میدهد که صاحب آن را همان پیر افسانه ای صنف
قصاب دانسته اند. محله اطراف بقعه نیز جوانمرد قصاب نام گرفته و قصه جوانمرد قصاب برای مردم این محل، معروف و مقبره او
زیارتگاه است. مقبره های دیگری هم در برخی
روستاها به نام جوانمرد قصاب وجود دارد
و احتمال دارد همه آنها مقبرههایی نمادین برای شخصیت افسانه ای جوانمرد قصاب باشند.
قصابان
افغانستان شبهای
جمعه به نام جوانمرد قصاب
نذری میدهند و در حین مراسم، یکی از پیران خانواده، قصه جوانمرد قصاب را نقل میکند
(۱) آئین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ ش.
(۲) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۳) ابن سعد، الطبقات الکبری، (بیروت).
(۴) ابن معمار، کتاب الفتوه، چاپ مصطفی جواد و دیگران، بغداد ۱۹۵۸.
(۵) محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۶) حمداللّه مستوفی، نزهه القلوب.
(۷) در بیان کار سلاّخان و قصّابان، در چهارده رساله در باب فتوّت و اصناف، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران: چشمه، ۱۳۸۱ ش.
(۸) روشن رحمانی، افسانه های
دری، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۹) عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۰) محمدعلی شریف یزدی شاهرودی، «رساله در بیان اصناف»، در فتوّت نامهها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ ش.
(۱۱) صباح ابراهیم سعید شیخلی، الاصناف فی العصر العباسی: نشأتها و تطورها، بغداد ۱۳۹۶/۱۹۷۶.
(۱۲) عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج ۲، چاپ محمد شفیع، لاهور ۱۳۶۵ـ ۱۳۶۸.
(۱۳) محمد قزوینی، یادداشتهای قزوینی، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۴) حسین بن علی کاشفی، فتوت نامه سلطانی، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران۱۳۵۰ ش.
(۱۵) محمدحسین بن عبداللّه گریان شهرابی، کتاب طریق البکاء، تهران: شرکت سهامی چاپ و انتشارات کتب ایران.
(۱۶) محمدتقی مصطفوی، آثار تاریخی طهران، ج ۱، تنظیم و تصحیح میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۱۷) مولانا ناصری، فتوّت نامه مولانا ناصری، چاپ فرانتس تشنر، لایپزیگ ۱۹۴۴.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جوانمرد قصاب»، شماره۵۱۵۷.