جندق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دهستان و شهری در بخش
خور و بیابانک در شهرستان
نائین در استان
اصفهان میباشد.
به مرکزیت شهر جندق، تقریباً در جنوب دشت کویر و در شمال بخش
خور و بیابانک واقع است. از شمال به
دهستان طُرود (در بخش مرکزی شهرستان
شاهرود )، از مشرق و جنوب شرقی به
دهستان بیابانک و از جنوب غربی و مغرب به
دهستان چوپانان (در بخش اَنارک) محدود میشود و مشتمل بر یازده آبادی و یک شهر به نام جندق است.
کوههای
دهستان جزو کوههای منفرد مرکزیاند، از جمله آنهاست:
رشید کوه (بلندترین قله ح ۰۷۵، ۲ متر)، زالوبَنْد (بلندترین قله ح ۸۴۳، ۱ متر)، کَلاتِه (بلندترین قله ح ۷۲۶، ۱ متر)، تَخْتَک (بلندترین قله ح ۶۲۰، ۱ متر)، خَریطه (بلندترین قله ح ۵۲۱، ۱ متر)، گوری (بلندترین قله ح ۴۰۵۰، ۱ متر)، پیسْکوه/ پیسهکوه (بلندترین قله ح ۳۰۸، ۱ متر) و گُدارِ سیاه (بلندترین قله ح ۲۰۴، ۱ متر).
در دامنههای برخی از این کوهها، چشمه و چاه طبیعی وجود دارد، مانند چشمه گُدارِ خَریطه در کوه
خریطه ،
چاه عریان و
چاه بنیقو در کوه گدارِسیاه، چشمه نقی و چاه قنبر در کوه
کلاته .
رود فصلی چاهْگیر در آن جریان دارد.
ریگزارها و مزارع موقت در این
دهستان فراوان است.
در تابستان باد گرمی به نام «
تف باد »، متناوب و به مدت بیست روز، و باد قرمز به مدت یک ماه در آن میوزد. وزش این بادها سبب کاهش رطوبتِ
دهستان جندق، به ویژه در فصل
تابستان ، میشود.
از گیا، دارای درخت گز، تاغ،
آنغوزه ، قُدومه، بالنگو، اسپرزه،
آویشن ، پر سیاوش، اسپند و
خاکشیر است و از زیا،
روباه ، شغال،
قوچ ، بزکوهی، آهو، خرگوش و کبک در آن یافتمیشود.
آب مصرفی اهالی عمدتاً از قنات،
چاه عمیق و نیمه عمیق، چاه طبیعی و
چشمه تأمین میشود. در
دهستان جندق کشاورزی، باغداری، دامداری و بافتِ فرش با طرح نائینی رواج دارد.
محصولات عمده آن گندم، جو، پنبه،
سنجد و تخمه
آفتابگردان است و از فراوردههای باغی، انار، زردآلو،
انجیر ،
انگور ،
بادام ، پسته، سیب، توت و
خرما ، همچنین
یونجه و ترهبار در آنجا به عمل میآید.
در سرشماری ۱۳۷۵ ش، جمعیت آبادیهای
دهستان جندق، به جز شهر جندق، ۲۹۷ تن ذکر شده است.
اهالی جندق
شیعه اند و به فارسی سخن میگویند.
آبادیهای آن با راههای فرعی به یکدیگر و به مرکز بخش (شهر خور) مرتبط میشوند.
در
مرداد ۱۳۶۶،
دهستان جندق به مرکزیت آبادی جندق در بخش خور و بیابانک قرار گرفت.
از آثار قدیمی
دهستان جندق، زیارتگاهی به نام قدمگاه در آبادی
خَنْج است.
در ارتفاع حدود ۹۸۰ متری، در شمال غربی بخش، در حدود ۱۱۰ کیلومتری شمال غربی شهر خور واقع است. شهر جندق در حاشیه جنوبی دشت کویر قرار گرفته و
پیسکوه در حدود هشت کیلومتری مغرب و گُدارِ جندق در حدود نُه کیلومتری شمالشرقی آن قرار دارد. در مشرق و مغرب شهر، گنبدهای کوچکی از گچ و آهک وجود دارد که به سبب نفوذ آب باران به آنها، بهتدریج توخالی شدهاند. همچنین کمربندهایی از
نمک سیاه در شمال شهر گسترده شده است.
آب و هوای جندق، گرم و بیابانی است. بالاترین دمای آن (بر اساس ایستگاه سینوپتیک خور بیابانک، در ۱۳۷۵ـ ۱۳۷۶ ش) به ْ۶ر۴۶ در مرداد و پایینترین آن به ْ۶ر۶ در
اسفند میرسد. میانگین بارش سالانه آن ۳ر۴۵ میلیمتر است.
سد وازه ، در حدود شش کیلومتری جنوب شهر (واقع بر مسیل وازه)، هنگام بارش باران، سبب افزایش آب قناتها میشود.
جندق با راه فرعی آسفالت به طول حدود ۳۲۴ کیلومتر به شهر خور و سپس به شهر
طبس مرتبط میشود. همچنین از راه دیگری به طول حدود ۲۴۰ کیلومتر، با شهر
انارک (حدود ۷۵ کیلومتری شمالشرقی شهر نائین) و سپس شهر نائین ارتباط دارد. علاوه بر آن، جندق از راه ارتباطی به سمت شمال، که از میان دشت کویر میگذرد، به شهرهای استان
سمنان متصل میشود.
در
مهر ۱۳۷۴، جندق به شهر تبدیل شد.
این شهر از مراکز مهاجرپذیر به شمار می
رود.
در سرشماری ۱۳۷۵ ش، جمعیت آن ۰۶۸، ۴ تن ضبط شده است
آثار تاریخی شهر عبارتاند از: قلعه جندق یا دژ اَرْدْبیل، ظاهراً متعلق به دوره ساسانی، که در محلْ به زندان
انوشیروان معروف است و در گذشته دو برج بلند داشت، که طول یکی از آنها حدود ۲۲ متر بود و در دوره
رضا شاه پهلوی قسمتی از آن را ویران کردند. گنبد هشتدر (هشتار/ اشتار/ هشت درب) که ظاهراً آتشگاهی متعلق به دوره ساسانی بوده است. مسجدجامع جندق، واقع در قلعه جندق، که زیلوهای قدیمی با تاریخهای ۹۶۰، ۱۰۴۳ و ۱۰۴۴ دارد و خانقاهی قدیمی (در محل معروف به آویشن) و ایوان مقدّسی معروف به صفه نیزهگاه یا نیازگاه، که زیارتگاه اهالی است.
جندق را جُندق، گندک، گنده و
کندک هم نامیدهاند. نام آن را برگرفته از کَند (به معنای مکان و شهر) به همراه ک تصغیر دانستهاند. برخی به سبب آنکه نخستین آبادی از سمت کویر سمنان بوده است، آن را برگرفته از «کندک» (به معنای کُنام) دانستهاند. دیگرانی نیز، اصلِ نام آن را کندژ (
کهندژ ) و «گنده» میدانند و اهالی منطقه خور و بیابانک نیز جندق را گِندِه و اهالی آن را گِندِشی میخوانند
از تاریخ پیش از
اسلام جندق و در دوره اسلامی دست کم تا دوره صفویه (ح۹۰۶ـ ۱۱۳۵)، اطلاع دقیقی در دست نیست، گرچه آثاری مانند قلعه جندق و آتشکده متعلق به دوره ساسانی و سنگ نبشتهای متعلق به سده ششم در آن دیده شده است.
بخشی از جغرافیای تاریخی جندق نیز با جغرافیای تاریخی بیابانک آمیخته است. برخی جندق و جَرْمَق (گِرْمَه، واقع در ۲۷ کیلومتری جنوب شهر خور) را یکی دانستهاند
شاه عباس اول صفوی (حک: ۹۹۶ـ ۱۰۳۸) جندق را، به همراه بعضی قسمتهای دیگر یزد،
تیول مولانا فخرالدین
احمد بافقی کرد.
در همین دوره، جندق در مسیر ازبکهای
خراسان برای غارتِ شهر
یزد بود.
در منابع دوره افشاریه (۱۱۴۸ـ۱۲۱۰) نیز نام جندق در منابع دیده شده است.
از اواخر دوره زندیه (ح ۱۱۶۳ـ ۱۲۰۸) تا اوایل دوره قاجار (۱۲۱۰ـ۱۳۴۴)، محمدحسینخان عرب عامری نایبالحکومه منطقه جندق و بیابانک بود
جندق تا دوره
فتحعلی شاه (۱۲۱۲ـ۱۲۵۰) ضمیمه یزد بود،
اما در دهه آخر حکومت وی تابع ایالت کومس/ قومس (کمابیش مطابق با استان سمنان) شد.
در سالهای ۱۲۲۲ـ ۱۲۳۸ امیر
رفیع خان عرب عامری به آزار اهالی منطقه بیابانک، از جمله جندق، پرداخت. مردم چند تن از علما را برای دادخواهی به
تهران فرستادند و
نوروز علیخان مزینانی ، به دستور محمدشاه رفیعخان را سرکوب کرد
و سپس به سرکوبی اقوام
کوفچ ، که در منطقه جندق کاروانها را غارت میکردند، پرداخت. در پی این اقدامات، وی
نایبالحکومه منطقه شد و تا ۱۲۵۵ در آنجا ماند
اما غارت کاروانها تا دوره
ناصرالدین شاه (۱۲۶۴ـ۱۳۱۳) ادامه داشت.
در همین دوره، شیروانی
در باره جندق نوشته که ناحیهای از سمنان با آب و هوای گرم است،
نخلستان فراوان و چند قریه معمور دارد، آبش از
قنات تأمین میشود، مردمش شیعیمذهب و عرباند، که از قدیم در آنجا ساکن بودهاند.
اعتماد السلطنه در دوره ناصری، آن را یکی از قُرای سبعه و دارای انواع میوه در
ولایت جندق و بیابانک ذکر کرده است.
از سیاحان اروپایی،
بوهسه در ۱۲۶۶/۱۸۴۹،
بوگان در فاصله سالهای ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۶/۱۸۸۱ تا ۱۸۸۸ و وون در ۱۳۰۹/ ۱۸۹۱، از جندق گذشته و مطالبی، به ویژه در باره راههای آن، نوشتهاند.
در ۱۳۱۶، یکی از پیروان
شیخ احمد احسایی ، به نام حاج
محمدباقر همدانی ، به جندق رفت و به
تبلیغ و انتشار عقاید و آرای مکتب شیخیه پرداخت، به طوری که اهالی جندق پیرو همدانی شدند و از اینرو جندقیها به شیخی حاج باقری معروف گردیدند. وی همچنین در همان سال «اتاق درس» در جندق بنا کرد که بعدها توسعه یافت.
در ۱۳۲۳/۱۹۰۶
اسون اندرس هدین ، که از جندق گذشته بود، درباره راههای قدیمی، محصولات زراعی و باغی، تعداد گوسفندها و شترهای آنجا مطالبی آورده است.
در زمان او جندق تابع سمنان، دارای ۲۵۰ خانه و هشتصد تا هزار تن جمعیت بود و بیشتر کاروانهایی که از یزد و سایر نقاط به سمنان میرفتند، از جندق عبور میکردند. به نوشته وی، تقریباً هر روز از جندق کاروانی با حدود صد تا دویست شتر میگذشت. وی از جندق به عنوان یک گره یا کاروانسرای نسبتاً بزرگ میان شمال و جنوب
ایران یاد کرده است.
در آن زمان با آنکه قسمتهای عمده قلعه جندق ویران بود، تنها جای دیدنی جندق بهشمار میرفت.
هدین
قلعه مذکور را منسوب به انوشیروان اول (۵۳۱ ـ ۵۷۹) دانسته است.
در ۱۳۲۷ـ ۱۳۲۸، که
نایب حسین کاشی آبادیهای بیابانک را غارت میکرد و به آتش میکشید، انتظامالملک، نایبالحکومه جندق و بیابانک، نایب حسین را تشویق کرد که به جندق حمله کند؛ اما اهالی جندق، با نظر روحانی آنجا، از نایب حسین استقبال کردند، هدایایی دادند و بدین ترتیب مانع از ویرانی جندق شدند
پس از آن نیز جندق بارها آماج
حمله غارتگران قرار گرفت.
جندق از ۱۳۳۷ (= ۱۲۹۸ ش) تا ۱۳۰۱ ش تابع
طبس (در ایالت خراسان) بود و تا ۱۳۰۶ ش به صورت مستقل اداره میشد و تحت حاکمیت هیچ ایالتی نبود
در ۱۳۱۲ ش/ ۱۹۳۳،
گابریل جندق را شهر کوچکی با استحکامات، کوچههای پیچدرپیچ و باریک و خانههای گلی ویران معرفی کرده و نوشته است که باغهای
انار آن در حاشیه دشت کویر قرار دارد. به گفته وی، بسیاری از اهالی جندق، بر اثر شیوع بیماری
آبله سیاه، در ۱۳۱۱ ش مردند.
بنا بر کتاب اسناد معادن ایران،
در ۱۳۱۹ ش در جندق معادن
مس و
سرب وجود داشته است.
در نیمه دوم سده چهاردهم جندق جمعیتی بالغ بر ۵۵۰، ۹ تن داشت. از صنایع دستی، دارای
کرباس بافی و عبابافی بود.
حبیب یغمائی در همین دوره، ساکنان قریه جندق را معدود، فقیر و معروف به درستی و
امانت خوانده است.
در همین دوره در باره مطالب زیر اطلاعاتی ثبت شده است: کشف معادن و تعطیل برخی از معادن دیگر؛
بینظیر بودن معدن طَلق جندق در کشور؛ استفاده اهالی جندق از گیاهانی روغنی و مقوی به نام
کادر و
معاش در تهیه نان و پلو؛ لباس رسمی اهالی و برخی رسوم آنجا؛ خانههایی با دیوارهای بلند،
بادگیر و مساحت کم؛ و چهار محله به نامهای قلعه (دارای حسینیه، مسجد، خانههای قدیمی، کوچههای پیچ در پیچ و چهرهای متمایز از محلات دیگر)،
گوچاه ، صحرا و هاشمی.
امروزه شهر، با وجود تأسیسات جدید، چهرهای سنّتی دارد و مردمی با لباس سنّتی و محلی در آن دیده میشوند. حسینیه جندق مرکز تعلیم علوم دینی نیز هست.
از بزرگان جندق بودهاند: یغمای جندقی؛
سیدحسین طباطبایی جندقی ، میرزا جعفر ادیبی و
یغمای جندقی (هر سه از خوشنویسان)؛ میرزا اسماعیل جندقی (شاعر و متخلص به هنر، متوفی ۱۲۸۸)؛
احمد صفایی (شاعر، ۱۲۳۶ـ۱۳۱۴) و میرزا اسماعیل (۱۲۵۰ـ۱۳۲۷) متخلص به
تاراج .
(۱) اسكندر منشی؛
(۲) اسناد معادن ایران ( ۱۳۰۰ـ۱۳۳۲ ه .ش )، به كوشش مهشید لطیفینیا، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۶ ش؛
(۳) اطلس راههای ایران ، تهران: گیتاشناسی، ۱۳۷۴ ش؛
(۴) اعتمادالسلطنه؛
(۵) ایران. قوانین و احكام، مجموعه قوانین و مقررات مربوط به وزارت كشور: از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان سال ۱۳۶۹ ، تهران ۱۳۷۰ ش؛
(۶) ایران. وزارت كشور. اداره كل آمار و ثبت احوال، كتاب جغرافیا و اسامی دهات كشور ، ج ۳، تهران ۱۳۳۱ ش؛
(۷) ایران. وزارت كشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات كشوری، نشریه تاریخ تأسیس عناصر تقسیماتی به همراه شماره مصوبات آن ، تهران ۱۳۸۲ ش؛
(۸) همو، نشریه عناصر و واحدهای تقسیمات كشوری [تا پایان آبان ۱۳۸۴(، تهران ۱۳۸۴ ش؛
(۹) محمدمفیدبن محمود بافقی، جامع مفیدی ، چاپ ایرج افشار، ج ۳، تهران ۱۳۴۰ ش؛
(۱۰) عباس جعفری، گیتاشناسی ایران ، تهران ۱۳۶۸ـ۱۳۷۹ ش؛
(۱۱) عبدالرفیع حقیقت، تاریخ قومس ، تهران ۱۳۶۲ ش؛
(۱۲) عبدالكریم حكمت یغمائی، بر ساحل كویر نمك ، تهران ۱۳۷۰ ش؛
(۱۳) همو، جندق: روستائی كهن بر كران كویر ، تهران ۱۳۵۳ ش؛
(۱۴) علینقیبن اسماعیل حكیمالممالك، روزنامه سفر خراسان ، تهران ۱۳۵۶ ش؛
(۱۵) پرویز رجبی، جندق و ترود: دو بندر فراموش شده كویر بزرگ نمك ، تهران ۱۳۵۷ ش؛
(۱۶) رزمآرا؛
(۱۷) سازمان هواشناسی كشور، سالنامه آماری هواشناسی: ۷۶ـ ۱۳۷۵ ، تهران ۱۳۷۸ ش؛
(۱۸) علیرضابن عبدالكریم شیرازی، تاریخ زندیه: جانشینان كریمخان زند ، چاپ ارنست بیر، تهران ۱۳۶۵ ش؛
(۱۹) زینالعابدینبن اسكندر شیروانی، بستانالسیاحه، یا، سیاحتنامه ، چاپ سنگی تهران ۱۳۱۵، چاپ افست )بیتا.] ؛
(۲۰) فرهنگ جغرافیائی آبادیهای كشور جمهوری اسلامی ایران، ج۵۱: جندق،ج۶۲: فرخی ، تهران: اداره جغرافیائی ارتش، ۱۳۶۴ ش؛
(۲۱) آلفونس گابربل، عبور از صحاری ایران ، ترجمه فرامرز نجد سمیعی، مشهد ۱۳۷۱ ش؛
(۲۲) ابوالحسنبن محمدامین گلستانه، مجملالتواریخ، چاپ مدرسرضوی، تهران ۱۳۵۶ش؛
(۲۳) غلامرضا گلیزواره، سیمای نایین: گوهر كویر ، تهران ۱۳۷۳ش؛
(۲۴) مركز آمار ایران. سرشماری عمومی نفوس و مسكن ۱۳۷۵: شناسنامه آبادیهای كشور، استان اصفهان، شهرستان نایین ، تهران ۱۳۷۶ش الف ؛
(۲۵) همو، سرشماری عمومی نفوس و مسكن ۱۳۷۵: نتایج تفصیلی كل كشور ، تهران ۱۳۷۶ ش ب ؛
(۲۶) محمدصادق نامی اصفهانی، تاریخ گیتیگشا ، با مقدمه سعید نفیسی، تهران ۱۳۶۳ ش؛
(۲۷) نقشه راههای ایران ، مقیاس ۰۰۰ ، ۵۰۰ ، ۲:۱، تهران: سازمان نقشهبرداری كشور، ۱۳۷۷ ش؛
(۲۸) مهدیقلی هدایت، گزارش ایران ، چاپ محمدعلی صوتی، تهران ۱۳۶۳ ش؛
(۲۹) اسون اندرس هدین، كویرهای ایران ، ترجمه پرویز رجبی، تهران ۱۳۵۵ش؛
(۳۰) اسماعیل هنریغمائی، جندق و قومس در اواخر دوره قاجار ، چاپ عبدالكریم حكمت یغمائی، تهران ۱۳۶۳ ش؛
(۳۱) حبیب یغمائی، «واحه جندق و بیابانك، یا، كویرنشینان مركزی»، مجله مردمشناسی ، دوره ۲ (فروردین ـ خرداد ۱۳۳۷)؛
(۳۲) Alfons Gabriel, Die Erforschung Persiens , Vienna ۱۹۵۲;
(۳۳) Guy Le Strange ,The lands of the Eastern Caliphate , London۱۹۶۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جندق»، شماره ۵۰۸۳.