• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جد بن قیس در شأن نزول

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جَدّ بن قیس از سران خزرجی انصار بود که پس از نفاق در نبرد تبوک ، توبه کرد.

فهرست مندرجات

۱ - نسب
۲ - شرح حال
       ۲.۱ - اسلام و نفاق
       ۲.۲ - برکناری از ریاست
       ۲.۳ - عدم شرکت در پیمان رضوان
       ۲.۴ - شرکت نکردن در غزوه تبوک
       ۲.۵ - طرد و توبه
۳ - جد بن قیس در شأن نزول
       ۳.۱ - آیه ۱۰ سوره فتح
       ۳.۲ - آیه ۴۳ سوره توبه
       ۳.۳ - آیات ۴۵-۴۷ سوره توبه
       ۳.۴ - آیه ۴۹ سوره توبه
       ۳.۵ - آیه ۵۳ سوره توبه
       ۳.۶ - آیه ۵۶ سوره توبه
       ۳.۷ - آیات ۸۱-۸۲ سوره توبه
       ۳.۸ - آیات ۸۳-۸۴ سوره توبه
       ۳.۹ - آیات ۸۶-۸۷ و ۹۳ سوره توبه
       ۳.۱۰ - آیه ۵۰ سوره توبه
       ۳.۱۱ - آیه ۶۶ سوره توبه
       ۳.۱۲ - آیات ۷۵-۷۷ سوره توبه
       ۳.۱۳ - آیات ۹۴-۹۶ سوره توبه
       ۳.۱۴ - آیه ۱۰۱ سوره توبه
       ۳.۱۵ - آیات ۱۰۲-۱۰۳ سوره توبه
۴ - دلالت آیات قبل از سال نهم
       ۴.۱ - آیه ۸ سوره بقره
       ۴.۲ - آیه ۱ سوره احزاب
       ۴.۳ - آیه ۱۵۶ سوره آل عمران
       ۴.۴ - آیه ۴ سوره منافقون
۵ - فهرست‌منابع
۶ - پانویس
۷ - منبع


ابوعبداللّه
[۲] الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۱.
یا ابو وَهْب جَدّ بن قیس بن صَخر انصاری از قبیله بنوسَلمه بود
[۵] السیرة النبویه، ج۳، ص۳۱۶.
[۷] مجمع البیان، ج۵، ص۵۶.
که در مدینه می‌زیست. بنی سلمه از قبایل خزرجی یثرب بودند.
[۸] النسب، ص۲۸۶.

نام قبیله جد را بنی عُبید و بنی عدی
[۱۰] النسب، ص۲۸۶.
[۱۲] المعجم الکبیر، ج۲، ص۳۵.
نیز گفته‌اند که هر دو از تیره های بنی سلمه اند؛ همچنین او را از بنی سارده خوانده‌اند که به اشتباه بنی ساعده هم گفته شده است، زیرا بنی سلمه از زیر مجموعه های بنی سارده بوده اند.
[۱۳] الاستیعاب، ج۱، ص۲۴۸.

از شرح حال پدرش قیس بن صخر و همچنین مادرش گزارشی در دست نیست.


جَدبن قیس با زنی به نام هند بنت سهل از قبیله جُهینه ازدواج کرد و از او دارای دو پسر به نام های عبداللّه و محمد شد.
[۱۷] السیرة النبویه، ج۴، ص۵۱۶.

جد، ثروتمند بود و باغ و کشاورزی داشت ، با این حال افراد قبیله اش او را بخیل می‌دانستند.
[۲۲] الطبقات، ج۳، ص۴۳۰.
[۲۳] الطبقات، ج ۲، ص۴۶۰.
[۲۴] انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۵.
[۲۵] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۹۷.
موقعیت اقتصادی جد حکایت از قدرت و نفوذ او در یثرب دارد، چنان که وی را از بزرگان و اشراف
[۲۷] جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶.
[۲۸] جامع البیان، ج۶، ص۱۸۸.
بنی سلمه شمرده اند.
برخی آورده‌اند که وی در دوره جاهلیت ریاست قبیله بنی سلمه را بر عهده داشت
[۲۹] الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۱.
؛ اما چگونگی مداخله اش در مناسبات و زد و خوردهای دوره جاهلی اوس و خزرج معلوم نیست. خبرهایی نیز از مهتری وی بر بنی ساعده (سارده)
[۳۰] الاستیعاب، ج۱، ص۲۴۸.
، بنی عبید
[۳۲] المعجم الکبیر، ج۲، ص۳۵.
و انصار
[۳۳] المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۳۱۴.
[۳۴] الاستبصار فی نسب الصحابه، ص۱۵۳.
رسیده است که با سیادت او بر بنی سلمه منافات ندارد، زیرا بنی سلمه از بنی سارده انشعاب یافته، بنی عبید از تیره های بنی سلمه بوده و انصار به بنی سلمه نیز گفته می‌شده است.
[۳۵] النسب، ص۲۸۶.


۲.۱ - اسلام و نفاق

جد بن قیس با گروهی ۷۰ نفری از تازه مسلمانان اوس و خزرج برای انجام مناسک حج به مکه رفت و در سرزمین منا ، در جایی به نام « عقبه » با پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم پیمان یاری بست
[۳۷] النسب، ص۲۸۶.
[۳۸] صحیح البخاری، ج۴، ص۳۰۲.
، از این رو زمان مسلمان شدن وی را به پیش از پیمان عقبه دوم یا دست کم همزمان با این پیمان می‌توان حدس زد.
غالب منابعی که به شرح حال جد بن قیس پرداخته اند، موضوع نفاق وی را نیز پیش کشیده اند. بعضی به روشنی به دو رویی وی تصریح کرده، او را از سران منافقان شمرده اند و بعض دیگر آن را ظنّی و حتی دروغ پنداشته اند.
[۴۳] الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۱.
اخبار فراوانی در تفسیر آیات مربوط به منافقان بر نفاق جد بن قیس گواهی می‌دهند.

۲.۲ - برکناری از ریاست

جد بن قیس از افراد صاحب نفوذ بنی سلمه بود که پس از وفات رهبر این طایفه، براء بن معرور اندکی پیش از هجرت جانشین او شد. ابن سعد از همراهی او با پیامبر در غزوه‌ها خبر داده؛ ولی نامی از این غزوه‌ها نبرده است.
[۴۵] الطبقات، ج۳، ص۴۴۰.
ابن سلام ، تنها از حضور او در جنگ بدر گفته است.
[۴۶] النسب، ص۲۸۶.
بنا به عللی نامعلوم پیامبر تصمیم گرفت فردی دیگر رهبری این طایفه را بر عهده بگیرد، از این رو بُخل جد را صفتی ناپسند دانست و از اعضای این طایفه خواست بِشر بن بَراء یا عمرو بن جَموح را به رهبری بپذیرند.
[۴۸] السیرة النبویه، ج۲، ص۴۶۰-۴۶۱.
[۴۹] الطبقات، ج۳، ص۵۷۱.
[۵۰] انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۵.
زمان این رخداد روشن نیست؛ اما با توجه به شهادت عمرو بن جموح در احد در سال سوم هجری برمی آید که این اتفاق در همان سال های آغازین هجرت روی داده است.

۲.۳ - عدم شرکت در پیمان رضوان

جد بن قیس در سال ششم و در جریان سفر عمره پیامبر و مسلمانان به مکه حضور داشت که به صلح حدیبیه انجامید. در این سفر آن گاه که مسلمانان بر اثر هوای گرم و کمبود آب به‌سختی افتاده بودند، می گفت که همراهان رسول خدا از تشنگی خواهند مرد. وی آمدنش را بی فایده می‌دانست و آشکارا تنها هدف خود از همراهی با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را همراهی با قوم خود بیان کرد.
با توجه به نگرانی‌هایی که درباره قریش بود پیامبر تصمیم گرفت از همراهان خود پیمان بگیرد در صورت حمله قریش به مسلمانان با فرار خود، او را تنها نگذارند که به پیمان رضوان (شجره) شهرت یافت. جد تنها کسی بود که از دیدگان پنهان شده بود تا در این پیمان شرکت نکند.
[۵۴] السیرة النبویه، ج۳، ص۳۱۶.
[۵۵] الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۲.
پیامبر نیز در دعایش برای بیعت کنندگان از جد نام نبرد.
[۵۶] الاستبصار فی نسب الصحابه، ص۱۴۵.

یک سال بعد وقتی بشر بن براء در نبرد خیبر پس از مسموم شدن به شهادت رسید جد رهبر بلامنازع بنی سلمه گردید.
[۵۷] الاستیعاب، ج۱، ص۲۴۸.


۲.۴ - شرکت نکردن در غزوه تبوک

مهم تر از حادثه بیعت رضوان ، عملکرد جدّ در ماجرای اعزام سپاه به مرزهای روم (بیزانس) در رجب سال نهم هجرت بود. جد در این رخداد نه تنها خود شرکت نکرد، بلکه از شرکت افراد طایفه اش نیز ممانعت می‌کرد. برتری نظامی روم و گرمای سخت تابستان و طولانی بودن مسیر احتمالاً وی را به این نتیجه رسانیده بود. وی حتی در برابر درخواست مستقیم پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نیز مقاومت کرد و با بهانه تراشی حاضر به همراهی با آن حضرت نشد. پیامبر نیز به ناچار به او اجازه داد در مدینه بماند.
پسرش عبداللّه که رسول خدا او را از پدرش بهتر می‌دانست واکنش شدیدی به رفتار پدر نشان داد؛ اما وی همچنان بر موضع خود پافشاری کرد. سرانجام آیاتی از سوره توبه درباره جد و دیگر کسانی نازل شد که به فرمان پیامبر تن ندادند و آنان را منافق دانست.
[۶۱] السیرة النبویه، ج۴، ص۵۱۶.
[۶۲] جامع البیان، ج۱۰، ص۱۰۴.


۲.۵ - طرد و توبه

آیات ۴۱-۵۲ سوره توبه درباره کسانی نازل شده که در اعزام تبوک شرکت نکردند و به مذمت آنان می‌پردازد. مخالفت با خواست پیامبر ویژه جد نبود؛ برخی از افراد قبایل بیابان نشین نیز از فرمان پیامبر سرپیچی کردند
[۶۴] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۷.
؛ ولی به نظر می‌رسد با توجه به شهرت جد بن قیس نسبت به دیگر نافرمانان، مفسران در بیان شأن نزول این آیات تأکید بیشتری بر وی کرده اند.
پس از بازگشت سپاه ، پیامبر فرمان داد هیچ‌کس با جد و همفکرانش سخن نگوید.
[۶۵] مجمع البیان، ج۵، ص۹۳-۹۴.
جد و دیگر همراهانش که تحت فشار فراوانی قرار گرفته بودند خود را به ستونی در مسجد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بسته، توبه کردند.
[۶۶] جامع البیان، ج۱۱، ص۱۲-۱۴.
[۶۷] روض الجنان، ابوالفتوح رازی، ج۱۰، ص۲۶.

جد بن قیس را از انصار
[۶۸] جامع البیان، ج۱۱، ص۱۱.
[۶۹] مجمع البیان، ج۵، ص۵۲.
و از راویان
[۷۱] قاموس الرجال، ج۲، ص۵۷۵.
رسول خدا به شمار آورده اند. پس از وفات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم اخبار چندانی از او وجود ندارد، جز این‌که در زمان خلافت عثمان (۲۳-۳۵ هجری) بیمار شد و از دنیا رفت. برخی از بنی سلمه چون ابوقتاده به سبب رفتار جد در حدیبیه و تبوک در مراسم خاکسپاری او شرکت نکردند.


مفسران در تفسیر برخی از آیات سوره های مدنی ، خبرهایی را گزارش کرده‌اند که هریک از آن‌ها چگونگی ارتباط جد را با محتوای آن آیات روشن می‌سازد. براساس این خبرها، برخی از این آیه‌ها در شأن جد بن قیس نازل شده و برخی دیگر، بر حالات و ویژگی های وی منطبق اند. بیشتر این آیات درباره حالات و ویژگی های منافقان، بیعت رضوان (حدیبیه) و ماجرای جنگ تبوک اند.

۳.۱ - آیه ۱۰ سوره فتح

به روایتی منظور از پیمان شکنان در آیه «فَمَن نَکَثَ فَاِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ؛ پس هرکه پیمان شکند، تنها به زیان خود می‌شکند» جد بن قیس است، زیرا کسی جز او به سبب پنهان شدنش در آن روز پیمان رضوان را نشکست.
[۷۴] غررالتبیان، ص۴۸۱.
[۷۵] روض الجنان، ابوالفتوح رازی، ج۱۷، ص۳۳۱.

این آیه به کسانی که به عهد خود وفا کنند اجر عظیم را بشارت و به پیمان شکنان هشدار می‌دهد؛ ولی جد از آن رو که در پیمان شرکت نکرده مشمول آیه قرار نمی‌گیرد.

۳.۲ - آیه ۴۳ سوره توبه

در آیه ۴۳ سوره توبه خداوند اجازه ندادن به عذرآورندگان تبوک را موجب آشکاری بیش‌تر نفاق و فضاحتشان می‌داند: «عَفَا اللّهُ عَنکَ لِمَ اَذِنتَ لَهُم حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذینَ صَدَقوا وتَعلَمَ الکذِبین». بعضی گزارش‌ها منظور از این آیه را جد بن قیس و برخی دیگر منافقان دانسته اند.
[۷۶] مجمع البیان، ج۵، ص۵۲.
[۷۷] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۷.


۳.۳ - آیات ۴۵-۴۷ سوره توبه

ابن اسحاق نیز در تفسیر آیات ۴۵-۴۷ سوره توبه، جد بن قیس را از کسانی شمرده است که از پیامبر اجازه خواست تا در این نبرد شرکت نکند.
[۷۸] جامع البیان، ج۱۰، ص۱۰۱-۱۰۲.

براساس این آیات کسانی که از پیامبر اجازه خواستند تا در مدینه بمانند به خدا و آخرت ایمان ندارند و دل هایشان به شک آلوده است، چنانچه مایل بودند در این نبرد شرکت کنند ساز و برگ خود را مهیا می‌کردند؛ ولی از آن‌جا که خداوند هم بسیج آنان را خوش نداشت، به کیفر نفاقشان آنان را به جهاد بی رغبت گرداند و از این کار بازشان داشت و آنان را همنشین کودکان، پیران و بیماران گرداند.
خداوند همچنین اینان را سبب فتنه انگیزی و ایجاد شک و اضطراب در دل سپاهیان ضعیف النفس می‌داند: «إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ• وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَٰكِن كَرِهَ اللَّهُ انبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ•لَوْ خَرَجُوا فِيكُم مَّا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ».

۳.۴ - آیه ۴۹ سوره توبه

برخی منابع تفسیری ، تاریخی و روایی از نزول آیه ۴۹ سوره توبه در شأن جد بن قیس خبر داده اند.
[۸۰] جامع البیان، ج۱۰، ص۱۰۴.
[۸۱] مجمع البیان، ج۵، ص۵۶.
[۸۴] المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۷۵.
[۸۵] المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص۹۵.

بیشتر جزئیات مربوط به موضع گیری منفی جد در غزوه تبوک، در خبرهای تفسیری ذیل این آیه نقل شده اند. براساس این نقل ها، سرپیچی جد بن قیس از فرمان رسول خدا با این سخن او به پیامبر همراه شده بود که مرا در فتنه (زنان رومی) مینداز و بگذار در مدینه بمانم. خداوند آیه ۴۹ را فرو فرستاد: «ومِنهُم مَن یَقولُ ائذَن لی ولا تَفتِنّی اَلا فِی الفِتنَةِ سَقَطوا واِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالکفِرین».

۳.۵ - آیه ۵۳ سوره توبه

به گزارش طبری از ابن عباس ، هنگامی که پیامبر از جد بن قیس خواست تا او را برای جنگ با رومیان همراهی کند، وی با این خواسته مخالفت کرد؛ ولی وعده داد عدم همراهی خود را با کمک های مالی جبران کند. خداوند با نزول آیه ۵۳ سوره توبه از فسق جد و همکیشان او و پذیرفته نشدن این کمک‌ها در درگاه الهی سخن گفت: «قُل اَنفِقوا طَوعًا اَو کَرهًا لَن یُتَقَبَّلَ مِنکُم اِنَّکُم کُنتُم قَومًا فسِقین».
[۸۶] جامع البیان، ج۱۰، ص۱۰۶.


۳.۶ - آیه ۵۶ سوره توبه

واقدی معتقد است آیه ۵۶ سوره توبه درباره سران و بزرگان منافقان از جمله جد بن قیس است. طبق این گزارش، جد و دیگر منافقان پیش از شروع جنگ تبوک ، نزد پیامبر رفته، سوگند یاد کردند که با پیامبر همراه اند؛ ولی هنگام اعزام مسلمانان به جنگ، سوگند خود را شکسته، در جنگ شرکت نکردند. خداوند در این آیه یکی دیگر از ویژگی های منافقان را برشمرده است:«ویَحلِفونَ بِاللّهِ اِنَّهُم لَمِنکُم وما هُم مِنکُم ولکِنَّهُم قَومٌ یَفرَقون».

۳.۷ - آیات ۸۱-۸۲ سوره توبه

برپایه برخی گزارش‌ها جد بن قیس و همدستانش افزون بر عدم حضور خودشان در جنگ تبوک، می کوشیدند دیگران را نیز به بهانه گرمای شدید از رفتن به جهاد باز دارند. خداوند با نزول آیات ۸۱-۸۲ سوره توبه، وی و دیگر منافقان را رسوا کرد و از کمی شادمانی آنان در این دنیا و زیادی اندوهشان در آخرت یاد کرد: «فَرِحَ المُخَلَّفونَ بِمَقعَدِهِم خِلفَ رَسولِ اللّهِ وکَرِهوا اَن یُجهِدوا بِاَمولِهِم واَنفُسِهِم فی سَبیلِ اللّهِ وقالوا لا تَنفِروا فِی الحَرِّ قُل نارُ جَهَنَّمَ اَشَدُّ حَرًّا لَو کانوا یَفقَهون•فَلیَضحَکوا قَلیلاً ولیَبکوا کَثیرًا جَزاءً بِما کانوا یَکسِبون».
واقدی نیز با شمارش آیاتی که در غزوه تبوک نازل شده، بر آن است که این دو آیه درباره جد بن قیس فرود آمده اند.

۳.۸ - آیات ۸۳-۸۴ سوره توبه

علی بن ابراهیم قمی گزارش داده که افزون بر این دو آیه، آیات ۸۳-۸۴ سوره توبه نیز درباره جد نازل شده است: وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰ أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ•وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ»

۳.۹ - آیات ۸۶-۸۷ و ۹۳ سوره توبه

برابر برخی گزارش ها، آیات ۸۶-۸۷ و ۹۳ سوره توبه نیز درباره جد بن قیس نازل شده اند.
[۹۳] جامع البیان، ج۱۰، ص۱۴۳.
[۹۵] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۷.

وی و همفکرانش که از ثروتمندان قوم به شمار می‌آمدند برای ترک جنگ، از پیامبر خواستند تا همراه خانه نشینان، زنان و آنان که عذر پذیرفته شده ای داشتند، در شهر بمانند. خداوند در این سه آیه، با اشاره به وضعیت این گروه از منافقان در جنگ تبوک، از بسته بودن دل های آنان خبر داده و آنان را شایسته مؤاخذه دانسته است: «وَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَكُن مَّعَ الْقَاعِدِينَ•رَضوا بِاَن یَکونوا مَعَ الخَوالِفِ وطُبِعَ عَلی قُلوبِهِم فَهُم لایَفقَهون•إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَن يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ».

۳.۱۰ - آیه ۵۰ سوره توبه

پس از عزیمت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و یارانش به جنگ تبوک، منافقانی که در مدینه مانده بودند، خبرهای بدی را درباره سپاه اسلام در مدینه شایع می‌کردند و از کشته شدن پیامبر و یارانش خبر می‌دادند؛ اما وقتی خبر سلامتی رسول خدا و همراهانش به آن‌ها رسید و دروغ هاشان آشکار شد، ناراحت و بدحال شدند. در ضمن تفسیر آیه ۵۰ سوره توبه، جد بن قیس و یارانش از این دسته منافقان شمرده شده اند:«اِن تُصِبکَ حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبکَ مُصیبَةٌ یَقولوا قَد اَخَذنا اَمرَنا مِن قَبلُ ویَتَوَلَّوا وهُم فَرِحون».
[۹۷] جامع البیان، ج۱۰، ص۱۰۵.


۳.۱۱ - آیه ۶۶ سوره توبه

برپایه مضمون آیه ۶۶ سوره توبه و دو آیه پیش از آن، از دیگر نشانه های منافقان عصر پیامبر، استهزا و تمسخر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و یارانش بوده است.
به گزارش ابن جوزی از ابن عباس ، در بازگشت پیامبر از غزوه تبوک، جد بن قیس و ودیعة بن خدام پیامبر را مسخره می‌کردند و جهیر بن جمیر از گفته آنان می‌خندید. رسول خدا که به وسیله جبرئیل از این عمل زشت آنان با خبر شده بود، به عمار یاسر دستور داد تا سبب خنده آنان را بپرسد و نفرین آن حضرت را هم به آن‌ها برساند. آن سه نفر پس از شنیدن فرمان پیامبر، دانستند که آیه ای از قرآن درباره آن‌ها نازل شده است، از همین رو به عذرخواهی نزد پیامبر آمدند؛ ولی آن حضرت، تنها عذر جهیر بن جمیر را پذیرفت و جد و دیگری را نبخشید؛ آن گاه این آیه نازل شده و بر نپذیرفتن عذر جد بن قیس و رفیقش تأکید کرد: «لاتَعتَذِروا قَد کَفَرتُم بَعدَ ایمنِکُم اِن نَعفُ عَن طَائفَةٍ مِنکُم نُعَذِّب طَائفَةَ بِاَنَّهُم کانوا مُجرِمین».

۳.۱۲ - آیات ۷۵-۷۷ سوره توبه

در آیه ۷۳ سوره توبه خداوند از پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌خواهد که بر کافران و منافقان سخت گیرد. سپس در آیات ۷۵-۷۷ از بدعهدی ، دروغگویی و بخل منافقان یاد کرده و وعده داده است که این عده به کیفر پیمان شکنی و دروغگویی ، تا زمان مرگ گرفتار نفاق خواهند بود.
بنابه روایتی از ضحاک ، این آیات درباره افرادی چون جد بن قیس نازل شده اند
[۱۰۰] مجمع البیان، ج۵، ص۸۲.
:«ومِنهُم مَن عهَدَ اللّهَ لَئِن ءاتَنا مِن فَضلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ ولَنَکونَنَّ مِنَ الصّلِحین•فَلَمّا ءاتهُم مِن فَضلِهِ بَخِلوا بِهِ وتَوَلَّوا وهُم مُعرِضون•فَاَعقَبَهُم نِفاقًا فی قُلوبِهِم اِلی یَومِ یَلقَونَهُ بِما اَخلَفُوا اللّهَ ما وعَدوهُ وبِما کانوا یَکذِبون».
احتمالاً ضحاک با توجه به شهرت جد به بخل این آیه را درباره وی دانسته است؛ ولی جد بعدها توبه کرد
[۱۰۲] جامع البیان، ج۱۱، ص۱۳-۱۴.
[۱۰۳] روض الجنان، ابوالفتوح رازی، ج۱۰، ص۲۶.
[۱۰۴] الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۲.
و نمی‌توان مفاد آیه ۷۶ را نیز درباره او دانست، مگر آن‌که گفته شود آیه در مقام تحریک جد به توبه بوده و نه در مقام بیان واقع.

۳.۱۳ - آیات ۹۴-۹۶ سوره توبه

بنا به روایتی از ابن عباس آیات ۹۴-۹۶ سوره توبه درباره جد بن قیس و ۸۰ تن دیگر از یاران منافق او فرود آمده است
[۱۰۵] مجمع البیان، ج۵، ص۹۲-۹۳.
: یَعتَذِرونَ اِلَیکُم اِذا رَجَعتُم اِلَیهِم قُل لا تَعتَذِروا لَن نُؤمِنَ لَکُم قَد نَبَّاَنَا اللّهُ مِن اَخبارِکُم وسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُم ورَسولُهُ ثُمَّ تُرَدّونَ اِلی علِمِ الغَیبِ والشَّهدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلون•سَیَحلِفونَ بِاللّهِ لَکُم اِذَا انقَلَبتُم اِلَیهِم لِتُعرِضوا عَنهُم فَاَعرِضوا عَنهُم اِنَّهُم رِجسٌ ومَأوهُم جَهَنَّمُ جَزاءً بِما کانوا یَکسِبون•یَحلِفونَ لَکُم لِتَرضَوا عَنهُم فَاِن تَرضَوا عَنهُم فَاِنَّ اللّهَ لا یَرضی عَنِ القَومِ الفسِقین».
براساس این آیات، خداوند به مؤمنان خبر می‌دهد که وقتی به مدینه بازمی گردید منافقان که بدون عذری پذیرفتنی از شرکت در سپاه امتناع کرده بودند، عذر می‌آورند و سوگند یاد می‌کنند تا از آن‌ها چشم پوشی کنید، ملامتشان نکنید و از آن‌ها راضی شوید؛ اما اگر شما هم از آن‌ها درگذرید خداوند از آن‌ها درنخواهد گذشت، از این رو وقتی که پیامبر از تبوک به مدینه بازگشت، فرمان داد کسی با این گروه منافق همنشین و هم سخن نشود.
[۱۰۷] مجمع البیان، ج۵، ص۹۳.


۳.۱۴ - آیه ۱۰۱ سوره توبه

خداوند در آیه ۱۰۱ سوره توبه برخی از ساکنان مدینه را کسانی می‌داند که به نفاق خو گرفته‌اند و عذابی دوچندان (در دنیا و آخرت) نصیب آنان خواهد شد: «و مِمَّن حَولَکُم مِنَ الاَعرابِ مُنفِقونَ ومِن اَهلِ المَدینَةِ مَرَدوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعلَمُهُم نَحنُ نَعلَمُهُم سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَینِ ثُمَّ یُرَدّونَ اِلی عَذابٍ عَظیم».
واحدی نیشابوری ذیل این آیه در گزارشی از کلبی آورده است که جد بن قیس یکی از منافقان مدینه بود. سیوطی نیز به نقل از ابن جریج بر آن است که منافقانی چون جد بن قیس بر نفاق خو گرفته بودند و بر همان حالت مردند.

۳.۱۵ - آیات ۱۰۲-۱۰۳ سوره توبه

به رغم خبرهای بسیاری که درباره نفاق جد بن قیس در تفاسیر آمده، طبق گزارشی ذیل آیات ۱۰۲-۱۰۳ سوره توبه وی از کرده خود پشیمان شد و توبه کرد.
[۱۱۰] جامع البیان، ج۷، ص۲۰، ۲۴.
[۱۱۱] روض الجنان، ابوالفتوح رازی، ج۱۰، ص۲۶.

این گزارش، جد بن قیس و چند تن دیگر از انصار را که در جنگ تبوک شرکت نکرده بودند از مصادیق این دو آیه شمرده است. آنان پس از بازگشت پیامبر از غزوه تبوک خود را به ستون های مسجد بسته، تقاضای بخشودگی کردند. خداوند، با فرود آوردن این دو آیه از بخشش آنان خبر داد و به پیامبر فرمود تا از ایشان صدقه بگیرد و برای آن‌ها دعا کند: «وءاخَرونَ اعتَرَفوا بِذُنوبِهِم خَلَطوا عَمَلاً صلِحًا وءاخَرَ سَیِّئًا عَسَی اللّهُ اَن یَتوبَ عَلَیهِم اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم•خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وتُزَکّیهِم بِها وصَلِّ عَلَیهِم اِنَّ صَلَوتَکَ سَکَنٌ لَهُم واللّهُ سَمیعٌ عَلیم».
افزون بر گزارش فوق، قرطبی نیز گزارشی نامعلوم از توبه جد داده است و ابن اثیر و ذهبی هم آن را تکرار کرده اند.
[۱۱۲] الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۲.
[۱۱۴] تجرید اسماء الصحابه، ج۱، ص۸۰.



در کنار این شأن نزول ها ، برخی مفسران آیاتی را که در سال های پیش از سال نهم نازل شده بودند بر نفاق جد در سال نهم و در جریان غزوه تبوک تطبیق کرده‌اند که به نظر می‌رسد این تطبیق‌ها چندان اعتبار ندارند:

۴.۱ - آیه ۸ سوره بقره

۱. میبدی و طبرسی بر این باورند که آیه ۸ سوره بقره درباره منافقان و از جمله جد بن قیس فرود آمده است
[۱۱۵] کشف الاسرار، ج۱، ص۶۶.
[۱۱۶] مجمع البیان، ج۱، ص۱۳۲.
:«ومِنَ النّاسِ مَن یَقولُ ءامَنّا بِاللّهِ وبِالیَومِ الأخِرِ وما هُم بِمُؤمِنین». این آیه، ایمان منافقان را دروغین و آنان را از کسانی شمرده است که تنها با زبان به خدا و روز جزا گرویده اند؛ ولی در درون خود چنین باوری ندارند.

۴.۲ - آیه ۱ سوره احزاب

۲. زمخشری در گزارشی ذیل آیه ۱ سوره احزاب : «یاَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ ولا تُطِعِ الکفِرینَ والمُنفِقینَ اِنَّ اللّهَ کانَ عَلیمًا حَکیما» از همکاری منافقان مدینه و به ویژه جد بن قیس با کافران و مشرکان مکه خبر داده است.
پس از جنگ احد ، ابوسفیان ، عکرمه و ابوالاعور (از سران کفار مکه ) با امانی که پیامبر به آن‌ها داده بود، همراه گروهی از منافقان مدینه همچون جد بن قیس نزد پیامبر رفته، از ایشان خواستند از خدایان آنان دست بکشد و به مردم بگوید هر که خدایان آن‌ها را بپرستد، آن‌ها شفاعت می‌کنند و نفع می‌رسانند. در مقابل، آنان نیز از او و خدایش دست بر می‌دارند.
این گفتار جسارت آمیز بر پیامبر و مؤمنان حاضر دشوار آمد، از این رو تصمیم به قتل کافران گرفتند که این آیه فرود آمد و به پیامبر فرمان داد امانی (عهدی) که به آن‌ها داده بود، نقض نکرده، از سخن آنان و منافقان پیروی نکند.
سیوطی نیز در گزارشی ذیل این آیه از تطبیق «المُنفِقینَ» بر ابوعامر عبداللّه ابیّ وجد بن قیس خبر داده است.
[۱۲۰] الدرالمنثور، ج۵، ص۱۸۰.


۴.۳ - آیه ۱۵۶ سوره آل عمران

۳. بر اساس آیه ۱۵۶ سوره آل عمران : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَّوْ كَانُوا عِندَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَٰلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» منافقانی چون جد بن قیس می‌پنداشتند کسانی که در سفر مردند یا در جهاد کشته شدند اگر نزد آن‌ها می‌ماندند چنین نمی‌شدند. خداوند با فرود آوردن این آیه، این پندار را باطل و مؤمنان را هم از آنان پرهیز داد.
این در حالی است که این آیه از حوادث سال سوم و نبرد احد سخن می‌گوید و منظور از کافران در آن جد بن قیس نیست.

۴.۴ - آیه ۴ سوره منافقون

۴. قرطبی از کلبی نقل کرده که مراد از آیه ۴ سوره منافقون :
«واِذا رَاَیتَهُم تُعجِبُکَ اَجسامُهُم واِن یَقولوا تَسمَع لِقَولِهِم کَاَنَّهُم خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ یَحسَبونَ کُلَّ صَیحَةٍ عَلَیهِم هُمُ العَدُوُّ فَاحذَرهُم قتَلَهُمُ اللّهُ اَنّی یُؤ فَکون» جد بن قیس و افرادی دیگر است. آنان تنومند و آراسته بودند و پیامبر به سخنانشان گوش می‌داد. خداوند پیامبر را از آن‌ها برحذر داشت. این در حالی است که روایت مشهور، نزول این آیه و دیگر آیات سوره منافقون را به عملکرد عبداللّه بن ابیّ نسبت می‌دهد.


اسباب النزول، الواحدی (م. ۴۶۸ ق.)، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۱ ق؛ الاستبصار فی نسب الصحابه، عبداللّه ابن قدامة (م. ۶۲۰ ق.)، به کوشش نویهض، بیروت، دارالفکر؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ اسد الغابه، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ ق.)، به کوشش علی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ الاصابه، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ انساب الاشراف، البلاذری (م. ۲۷۹ ق.)، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ ق؛ البحر المحیط، ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ ق.)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۲ ق؛ تاریخ الامم والملوک، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق؛ تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ ق.)، بیروت، دارصادر، ۱۴۱۵ ق؛ التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تجرید اسماء الصحابه، الذهبی (م. ۷۴۸ ق.)، به کوشش عبدالحکیم، هند، شرف الدین الکتبی و اولاده، ۱۳۸۹ ق؛ تفسیر القمی، القمی (م. ۳۰۷ ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ ق؛ التفسیر المنسوب الی الامام العسکری علیه‌السلام، به کوشش ابطحی، قم، مدرسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۹ ق؛ الثقات، ابن حبان (م. ۳۵۴ ق.)، به کوشش شرف الدین احمد، هند، وزارت معارف و شؤون فرهنگی؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق؛ جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م. ۴۵۶ ق.)، به کوشش لجنة من العلماء، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق؛ الدرالمنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۶۵ ق؛ روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ ش؛ زادالمسیر، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۲۲ ق؛ السیرة النبویه، ابن هشام (م. ۸-۲۱۳ ق.)، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛ صحیح البخاری، البخاری (م. ۲۵۶ ق.)، به کوشش بن باز، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ق؛ الطبقات الکبری، ابن سعد (م. ۲۳۰ ق.)، بیروت، دار صادر؛ غررالتبیان، بدرالدین الحموی (م. ۷۳۳ ق.)، به کوشش عبدالجواد خلف، دمشق، دار قتیبة، ۱۴۱۰ ق؛ قاموس الرجال، محمد تقی شوشتری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۸ ق؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ ق.)، به کوشش عبدالله القاضی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۷ ق؛ الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق؛ کشف الاسرار، میبدی (م. ۵۲۰ ق.)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ ش؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ معالم التنزیل، البغوی (م. ۵۱۰ ق.)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ ق؛ المعجم الکبیر، الطبرانی (م. ۳۶۰ ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق؛ المغازی، الواقدی (م. ۲۰۷ ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ ق؛ النسب، ابن سلاّم الهروی (م. ۲۲۴ ق.)، به کوشش مریم محمد، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۰ ق.


۱. المغازی، ج۲، ص۵۹۰.    
۲. الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۱.
۳. المغازی، ج۳، ص۹۹۲.    
۴. الطبقات، ج۳، ص۵۷۱.    
۵. السیرة النبویه، ج۳، ص۳۱۶.
۶. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۰.    
۷. مجمع البیان، ج۵، ص۵۶.
۸. النسب، ص۲۸۶.
۹. جمهرة انساب العرب، ص۳۵۸-۳۵۹.    
۱۰. النسب، ص۲۸۶.
۱۱. جمهرة انساب العرب، ص۳۵۹.    
۱۲. المعجم الکبیر، ج۲، ص۳۵.
۱۳. الاستیعاب، ج۱، ص۲۴۸.
۱۴. اسد الغابه، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱.    
۱۵. المغازی، ج۳، ص۹۹۲.    
۱۶. الطبقات، ج۳، ص۵۷۱.    
۱۷. السیرة النبویه، ج۴، ص۵۱۶.
۱۸. المغازی، ج۳، ص۱۰۲۳.    
۱۹. المغازی، ج۳، ص۱۰۶۳.    
۲۰. المغازی، ج۳، ص۱۰۷۰.    
۲۱. تفسیر منسوب به امام عسکری علیه‌السلام، ص۱۹۳.    
۲۲. الطبقات، ج۳، ص۴۳۰.
۲۳. الطبقات، ج ۲، ص۴۶۰.
۲۴. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۵.
۲۵. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۹۷.
۲۶. المغازی، ج۲، ص۵۹۱.    
۲۷. جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶.
۲۸. جامع البیان، ج۶، ص۱۸۸.
۲۹. الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۱.
۳۰. الاستیعاب، ج۱، ص۲۴۸.
۳۱. اسد الغابه، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱.    
۳۲. المعجم الکبیر، ج۲، ص۳۵.
۳۳. المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۳۱۴.
۳۴. الاستبصار فی نسب الصحابه، ص۱۵۳.
۳۵. النسب، ص۲۸۶.
۳۶. جمهرة انساب العرب، ص۳۵۸-۳۵۹.    
۳۷. النسب، ص۲۸۶.
۳۸. صحیح البخاری، ج۴، ص۳۰۲.
۳۹. الاصابه، ج۱، ص۵۷۵.    
۴۰. المغازی، ج۲، ص۵۸۸.    
۴۱. الطبقات، ج۳، ص۵۷۱.    
۴۲. الکامل، ج۲، ص۲۷۷.    
۴۳. الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۱.
۴۴. اسد الغابه، ج۱، ص۵۲۱.    
۴۵. الطبقات، ج۳، ص۴۴۰.
۴۶. النسب، ص۲۸۶.
۴۷. المغازی، ج۲، ص۵۹۱.    
۴۸. السیرة النبویه، ج۲، ص۴۶۰-۴۶۱.
۴۹. الطبقات، ج۳، ص۵۷۱.
۵۰. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۵.
۵۱. المغازی، ج۲، ص۵۸۸.    
۵۲. المغازی، ج۲، ص۵۹۰-۵۹۱.    
۵۳. المغازی، ج۲، ص۵۹۱.    
۵۴. السیرة النبویه، ج۳، ص۳۱۶.
۵۵. الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۲.
۵۶. الاستبصار فی نسب الصحابه، ص۱۴۵.
۵۷. الاستیعاب، ج۱، ص۲۴۸.
۵۸. المغازی، ج۲، ص۵۹۱.    
۵۹. المغازی، ج ۳، ص۹۹۲-۹۹۳.    
۶۰. المغازی، ج۳، ص۹۹۲-۹۹۳.    
۶۱. السیرة النبویه، ج۴، ص۵۱۶.
۶۲. جامع البیان، ج۱۰، ص۱۰۴.
۶۳. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۹۰-۲۹۴.    
۶۴. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۷.
۶۵. مجمع البیان، ج۵، ص۹۳-۹۴.
۶۶. جامع البیان، ج۱۱، ص۱۲-۱۴.
۶۷. روض الجنان، ابوالفتوح رازی، ج۱۰، ص۲۶.
۶۸. جامع البیان، ج۱۱، ص۱۱.
۶۹. مجمع البیان، ج۵، ص۵۲.
۷۰. الثقات، ج۳، ص۶۴.    
۷۱. قاموس الرجال، ج۲، ص۵۷۵.
۷۲. المغازی، ج۲، ص۵۹۱.    
۷۳. فتح/سوره۴۸، آیه۱۰.    
۷۴. غررالتبیان، ص۴۸۱.
۷۵. روض الجنان، ابوالفتوح رازی، ج۱۷، ص۳۳۱.
۷۶. مجمع البیان، ج۵، ص۵۲.
۷۷. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۷.
۷۸. جامع البیان، ج۱۰، ص۱۰۱-۱۰۲.
۷۹. المغازی، ج۳، ص۱۰۶۲.    
۸۰. جامع البیان، ج۱۰، ص۱۰۴.
۸۱. مجمع البیان، ج۵، ص۵۶.
۸۲. المغازی، ج۳، ص۱۰۲۳-۱۰۲۴.    
۸۳. المغازی، ج۳، ص۱۰۶۳.    
۸۴. المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۷۵.
۸۵. المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص۹۵.
۸۶. جامع البیان، ج۱۰، ص۱۰۶.
۸۷. المغازی، ج۳، ص۱۰۶۴.    
۸۸. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۹۲.    
۸۹. التبیان، ج۵، ص۲۶۹.    
۹۰. المغازی، ج۳، ص۹۹۲-۹۹۳.    
۹۱. المغازی، ج۳، ص۱۰۶۹.    
۹۲. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۹۲.    
۹۳. جامع البیان، ج۱۰، ص۱۴۳.
۹۴. المغازی، ج۳، ص۱۰۷۰-۱۰۷۱.    
۹۵. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۷.
۹۶. البحر المحیط، ج۵، ص۴۸۹.    
۹۷. جامع البیان، ج۱۰، ص۱۰۵.
۹۸. الدرالمنثور، ج۴، ص۲۱۵.    
۹۹. زادالمسیر، ج۲، ص۲۷۴-۲۷۵.    
۱۰۰. مجمع البیان، ج۵، ص۸۲.
۱۰۱. توبه/سوره۹، آیه۷۵-۷۷.    
۱۰۲. جامع البیان، ج۱۱، ص۱۳-۱۴.
۱۰۳. روض الجنان، ابوالفتوح رازی، ج۱۰، ص۲۶.
۱۰۴. الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۲.
۱۰۵. مجمع البیان، ج۵، ص۹۲-۹۳.
۱۰۶. توبه/سوره۹، آیه۹۴-۹۶.    
۱۰۷. مجمع البیان، ج۵، ص۹۳.
۱۰۸. اسباب النزول، ص۲۶۳.    
۱۰۹. الدرالمنثور، ج۴، ص۲۷۳.    
۱۱۰. جامع البیان، ج۷، ص۲۰، ۲۴.
۱۱۱. روض الجنان، ابوالفتوح رازی، ج۱۰، ص۲۶.
۱۱۲. الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۲.
۱۱۳. اسد الغابه، ج۱، ص۵۲۱.    
۱۱۴. تجرید اسماء الصحابه، ج۱، ص۸۰.
۱۱۵. کشف الاسرار، ج۱، ص۶۶.
۱۱۶. مجمع البیان، ج۱، ص۱۳۲.
۱۱۷. الکشاف، ج۳، ص۵۱۹.    
۱۱۸. الکشاف، ج۳، ص۵۱۸-۵۱۹.    
۱۱۹. تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۱۴-۱۱۵.    
۱۲۰. الدرالمنثور، ج۵، ص۱۸۰.
۱۲۱. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۲۴۶-۲۴۷.    
۱۲۲. البحر المحیط، ج۳، ص۴۰۰.    
۱۲۳. تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۲۵.    
۱۲۴. تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۱۲۴.    
۱۲۵. تفسیر ثعلبی، ج۹، ص۳۲۱.    
۱۲۶. تفسیر بغوی، ج۵، ص۹۸.    



دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد ششم، برگرفته از مقاله«جد بن قیس».    




جعبه ابزار