جبه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جُبّه، نوعی بالاپوش مردانه و گاه زنانه میباشد.
اغلب منابع
جبه را واژهای عربی و جمع آن را جُبَب و جِباب دانستهاند، این
واژه به زبانهای دیگر نیز وارد شده و به صورتهای جُپَّه در ترکی، جوپا و الجوبا در اسپانیولی، جیوپا و جیوپون در ایتالیایی و ژوپه و ژوپون در فرانسه دیده میشود.
به روشنی معلوم نیست که جبه از چه زمانی معلوم شد و شکل اولیه آن چگونه بود، ضیاءپور (۱۸۸ـ۲۰۱) از روی سنگْنگارههای دوران
هخامنشی و
اشکانی، به تفصیل به توصیف روپوشی مردانه، که مادها بر تن میکردند، پرداخته و آن را جبه دانسته است. این روپوش، جلوباز و بلند بوده و آستینهایی استوانهای شکل، درازتر از آستین پیراهن، داشته است، سجاف پهنی بر روی آستین و سرتاسر کنارههای جبه تا پشت گردن دوخته شده بوده است.
در منابع قدیم و جدید اسلامی، یافتن مشخصههای لباسهای رو و تفاوتهای انواع آنها با یکدیگر به درستی امکان پذیر نیست، به طوری که حتی گاه جبه معنایی عام یافته و به انواع لباسهای رو اطلاق شده است، از یک سو بنا بر حدیثی در بارهنحوه
وضو گرفتن
حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله وسلم، در حالی که جبهای بر تن داشت، جبه را لباسی جلو بسته با آستینهای تنگ وصف کردهاند،
از سوی دیگر جَبوری
جبه را پیراهنی جلوباز دانسته است که بر روی لباسهای دیگر پوشیده میشد.
به گمان او
جبه یکی از نامهای دیگر
درع است
به گفته
احسن نیز جبه روپوشی با چاک سراسری در جلو و آستینهای گشاد
بود که اغلب به جای
دراعه، همراه با
قَمیص و
اِزار و
ردا پوشیده میشد.
جنس جبه معمولاً از
پشم،
حریر،
خز و
پوست بود
، در مناطق سردسیر یا در فصول سرد، از جبههای آستردار استفاده میکردند.
گاه میان آستر و رویی جبه را با پنبه یا پشم میآکندند، این نوع جبهها را بیشتر مقامات عالی رتبه، به هنگام حضور نزد شاهان و خلفا، بر تن میکردند.
، معمولاً کنارهها، اطراف آستین و سرشانههای جبه را تزئین و حاشیه دوزی میکردند.
، نقش طرازها و حاشیه دوزیهای روی جبه، گاه اشکال هندسی و گاه
خطوط کوفی بود.
به نوشته جوادعلی
مردم
عرب قبل از
اسلام، جبه و انواع دیگری از لباس را از
عراق و
شام به
عربستان می آوردند و این لباس در نظر آنان پوشاکی ارزشمند به شمار میرفت.
پیامبر اسلام خود جبه (معمولاً پشمی) می پوشید.
، گزارشهای متعددی در باره جبههای
امامان شیعه در دست است: مثلاً،
امام حسین علیهالسلام جبه
خز ،
امام باقر علیهالسلام جبه خز زردرنگ،
امام صادق علیهالسلام جبه پشمین
و
امام رضا علیهالسلام جبه خز
می پوشید.
برای یک نمونه معروف در باره
صحابه میتوان به جبه پشمین
سعد وقاص اشاره کرد،
سعد وصیت کرده بود که او را پس از
مرگ در جبه پشمینی که در روز
بدر به تن داشت،
کفن کنند.
، در صدر اسلام، جبه را بر روی قَمیص، که پوشش اصلی در این دوره بود، می پوشیدند.
جبه در
دوره عباسی پوشاکی عمومی بود که همه طبقات جامعه از آن استفاده میکردند، ولی جنس و رنگ جبههای هر طبقه متفاوت بود.
در این دوره به دستور
مستعین باللّه (حک: ۲۴۸ـ۲۵۲)، گشادی آستینهای جبه به حدود سه وجب رسید.
، از این آستین بسیار گشاد برای نگهداری و حمل مسکوکات،
دستمال، دفاتر و نامهها و حتی مقداری میوه و خوراکی استفاده میشد و بدین منظور در داخل آستین جیبهایی تعبیه میگردید.
پوشیدن جبه در
مصر،
مراکش،
تونس و
الجزیره نیز معمول بود، در دوره ممالیک، جبه در مصر یکی از لباسهای رو بود و گاه بر روی آن فَرَجیه نیز بر تن میکردند، به نوشته لین جبه مردان مصری لباسی دراز در رنگهای مختلف بود و نسبت به خفتان که در زیر جبه پوشیده میشد، لباس رو به حساب میآمد، جبه زنان مصری نیز اغلب سوزن دوزی میشد و قسمت جلو آن، برعکس جبه مردان، چندان گشاد نبود، به نوشته
دزی در مصر جبهها آستینهایی کوتاه داشت و جبههای زمستانی آستردار بود.
در
اندلس فقها، قضات، بزرگان دولت و جز آنها جبه بر تن میکردند، آنها در زمستان جبههای پشمی و پوستی، در بهار جبههایی از خز،
نخ و
حریر بدون آستر و در تابستان جبههای حریر میپوشیدند.
، در زمان حکومت
عبدالرحمان دوم (۲۰۶ـ ۲۳۸) مسلمانان اسپانیا نیز جبههایی از پشم و ابریشم میپوشیدند، تا اواخر
قرن سیزدهم/ نوزدهم پوشیدن جبه در
مکه متداول بود و آن را از پارچه ابریشمی هندی یا پارچه پشمی نازک میدوختند و بر روی لباسی به نام «بدن»، می پوشیدند .
در
دوره عثمانی، «مُقَرِّر» ین (= مُعیدان) جبه سیاه رنگ و طلاب جبههایی آبی رنگ بر تن میکردند، بعضی از مأموران دولتی، مانند چاووشان دیوان همایون، محافظان مخصوص و چوخه داران ینی چری، جبههایی کوتاه میپوشیدند و نوک دامن آن را درون کمر جای میدادند، آستینهای جبههای عثمانی از بالا گشاد بود و رفته رفته تا مچ دست تنگ میشد.
ترکان و مردمان عثمانی عموماً جبههایی از پشم به رنگ قهوهای، یا سرخ و کبود بر تن میکردند، طبقات ممتاز نیز، در زمستان جبههایی از پارچههای کشمیری و در تابستان، جبههایی از پارچههایی به نام «صوف» و «شالی» می پوشیدند.
در
ایران نیز در
دوره غزنوی پوشیدن جبههای بُنْداری و عُتابی/ عَتّابی به رنگهای زرد و سبز و احتمالاً انواع دیگر مرسوم بود
اما در مورد شکل جبه در این دوره اطلاعی در دست نیست، از منابع تاریخی، اطلاعاتی که حاکی از پدید آمدن تفاوتهایی در شکل و کاربرد جبه در چند سده بعدی باشد به دست نیامده است.
به نوشته
جملی کارری،
جبه در
دوره صفوی تا کمی پایین تر از زانو را میپوشانید و آستینهایی تنگ و دراز داشت که تا روی دست کشیده میشد، آستینها، به جای دگمه، با نواری که روی آنها دوخته شده بود، بسته میشدند، در این دوره، جبه ثروتمندان از پارچههای ابریشمی بود و بر روی آن لباس گشادتری نیز میپوشیدند.
به نوشته فریزر در
دوره قاجار، زنان ترکمن جبهای جلو باز و بسیار گشاد با آستینهایی از مچ تنگ و از بالاگشاد میپوشیدند، جنس آن معمولاً از پشم شتر یا مخلوطی از
نخ و
ابریشم با راههایی به رنگ آبی، ارغوانی، قرمز و سبز بود، در همین زمان، جبه از لباسهای گشاد و روپوشهای تشریفاتی دربار نیز محسوب میشد.
باتوجه به توضیحات ویلز.
)، این لباس ــ که مانند
لبّاده و ردا بیشتر مورد استفاده میرزاها و مقامات عالی رتبه درباری بود ــ یقه و آستینهایی گشاد داشت، هر آستین حدود چهل تا شصت سانتیمتر بلندتر از طول دست بود و قسمت اضافه سرآستین چینهای زیبایی داشت، سرآستینها هنگام ملاقاتهای رسمی با صاحب منصبان باز و در موارد دیگر تا میشد.
به نوشته
مستوفی،
در زمان
آقامحمدخان قاجار (۱۲۱۰ـ۱۲۱۱) شال کلاه و جبه ترمه، لباس رسمی به حساب میآمد و رنگ شال و جبه هم اختیاری بود.
استفاده از جبه تا زمان
ناصرالدین شاه (۱۲۶۴ـ۱۳۱۳) معمول بود ولی در این دوره به تدریج منسوخ شد.
پوشیدن جبه پشمی در میان صوفیان نیز معمول بوده است.
، به نوشته مقدسی،
وی برای آشنایی با طریقه صوفیه در شوش، با جبهای پشمی به مجلس آنان وارد شد و صوفیان او را از خود پنداشتند، قول شطْح آمیز «لیس فی الجبّة/ جُبتی سوی اللّه» که به برخی مشایخ صوفیه منسوب شده
مشتمل بر این واژه، بسیار معروف است.
جبه کاربردهای ویژهای نیز داشت و همچنان که انواع ارزشمند آن را به عنوان هدیه و خلعت به یکدیگر میبخشیدند
از جنس پشمی آن گاه به عنوان وسیلهای برای شکنجه دادن استفاده میکردند.
جبه موضوع برخی اعتقادات عامیانه نیز بوده است، از جمله آنکه معتقد بودهاند حضرت سلیمان جبهای داشته که با پوشیدن آن به صورت مورد نظر خود در میآمده است.
(۱) ابن بابویه، کتاب من لایحضره الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.
(۲) ابن جوزی، الوفا باحوال المصطفی، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۳) ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر.
(۴) ابن کثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۵) ابن منظور، لسان العرب، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۶) محمدابراهیم ابوسلیم، ادوات الحکم و الولایة فی السودان، بیروت ۱۴۱۳/ ۱۹۹۲.
(۷) محمد مناظر احسن، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمه
مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۸) محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
(۹) بیهقی، تاریخ بیهقی.
(۱۰) محسن بن علی تنوخی، الفرج بعدالشدة، قاهره، چاپ افست قم ۱۳۶۴ ش.
(۱۱) یحیی وهیب جبوری، الملابس العربیة فی الشعر الجاهلی، بیروت ۱۹۸۹.
(۱۲) جووانی فرانچسکو جملی کارری، سفرنامه کارری، ترجمه عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، (تبریز) ۱۳۴۸ ش.
(۱۳) جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
(۱۴) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
(۱۵) محمدرضا چیت ساز، تاریخ پوشاک ایرانیان: از ابتدای اسلام تا حمله مغول، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۱۶) ابراهیم بن اسحاق حربی، غریب الحدیث، چاپ سلیمان بن ابراهیم عایر، جده ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۱۷) خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۱۸) دهخدا، لغتنامه.
(۱۹) ذهبی، تاریخ اسلام.
(۲۰) سحر سالم، «ملابس الرجال فی الاندلس فی العصر الاسلامی»، مجلة المعهد المصری للدراسات الاسلامیة فی مدرید، ج۲۷ (۱۹۹۵).
(۲۱) علی بن محمد شابشتی، الدیارات، چاپ کورکیس عواد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۲۲) احمد شاملو، کتاب کوچه، حرف ج، تهران ۱۳۸۱ ش.
(۲۳)
سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۲۴) هلال بن محسن صابی، الوزراء، او، تحفة الامراء فی تاریخ الوزراء، چاپ عبدالستار احمد فراج، (قاهره) ۱۹۵۸.
(۲۵) جلیل ضیاءپور، پوشاک هخامنشیها و مادیها در تخت جمشید، (تهران) : وزارت فرهنگ و هنر.
(۲۶) صلاح حسین عبیدی، الملابس العربیة الاسلامیة فی العصر العباسی الثانی، بغداد ۱۹۸۰.
(۲۷) محمودبن احمد عینی، عمدة القاری: شرح صحیح البخاری، مصر ۱۳۹۲/ ۱۹۷۲.
(۲۸) علی اصغر فقیهی، آل بویه و اوضاع زمان ایشان با نموداری از زندگی مردم در آن عصر، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۲۹) نعمان بن محمد قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکرالحلال و الحرام، چاپ آصف بن علی.
اصغر فیضی، (قاهره ۱۹۶۳ـ۱۹۶۵)؛
(۳۰) سعیدبن هبة اللّه قطب راوندی، کتاب سلوة الحزین، المعروف ب الدعوات، قم ۱۴۰۷.
(۳۱) علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء، چاپ یولیوس لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.
(۳۲) حسین بن علی کاشفی، فتوت نامه سلطانی، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۳۳) کلینی، الکافی.
(۳۴) محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی
سعید، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۳۵) محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، ج۲، چاپ علی هلالی، کویت ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست بیروت.
(۳۶) عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۳۷) مسکویه، تجارب الامم.
(۳۸) مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم.
(۳۹) احمدبن محمد مقّری، نفح الطیب، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
(۴۰) محمدبن احمد وشاء، کتاب الموشّی، چاپ ر برونو، لیدن ۱۳۰۲/ ۱۸۸۶.
(۴۱) چارلز جیمز ویلز، ایران در یک قرن پیش: سفرنامه دکتر ویلز، ترجمه غلامحسین قراگوزلو، (تهران) ۱۳۶۸ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جبه»، شماره۴۴۹۱.