ثروت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
اصطلاح علم اقتصاد مجموع داراییهای واقعی و مالی را «ثروت» میگویند.
«ثروت (Wealth)» به کلیه مواد و اشیایی اطلاق میشود که حاجتهای
بشر را رفع مینمایند. این ثروتها یا طبیعی هستند و مستقیم یا غیر مستقیم مورد استفاده واقع میشوند و یا
تولید میگردند؛ یعنی به دست بشر، تغییر شکل یافته، مورد استفاده قرار میگیرند. در
اقتصاد،
مفهوم دیگری به نام «دارایی (Assets)» هم وجود دارد. دارایی به دو دسته «واقعی» و «غیر واقعی» تقسیم میشود.
داراییهای واقعی، عبارتاند از: ماشین آلات، زمینها و ساختمانهای تحت
مالکیت شرکتها و همچنین شامل کالاهای مصرفی با دوام، مانند: ماشین لباسشویی، دستگاههای صوتی - تصویری و خانههای مسکونی که در مالکیت خانوارها قرار دارند. این داراییها دارای بازدهیاند و با یکدیگر تفاوت دارند. خانههای شخصی افراد در واقع، نوعی بازدهی برای صاحبان آنها هستند و در آنها زندگی میکنند و هیچ گونه اجارهای نمیپردازند. همین طور، صاحبان دستگاههای صوتی - تصویری بدون پرداخت
اجاره از آنها بهره میبرند. داراییهایی از این دست را دارایی واقعی مینامند. در بعضی از کشورهای صنعتی، ارزش دارایی واقعی هر فرد، حدود سی هزار دلار است.
نوع دیگر دارایی «دارایی مالی» است که شامل
پول،
سهام،
اوراق قرضه،(در
جمهوری اسلامی ایران، اوراق قرضه، اشکال شرعی دارد. لذا به جای آن، اوراق مشارکت وجود دارد.) و یا اوراق مشارکت میشود. مجموع داراییهای واقعی و مالی را «ثروت» میگویند.
اگر ادعا کنیم برنامه ریزی اقتصاد
غرب بر این استوار شده است که همواره از نظر
کمیت بر دارایی افراد افزوده شود و ثروت اشخاص زیاد گردد، گزاف نگفتهایم. بازهم اگر ادعا کنیم که برنامه ریزی عاقلانه (rational) افراد بر این پایه است که استفاده بهینه از این ثروت نمایند بیراهه نرفتهایم. در آن اقتصاد، یک اصل پذیرفته شده است که هر فرد میخواهد از راه حداکثر کردن
سود، بر ثروت خویش بیفزاید. ثروت خوب و ثروت بد مفهومی ندارد. هر کاری که منجر به افزایش مجموع داراییها شود خوب است؛ اما در
اسلام، مباحث به گونهای دیگر مطرح است. کلمه ثروت در متون دینی ما بسیار کم دیده شده است و در
آیات و
روایات، به جای ثروت، واژه «
مال» آمده است و به شخص ثروتمند، «
غنی» گفته میشود که در مقابل آن، واژه «
فقیر» قرار میگیرد. در مورد ثروت در اسلام، سؤالاتی مطرح است که این نوشتار، در صدد پاسخ به بعضی از آنهاست.
اقتصاد دانان در تحلیل رفتارهای اقتصادی افراد، به کنکاش انگیزهها پرداختهاند. از دیدگاه فیلسوفان اقتصادی
غرب، مانند
بنتام،
هابز،
ویلیام جونز و
آدام اسمیت، هدف نهایی
انسان، دستیابی به
لذت فردی است.
امام علی (علیهالسلام) این هدف نهایی از کسب ثروت و درآمد را نفی میکند و
حاکمیت لذت طلبی بر رفتار خود را به شدت،
انکار مینماید: «من آفریده نشدم که خوردن خوراکیهای پاکیزه، مرا به خود مشغول دارد؛ همچون حیوان پرواری که تمام همتش
علف است، و یا همچون حیوان رها شدهای که کارش چریدن و خوردن و پرکردن
شکم است و از سرنوشتی که در انتظار اوست بی خبر است. آیا بیهوده یا مهمل و
عبث آفریده شدهام؟
هدف اصیل از نگاه اسلام، جلب
رضایت خداوند است.
از آغاز پیدایش
حضرت آدم (علیهالسلام) که روابط اجتماعی شکل گرفت و این روابط بر اساس نیازها تنظیم گردید، نیاز انسان به خوراک و پوشاک و سرپناهی که او را از سرما و گرما حفظ کند معنا پیدا کرد. تامین این نیازهای فیزیولوژیک هم یا از طریق کالا و یا از طریق پول بوده است. در هر صورت، انسان باید چیزی میداشت تا به رفع این نیازها بپردازد. قبیلهها و طایفهها یا به واسطه زور و قدرتی که داشتند شکل میگرفتند و یا به واسطه
مال و ثروتی که اندوخته بودند. وگرنه فقیرانی که توان اداره خود را نداشتند به تدریج، در معرض
زوال قرار میگرفتند و محوری که بر گرد آن جمع شوند وجود نداشت.
امروزه نیز که به تدریج، زندگی قبیلهای از بین رفته است شرکتها و کمپانیهای اقتصادی بر اساس میزان سرمایه شرکت٬ها و
قدرت مانور در بازارها طبقه بندی میشوند. گرچه امروزه برخلاف دوران قدیم، گروههای علمی و پژوهشی و پارکهای تحقیقاتی نیز از جایگاه ویژهای برخوردارند. نقطه مشترک قبیلهها و طایفههای قدیم و کمپانیها و شرکتهای جدید این است که اجزا و عناصر آنها باید افراد ثروتمند و متمکن باشند، وگرنه هیچ گاه فقیری را به درون خود راه ندادهاند.
از نظر اسلام نیز داشتن
مال و ثروت، یک
ارزش است و برکاتی در آن نهفته است. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ثروت، عیوب انسان را میپوشاند و فقر،
عیب او را آشکار میسازد.
و در بیان دیگری فرمود: با
مال و ثروت، زندگی شیرین میشود.
و انسان، به
آرامش میرسد.
یکی از راویان
زمان امام صادق (علیهالسلام) مطلبی از قول
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیده بود که باعث
تعجب وی شده بود. لذا از
جمیل بن دراج صحابی امام صادق (علیهالسلام) سؤال میکند که: شنیدهام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده اگر «شریف» از قومی نزد شما آمد، او را
احترام کنید. جمیل، این راوی را
تصدیق کرد؛ ولی معنای شریف را از امام صادق (علیهالسلام) سؤال کرد. حضرت فرمودند: «شریف کسی است که صاحب
مال و ثروت است».
در اقتصاد
غرب، معمولا
مال و ثروت یا مصرف میشوند و یا به صورت پسانداز و سرمایهگذاری درمی آیند. البته سرمایهگذاری بالا یک «ارزش» است و معمولا کشورهایی که ریسک پذیرند سرمایه خود را در معرض این خطر قرار میدهند؛ ولی سعی میکنند در موارد و کشورهایی سرمایهگذاری کنند که درجه ریسک پایین تری دارند. مثلا در مقایسه اقتصاد
امریکا و
ژاپن، گفته میشود چون امریکا ریسک پذیرتر است، لذا پسانداز کمتر و سرمایهگذاری بیشتری دارد.
در اسلام نیز از انباشتن بیهوده ثروت، به شدت
نهی شده، در آیات و
احادیث، تعبیرهای بسیار شدیدی علیه این پدیده زشت، وارد شده است: روزی که آن گنجینهها را در
آتش دوزخ بگدازند و پیشانی و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ کنند و گویند این است آنچه برای خود اندوختید. پس
کیفر آنچه را میاندوختید، بچشید.
مفهوم مقابل کنز (اندوختن)،
انفاق در راه خداست. این انفاق میتواند به صورت کمک به فقیران و درماندگان صورت گیرد. راه دیگر آن به جریان انداختن این سرمایه در امور تولیدی و ایجاد اشتغال است. راه اول که کمک مستقیم به نیازمندان است، فایده اجتماعی ندارد؛ اما به جریان انداختن سرمایه در راه تولید، هم فایده شخصی و هم فایده اجتماعی دارد. اشتغال، باعث بالا رفتن تولید میشود و تولید هم به طریق دیگری میتواند اشتغال را زیاد کند. یک مثال ساده این مفهوم را روشن میکند. فرض کنید یک میلیارد واحد پولی را میتوانیم بین نیازمندان
تقسیم کنیم. بعد از تقسیم، این پولها به مصرف نهایی رسیده، تمام میشوند؛ ولی اگر با این پول، کارخانه تولید
قند تاسیس شود، عدهای مشغول به کار میشوند، تولید قند بالا میرود و نیاز
جامعه و کارگران کارخانه تامین میشود. از طرف دیگر، چون در
اصطلاح، قند و چای، دو کالای مکمل هستند و با هم مصرف میشوند، کارخانه چای سازی فعال میشود و خود به خود اشتغال و تولید هم در آنجا بالا میرود. لذا هر واحد این یک میلیارد، دارای «فایده نهایی اجتماعی» (Social Marginal utility) است. پس به جای انباشت ثروت و به جای کمک مستقیم به فقیران، میتوان با فعال کردن چرخه تولید، نوعی از انفاق در راه خدا را جامه عمل پوشانید.
ثروت به خودی خود و
بالذات امری ناپسند و مذموم نیست بلکه اگر در مسیر
توسعه و به هدف تحقق
عدالت اجتماعی بکار گرفته شود بسیار مثمر فائده است اما اگر ثروت خود تبدیل به هدف زندگی انسان شود در آن صورت میتواند عامل اصلی بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی و
طغیان و سرکشی و فراموشی
خداوند و در نهایت سقوط از مرتبه
انسانیت گردد.
ریشه بسیاری از
ناهنجاریهای اجتماعی و
جرم و
جنایت،
مال و ثروت است. به
طمع کسب ثروت،
دزدی صورت میگیرد و به
نیت پنهان کردن ثروت، روابط خانوادگی و خویشاوندی تیره و تار میگردد. در سطح کلان و ارتباط جوامع، علت پیدایش کشورهای شمال و جنوب، غارت ثروت کشورهای جنوب توسط کشورهای شمال است. کشورهای صنعتی
غرب، همواره با اقتصادهای تک محصولی رابطه دارند و این محصولات را وارد کرده، کالاهای مصرفی را روانه کشورهای صاحب
نفت،
شکر،
قهوه و... میکنند تا هم بر ثروت خود بیفزایند و هم کشورهای جنوب را نیازمند خویش نمایند. امروزه سرانه درآمد کشورهای صنعتی حدود سی برابر کشورهای جهان سوم است.
آنچه این فرآیند ظالمانه را تشدید میکند، ایجاد ثروت و لذت بیشتر است.
مادام که انسان در آرامش و راحتی زندگی میکند و مشکل خاصی ندارد،
گمان میکند اگر مانعی پیش روی او قرار گیرد، با پول و ثروت، آن را از میان برداشته، به نهایت لذت، دسترستی خواهد یافت و او را وادار به طغیان خواهد کرد. لذا خداوندی که انسان را
خلق کرده به زوایای وجودی او آگاهی کامل دارد و او را به گونهای قرار داده که باید برای جلب
روزی تلاش کند. تعدادی را هم آفریده که به ظاهر بی نیازند. این افراد، اولا کسانی هستند که خدا بر احوال آنها آگاه است، ثانیا رفتار آنها
تفسیر عینی این
آیه است که: اگر خدا روزی را بر بندگانش فراخ گرداند، مسلما در زمین سر به
عصیان برمی دارند؛ لیکن آنچه را بخواهد به اندازهای که
مصلحت است فرو میفرستد. به راستی که او به حال بندگانش آگاه بیناست.
دنیا و
آخرت، دو
مفهوم متضاد و مقابل هم هستند. عدهای فقط لذتهای دنیا را میبینند و تمام تلاش و کوشش خویش را صرف در بهره بیشتر از آن به کار میبرند؛ عدهای هم با گوشه نشینی و کناره گیری از دنیا
دل به سرای باقی، خوش کردهاند تا از لذت جاودانه آن، کام خویش را شیرین کنند. از بررسی آیات و روایات، این نکته به دست میآید که باید از هر دو، کام گرفت و هیچ یک را فدای دیگری نکرد: «ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة؛
پروردگارا! از خوبیهای
جهان به ما ببخش، و نیز از خوبیهای آخرت».
و به تعبیر امام علی(علیهالسلام): برگزیدهترین شما کسی است که آخرتش را به سبب دنیایش رها نکند و دنیای خود را برای رسیدن به آخرت، ترک نگوید.
نباید دل بستن به
مال و ثروت، موجب فراموشی خدا شود. گویا طبیعت
مال و ثروت، آن است که موجب این فراموشی میشوند. لذا قرآن هشدار میدهد: ای کسانی که
ایمان آوردهاید، مبادا اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل گردانند! ؟ و هر کس چنین کند، آنان خود زیانکاراناند.
خسارت
نفس با خسارت
مال، فرق دارد. گویا خسارت نفس، ترمیم نمیپذیرد. لذا در قرآن آمده است:پس هرچه را غیر از او میخواهید، بپرستید. بگو: زیانکاران در
حقیقت، کسانی هستند که به خود... ستم کردهاند.
گرچه
مال و ثروت ویژگیهای مثبتی دارد، ولی این ویژگیها وقتی وجود دارند که این ثروت از راه
حلال به دست آید و علاوه بر تامین نیاز صاحب آن، در راه خدا خرج شود. اگر چنین نباشد، ممکن است چند صباحی
رضایت صاحبش را حاصل کند، ولی همواره موجب نگرانی و دل مشغولی است. هم به فکر زیاد کردن آن است و هم به فکر حفاظت آن و هم حفاظت از خودش. کم اتفاق افتاده فقیری مورد سوء قصد قرار گیرد. ولی در تاریخ، موارد زیادی از تعرض به
مال و جان ثروتمندان، ثبت شده است.
پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:
مال دنیا هرچه زیادتر و انبوه تر شود، بلای بیشتری بر صاحب آن وارد میشود.
آنچه از آیات و روایات و نظریات اقتصادی فهمیده میشود، اینکه جمع کردن
مال و ثروت و هر روز بر آن افزودن، مورد قبول هیچ کدام از دو نظریه اقتصاد اسلامی و اقتصاد
غربی نیست؛ بلکه باید از راه صحیح، درآمد کسب نمود، به اندازه کفاف، مصرف کرد، و مازاد آن را بعد از ادای حقوق آن، در مسیر سرمایهگذاری و یا کمک کردن به نیازمندان خرج نمود که البته راه اول در بسیاری از موارد و شرایط، صحیح تر به نظر میرسد؛ چون هم تولید را افزایش میدهد، هم بیکاری را کم میکند و هم انگیزه تولید کالاهای دیگر را فزونی میبخشد.
حسن ختام این نوشتار، سخن رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که فرمود: جمع کردن
مال، پنج ویژگی دارد و جمع نکردن آن هم پنج ویژگی دیگر.
اما ویژگیهای جمع
مال و ثروت:
۱. به سختی جمع میشود؛ ۲. اصلاح
مال و ثروت و به آن مشغول بودن، انسان را از یاد خدا باز میدارد؛ ۳. مورد دستبرد و
سرقت واقع میشود؛ ۴. ممکن است صاحب آن را
بخیل بخوانند؛ ۵. دلبستگی به آن، موجب دل کندن از صالحان و نیکان میشود.
اما ویژگیهای دل نبستن به
مال و ثروت:
۱. راحتی انسان؛ ۲.
فراغت داشتن برای
ذکر خدا؛ ۳. ایمن بودن از سارق و سرقت؛ ۴. برگزیدن
اسم «
کریم» برای خود؛ ۵. همنشینی با صالحان و خوبان.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «نیم نگاهی به ثروت».