ثبوت رؤیت هلال
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سير طبيعى ماه و پيدايش شکلهاى گوناگون در
جرم آن، سبب تقسيم زمان به برهه هاى کوچک و بزرگ مىگردد: ماه و سال. ماه، در حقيقت تقويمى است در صفحه طبيعت. خطوط برجسته اين تقويم طبيعى، چنان خوانا و گوياست که هر کسى مىتواند آن را بنگرد و اعمال و افعال خويش را مطابق آن تنظيم نمايد. و قدرّه منازل لتعلموا عدد السنين والحساب … .
بسيارى از تکاليف فردى و اجتماعى، چه
واجب و چه
مستحب، بستگى به رؤيت هلال ماه و ثبوت آغاز و پايان آن دارد: روزه ماه مبارک
رمضان،
عید فطر، وقوف به
عرفات در روز نهم
ذی حجه، وقوف در
مشعر، در
شب دهم ذى حجه،
بیتوته در سرزمين
منی،
در شبهاى يازدهم و دوازدهم ذى حجه، اعمال روز
عید قربان و … قل هى مواقيت للناس والحج … .
علاوه بر اين، ماههاى قمرى، نقش بنيادى در تنظيم و تعيين امورى چون: مدت
حمل، مدت شيردهى کودکان،
زمان يائسگى،
عده زنان در
طلاق و وفات،
اجراى حدود الهى،
آغاز
بلوغ شرعى، زمان تعلق
زکات و …
دارند.
همين نقش کار ساز و اساسى ماه در امور معاش و
معاد و
دین و
دنیای مردم، سبب گرديده مسأله رؤيت هلال، در حوزه تفکر اسلامى جايگاه ويژهاى بيابد.
فقها، مسائل و فروعى را بر آن مترتب ساختهاند، راههايى را فرا روى مردم قرار دادهاند و در کتابهاى
صوم و
حج و يا در رساله هاى مستقل، به کند و کاو در اين باره پرداختهاند.
بسيارى از اعمال و
سنت هاى اسلامى، از جمله فريضه عظيم حج و روزه ماه
رمضان، افزون بر جنبه عبادى، جنبه هاى سياسى و اجتماعى نيز دارند. امت اسلامى، با برگزارى اين عبادات، شکوه و اقتدار
اسلام و نيز وحدت و همدلى و همگامى ميليونها
انسان مسلمان خاضع در برابر
اراده خداوند را به نمايش مىگذارند.
مليتهاى مختلف، با ويژگيهاى فرهنگى و قومى و نژادى و زبانى گونه گون، در زمان و مکان واحدى گرد مىآيند و عظمت و شکوه اسلام را به بهترين و زيباترين وجه مىنمايانند. ولى متأسفانه، گه گاهى، به خاطر ناهماهنگى در ثبوت رؤيت هلال، بر اين مراسم ارزشمند و والا، خدشه وارد مىآيد و آثار و پيامدهاى نامطلوبى در
بين ملل اسلامى، به بار مىآورد و نوعى سر در گمىو بلاتکليفى براى مسلمانان، به وجود مىآورد. مثلاً، در سال ۱۳۵۸ هـ. ق/ ۱۹۳۹ م. عيد قربان در
مصر، دوشنبه، در حجاز سه شنبه و در بمبئى، چهارشنبه (با فاصله سه روز اختلاف) برگزار شد.
در سال ۱۳۹۱ هـ. ق/ ۱۹۷۱ م. يکى از مراجع بزرگ
تقلید، روز
جمعه را عيد اعلام کرد و در همان
سال، از سوى مراجع ديگر، روز
شنبه، عيد فطر اعلام شد.
همين گوناگونى رؤيتها و اعلامها، گه گاهى، در مراسم حج و عيد قربان رخ مىدهد و مشکلات جبران ناپذيرى براى
حج گزاران به وجود مىآورد.
در همين راستا، اختلاف و ناهماهنگى در تعيين روز دهم ذيحجه و برگزارى اعمال روز عيد قربان در مراسم حج براى برخى از قائلان به عدم تعميم و نيز گروهى از مسلمانان، مشکلات فراوانى را ايجاد مىکند. همه ساله، گرفتن مراسم جداگانه، در روزهاى قبل و يا بعد از آن، از سوى برخى از علماء علاوه بر دردسرها و مشقتهاى فراوان براى خود آنان، اسباب اختلاف و تشتت مسلمانان و بدبينى گروهى از آنان را پديد مىآورد.
اکنون بايد به بررسى پرداخت و منشأ اين ناهماهنگى را جُست. گوناگونى افقهاى شهرهاى اسلامى موجب اين ناهماهنگيها شدهاند، يا فاصله طولانى شهرهاى مسلمان نشين از يکديگر؟
اصلاً، معيار در اختلاف افق چيست؟
مرز و حد کشورها، افقها را تقسيم و از يکديگر ممتاز مىسازد، يا نزديکى و دورى شهرهاى اسلامى؟ مثلاً: اگر در يکى از شهرهاى اسلامى، هلال ماه در رؤيت شد، آيا مردم ديگر شهرها و کشورهاى اسلامى، بويژه آنهايى، که در فاصله چند صد
کیلومتری آن قرار دارند، حدود يک
ساعت اختلاف
افق در
طلوع و
غروب خورشید، مىتوانند به ثبوت هلال ماه آن جا، استناد جويند و هماهنگ با مردمان آن کشور به وظايف عبادى خويش قيام نمايند؟ يا اين که مردم هر منطقه و يا کشورى وظايف خاص خويش را دارند و ثبوت رويت در شهر و منطقهاى براى غير اهالى آنها حجيت ندارد. لکل بلد رؤيتهم
پاسخ به اين پرسشها، بررسيهاى عميقى را مىطلبد که اميد مىرود پژوهشگران و فقيهان به اين مهم بپردازند. اينک ما، به مقدار توان خويش، در ادله و مبانى فقهى رؤيت هلال به کند و کاو مىپردازيم.
رؤيت هلال ماه، از راههاى ثبوت آغاز ماه، بلکه مهمترين و طبيعى ترين و ساده ترين راه است. مردم
مسلمان، با هلال ماه رمضان روزه مىگيرند و چون هلال شوال را ديدند، روزه مىگشايند و نماز عيد به پا مىدارند. ولى آيا ثبوت رؤيت هلال، در شهرى براى مردمان همان
شهر حجّت است يا براى مسلمانان خارج شهر نيز، حجيت دارد؟ در صورت حجيّت، آيا براى همه مسلمانان، در هر شهر و
مملکتی که باشند، چه دور و چه نزديک، يا تنها براى شهرهاى مجاور و هم افق محل رؤيت کار ساز است؟
آيا در شهرهاى دور نيز،
بين شهرهايى که در جانب شرقى محل رؤيت قرار دارند و شهرهايى که در جانب غربى، فرقى نيست، يا اين که در شهرهاى غربى محل رؤيت، حکم به ثبوت هلال مىشود، ولى در شهرهاى شرقى آن ثابت نيست.
در اين مسأله، فقيهان اسلام، ديدگاههاى گوناگونى دارند. مشهور فقهاى عامه، به تعميم حکم ثبوت هلال به همه بلاد اسلامى نظر دادهاند. منتهى برخى از شافعيان و
عکرمه، قاسم و اسحاق نظر گاهى غير از اين دارند. ديدگاه مشهور در
بين فقهاى
شیعه، اعتبار رؤيت هلال در شهرهاى نزديک و شهرهاى هم افق محل رؤيت است و شهرهاى دور، بايد به وظايف خاص خويش، در اين باره عمل کنند. ولى برخى از فقيهان شيعه، از جمله:
علامه حلی،
شیخ یوسف بحرانی و
مولی احمد نراقی رؤيت هلال را براى غير از شهر و مکان محلّ رؤيت، چه دور و چه نزديک، معتبر شمردهاند.
گفتيم: بيشتر فقها، رؤيت هلال ماه را در هر شهرى، تنها براى مردمان همان شهر و ساکنان
روستاها و شهرهاى نزديک به آن معتبر مىدانند.
شیخ مفید (م: ۳۳۶ـ ۴۱۳ هـ. ق) مىنويسد: و ربّما خفى لعارض اَو استتر عن اهل مصر لعلة و ظهر لغير ذلک المصر، ولکن الفرض انّما يتعلّق على العباد به، اذ هو العلم دون غيره
و چه بسا به جهت عارضهاى ماه از ديدگان مخفى بماند و يا بر اهل شهرى، به خاطر علتى (مانند: ابر و غبار) پوشيده گردد، ولى براى غير آن شهر آشکار شود ولکن، وجوب روزه بر مردمان همان شهر است، زيرا به ثبوت هلال در همان شهر علم داريم و نسبت به شهرهاى ديگر چنين علمىنداريم.
شيخ مفيد، در اين سخن تصريح مىکند که رؤيت هلال ماه در هر شهرى، تنها براى مردمان همان شهر
حجیت دارد. زيرا قدر متيقن، ثبوت هلال ماه در همين شهر است.
محقق حلی (م: ۶۰۲ـ ۶۷۶ هـ. ق) مىنويسد:
و اذا رؤى فى البلاد المتقاربة کالکوفة و بغداد، وجب الصوم على ساکنيهما اجمع، دون المتباعدة کالعراق و خراسان، بل يلزم حيث رؤى
هرگاه هلال ماه در شهرهاى نزديک به هم، مانند:
کوفه و
بغداد، ديده شود، بر ساکنان آن شهرها، روزه واجب است، ولى در شهرهاى دور، چون:
خراسان و
عراق، خير. بلکه هنگامىکه هلال ماه در آن جا ديده شد، بايد روزه بگيرند.
محقق، بر اين نظر است که اگر براى مردمان شهرى، رؤيت هلال ثابت شود، براى مردمان شهرهاى مجاور، حجيت دارد و بايد بر تکاليفى که به خاطر اين ثبوت، برعهده آنان مىآيد جامه عمل بپوشند، ولى در شهرهاى دور، نظر او، همچون شيخ مفيد بر عدم تعميم مىباشد.
شیخ طوسی (م ۴۶۰ـ ۳۸۵ هـ. ق.) در مبسوط، بر همين نظر تصريح دارد. وى در علت اين که چرا شهرهاى همجوار، يک
حکم دارند، مىنگارد: و متى لم يرالهلال فى البلد و رأى خارج البلد على ما
بيّناه وجب العمل به اذا کان البلدان التى رأى فيه متقاربة بحيث لو کانت السماء مصحيّة، والموانع مرتفعة لرأى فى ذلک البلد ايضاً، لأتفاق عروضها و تقاربها مثل بغداد و واسط والکوفة و تکريت والموصل، فامّا اذا بعدت البلاد مثل بغداد و خراسان و بغداد و مصر، فانّ لکل بلد حکم نفسه، ولا يجب على اهل بلد العمل بما رآه أهل البلد الآخر
هنگامىکه هلال ماه در داخل شهر ديده نشود و در بيرون شهر، مطابق آنچه قبلاً روشن ساختيم، رؤيت گردد، عمل بر طبق آن واجب است، در صورتى که شهرهايى که ماه در آنها رؤيت شده، نزديک هم باشند، به گونهاى که اگر
آسمان صاف و مانعى در کار نبود، قطعاً در آنها نيز ديده مىشد، زيرا عرض آنها يکى است و نزديک به يکديگرند مانند: بغداد و
واسط و کوفه و
تکریت و
موصل. ولى اگر شهرها از يکديگر دور باشند، مثل: خراسان و بغداد و مصر و بغداد، پس هر شهرى حکم خاص خويش را دارد و بر اهل شهر واجب نيست به آنچه ديگر شهرها ديدهاند، عمل کنند.
شيخ، در
نهايه، از شهرهاى دور و نزديک، سخنى به ميان نمىآورد، ولى تصريح مىکند: اگر از خارج شهر، دو شاهد عادل، رؤيت هلال ماه را گواهى دهند، کفايت مىکند: علامة الشهور رؤيتة الهلال، … و متى کان فى السماء علة، و لم ير فى البلد الهلال اصلاً و رآه خارج البلد شاهدان عدلان، وجب ايضاً الصوم
علامت ماهها، ديدن هلال است و هرگاه به خاطر علتى در آسمان، هلال ماه اصلاً رؤيت نشود و دو شاهد عادل، در بيرون شهر آن را ببينند و بدان گواهى دهند، روزه واجب است. نظير اين سخن را قاضى
ابن براج طرابلسی (م: ۴۰۰ـ ۴۸۱ هـ. ق) از معاصران شيخ طوسى دارد. وى، پس از اشاره به راههاى ثبوت هلال، رؤيت در خارج شهر و يا شهرهاى نزديک و همجوار را در صورت شهادت دو شاهد عادل کافى مىداند و در مورد شهرهاى دور مىنويسد: و امّا اذا کانت البلدان متباعدة مثل طرابلس و بغداد و خراسان و مصر و بغداد و فلسطين و قيروان و ماجرى هذا المجرى، فان لکل بلد حکم سقعه و نفسه و لا يجب على اهل بلد مما ذکرناه العمل بما رآه اهل البلد الآخر
و امّا اگر شهرها دور از يکديگر باشند، همچون:
طرابلس و بغداد و خراسان و مصر و بغداد و
فلسطین و
قیروان قيروان نام شهر و ولايتى است در ليبى،از توابع بنغازى
و آنچه بر اين ضابطه جارى است، هر کدام حکم خاص خويش را دارد و بر مردمان شهرهايى که ياد کرديم، عمل بر اساس رؤيت ماه در شهر ديگر واجب نيست.
ابن براج، با ملاک دورى و نزديکى و ذکر نمونه هايى از شهرهاى دور و نزديک، بر اين نکته تأکيد مىورزد که رؤيت هلال ماه، در هر شهرى، تنها براى مردمان همان شهر و شهرهاى نزديک بدان کار ساز است و ساکنان شهرهاى ديگر نمىتوانند بر اين اساس عمل کنند.
علاوه بر اين،
ابن حمزه از شاگردان شيخ طوسى،
فخر المعقفین،
(م: ۶۸۲ ـ ۷۷۱ هـ. ق.)،
محقق کرکی (م: ۹۴۰ هـ. ق.)،
محقق اردبیلی (م: ۹۹۳ هـ. ق.)، صاحب
مدارک (م: ۱۰۰۹ هـ. ق.)، صاحب
ذخيره و … بر همين نظرند.
محقق در شرايع،
بين شهرهاى مشرق و شهرهاى مغرب، به دور از يکديگر فرق نگذاشته است، لکن از رساله (
المسائل الطبرية) وى استفاده مىشود که: اگر هلال ماه در شهرهاى شرقى رؤيت شود، ثبوت آن براى شهرهاى غربى، هر چند دور از يکديگر باشند، کافى خواهد بود.
در اين رساله، از محقق سؤال شده است: اين که گفته مىشود: شهرهاى دور، هر کدام، حکم خاص خويش را دارد، اگر ماه در يکى از شهرهاى شرقى ديده شد و آن شهر از نظر طول و عرض جغرافيايى به گونهاى بود که غروب خورشيد در آن نسبت به شهرهاى دور، در جانب غربى، با حدود يک ساعت اختلاف، به وقوع مىپيوندد، در اين صورت به طور مسلّم، ماه به فاصله سى
دقیقه و يا کمىبيشتر و کمتر، در جانب شرقى ظاهر مىشود، حال اگر ماه در شهر واقع در جانب شرقى ديده شد، قطعاً بايد در شهر واقع در جانب غربى در صورت نبود مانع، ديده شود، پس چگونه مىتوان گفت هر شهرى حکم خاص خويش را دارد: (فکيف أطلقوا القول بأنّ لکل بلد حکم نفسه.)
محقق حلى در پاسخ به اين سؤال و در
بيان رفع اين اشکال مىنگارد: لا نقول انّ لکل بلد حکم نفسه مطلقاً، و کيف والمروى عن الأئمه (علیهم السلام)
انّه يجب الصوم اذا شهد عدلان يدخلان و يخرجان من مصر
ما نمىگوييم که به طور مطلق، هر شهرى حکم خاص خويش را دارد. چگونه و حال آن که از امامان (علیهم السلام) روايت شده که هرگاه، دو نفر شاهد عادل به شهرى وارد و خارج مىگردند، اگر به رؤيت هلال ماه
شهادت دهند، روزه
واجب است.
وى آن گاه با اشاره به سخنان شيخ طوسى، مىنويسد: و هذا يدلک على انّ مع العلم بانّه متى أهلّ فى بلد يعلم انّه مع ارتفاع المانع يجب أن يرى فى الآخر، کانت الرؤية فيه، رؤية لذلک الآخر، ما اذا تباعدت البلدان تباعداً يزول معه هذا العلم فانّه لا يجب أن يحکم لها بحکم واحد فى الأهلة، لأنّ تساوى عروضها لا يعلم الاّ من أصحاب الأرصاد و أرباب النجوم، و هو طريق غير معلوم و لا يحصل به الوثوق، فلهذا لا يعمل به
از اين سخن بر مىآيد، اگر علم داشتيم به اين که: هر گاه هلال ماه، در شهرى رؤيت شد و مانعى از رؤيت هم نبود، قطعاً، در شهرهاى ديگر هم رؤيت مىشود، در اين صورت، رؤيت در آن شهر به منزله رؤيت در شهر ديگر هم هست. ولى اگر اين دو شهر، دور از يکديگر بودند، به گونهاى که ديگر علم به رؤيت نبود، بديهى است که نمىتوان حکم واحدى را در هر دو شهر جارى کرد; زيرا تساوى عرض جغرافيايى آنها جز از طريق رصد خانه و منجمان به دست نمىآيد و اين، طريق روشنى نيست و موجب حصول اطمينان نمىگردد و نمىتوان بدان عمل کرد.
از پاسخ محقق مىتوان استفاده کرد که نظر مشهور فقهاى اماميه در مورد ثبوت رؤيت هلال، شهرهاى نزديک و هم افق، بدان جهت بوده که به ثبوت آن در بيش از اين مسافت، مطمئن نبودهاند و استفاده از ابزار نجومىو جداول و زيجها را هم علم آور نمىدانستهاند. ولى اگر اين اطمينان حاصل شود، به نظر آنان، در شهرهاى دور از يکديگر هم، مىتوان مانند شهرهاى نزديک به يکديگر، حکم به ثبوت رؤيت هلال کرد.
نظير اين سخن را
شهید اول (م: ۷۳۶ـ ۷۸۶ هـ. ق.)، بعد از نقل سخن شيخ، در مورد ثبوت حکم براى شهرهاى نزديک، به صورت احتمال
بيان مىکند: والبلاد المقاربة کالبصرة و بغداد متحدة، لا کبغداد و مصر، قاله الشيخ،
و يحتمل ثبوت الهلال فى البلاد المغربيه برؤيته فى البلاد المشرقيه و ان تباعدت، للقطع بالرؤية عند عدم المانع
شهرهاى نزديک (از نظر رؤيت هلال) متحدند. مانند: بغداد و بصره. ولى شهرهاى دور، همچون بغداد و مصر، اين گونه نيستند. اين سخن شيخ است. و احتمال دارد ثبوت هلال در شهرهاى شرقى، براى شهرهاى غربى اگر چه دور باشند، کارساز باشد، زيرا در صورت نبود مانع از رؤيت، قطع به رؤيت پيدا مىشود.
روشن است که اين نظر، مبتنى بر جريان حرکت قمر از مغرب به مشرق و خروج اولين جزء نورانى ماه از محاق در طرف مغرب مىباشد که در ادامه بحث به آن اشاره خواهيم داشت.
شیخ بهایی،
با اشاره به احتمال شهيد در
دروس آن را مبتنى بر کرويّت
زمین دانسته است. به اين گونه که از وجود هلال ماه در شهرهاى شرقى، علم پيدا مىشود که در شهرهاى غربى به طريق اولى، وجود دارد.
علامه حلی (م: ۶۴۸ـ ۷۳۶ هـ. ق.) در برخى از آثار خود، نظريه تعميم ثبوت رؤيت هلال را به همه شهرهاى اسلامى مطرح کرده و آن را به برخى علماى
شیعه نسبت داده است. اذا رئى الهلال اهل بلد و لم يره اهل بلد آخر، فان تقاربت البلدان کبغداد و الکوفة کان حکمها واحداً يجب الصوم عليها معاً، و کذا الأفطار و ان تباعدتا کبغداد و خراسان والحجاز والعراق فلکل بلد حکم نفسه، قاله الشيخ
و هو المعتمد و به قال ابو حنيفة و هو قول بعض الشافعيه و مذهب القاسم و سالم و اسحاق و قال بعض الشافعية، حکم البلاد کلها واحد، متى رؤى الهلال فى بلد و حکم بانّه اوّل الشهر کان ذلک الحکم ماضياً فى جميع اقطار الأرض سواء تباعدت البلاد او تقاربت اختلفت مطالعها اولا، و به قال احمد بن حنبل والليث بن سعد و بعض علمائنا…
هرگاه مردم شهرى هلال ماه را ببينند و مردم شهر ديگر، آن را نبينند، اگر نزديک به يکديگر باشند، مانند
بغداد و
کوفه،
حکم آنها يکى است و بر مسلمانان هر دو شهر، روزه واجب است و همين طور
افطار [در روز اول
شوال. اگر دور از يکديگر باشند، مانند: بغداد و خراسان و
حجاز و عراق، هر شهرى حکم خاص خويش را دارد. اين سخن شيخ است و مورد اعتماد. و
ابو حنیفه و برخى شافعيان، قاسم، سالم و اسحاق نيز، بر اين نظرند. برخى ديگر از شافعيان بر اين عقيدهاند حکم همه شهرها يکى است. هرگاه، هلال ماه در شهرى رؤيت و حکم به اول ماه شد، آن حکم براى همه نواحى معتبر و جارى است، چه دور باشند چه نزديک، هم افق باشند، يا نباشند.
احمد بن حنبل و
لیث بن سعد و برخى از علماى ما نيز، همين
رأی را دارند.
در اين سخن، علامه ضمن تصريح به تعميم حکم رؤيت هلال به شهرهاى نزديک و تأکيد و تأييد نظر فقهاى پيشين، يادآور شده که عدهاى از عالمان
سنی و نيز برخى از فقيهان شيعى، به تعميم نظر دادهاند از ديد آنان، هرگاه هلال ماه در يکى از شهرهاى دارالاسلام رؤيت شد، در ديگر شهرها، حکم به رؤيت هلال مىشود. در
منتهى: اذا رأى الهلال اهل بلد وجب الصوم على جميع الناس، سواء تباعدت او تقاربت، و به قال احمد والليث بن سعد و بعض اصحاب الشافعى
هرگاه اهل شهرى، هلال ماه رمضان را ديدند، بر همه مسلمانان واجب است روزه، چه شهرها، نزديک به يکديگر باشند چه دور. و بر همين نظرند، احمد بن حنبل و ليث بن سعد و گروهى از اصحاب
شافعی.
علامه در
تحرير نيز اين نظر را مطرح ساخته و به صراحت بدان
فتوا داده است. در ميان فقهاى اماميه، ظاهراً، علامه اولين فقيهى باشد که نظريه تعميم را مطرح ساخته و به دفاع از آن برخاسته است. هر چند وى، در کتابهاى ديگر خود چون:
ارشاد الأذهان و
قواعدالأحکام خلاف آن را برگزيده و مطابق نظر مشهور فتوا داده است. در تذکره نيز آن را به عنوان رأى عدهاى از فقهاى عامه مطرح ساخته و به برخى فقهاى شيعه نيز نسبت داده، ولى خود، آن را نپذيرفته است.
منظور علامه از: (بعض علمائنا)، بدرستى روشن نيست، ولى قدر مسلم، قبل از وى، در ميان فقهاى شيعه، برخى بر تعميم نظر دادهاند. بعد از علامه، فقيهانى که سخن وى را نقل کردهاند نيز، مقصود وى از: (بعض علمائنا) را در نيافتهاند و صرفاً به نقل از وى اکتفا کردهاند.
علامه در
منتهى، گرچه به صراحت (نظريه تعميم) را مطرح ساخته و خود بدان فتوا داده، ولى در ذيل عبارت ابهامى وجود دارد که ظاهراً مخالف و ناهماهنگ با صدر عبارت مىنماد: و بالجمله ان علم طلوعه فى بعض الصفايح و عدم طلوعه فى بعضها المتباعد عنه فکرية الأرض لم يتسا و حکما هما، امّا بدون ذلک فالتساوى هو الحق
اگر علم پيدا کرديم به طلوع ماه در برخى از شهرها و عدم آن در برخى از مناطق دوردست، از آن جا که زمين کروى است، حکم آن دو (از نظر رؤيت هلال) مساوى نخواهد بود ولى بدون آن، قول به تساوى،
حق است. از ظاهر اين جمله بر مىآيد، علامه از نظر خود عدول کرده است. ولى برخى، در توجيه سخن وى گفتهاند: حکم به عدم تساوى، در جايى است که علم به عدم طلوع ماه در بعضى قسمتها داشته باشيم، در صورت علم، از دايره بحث ما بيرون است.
به علاوه اين که وى، در تحرير الأحکام، به تعميم فتوا داده است و اين مىتواند مؤيد اين نظر باشد. بويژه آن که کتاب تحرير وى، کتاب فتوايى و به منزله رساله عمليه اوست و بعيد نيست بعد از
منتهى و کتابهاى استدلالى ديگر وى نوشته شده باشد.
در
تحرير الأحکام مىنويسد: اذا رأى الهلال اهل بلد وجب الصوم على اهل البلاد جميع الناس سواء تباعدت البلاد اَوَ تقاربت، والشيخ رحمه اللّه جعل البلاد المتقاربة التى لا يختلف فى المطالع کبغداد والبصرة کالبلد الواحد و المتباعدة کبغداد و مصر لکل بلد حکم نفسه و فيه قوة…
هرگاه مردم شهرى، هلال ماه را ببينند، روزه بر مردمان همه شهرها واجب است، چه دور باشند و چه نزديک.
شیخ طوسی، شهرهاى نزديک به يکديگر را، که طلوع وغروب آنها مختلف نباشد، مانند: بغداد و
بصره ، در حکم يک شهر قرار داده و براى شهرهاى دورى همچون: بغداد و
مصر، هر يک حکمى خاص. در اين نظر قوتى است.
علامه در اين سخن، گرچه نظر شيخ را، که نظريه مشهور است، قوى مىداند، ولى خود، به صراحت به تعميم فتوا داده است.
پس از علامه، تقريباً از
قرن هفتم به بعد، فقهاى شيعه، کم و بيش، نظر وى را در منتهى و تحرير، تقويت کردهاند. از جمله: نراقى
(م: ۱۱۸۵ـ ۱۲۴۵ هـ. ق.) شيخ يوسف بحرانى
(۱۱۸۶ هـ. ق.)،
فیض کاشانی و …
و بسيارى از جمله: شيخ انصارى
(م: ۱۲۱۴ـ۱۲۸۱ هـ. ق.) و صاحب
جواهر (م: ۱۲۰۰ـ ۱۲۶۲ هـ. ق.)،
محقق اردبیلی (م: ۹۹۳ هـ. ق. ) و …
نظر مشهور را انتخاب کردهاند.
مولى احمد نراقى، تعميم ثبوت رؤيت هلال را به شهرهاى نزديک مسلم گرفته و بر آن ادعاى اجماع هم کرده است. وى، پس از بررسى نظر علامه در
منتهى و توضيحى درباره وضعيت ماه، مىنگارد: ثم الحق الذى لا محيص عنه، عند الخبير، کفاية الرؤية فى احد البلدين البلد الآخر مطلقا، سواء کان البلدان متقاربين اومتباعدين کثيراً.
پس سخن حقى که در نزد آگاهان، چارهاى جز قبول ان نيست، کفايت رؤيت هلال ماه در شهرى براى شهر ديگر است، خواه آن دو شهر به هم نزديک باشند و يا بسيار دور.
بر همين نظرند: شهيد
محمد باقر صدر،
آية اللّه
سید عبد الاعلی سبزواری و آية الله خويى
شيخ
محمد حسن نجفی صاحب
جواهر، اگر چه نظريه مشهور را برگزيده، ولى به تعميم متمايل شده و آن را تقويت کرده است: فالوجوب حينئذ على الجميع مطلقاً قوى
شیخ انصاری، همچون صاحب
مستند، ثبوت هلال را در شهرهاى نزديک، مسلم مىداند، ولى نسبت به شهرهاى دور معتقد به عدم تعميم حکم است: و هل يثبت للبلاد المتباعدة مطلقا کما عن موضع من المنتهى
والتحير
و عن التذکرة
حکايته عن بعض علمائنا. اَو لا يثبت مطلقاً کما عن المحقق فى المعتبر
والشرايع
والمصنف
هنا و فى القواعد،
و عن الجامع
والمسالک
و مجمع الفايده
و حکى عن الشيخ
و فى المناهل،
الظاهر انّه مذهب المعظم، اَو يثبت بشرط امکان تحققه فيها و عدم العلم بعدم وجدانه فيها، فان علم بعدم وجوده فى الأفاق المتباعدة باعتبار اختلاف المطالع و کروية الأرض، فلا يعمّهم حکم ثبوت الهلال و هو المحکى عن المصنف فى المنتهى
والتحرير
بعد اختيار القول الأول و استجوده فى المدارک
کما حکى … .
و آيا اگر هلال ماه، در شهرى رؤيت شد، براى شهرهاى دوردست ثابت مىشود چنانکه از
منتهى و
تحرير و از برخى علماى ما، در تذکره حکايت شده است، يا ثابت نمىشود مطلقا، آن گونه که محقق در
معتبر و
شرايع و علامه در
ارشاد و
قواعد و
محقق کرکی در
جامع المقاصد و شهيد در
مسالک و محقق اردبيلى در
مجمع الفايده گفتهاند و از شيخ نقل شده است؟ و از ظاهر مناهل بر مىآيد که بيشتر فقها بر اين نظرند. يا آن که (براى شهرهاى دور) ثابت مىشود، به شرط امکان تحقق در آن شهرها واينکه علم به عدم وجود آن در آن شهرها نبوده باشد. پس اگر علم به نبود آن در شهرهاى دور، به سبب کرويت زمين و نيز گوناگونى آفاق، پيدا شد، حکم به ثبوت هلال، چنين شهرهايى را شامل نمىشود. اين نظر از علامه، پس از گزيدن نظر اول، در
منتهى و
تحرير نقل شده و صاحب
مدارک هم، آن را نيکو شمرده است.
شيخ در اين سخن، افزون بر نظر مشهور که همانا عدم تعميم است و نظر علامه و برخى ديگر که معتقد به تعميم حکم ثبوت به رؤيت هلال به همه بلاد اسلامىاند نظريه سومىرا مطرح مىکند و آن تفصيل است
بين جايى که علم به عدم رؤيت در شهرهاى دور وجود دارد و جايى که چنين علمى وجود ندارد. به نظر شيخ، با توجه به کرويت زمين و گوناگونى آفاق، عدم رؤيت آن در شهرهاى دوردست محرز است.
مرحوم شيخ، از ذيل عبارت علامه، در تذکره و عبارت وى، در تحرير، اين نکته را فهميده، ولى همان طور که قبلاً اشاره کرديم، نمىتوان اين را تنزل علامه از نظر خويش تلقى کرد. بويژه در تحرير، پس از فتوا به تعميم، به قول شيخ در مبسوط
اشاره کرده و مىگويد: و فيه قوة.
به علاوه، در صورتى که علم به عدم رؤيت داشته باشيم، از دايره بحث بيرون است. محقق خـوانسـارى نيز، نظر عـلامه را به بوته بررسى مىنهـد و نمىپذيرد و بر اين نظر تأکيد شرع بر اهميت وحدت امت اسلامى و توصيه اکيد پيشوايان دينى بر تعظيم شعائر الهى و برگزارى با شکوه و عظمت مراسم عبادى سياسى، نشان مىدهد که شارع مقدس، راضى نيست مسلمانان در امر رؤيت هلال و برگزارى مراسم
عید فطر و
قربان اختلاف داشته باشند.
است که قول به تعميم، در ميان
شیعه قائل معروفى ندارد: و بالجمله فالقول بالتساوى
بين البلاد مطلقا ليس له قايل معروف منا
خلاصه، قول به تساوى ثبوت هلال ماه، در همه شهرهاى اسلامى، چه دور و چه نزديک، در
بين فقهاى اماميه قائل معروفى ندارد.
فقهاى اهل سنت در تعميم ثبوت رؤيت هلال به شهرهاى دور،اختلاف ديدگاه دارند:
۱. تعميم.
۲. عدم تعميم.
آنان که به تعميم عقيده دارند، فرقى
بين شهرهاى دور و نزديک نمىگذارند و ثبوت آن را براى همه شهرهاى اسلامى، حجت مىدانند. آنان که به عدم تعميم باور دارند، همچون: عکرمه، قاسم، اسحاق و شافعيه، رؤيت را در شهرهاى نزديک به هم، کار ساز مىدانند و در شهرهاى دور خير: اذا ثبت رؤية الهلال بقطر من الأقطار، وجب الصوم على ساير الأقطار. لافرق
بين القريب من جهة
الثبوت والبعيد، اذا بلغهم من طريق موجب للصوم، و لا عبرة باختلاف مطلع الهلال مطلقا، عند ثلاثة من الأئمه … و خالف الشافعيه قالوا: اذا ثبت روية الهلال فى جهة وجب على الجهة القريبة من کل ناحية ان يصوموا بناءً على هذا
الثبوت، اما اهل الجهة البعيده فلا يجب عليهم الصوم بهذه الرؤية لإختلاف المطالع
وقتى هلال ماه در يکى از ممالک رؤيت شود، بر مردم ساير ممالک نيز، روزه واجب است. در اين مسأله، فرقى
بين شهرهاى نزديک و دور نيست. در صورتى که از راههاى معتبر شرعى رؤيت هلال ماه در شهرى به اثبات رسد، براى آنان که در شهرهاى دور هستند نيز، حجيت دارد و موجب روزه است. اختلاف افق، در مسأله رؤيت هلال، بى هيچ وجه تأثيرى ندارد. اين نظر سه نفر از
ائمه اهل سنت است. ولى شافعيان با اين نظر مخالفت کردهاند و گفتهاند: هرگاه رؤيت هلال در جايى اثبات گردد، مردمان شهرهاى نزديک وهم افق با آن بايد روزه بگيرند، امّا اين حکم، در مناطق دوردست جارى نيست، زيرا افق همه جا يکسان نيست.
نظير اين سخن را
ابن قدامه،
قرطبی ابن رشد،
عبدالرحمان الجزیری ابن عابدین و …
گفتهاند. با اين تفاوت که از عبارت
ابن قدامه استفاده مىشود: ابوحنيفه نيز مانند شافعيان به عدم تعميم نظر دارد. برخى، تعميم را به برخى از شافعيان نسبت دادهاند، نه همه آنان.
از عبارت علامه در
تذکرة،
که در بخش قبل بدان اشاره شد، استفاده مىشود که
ابو حنیفه و برخى شافعيان، با تعميم مخالفند. قدر مسلم اهل سنت، در مسأله رؤيت هلال ماه و جواز تعميم و يا عدم تعميم آن به ديگر شهرهاى دور، رأى واحد ندارند.دکتر وهبه الزحيلى در الفقه اسلامىو ادلته مىنويسد ابن حجر شش قول در مسأله
بيان کرده است.
تفاوتى که در اين مسأله
بين اينان و
شیعه وجود دارد، اين که: بيشترينشان بر اين نظرند که وقتى رؤيت ماه در شهرى از شهرهاى حوزه اسلامى ثابت شد، ديگر شهرها را هم در بر مىگيرد چه، دور و چه نزديک. امّا بيشتر فقهاى شيعه بر اين ديدگاهند که خير در بر نمىگيرد.شافعيان براى اثبات نظر خويش، به رواياتى، که مهمترين آنها روايت (کريب) است، استناد جستهاند.
۱. هرگاه در شهرى از شهرهاى اسلامىرؤيت هلال به اثبات برسد، تکليفى براى مردمان ديگر شهرها نيست. تنها بر عهده مردمان همان شهر
تکلیف بار مىشود. اين، از ظاهر عبارت
مفید در
مقنعه و برخى فقهاى عامه فهميده مىشود.
۲. اگر در شهرى رؤيت هلال ثابت شود، براى شهرهاى همجوار، نيز، کارساز خواهد بود. بر اين نظرند، مشهور فقهاى شيعه.
۳. اگر هلال ماه در شهرى ديده شود و ثابت گردد، براى ديگر شهرها، چه دور و چه نزديک، حجيت دارد. بر اين نظرند علامه وعدهاى از فقيهان شيعه و بيشتر فقهاى اهل سنت.
۴. شهرهاى غربى محل رؤيت هلال ماه، بسان شهرهايى هستند که ماه در آنها رويت شده است. و اگر در طرف شرقى باشند، در بر نمىگيرد. اين نظر را شهيد، به صورت احتمال آورده است.
ديدگاه اول و دوم، يکى است، زيرا از سخن شيخ مفيد فهميده مىشود که چون قدر متيقن از ثبوت هلال ماه، شهر محل رؤيت مىباشد، و به بيش از آن
علم نداريم، اين نظر را ابراز کرده، ولى روشن است که شهرهاى همجوار و نزديک، يکى هستند و نظريه مفيد نيز شهرهاى نزديک را شامل مىشود. افزون بر اين تعبير (اهل مصر
) در عبارت
شیخ مفید، اين مطلب را مىرساند، زيرا (مصر) علاوه بر شهر، به معناى ناحيه بزرگ و شهرستان هم آمده است و طبعاً شامل شهرهاى نزديک هم مىشود.
نظريه چهارم نيز که مرحوم شهيد به صورت احتمال مىآورد و در زمانهاى بعد به صورت يک قول در آمد است و افرادى
به آن فتوا دادهاند. مخفى نماند که اين نظر، بر اساس علم به ثبوت هلال ماه در بلاد غربى و مبتنى بر مسأله حرکت ماه از طرف مغرب به طرف مشرق است و مورد علم به ثبوت، از دايره بحث ما خارج است. بنابراين، عمده اختلاف در دو قول است، قول مشهور و قول علامه و ديگران.
بر اين اساس، اگر هلال ماه، در شهرى رؤيت شد، براى شهرهاى نزديک کفايت مىکند،در اين بحثى نيست و برخى بر آن ادعاى
اجماع کردهاند.
ولى آيا در بيش از شهرهاى نزديک هم حجت است و مىتوان حکم به ثبوت را به شهرهاى دور هم گسترش داد، اختلاف است.
اينک که با اقوال و آراى فقيهان شيعه و سنى آشنا شديم و همچنين به سير تاريخى مسأله، مىپردازيم به
بيان ادّله آنان. لکن پيش از ورود به بحث، نکتهاى را يادآور مىشويم، تا کمکى باشد به روشنى مطلب و آن نکته،
بيان ميزان و معيار دورى و نزديکى است.
زيرا تعبيرهايى چون: (بلاد متقاربه)، (بلاد متباعده) و نيز (بلاد متحدالأفق و مختلف الأفق) و مانند آن در عبارات فقها فراوان به کار رفته است و تا حدودى مدار بحث بر نزديکى و دورى مىچرخد.
پيش از اين ديديم که فقها بر اساس نزديکى و دورى شهرها،
فتوا دادهاند، ولى مقصود آنان از نزديکى و دورى چيست، چندان روشن نيست و ملاک و معيار مشخصى که بتوان به کمک آن، شهرهاى نزديک را از شهرهاى دور، جدا ساخت و نزديکى و دورى سرزمينها را از يکديگر متمايز نمود، ظاهراً وجود ندارد.
روشن است که معيارهايى مانند تقسيم بنديهاى سياسى کشورها که بر اساس منافع ملى و ويژگيهاى قومى، صورت گرفته است، مورد نظر نيست. بلکه مقصود معيارها و ملاکهايى است که شرع مىپذيرد. از کند و کاو، در کتابهاى فقهى
شیعه و
سنی و بررسى آراى فقيهان در اين مسأله، به تعريفهاى پراکندهاى دست يافتهايم و تعريف مورد اتفاق را اينک عرضه مىداريم:
هر جا دو شهر از نظر طلوع و غروب خورشيد متحد باشند و طلوع و غروب خورشيد در هر دو شهر همزمان صورت گيرد، آنها را شهرهاى نزديک به يکديگر (بلاد متقاربه) مىگويند و هر جا که اختلاف در طلوع و غروب داشته باشند، به آنها شهرهاى دور از يکديگر (بلاد متباعده) اطلاق مىکنند. اين ملاک را فقهاى شيعه و سنى تأييد کردهاند. شيخ انصارى در اين زمينه مىنويسد: والمراد بالبلاد المتقاربة کما عن المسالک
والمدارک
والکفاية،
مالم تختلف مطالعها، کبغداد و کوفه و نحوهما
مقصود از شهرهاى نزديک آن گونه که از مسالک شهيد و مدارک عاملى و کفايه سبزوارى استفاده مىشود، شهرهايى است که اختلافى در طلوع و غروب خورشيد نداشته باشند، مانند:
بغداد و
کوفه و امثال آن.
علامه، ضمن تصريح به اين که در ملاک دورى و نزديکى و تعيين قاعده مشخص در اين مورد،
بين شافعيان اختلاف است، مىنويسد: و بعضهم اعتبر ما قلناه وضبطوا التباعد بان يکون بحيث يختلف المطالع کالحجاز والعراق والتقارب بان لا يختلف کبغداد والکوفة
گروهى از آنان (شافعيان) همان ميزانى را که ما پذيرفتهايم، پذيرفتهاند: هر جا در طلوع خورشيد اختلاف داشته باشند مانند: حجاز و عراق، شهرهاى دور به شمارند و هر جا از جهت افق با هم متحد باشند، مثل: بغداد و کوفه، شهرهاى نزديک.
شهيد در
مسالک شهيد با ذکر مصاديقى از شهرهاى نزديک و دور، معيار دورى و نزديکى را در اختلاف و اتحاد طلوع و غروب خورشيد دانسته است. وى در اين زمينه مىنويسد:
و لا ريب فى کون مثل بغداد والکوفة متقارباً و مثل خراسان والعراق والشام متباعدةً، انّما الکلام فى الحدّ الذى يوجب البعد والظاهران المرجع فيه الى اختلاف المطالع، فانها هى الموجبة لأختلاف الرؤية، بناء على ما دلت عليه البراهين الأعتبارية من انّ الأرض کروية، فيختلف المطالع باختلاف محالها، و تطلع الکواکب على جهاتها الشرقية قبل طلوعها، على الغربية، و کذلک الغروب. فعلى هذا يمکن ان لا يرى الهلال عند الغروب فى البلاد الشرقيه لقربه من الشمس، ثم يرى فى تلک الليلة فى الغربية لتأخر غروبها، فيحصل التباعد بينهما، الموجب للرؤية، و هذا امر قد شهدت بالتجربة فضلاً عن البراهين: از سخن شهيد چند نکته فهميده مىشود:
۱. ميزان دورى و نزديکى، اختلاف طلوع و غروب خورشيد است.
۲. کرويت زمين سبب اختلاف رؤيت است.
۳. کواکب و از جمله ماه، در شهرهاى شرقى زودتر شهرهاى غربى ديده مىشوند و ديرتر غروب مىکنند.
۵. ممکن است ماه در شهرهاى غربى ديده شود، ولى در شهرهاى شرقى ديده نشود.
نيز با تفصيل بيشترى همين معيار را
بيان کرده است و کرويّت زمين و براهين اعتبارى را
مبيّن آن دانسته است. بنابراين، در اين که از جمله معيارهاى تشخيص شهرهاى نزديک از دور، اتحاد و اختلاف افق آنهاست، بحثى نيست، ولى درخود اين معيار و تعريف و تحديد آن نظرگاهها تفاوت دارد. به عبارت ديگر، کبراى مسأله روشن است که اختلاف طلوع و غروب معيار نزديکى و دورى شهرهاست. لکن اختلاف و عدم آن را از چه راهى مىتوان به دست آورد،
بين اهل نظر اختلاف است. در اين زمينه نيز، مطالبى را ابراز داشتهاند که به برخى از آنها اشاره مىکنيم:
۱. فاصله هزار ميل:
(ميل) واحد اندازه گيرى طول است. هر ميل، معادل ۱۸۴۸ متر است و نيز برابر با چهارهزار ذراع و برابر با يک سوم فرسخ
رخى گفتهاند اختلاف در طلوع و غروب
خورشید، بر اساس فاصله يکهزار ميل محاسبه مىگردد. هرگاه
بين دو شهر، مسافت
هزار ميل (۱۸۴۸ کيلومتر) باشد،
بين طلوع و غروب خورشيد در آن دو شهر، به ميزان يک ساعت اختلاف افق است.
فخر المحققین مىنويسد: فکل بلد غربى بعد عن الشرقى بألف ميل، يتأخر غروبه عن غروب الشرقى ساعة واحدة، و انّما عرفنا ذلک بار صاد الکسوفات القمرية حيث بدئت فى ساعات اقل من ساعات بلدنا فى المساکن الغربيه و اکثر من ساعات بلدنا فى المساکن الشرقيه، … .
پس هر شهر غربى، که مقدار يکهزار ميل از شهر شرقى دور باشد، غروب خورشيد در آن جا يک ساعت ديرتر رخ مىدهد. ما اين مطلب را از
رصد کردن
ماه گرفتگی (کسوف)، به معناى گرفتن خورشيد است، ولى در لغت عربى به معناى ماه گرفتگى و خورشيد گرفتگى هر دو به کار مىرود.
به دست آورديم، که در شهرهاى غربى محل ما [
حله در عراق] کمتر و در شهرهاى شرقى آن بيشتر است. نظير اين سخن را برخى از فقهاى ديگر نيز گفتهاند.
۲. تفاوت در عرض جغرافيايى
بين دو شهر به ميزان ۱۵ درجه.اين معيار را برخى از علماى عامه گفتهاند. مقصود آن است که اگر فاصله
بين دو شهر به قدرى باشد که اختلاف عرض جغرافيايى آن دو شهر به ميزان پانزده
درجه برسد، طلوع و غروب در آنها متفاوت است وگرنه، نه.
۳. فاصله
بين دو شهر به اندازه هشت
فرسخ شرعی باشد، به طورى که اگر کمتر از اين مقدار باشد، طلوع و غروب آن دو شهر فرقى نمىکند. اگر اين مقدار و بيشتر باشد، اختلاف در طلوع و غروب خورشيد، وجود دارد. اين نظر برخى از شافعيان است: و قال آخر من الشافعية اذا کان الفصل
بين البلدين بمقدار ثمانيه فراسخ يکون التفاوت بينهما فى الطلوع والغروب … .
برخى از شافعيان گفتهاند: هر وقت فاصله
بين دو شهر به ميزان هشت
فرسخ باشد طلوع و غروب خورشيد در آنها تفاوت مىکند.
معيارهاى ديگرى را براى تشخيص طلوع و غروب و اختلاف آنها گفتهاند از قبيل: تساوى و عدم تساوى خطوط طولى و عرضى
و مقدار بيست و چهار فرسخ فاصله،
مسافت قصر هشتاد و نه کيلومتر (به عقيده برخى از عامه) و مانند آن، که به خاطر طولانى شدن از ذکر آنها خوددارى مىکنيم.
بر اين اساس، معيارهاى تشخيص شهرهاى نزديک از دور، تشخيص اختلاف و اتحاد طلوع و غروب خورشيد در آنهاست. هر چند در تشخيص اين نيز، رأى واحدى وجود ندارد و فقها، بويژه فقهاى عامه، مطالب و راههاى گوناگونى را ارائه کردهاند.
برخى از فقيهان، ملاک نزديکى و دورى را در اين دانستهاند که هر جا امکان رؤيت، در صورت نبودن مانع، همچون:
ابر و گرد و غبار و يا
مه غليظ، وجود داشته باشد، آن جا به حکم همان محل رؤيت هلال است و از شهرهاى نزديک به شمار مىروند و هر کجا چنين نباشد، يعنى با فرض نبودن مانع، باز هم امکان رؤيت ماه نباشد، از شهرهاى دور به شمار مىآيند. و متى لم يرالهلال فى البلد و رأى خارج البلد على ما
بيّناه وجب العمل به اذا کان البلدان التى رأى فيها متقاربة بحيث لو کانت السماء مصحية والموانع مرتفعة لرأى فى ذلک البلد ايضاً لإتفاق عروضها و تقاربها، مثل بغداد و واسط و بغداد و مصرفان لکل بلد حکم نفسه … .
از اين سخن بر مىآيد، شهرهاى نزديک آن جايى است که اگر آسمان روشن باشد و مانعى نباشد، در هر دو مورد ماه رؤيت مىشود، مانند:
بغداد و واسط.
بر اساس اين تعريف، که شيخ در مبسوط ارائه کرده است، ملاک نزديکى و دورى، امکان و يا عدم امکان رؤيت است و ملاکهايى همچون: مقدار فاصله، اختلاف طول و عرض، و مانند آن دخالتى ندارند.
نظير همين سخن را بعضى از فقهاى ديگر شيعه، از جمله
صهرشتی گفتهاند. شيخ انصارى، در اين زمينه مىنويسد: و ربما نسب الى المحقق انّه مع العلم بأنه متى رأى فى بلد يعلم انه مع ارتفاع الموانع يجب ان يرى فى البلد الآخر کانت الرؤية لذلک الآخر و اما اذا تباعدت البلدان تباعداً يزول مع العلم فانه لا يجب ان يحکم لها بحکم واحد.
به
محقق حلی نسبت داده شده: در هرجا که ماه رؤيت بشود و بدانيم که در صورت نبودن مانع، در محل ديگر نيز قابل رؤيت است، اين دو، در حکم يکسانند و اگر فاصله
بين آن دو سرزمين، به گونهاى باشد که اين علم حاصل نشود، در اين فرض، حکم در آن دو يکسان نخواهد بود. (و مىتوان قول به تعميم را پذيرفت.) از فقهاى
اهل سنت نيز، همين معنى نقل شده است.
سرخسی مىنويسد: يلزم کل بلد لا يتصور خفاؤه عنهم بلا عارض دون غيرهم
سرزمينى که در صورت عدم مانع، ماه را ببينند، با جايى که ماه رؤيت شده است، در حکم يکسانند.
برخى ديگر از فقها، ملاک نزديک و دورى شهرها را در گوناگونى اقليمى و اوضاع
آب و هوايى جستجو کردهاند. اينان، بر اين نظرند: اگر شهر، يا منطقهاى از نظر اوضاع طبيعى و آب و
هوا و مانند آن، از قطعات ديگر زمين و منطقه هاى ديگر متمايز باشد، به آن اقليم و يا مملکت و ولايت مىگويند. اين مقدار فاصله، ملاک دورى و نزديکى است. علامه در
تذکره اين نظر را از برخى از فقهاى عامه نقل مىکند: و قال بعضهم (ان فعية) الإعتبار بمسافة يظهر بمثلها تفاوته فى المناظر فقد يوجد التفاوت مع قصور المسافة … و بعضهم (الشافعية) من اعتبر اتحاد الأقاليم
برخى از شافعيان، ملاک دورى و نزديکى را مقدار مسافتى دانستهاند که باعث تفاوت مناظر طبيعى گردد. بنابراين معيار، گاهى سرزمينى که به حدّ مسافت شرعى برسد، دور است و گاهى کمتر از آن … و برخى از شافعيان، اختلاف و اتحاد اقليم را ملاک گرفتهاند.
در روزگاران گذشته که وسائل نقليه سريع السير وجود نداشته، مردم به وسيله حيوانات مسافتهاى طولانى را مىپيمودهاند. به همين جهت، در فاصله هاى طولانى،
بين راه منازل و فرود آمد نگاههايى وجود داشت که مسافران در آنها به استراحت مىپرداختند. معمولاً به مسافتى که در يک روز و يا کمتر طى مىشده، مرحله و منزل مىگفتهاند.
غزالى از فقهاى عامه، ميزان نزديکى و دورى شهرها را فاصله
بين دو منزل دانسته است: و اذا رؤى الهلال ببلدة و لم ير بأخرى، و کان بينهما اقل من مرحلتين وجب الصوم على الکل و ان کان اکثر کان لکل بلدة حکمها و لا يتعدى الوجوب
اگر در شهرى
ماه رؤيت گردد و در شهر ديگرى نشود، اگر
بين آن دو شهر فاصلهاى کمتر از دو مرحله است، روزه بر همه آنان
واجب و اگر بيشتر است، هر کدام از شهرها حکم خاص خويش را دارد و
وجوب (روزه) به ديگر شهرها تعميم نمىيابد.
افزون بر آنچه اشاره کرديم، برخى از فقها، معيارهاى ديگرى گفتهاند، مانند: فاصله ۴۸ ميل ،
مسافت قصر،
تقارب عرضى،
يک ساعت
اختلاف در طلوع و غروب خورشيد و حدود ده
دقیقه اختلاف در طلوع و غروب. ولى آنچه، بيشتر در کتابهاى فقهى ما، مورد توجه قرار گرفته، همان دو معيار اول و دوم است.
از آنچه در اين قسمت گفتيم، نتيجه مىگيريم که نزديکى و دورى شهرها، که مبناى فتواى بسيارى از فقها قرار دارد، قاعده مند نيست و
فقها تعريف و تحديد مشخص و دقيقى از آن ارائه نکردهاند، بلکه آراى گوناگونى ابراز داشتهاند که در جهات مختلف، با هم تفاوت دارند. کمترين فاصلهاى که گفتهاند هشت فرسخ يا فاصله زمانى ده دقيقه اختلاف طلوع و غروب است و بيشترين فاصلهاى که گفتهاند، يکهزار ميل، يعنى ۱۸۴۸ کيلومتر است. گرچه، اين گوناگونى آرا، بيشتر در ميان فقيهان اهل سنت است و فقهاى شيعه، بيشتر، اختلاف در طلوع و غروب خورشيد و امکان و عدم امکان رؤيت را ملاک تشخيص گرفتهاند، ولى همان طورى قبلاً هم اشاره کرديم، خود اين دو معيار نيز، چندان روشن و مشخص نيست و در مورد آن نيز اختلاف است.
قبلاً گفتيم که مشهور و معروف
بين فقيهان
امامیه و نيز نظر برخى از فقيهان عامه آن است که ثبوت رؤيت هلال، در هر شهرى، صرفاً براى ساکنان همان شهر و نيز شهرهاى نزديک به آن، حجت است. به عقيده آنان، مسلمانانى که در شهرهاى دور از محل رؤيت هلال ماه، زندگى مىکنند، نمىتوانند بر آن اساس عمل کنند و با آنان
روزه بگيرند و يا عيد بگيرند. بلکه آنان بر حسب ثبوت رؤيت هلال ماه، در همان جا بايد روزه، و يا عيد بگيرند. براى اثبات اين نظر، به دلايل و مؤيداتى استناد شده که بررسى مىکنيم:
فمن شهد منکم الشهر فليصمه
پس هر که در ماه رمضان در حضر باشد، بايد روزه بدارد. از ظاهر
آیه شريفه بر مىآيد که حضور در هنگام ماه مبارک رمضان، وجوب روزه را در پى دارد. در استدلال به آيه شريفه نوشتهاند: فان الأفق الذى لم يظهر فيه القمر لم شهيد فيه الشهر، فلا صوم فيه
افقى که هلال ماه، رؤيت نگردد، در آن جا، حضور در ماه رمضان صدق نمىکند. پس در آن جا روزه واجب نيست.
در شهرى که ماه رؤيت نشده، نه در خود آن شهر و نه در شهرهاى نزديک و هم افق آن، در حقيقت ماه رمضان در آن شهر و ناحيه شهر به وقوع نپيوسته است. تحقق حضور ماه رمضان، به آن است که در افق آن محل، ماه رؤيت شود و يا حداقل با رؤيت در شهرهاى هم افق و نزديک آن و يا در شهرهاى شرقى آن هلال رؤيت گردد و از طريق
شهادت دو
عادل و يا علم بر ثبوت آن، (شهود شهر) محرز گردد. ولى صرف رؤيت در شهرهاى دور که هيچ هماهنگى و همسويى با افق آن جا ندارد، نمىتواند حجت شرعى براى استقرار ماه در آن محل باشد. ظاهراً استدلال به اين آيه تمام نيست، زيرا آيه در مقام
بيان حکم مسافر و حاضر است. هر کس در ماه
رمضان مسافر نباشد و حضور در شهر داشته باشد، بايد روزه بگيرد. همين را هم بسيارى از مفسران تقويت کردهاند.
مرحوم طبرسى مىنويسد: و فيه و جهان، احدهما: فمن شهد منکم المصر و حضر و لم يغب فى الشهر، … و هذا ما رواه زرارة عن ابى جعفر (علیه السلام) … والثانى: من شاهد منکم الشهر مقيماً فليصم الشهر بعينه …، والأول اقوى)
و در اين (معناى شهدالشهر) دو احتمال است:
۱. هر کس از شما در ماه رمضان، در شهر حضور داشته باشد و غايب نباشد. و اين همان چيزى است که
زراره از
امام باقر (علیه السلام) نيز
روایت کرده است.
۲. هر کس از شما، در حالى که در شهر اقامت دارد، ماه رمضان را در يابد، بايد همه آن روز را روزه بگيرد و احتمال اوّل قوى تر است.
مرحوم طبرسى، در اين سخن، مراد از (شهد منکم الشهر) را حضور در شهر در هنگام ماه رمضان دانسته و اين معنى را موافق با روايت شمرده است. نظير اين سخن را
شیخ طوسی در (
تبيان) و
علامه طباطبائی در (
الميزان) نيز آوردهاند. گرچه شيخ، صرفاً به
بيان احتمالات اکتفا کرده و خود به صراحت نظر نداده است.
ديگر اين که بر فرض که (شهدالشهر) وقتى صدق کند که هلال ماه در آن محل و يا شهرهاى نزديک به آن ديده شود، ولى باز هم نمىتواند مانع از ثبوت ماه در شهرهاى ديگر با
بينه و مانند آن باشد و بالأخره بر مدعاى قائلان به عدم تعميم دلالتى ندارد.
رواياتى که بر عدم تعميم حکم ثبوت هلال ماه به شهرهاى دور، مورد استناد واقع شدهاند چند دستهاند:
ماه رمضان، با رؤيت هلال ماه آغاز مىگردد و با رؤيت هلال نيز پايان مىرسد، اين معنى در بسيارى از روايات تصريح شده است، از جمله:صم للرؤيه و أفطر للرؤية
صوموا للرؤية وأفطروا للرؤية
اذا رأيتم الهلال فصوموا، و اذا رأيتموه فافطروا
ليس على اهل القبله الا الرؤية و ليس على المسلمين الا الرؤية
به اين مضمون، روايات ديگرى نيز که در ميان آنها روايات
صحیحه و موثقه هم وجود دارد، در کتابهاى روايى نقل شده است. (وسايل الشيعة)، ج۷، ص باب ۳ از ابواب احکام شهر رمضان. مفاد همه اين روايات، اجمالاً آن است که ملاک، در آغاز و انجام ماه، رؤيت هلال است و امر به وجوب صوم، معلق و مشروط به رؤيت هلال است. پس در افقى که ماه رؤيت نمىشود، ماه رمضان، به وقوع نپيوسته است. البته در ناحيه هاى نزديک محل رؤيت هلال ماه، مىشود به ثبوت ماه اطمينان پيدا کرد، ولى در شهرهاى دوردست، خير. روايات منصرف از شهرهاى دور از محل رؤيت است، زيرا متبادر از تعليق وجوب به رؤيت، در اين روايات، رؤيت در شهر است.
محقق سبزوارى مىنويسد: لأن المتبادر مما علق الوجوب بالرؤية فيها، الرؤية فى البلد او ما فى حکمه و ان کان ظاهر اللفظ العموم
متبادر از تعليق وجوب به رؤيت هلال ماه، در اين روايات، رؤيت در همان شهر و يا جائى که به حکم آن شهر است مىباشد. گرچه ظاهر لفظ، عموميت دارد.
به عبارت ديگر، درست است که روايات (رؤيت)، به طور مطلق، رؤيت هلال ماه را علامت داخل شدن ماه رمضان و يا ماه شوال دانستهاند، ولى اطلاق آنها از شهرهاى دور از محل رؤيت انصراف دارند و شامل آنها نمىشود.
در دلالت اين دليل نيز خدشه کردهاند. زيرا دليلى بر انصراف اين روايات به محل رؤيت هلال ماه و شهرهاى نزديک و هم افق آن، وجود ندارد. بر اين نکته، بسيارى از فقها تصريح کردهاند.
از جمله راههاى ثبوت ماه، شهادت به رؤيت هلال ماه است. از روايات فراوانى
استفاده مىشود، اگر بر اثر وجود
ابر و يا گرد و غبار و
مه غليظ و … رؤيت هلال ميسر نگردد، ولى دو شاهد عادل در قسمت ديگرى از شهر و يا در بيرون شهر، ماه را ببينند و بدان گواهى دهند، ماه ثابت مىشود.
امام صادق مىفرمايد: و اذا کانت فى السماء علة قبلت شهادة رجلين، يدخلان و يخرجان من مصر
و اگر در
آسمان مانعى از رؤيت هلال باشد، شهادت دو عادل، که داخل شهر و يا خارج مىشوند، پذيرفته است.
دستاوردهاى علمىدر زمينه نجوم و علوم فلکى و
ستاره شناسى نيز نشان مىدهد که با خروج اولين جزء طرف روشن ماه از تحت الشعاع، ماه قمرى آغاز مىگردد و در اين حالت، هلال ماه در قسمتهاى زيادى از کره
زمین و تا فاصلهاى که اختلاف
افق بين آنها بيش از نُه ساعت نباشد و يا به گونهاى نباشد که
شب و روز تفاوت کند، براى مردم قابل رؤيت است.
و همين مضمون، در روايت حبيب خزاعى نيز آمده است. گرچه ظاهر اين روايت و امثال آن، مطلق است و مقيد به شهرهاى نزديک نيست، ولى با توجه به فضاى صدور روايات که در آن زمان ورود و خروج افراد به شهر، معمولاً از فاصله هاى نزديک بوده و از شهرهاى دور، مبادله چنين اخبارى بعيد و غير معمول و بلکه با وسائل آن روز، در فاصله کم، غير مقدور بوده است، منظور، رؤيت هلال ماه، در اطراف همان شهر و يا شهرهاى نزديک و هم افق آن مىباشد: العادة قاضية بانّ الشهادة من اهل بلد قريب کمکة بالنسبته الى المدينة والکوفه الى بغداد، و ذلک لأنّ المسافرة من البلاد البعيدة کبلخ و مرو وبخارا الى الکوفة والمدينة، کانت تطول شهوراً بعد ان مضى شهر رمضان و انصرف الأذهان و توجّه الهمم من الصوم الى امور أخر و لا يسأل أحد احداً عن الهلال و ربّما ينسون اوّل الشهر انّه اى يوم کان
عرف و عادت حکم مىکند: شهادت به رؤيت هلال، از شهرهاى نزديکى، همچون:
مکه براى
مدینه و يا
کوفه براى
بغداد باشد. زيرا مسافرت از شهرهاى دورى مانند: بلخ و
مرو و
بخارا به کوفه و مدينه، چندين ماه طول مىکشيد. مسافرانى که در بلخ، هلال ماه را ديده بودند، وقتى به مدينه وارد مىشدند، ماه تمام شده بود و ذهن مردم، به کلى از مسأله روزه دارى منصرف و به امور ديگرى معطوف شده بود. اصلاً ديگر کسى در مورد رؤيت هلال از کسى چيزى نمىپرسيد. و چه بسا، فراموش کرده بودند که اول ماه کى بوده است!
بله، اين روايت و امثال آن، به نحو مطلق، شهادت به رؤيت هلال را براى ثبوت ماه کافى مىدانند. همچنين
روایت صحيحه
منصور بن حازم و صحيحه
هشام بن حکم، به طور مطلق، امر به قضاى روزه شده است، در صورتى که دو نفر عادل شهادت دهند که ماه سى روزى بوده و يا روز قبل ماه را ديدهاند؛ ولى با توجه به قرائنى که به آنها اشاره کرديم، اطلاق آنان منصرف به شهرهاى نزديک به هم است.
بر اين نيز، خدشه وارد شده است، زيرا دليلى بر انصراف وجود ندارد و نمىتوان به استناد به امورى همچون: کندى مسافرت در آن روزگار و مسائل عرفى ديگرى نظير آن، بدون در دست داشتن دليلى روشن، دست از اطلاق روايات برداشت، بويژه در برخى روايات شهادت، تصريح شده است: (يدخلان المصر و يخرجان.) بر همين اساس، بسيارى از فقيهان
دعوى انصراف را مردود دانستهاند. آية اللّه خويى مىنويسد: و دعوى الإنصراف الى اهل البلد کما نرى، سيما مع التصريح فى بعضها بان الشاهدين يدخلان المصر و يخرجان، کما تقدم، فهى طبعاً تشمل الشهادة الحاصلة من غير البلد لإطلاقها.
ادعاى انصراف اطلاق روايات به اهل شهر، باطل است. بويژه در بعضى از آنها تصريح شده است که دو شاهدى که به
شهر داخل و يا از شهر خارج مىشوند. طبعاً چنين شهادتى، شامل شهادت از غير آن شهر و شهرهاى ديگر هم مىشود، چون مطلق است.
طلوع و غروب
خورشید، در همه شهرها يکسان نيست. هر جايى افقى دارد خاص خود. در گزاردن
نمازهای یومیه و نيز اعمال و
دعاهایی که در اوقات مختلف شبانه روز، در زمانهاى خاصى از
هفته و ماه وارد شده است، هر کسى بايد مطابق با افق محل خويش، انجام وظيفه کند: اقم الصلوة لدلوک الشمس الى غسق الليل
واضح است که اقامه نماز، از زوال خورشيد تا تاريکى شب و يا خواندن
نماز مستحبی غفیله ،
در ساعت معينى، در همه جا، گزارده نمىشود، بلکه هر منطقه از ديارى افقى دارد که ساکنان آن مناطق، بايد بدان پايبند باشند.
رؤيت هلال ماه نيز، اين گونه است. درست که رؤيت هلال ماه رمضان، علامت آغاز ماه و وجوب روزه است، ولى همانند نمازهاى يوميّه، رؤيت هلال براى هر کسى مطابق همان محلى خواهد بود که آن جا مىزيد و شهرهاى هم افق و مجاور نيز چنين اند: والهلال کنصف النهار و نصف الليل والطلوع والغروب، يختلف باختلاف البلدان فيجب أن تختلف الرؤية ايضاً، فيحسب الأربعاء فى الصين مثلاً آخر شعبان و فى طنجه طنجه نام شهرى است در ساحل درياى مغرب.
اوّل رمضان.
هلال ماه، همچون نيمه روز و نيمه شب و طلوع و غروب خورشيد، به موازات گوناگونى شهرها، دگرگون مىشود پس رؤيت هلال نيز، مختلف مىگردد، همان طور که شب
چهارشنبه در طنجه اول
رمضان است و در چين آخر
شعبان.
به اين نکته که هر کس افق خاص خويش را دارد در روايات اشاره شده است.
ابو اسامه مىگويد: هنگامىکه مردم مشغول گزاردن نماز مغرب بودند، بر
کوه ابو قبیس بالا رفتم. چون به بالاى
کوه رسيدم، ديدم خورشيد هنوز غروب نکرده، بلکه در پشت کوه، از نظر مردم نهان مانده است. و اين جريان را به عرض
امام صادق (علیه السلام) رساندم. امام فرمود: و لم فعلت ذلک، بئس ما صنعت، انّما تصليها اذا لم ترها خلف جبل، غابت اَوغارت، مالم يتجللّها سحاب او ظلمة تظلها، و انّما عليک مشرقک و مغربک و ليس على الناس ان يبحثوا…
چرا چنين کردى؟ بدکارى کردى. آن گاه که خورشيد را در پشت کوه نديدى، نماز مىگزارى خواه نهان باشد يا آشکار. مادام که ابرى و يا ظلمتى آن را نپوشيده باشد. همانا براى تو، مشرق و مغرب خاص توست و مردم حق ندارند تفحص و بحث کنند.
ما، در قسمت اول روايت، بحثى نداريم، زيرا مربوط به بحث ما نمىشود، ولى در ذيل روايت، امام (علیه السلام)، معيارى ارائه، دهد، بدين شرح: (هر کسى بايد
تکلیف خود را بر وفقِ افق محل سکونت، انجام دهد. مشرق و مغرب، در همه جا يکسان نيست، بلکه طلوع و غروب خورشيد، در جاهاى مختلف فرق مىکند.
در مورد روزه نيز، همين قاعده جريان دارد. براى هر بلدى، رؤيت در همان جا ملاک است، همان طور که همه مردم در ساعت واحدى نمىتوانند افطار کنند و در هر جايى در وقت مشخصى
خورشید غروب مىکند و موقع
افطار مىشود، در رؤيت هلال ماه و آغاز ماه رمضان و شوال نيز، اين گونه است. امکان دارد در اين جا رؤيت شود و اول ماه ثابت شود، ولى در شهرهاى ديگر، بويژه شهرهاى دور دست، رؤيت نشود و طبعاً اول ماه نيز ثابت نگردد.
شيخ
حر عاملی پس از نقل روايت، مىنويسد: هذا محمول على البلد البعيد لأتحاد المشارق و المغارب فى المتقاربة
اين روايت حمل بر شهرهاى دور مىگردد، زيرا در شهرهاى نزديک، طلوع و غروب خورشيد هماهنگ و متحد است.
صاحب
وسايل با يادآورى اين نکته، در حقيقت، خواسته است اين
شبهه را رفع کند که تصور نشود، رؤيت هلال در هر شهرى، تنها براى مردمان همان شهر حجيت دارد، و نه شهرهاى نزديک و همجوار.
بيشتر فقيهان
شیعه و
سنی، که نظر به عدم تعميم رؤيت هلال ماه، به شهرهاى دوردست دارند، بيرون آمدن هلال ماه را از محاق، به طلوع و غروب خورشيد، قياس گرفتهاند.
آية اللّه خويى، با استناد به همين نکته مىنويسد: (اذا لا نرى أى وجه لاعتبار الإتحاد عدا قياس حدوث الهلال و خروج القمر عن تحت الشعاع بأوقات الصلوات، أعنى شروق الشمس و غروبها، فکما أنها تختلف باختلاف الآفاق و تفاوت البلدان …
هکذالهلال)
(براى عدم تعميم) دليلى جز قياس حدوث هلال ماه و خروج ماه از محاق، به اوقات نمازها، يعنى طلوع و غروب خورشيد، وجود ندارد. پس همان طور که طلوع و غروب خورشيد، در شهرها و افقهاى مختلف تغيير مىکند رؤيت هلال ماه نيز مختلف است.
بيشتر علماى
اهل سنت نيز به اين دليل استناد کردهاند، و آن را مورد بحث و بررسى قراردادهاند.
پاسخ:
بر اين دليل، اشکال وارد است. قياس اوقات نماز و امور عبادى که با طلوع و غروب خورشيد انجام مىگيرد، به طلوع ماه و رؤيت هلال،
قیاس مع الفارق است.
هيچ ارتباطى
بين حرکت ماه و طلوع و غروب خورشيد وجود ندارد. دلايل اين سخن را به تفصيل خواهيم آورد.
البته در سده هاى پيشين، بسيارى از عالمان از حرکت
ماه و خورشيد چنين تصورى داشتهاند، ولى اکنون بطلان آن روشن است. آية اللّه خوئى، با اشاره به اين که نظريه مشهور، دليلى جز اين ندارد، مىنويسد: ولکنه تخيّل فاسد و بمراحل عن الواقع بل لعل خلافه مما لا اشکال فيه
بين اهل الخبرة و ان کان هو مستند المشهور فى ذهابهم الى اعتبار الإتحاد، فلا علاقة و لا ارتباط
بين شروق الشمس و غروبها، و
بين سير القمر بوجه، و ذلک لأن الأرض بمقتضى کرويتها يکون النصف منها مواجهاً الشمس دائماً والنصف الآخر غير مواجه کذلک
اين تصور باطل است و مرحله ها دور از واقع. بلکه اهل خبره، بر خلاف آن اتفاق دارند. از اين روى، هر چند مشهور، براى اثبات نظر خود، به آن استناد کردهاند، ولى هيچ گونه ارتباط و پيوندى
بين طلوع و غروب خورشيد و حرکت ماه نيست; زيرا کروى بودن زمين، سبب مىگردد که همواره نيمىاز آن در برابر خورشيد قرار مىگيرد و نيمىديگر آن قرار نگيرد.
در اين سخن، ضمن اشاره به اختلاف حرکت ماه با طلوع و غروب خورشيد، به اين نکته تصريح شده که قياس پديدارى هلال ماه در افق و خروج آن از محاق، به طلوع و غروب خورشيد و اوقات نماز و عبادات، قياسى است نادرست.
برخى براى اثبات نظر مشهور، به دليل عقل، تمسک جستهاند. به اين
بيان ترديدى نيست، تا ماه رمضان داخل نشود، روزه بر مکلفان واجب نمىگردد. تحقق ماه رمضان بستگى به ثبوت رؤيت هلال دارد. صرف ديدن ماه و يا ثبوت آن براى شهرهاى دوردست، نمىتواند، در ديگر جاها و شهرها جريان بيايد و تکليفى بر دوش مردمان آن ديارها نهد و يا تکليفى را بر دارد. اين که برخى گفتهاند، حکم به رؤيت، در همه جا جريان مىيابد، اول کلام است و دليل مىخواهد. و امّا العقل فلوضوح ان التکليف المعلق بشيئ لابد و أن يتبع ذلک الشيئ، فالتکليف المعلق بشهر رمضان اَو شهر شوال، لابد و ان يتبع هذين الشهرين، والمفروض انّه اذا لم ير الهلال فى هذا الأفق لم سيّم عرفاً بهذا الشهر والرؤية فى افق آخر لا تکفى الا اذا کان هناک دليل والدليل مفقود حسب الفرض.
روشن است، به دليل عقل، بايستى تکليف معلق به چيزى به دنبال آن چيز بيايد. پس تکليف معلق به ورود ماه رمضان و يا شوال، ناگزير بايد پس از داخل شدن آنها بيايد. و فرض آن است، که تا هنگامىکه هلال ماه، در افق شهر و ديارى رؤيت نگردد، عرفاً ماه در آن جا داخل نشده است. و ديدن ماه در افقهاى ديگر (شهرهاى دوردست) کفايت نمىکند، مگر دليلى داشته باشيم که بر حسب فرض، دليل نداريم.
فقهاى عامه نيزبه تعبيرهاى ديگرى،به عقل استناد کردهاند که مجال ذکر آنها نيست.
پاسخ:
ضعف اين دليل،روشن است. زيراعقل چنين ملازمهاى ندارد. ثبوت اول ماه، منحصر به رؤيت نيست. راههاى ديگر هم وجود دارد. از جمله شهادت دو گواه عادل. اين گونه راهها،مطلق اند پس وقتى دوگواه عادل، به رؤيت هلال ماه گواهى دادند، گرچه شهر محل رؤيت،دور باشد،اول ماه ثابت شده است. افزون براين، همان طور که اشاره کرديم، دليلى که در رابطه با عدم شمول ثبوت رؤيت ماه به شهرهاى دوردست در دست دارند، قياس بيرون آمدن ماه از محاق، به طلوع و غروب خورشيد است که
قیاسی است مع الفارق.
از ديرباز، مردمان هر منطقهاى بر اساس افق محل خويش روزه مىگرفتهاند، يا
عید فطر و قربان را برگزار مىکردهاند. البته گاهى، چند نفرى از اهل آن شهر، ماه را مىديدهاند و گاه، به خاطر موانع نمىتوانستهاند ماه را ببيند، ولى در بيرون آن شهر و يا در شهرها و
روستاهای مجاور، ماه را مىديدهاند و با شهادت آنان، حکم به ثبوت رؤيت هلال مىشده است. پر واضح است که اين گواهيها، با نبود امکانات و وسائل سريع و بهنگام، از شهرهاى دور، با اختلاف افق بسيار، نبوده است، بلکه از شهرها و روستاهايى بوده که عرفاً، هم افق ناميده مىشدهاند.
پاسخ:
اولاً، ثبوت چنين
سیرهای مسلم نيست.
ثانياً، سيرهاى، حجيت دارد که روزگار معصومان بوده باشد و آن بزرگواران، ردع نکرده باشند. البته اين سخن، درست است که در هر منطقهاى، مسلمانان
استهلال مىکردهاند و مطابق آن عمل، ولى اين، بدان معنى نيست که حکم به ثبوت رؤيت هلال به شهرهاى دوردست، تعميم نمىيابد.
مستند اين سيره، ظاهراً روايت (کريب) است که درباره آن به بحث خواهيم پرداخت. اگر چنين سيرهاى
بين مسلمانان رواج مىداشت و ريشه در صدر
اسلام، چطور، قدماى فقها، مانند:
محقق حلی،
شیخ طوسی، علامه و … نامى از آن نبردهاند و به آن استناد نجستهاند. افزون بر اين، اهل سنت، با اين که به روايات کريب، استدلال جستهاند، ولى، از چنين سيرهاى سخنى به ميان نياوردهاند.
آيا اينها دليل نمىشود که چنين سيرهاى نبوده است؟
برخى از فقهاى بزرگ، براى (قول به عدم تعميم) به
اجماع تمسک جستهاند، از جمله: مرحوم نراقى
و صاحب
جواهر.
پاسخ:
۱. اجماعى که مرحوم نراقى و ديگران از آن سخن گفتهاند، اجماع بر عدم تعميم ثبوت هلال ماه به شهرهاى دوردست نيست، بلکه اجماع بر ثبوت آن در شهرهاى مجاور و نزديک است. به عبارت ديگر،
بين فقها در اين مطلب بحثى نيست که ثبوت رؤيت هلال، در شهرى، براى ديگر شهرهاى نزديک و مجاور، حجيت دارد. بحث در
حجیت آن براى شهرهاى دوردست است. پس، اجماعى در اين مسأله وجود ندارد.
۲. از چنين اجماعى، هيچ يک از بزرگان چون:
شیخ طوسی،
محقق،
علامه
و … سخنى به ميان نياوردهاند.
۳. از عبارت علامه در
تذکره استفاده مىشود که برخى از فقهاى شيعه، نظر به تعميم داشتهاند.
۴. مرحوم نراقى،با اين که درمسأله ادعاى اجماع کرده، نظر به تعميم دارد.اين،نشان مىدهدکه منظور وى از اجماعى که از آن سخن به ميان آورده،اجماع برعدم تعميم نيست.
در آغاز بحث اشاره کرديم: مشهور فقهاى شيعه، بر اين نظرند که ثبوت رؤيت هلال، به شهرهاى دوردست، گسترش نمىيابد. تقريباً تا زمان علامه اکثر قريب به اتفاق فقهاى شيعه بر اين نظر بودهاند. شايد برخى از اين شهرت بخواهند بر اثبات نظر خود که همانا عدم تعميم باشد، بهره برند.
پاسخ:
اولاً، شهرت فتوايى را بيشتر فقيهان ما، حجت نمىدانند.
ثانياً، بايد ديد دلايل آنان که به تعميم، باور دارند، چيست و دلالت آنها چقدر است و در برابر آن دلايل، شهرت مىتواند ملاک عمل قرار گيرد، يا خير.
در ميان
اهل سنت، شافعيان و گروهى، بر اين نظرند که ثبوت رؤيت هلال، به شهرهاى دوردست، گسترش نمىيابد. اينان، به روايت کريب استناد کردهاند و آن را مهم ترين دليل دانستهاند.
اين روايت، در مجامع حديثى ما، نقل نشده است. ولى علامه در
تذکره و
منتهى و برخى ديگر از فقهاى اماميه،
متعرض آن شدهاند. اينک روايت:
ام الفضل،
دختر حارث، شخصى به نام کريب را براى انجام کارى نزد معاويه به شام فرستاد. پس از ورود وى به
شام، هلال ماه رمضان در شب
جمعه رؤيت شد. مردم شام، فرداى آن روز را
روزه گرفتند. کريب، در پايان ماه، به مدينه بازگشت. در اين هنگام
بين ابن عباس و وى درباره رؤيت هلال در شام و
مدینه گفتگويى صورت گرفته که کريب چنين گزارش مىدهد: متى رأيتم الهلال؟ فقلت: رأيناه ليلة الجمعة. فقال: أأنت رأيته ليلة الجمعة؟ فقلت: رآه الناس و صاموا و صام معاوية، قال: لکن رأيناه ليلة السبت، فلا تزال نصوم حتى نکمل ثلاثين يوماً، اَونراه. فقلت: اَلا تکتفى برؤية معاوية و صيامه؟ قال: لا. هکذا اَمرنا رسول اللّه.
ابن عباس گفت: چه هنگام هلال ماه را (در شام) ديد؟ گفتم: شب جمعه. گفت: تو خودت شب جمعه هلال ماه را ديدى؟ گفتم: مردم آن را ديدند و روزه گرفتند و
معاویه نيز روزه گرفت. گفت: ولى ما (در مدينه) شب شنبه هلال ماه ديديم و پيوسته روزه مىگيريم تا سى روز تکميل شود و يا هلال ماه را رؤيت کنيم.
گفتم: آيا ديدن معاويه ماه را و نيز روزه گرفتن وى، براى شما کافى نيست؟ گفت: نه. پيامبر
خدا اين گونه به ما امر کرده است.
از ظاهر روايت استفاده مىشود که رؤيت، در هر شهرى براى مردمان همان شهر، حجت است.ثبوت رؤيت ماه در شهرهاى دور چون
دمشق ،نمىتواند ملاک عمل براى مردم مدينه باشد و با استناد اين که ماه درشام رؤيت شده است، روزه بگيرند و يا
نماز عید بگذارند.
پاسخ:
در مورد اين روايت چند نکته در خور درنگ است:
۱. اشاره کرديم اين روايت، در منابع روايى شيعه وجود ندارد و در سلسله سند آن، اشخاص بى اعتبارى قرار دارند.
۲. اهل سنت، با اين که اين
روایت در منابع روايى معتبر آنان وجود دارد و ترمذى آن را صحيح مىداند، بدان عمل نکردهاند.
ترمذى پس از نقل
حدیث مىنويسد: هذا حديث حسن صحيح ولکن لا يعمل به
اين حديث نيکو و صحيح است، ولى بدان عمل نشده است
۳. دلالت روايت تمام نيست. اين که ابن عباس به سخن کريب وقعى نمىنهد، بدين خاطر است که هلال ماه به گواهى يک نفر، به اثبات نمىرسد، نه اين که ثبوت رؤيت هلال در شام، براى مردم مدينه حجيت ندارد.
علامه در اين باره مىنويسد:
ليس هذا دليلاً على المطلوب لاحتمال ان ابن عباس لم يعمل بشهادة کريب والظاهرانه کذلک، لانه واحد …
اين رؤيت، نمىتواند دليلى باشد براى اثبات نظر عدم تعميم. زيرا احتمال دارد: ابن عباس، به خاطر اين که کريب، در گواهى، تنها بوده، به گواهى وى وقعى ننهاده است.
ابن قدامه ، از فقهاى اهل سنت، در پاسخ به تمسک جويندگان به روايت کريب مىنويسد: فامّا حديث کريب فانّما دلّ على انهم لا يفطرون بقول کريب وحده، و نحن نقول به
از حديث کريب به دست مىآيد که (ابن عباس و اهل مدينه) به گواهى کريب روزه نگشودند، زيرا در گواهى تنها بود. و ما هم، همين نظر را داريم.
۴. از ظاهر خبر بر مىآيد که رؤيت هلال ماه در شام، به ديدن مردمان شام و حکم معاوية، ثابت شده است. از اين روى، ابن عباس با تأکيد، از کريب مىپرسد: آيا تو هلال را در شب جمعه ديدى؟ أانت رأيته ليلة الجمعة، وى پاسخ مىدهد: که مردمان شام ديدند و روزه گرفتند.
در منابع روايى، سخنى از پيامبر و
ائمه (علیهم السلام) در مورد شهرهاى نزديک و دور و مسأله تعميم و يا عدم تعميم رؤيت هلال، وجود ندارد. آنچه هست، در مورد
بيان راههاى ثبوت هلال و طرق معتبر شرعى است.
بنابراين، ثبوت هلال ماه در شام، مستند به عمل معاويه است و عمل معاويه حجيتى ندارد براى ابن عباس و اهل مدينه.
علامه حلی در اين باره مىنگارد: و عمل معاوية ليس حجة، لإختلال حاله عندنا، لإنحرافه عن على (علیه السلام)، و محاربته له، فلا يعتد بعمله
عمل معاويه، براى ما حجت نيست، به خاطر، واژگونى حال وى در نزد ما براى، انحراف وى از
راه و رسم
علی (علیه السلام) و ستيز با آن حضرت، از اين روى، وقعى به عمل وى نهاده نمىشود.
۵. بر فرض که از اشکالهاى قبلى صرف نظر کنيم، باز هم دلالت روايت، بر عدم تعميم حکم ثبوت هلال ماه به شهرهاى دور، در خور اشکال است زيرا حداکثر مطلبى که از روايت به دست مىآيد، ابن عباس و اهالى
مدینه به گفته کريب، روزه نگشودند، ولى آيا نبايد قضا کنند؟ از روايت در اين باره چيزى به دست نمىآيد: … فانه يدل على انهم لا يفطرون بقول الواحد، امّا على عدم القضاء فلا
بنابراين، خبر کريب هم از نظر سند و هم از نظر دلالت، نارساييهايى دارد و نمىتوان به آن استدلال کرد.
در جمع بندى کلى از دلايل قائلان به عدم تعميم ثبوت رؤيت هلال به، شهرهاى دور، مىتوان نتيجه گرفت که ظاهر
آیه شريفه و نيز روايات رؤيت و شهادت، دلالتى بر مدعاى آنان ندارند. بدون مستند شرعى و دليل معتبر، نمىتوان دست از اطلاق روايات کشيد و آنها را انصراف داد به شهرهاى همجوار و نزديک. چنانکه خواهيم ديد، قائلان به تعميم نيز، به همين اطلاقات تمسک جستهاند و به آيه شريفه نيز استناد نمودهاند.
سیره مسلمانان هم، که بدان تمسک جستهاند، ادعايى بيش نيست و غير کافى به مقصود. روايت کريب هم از نظر سند و هم از نظر دلالت مورد مناقشه است.
اجماع هم، اگر کسى ادعا کند، هم تحقيق و هم حجيت آن روشن نيست. البته شهرت فتوايى
بين فقهاى
شیعه محقق هست. ولى در اعتبار آن، بسيارى ترديد کردهاند و آن را حجت نمىدانند.
قیاس رؤيت هلال ماه، به طلوع و غروب خورشيد هم، که ظاهراً مهمترين دليل قائلان به عدم تعميم است، خالى از اشکال نيست و چنانکه خواهيم ديد، حرکت
ماه و طلوع و غروب آن با حرکت
خورشید و طلوع و غروب آن تفاوت دارد.
گفتيم مشهور فقهاى
شیعه معتقد به عدم تعميم اند. در مقابل عدهاى از فقها، همچون علامه
در برخى از کتابهايش و نراقى
در مستند، صاحب
حدائق فیض کاشانی محقق خوانساری (سبل الرشاد، سيد ابوتراب خوانسارى. )اين کتاب شرح نجات العباد، شيخ محمدحسن نجفى، صاحب جواهر است. در سال ۱۳۶۴هـ. ق. در نجف چاپ شده است. ما به اين کتاب دست نيافتيم ولى صاحب مستند و مرحوم آملى و ديگران قول به تعميم را به وى نسبت داده اند.و عدهاى از معاصران،
قول به تعميم را برگزيدهاند. به نظر آنان ثبوت رؤيت هلال ماه، در يکى از شهرهاى اسلام براى همه شهرها، چه دور و چه نزديک، کافى است. در صورتى ثبوت از راههاى معتبر شرعى، مىتوان آن را به همه شهرهاى اسلامىتعميم داد. آنان نيز براى اثبات نظر خويش، به دلايل و مستندات و مؤيداتى استناد کردهاند که در اين قسمت، به بررسى آن مىپردازيم. ولى قبل از آن لازم است به وضعيت تکوينى ماه و تفاوت آن با طلوع و غروب خورشيد که در روشن ساختن مسأله نقش بسزائى دارد، اشاره کنيم و ضمناً، بطلان
قیاس هلال ماه به طلوع و غروب خورشيد را که از دلايل مهم و بلکه مهم ترين دليل مشهور بود و قبلاً بررسى آن را وعده داده بوديم، ارزيابى کنيم:
ماه،
سیارهای است که از يک سو با خورشيد در ارتباط است و از سوى ديگر با زمين. ماه به گرد زمين مىچرخد هر دور آن يک ماه قمرى: ۲۲۹ روز و ۱۲ ساعت و ۴۴
دقیقه (در مجموع ۷۴۸ ساعت و ۴۴ دقيقه) طول مىکشد.
از گردش آن به دور زمين و گرفتن نور از خورشيد، اشکال و حالاتى به خود مىگيرد که براى زمينيان جالب و سؤال انگيز است: (يسئلونک عن الاهله، قل هى مواقيت للناس
همواره، نيمىاز کره ماه که به سمت خورشيد قرار دارد، روشن و نيم ديگر آن تاريک است. با پديدار شدن مقدار کمىاز نيمه روشن آن در شب اول ماه، حرکت اقترانى ماه به دور زمين آغاز مىگردد، از مغرب به سوى مشرق. هر چه از محاق دورتر گردد، بر روشنايى قرص ماه افزوده مىشود در فاصله زاويهاى در حدود ۹۰
درجه از خورشيد، نيمى از قرص روشن ماه که به آن تربيع اول گويند، قابل رؤيت است. با زياد شدن زاويه،
نور ماه بيشتر مىشود و قسمت بيشترى از طرف روشن ماه ديده مىشود، تا اين که در زاويه ۱۸۰ درجه، تمام نيمه روشن آن مشاهده مىشود و آن را (بدر) مىنامند.
از اين زمان، سير ماه به سوى مغرب شروع مىشود. هر چه زاويه آن کم شود و به طرف مغرب نزديک تر، از نور آن کاسته مىگردد، تا اين که در زاويه ۹۰ درجه، تربيع دوم حاصل مىشود و کم کم به جاى اوليه خود بر مىگردد و دوباره در محاق قرار مىگيرد و به اصطلاح (قرآن نيريّن
مىشود.
هنگامىکه ماه در محاق است، يعنى شب آخر و يا دو شب آخر ماه، کاملاً تحت الشعاع خورشيد است و از نيمه روشن آن، به هيچ روى بر ما قابل رؤيت نيست. در يک حرکت کامل ماه به دور
زمین، اشکال مختلف و گوناگونى از آن ظاهر مىشود که از آن به منازل قمر ياد مىکنند. تعداد آنها را به اعتبار شبهايى که ماه قابل رؤيت است، ۲۸ منزل مىدانند و شب ۲۹ و احياناً شب سى ام هم که ماه در محاق است و ديده نمىشود.
براى روشن تر شدن مطالب فوق و چگونگى اشکال ماه در مسير حرکت به دور زمين، به اين شکل صفحه مقابل توجه کنيد: با خروج اولين جزء طرف روشن ماه از محاق، ماه قمرى جديد آغاز مىگردد و لبه باريکى از آن به صورت هلال ظاهر مىگردد. ولى از آن جا که حرکت ماه از طرف مغرب به مشرق است و خروج اولين جزء طرف روشن آن، در ابتداى حرکت، در ناحيه مغرب، محل غروب خورشيد، صورت مىگيرد، هلال ماه با
چشم عادى و غير مسلّح به سختى ديده مىشود زيرا از سويى مدت مکث ماه اندک و زودگذر است و از طرفى پرتو نور خورشيد، در
فضا پراکنده است و مانع از رؤيت نور ضعيف و کم سوى ماه مىگردد.
از نظر علمى، با خروج اولين جزء طرف روشن ماه از محاق، ماه قمرى آغاز مىگردد، چه هلال آن با چشم عادى رؤيت شود و چه ديده نشود. ولى از نظر شرعى، خروج ماه از محاق به تنهايى کافى نيست و بايد هلال آن براى مردم قابل رؤيت باشد.
هر چند معمولاً، با خروج ماه از محاق، هلال آن قابل رؤيت است و اگر موانع طبيعى، مانند:
ابر، گرد و غبار، مه و … نباشد در نقاط گوناگونى از کره زمين، با چشم عادى، ديده مىشود. البته روشن است که هلال ماه، براى همه کره زمين در آنِ واحد قابل رؤيت نيست، زيرا وضعيت زمين کروى است و حداکثر در نيمى از آن، امکان رؤيت نيست، با اين حال، مانند خورشيد نيست که در هر منطقهاى طلوعى و غروبى ويژه داشته باشد، بلکه در محدوده نيمکره و تا محدودهاى که اختلاف طلوع و غروب خورشيد، به گونهاى نباشد که شب و روز آن با يکديگر تفاوت کند، قابل رؤيت است.
مىدانيم زمين، از اقمار خورشيد است. هر ۲۴ ساعت يکبار به دور خود مىچرخد و سالى يکبار، با فاصله ۳۶۵ روز و با سرعت ۳۰۵۰۰ متر در
ثانیه به دور خورشيد.
از حرکت زمين به دور خود و
پرتو از خورشيد، شب و روز و نصف النهار و نصف الليل و … پديد مىآيد. بر اين اساس، نور خورشيد، على الدوام در قسمتى از کره زمين غروب و در قسمت ديگرى طلوع مىکند. افقها و مشرقها و مغربها گوناگونند. هر سرزمينى افق خاص خويش را دارد و کمتر سرزمينى است که از نظر طلوع و غروب خورشيد، دقيقاً با سرزمين ديگر هم افق باشد.
به موازات همين اختلاف، طلوع و غروب خورشيد و تفاوت افقها، اوقات انجام فرائضى همچون نماز،
روزه،
افطار، ادعيه و … با زمان ارتباط دارند. در هر شهرى و منطقهاى مطابق افق همان شهر و هماهنگ با طلوع و غروب همان منطقه، بايد انجام وظيفه کرد. در روايات هم، ظاهراً به همين نکته اشاره شده است.
امام صادق (علیه السلام) به يکى از مسلمانان مىفرمايد: … انما عليک مشرقک و مغربک …
ييعنى هر مکلفى وظيفه دارد، وظايف شرعى که بر اساس زمان و اوقات شبانه روز، بايد ادا شود، از طلوع و غروب خورشيد شهر و منطقه خود پيروى کند.
ولى در ماه چنين نيست. ماه به دور زمين مىچرخد و پيدايش طلوع و افول ماه از نسبتى مىباشد که
بين آن و خورشيد برقرار مىشود و همچنين فاصلهاى که نسبت به خورشيد پيدا مىکند، نه از حرکت وضعى زمين.
از اين روى، وقتى هلال ماه در محلى قابل رؤيت شد، گرچه به نحو موجبه جزئيه، بدان معنى است که ماه گذشته، تمام و ماه جديد قمرى آغاز شده است. ماه، بسان خورشيد نيست که در هر سرزمينى طلوعى داشته باشد و غروبى ويژه، بلکه امرى است وحدانى و گوناگونى سرزمينها، در آن تأثيرى ندارد. وقتى اولين جزء طرف روشن ماه از محاق، خارج شود، ماه قمرى آغاز مىشود، البته اين بدان معنى نيست که ماه در سر تا سر گيتى همين حکم را دارد و در همه سرزمينها، وقتى از محاق خارج شد، قابل رؤيت باشد. اگر اختلاف به حدى باشد که در سرزمينى روز و در سرزمينى همان وقت، شب باشد، ديدن ماه براى هر دو سوى در يک زمان امکان ندارد. بنابراين، با خروج ماه از تحت الشعاع و رؤيت آن در يکى از شهرهاى اسلامى، ديگر شهرها را نيز در بر مىگيرد و ماه قمرى در همه جا آغاز مىشود. فرقى نمىکند که آن شهرها متحدة الأفق باشند و يا مختلفة الأفق، دور باشند و يا نزديک. آية اللّه
سید عبد الاعلی سبزواری در اين باره مىنويسد: ليلة اول الشهر ليلة خروج القمر عن تحت الشعاع و بروزه الى الأفق فى ايّ افق من آفاق البلاد کان، و هذه الليلة، ليلة اول الشهر فى جميع بلاد العالم، بشرطين. الأول اتحادها فى جامع الليلة بساعات يسيره، الثانى ـ و هو عبارة اخرى عن الأولى ـ ان لا يکون بقدر يوم او ليلة، و ذلک لصدق بروز القمر فى الأفق فى الجميع و خروجه عن تحت الشعاع کذلک
شب اول ماه، وقتى است که ماه از زير شعاع خورشيد (محاق)بيرون بيايد و در افق پديدار گردد. در هر افقى که از افقهاى شهرهاى اسلامىباشد، فرقى نمىکند و آن شب، شب اول ماه است، در تمام شهرهاى جهان، به دو شرط:
۱. همه آن شهرها با تفاوت چند ساعت، در عنوان شب متحد باشند.
۲. (
بيان ديگر از شماره ۱) اين تفاوت افق، به اندازه يک شب و يا يک روز نباشد. اين بدان جهت است که خروج ماه از تحت الشعاع و ظهورش در افق، به همه شهرها صادق است. پس در محدودهاى که اختلاف افق، به يک شب و يک روز نرسد، رؤيت هلال، براى همگان ثابت است. هر چند ساعاتى هم اختلاف داشته باشند.بر همين اساس، برخى تا فاصله اى که اختلاف افق بيش از نُه ساعت نباشد، رؤيت هلال را تعميم داده اند و برخى ديگر، اين ميزان را حتى تا ده ساعت نيز ذکر کرده اند. ظاهراً منظور همه اين است که تا هنگامىکه به گونه اى نباشد که شب و روز آن شهرها، با هم فرق کند.
آنان که تعميم را نپذيرفتهاند و رؤيت هلال را براى شهرهاى همجوار و نزديک پذيرفتهاند، حرکت ماه را به طلوع و غروب خورشيد، قياس گرفتهاند که درست نيست. زيرا ظهور و بروزه ماه با طلوع و غروب خورشيد ماهيتاً متفاوت است. آية اللّه سيد عبدالاعلى سبزوارى با تأکيد بر همين نکته مىنويسد: القياس مع الفارق، لأن ليلة اول الشهر لو حظت بعرضها العريض المنطبق على کل بلد تحقق فيه عنوان الليلة مع خروج القمر عن تحت الشعاع و بروزه فى الأفق، بخلاف الظهر والمغرب، فانّهما لو حظا بالنسبته الى کل بلد مع ملاحظة عرضها و طولها و ليس فى
البين عنوان واحد لجميع البلاد کلها فى وقت واحد
قياس طلوع و غروب خورشيد، با حرکت ماه، قياس مع الفارق است. زيرا اول ماه، با خروج آن از محاق و ظاهر شدن آن در افق، در گسترهاى وسيع، هماهنگ در عنوان شب، در همه شهرها تحقق مىيابد. به خلاف ظهر و غروب، که در هر شهرى نسبت به عرض و طول جغرافيايى آن فرق مىکنند. همه شهرها، در عنوان
ظهر و
غروب، متحد نيستند.
غير از آية اللّه سبزوارى، بسيارى از معاصران، همچون: آية اللّه خويى،
شهيد صدر
و …
به اين نکته تصريح کردهاند. آية اللّه خويى بعد از آن که وضعيت تکوينى ماه را تشريح مىکند، مىنويسد: و عليه فاذا کان الهلال قابلاً للرؤية فى أحد النصفين حکم بأنّ هذه الليلة اول الشهر بالإضافة الى سکنة هذا النصف المشترکين فى ان هذه الليلة ليلة لهم و ان اختلفوا من حيث مبدا لليلة و منتهاها، حسب اختلاف مناطق هذا النصف قرباً و بعداً، طولاً و عرضاً، فلا تفترق بلاد هذا النصف من حيث الإتفاق فى الأفق والإختلاف فى هذا الحکم لما عرفت من انّ الهلال يتولد ـ اى يخرج القمر من تحت الشعاع ـ مرة واحدة
هرگاه ماه، در نيمکره قابل رؤيت باشد، حکم به ثبوت ماه نسبت به ساکنان آن، تا آن مقدار که در عنوان شب با هم شريک باشند، مىشود. گرچه از جهت آغاز و پايان شب و دورى و نزديکى، اختلاف داشته باشند. چون ماه يک مرتبه از محاق خارج مىگردد و اختلاف افق در آن تغييرى نمىدهد.
نظير اين سخن را شهيد آية اللّه صدر نيز گفته است. وى، پس از
بيان وضعيت تکوينى ماه و تفاوت حرکت آن با طلوع و غروب خورشيد، نظريه تعميم را بر مىگزيند و ادله شرعى را نيز
مبين آن
مىداند.
نکته ديگرى که مىتواند بيانگر وضعيت تکوينى ماه و تفاوت ظهور و افول آن با طلوع و غروب خورشيد باشد، مسأله وحدت
خسوف و اختلاف
کسوف (خورشيد گرفتگى) است. وقتى (خسوف) روى مىدهد، در همه شهرهاى اسلامى قابل رؤيت است
بر خلاف (کسوف)، که به موازات اختلاف افقها در جاهاى مختلف فرق مىکند.
توضيح آن که: خورشيد نورش ذاتى است، نه عارضى. از اين روى، وقتى ماه
بين خورشيد و
زمین حائل مىشود (کسوف) رخ مىدهد. زمينيان، به سبب گوناگونى افقها، در برخى از شهرها، آن را مىبينند و در برخى ديگر نمىبينند. در حقيقت، به تعداد افقها کسوف نيز متعدد مىشود. از اين روى، هنگامى که خورشيد مىگيرد، ممکن است در يک افق، کسوف کلى و در افق ديگر کسوف جزئى و در سومىاصلاً کسوفى روى ندهد.
بر خلاف (خسوف). از آن جا که نور ماه از خورشيد است، وقتى زمين
بين ماه و خورشيد قرار مىگيرد و
سایه زمين بر روى ماه مىافتد. ماه تاريک به نظر مىرسد و به اصطلاح (خسوف) روى مىدهد، اختلاف افقها و منظرها، تأثيرى در آن ندارد و در همه جا مردم، ماه گرفتگى را ملاحظه مىکنند.
البته در شهرهاى مختلف، به حسب اختلاف طول و عرض جغرافيايى آنها، خسوف قدرى تقدم و تأخر پيدا مىکند، ولى اجمالاً، خسوف يک بار بيشتر پديدار نمىشود. مثلاً در افقى خسوف کلى است و در افق ديگرى جزئى و يا در يک افق هنگامى ديده مىشود که مقدارى از مدت انخساف گذشته است و … در هر حال، اختلاف افق در اصل تحقق خسوف اثرى ندارد.
میر داماد در اين زمينه مىنويسد: و يمکن ان يقع الکسوف بالقياس الى قوم دون قوم، والشمس فوق افق کل منهما، بخلاف الخسوف، و هى بحسب افق کل منهما، فانه انخسف عند احدهما، انخسف عند الآخرون، و ان اختلف ساعات الأبتداء و التوسط والأنجلاء، فيکون فى بلد على مضى ساعة من الليل و فى آخر على اقل او اکثر، او يطلع منخسفاً
امکان دارد، خورشيد گرفتگى، در منطقهاى و ميان قومى رخ بدهد و در منطقهاى و ميان قومىرخ ندهد. در حالى که خورشيد، در افق هر دو منطقه وجود دارد. بر خلاف ماه گرفتگى (خسوف) که اگر در منطقهاى و نزد قومىرخ داد، در سرزمين ديگر و ميان قوم ديگر هم رؤيت مىشود. گرچه ساعتهاى شروع و ميانى و پايانى آن فرق مىکند. در يک جا مثلاً بعد از گذشت يک
ساعت از شب ماه مىگيرد و در ديگر جاى، قبل و يا بعد از آن، در جايى، اصلاً طلوع ماه با گرفتگى است.
سخن فوق، روشنگر آن است که در مسأله خسوف و کسوف نيز،
بين حرکت ماه و خورشيد هماهنگى نيست. بر خلاف خورشيد گرفتگى که در همه افقها قابل رؤيت نيست، گرفتگى ماه، امر واحدى است و در همه افقها، با مختصر تفاوتى، رؤيت مىگردد.
پس، اين نيز مىتواند بطلان قياس طلوع و غروب خورشيد را به حرکت ماه و رؤيت هلال تقويت کند. همان طور که گرفتگى ماه براى همه قابل مشاهده است و در افقهاى مختلف تفاوتى نمىکند، هلال ماه نيز، براى همه شهرها و شهرهاى اسلامى قابل رؤيت است. اگر در شهرى ديده شود، حکم به ثبوت رؤيت را مىتوان به ديگر شهرها گسترش داد، هر چند دور باشند و يا افق آنها متفاوت باشد.
آنان که نظر به تعميم ثبوت رؤيت هلال به ديگر شهرهاى اسلامى، چه دور و چه نزديک دارند، براى اثبات نظر خود، به دلايلى تمسک جستهاند، از جمله:
فمن شهد منکم الشهر فليصمه …
گفتهاند: (شهود شهر)، به دو چيز محقق مىگردد: رؤيت و شهادت به رؤيت. چه خود انسان ماه را ببيند و چه از راههاى معتبر شرعى، همچون:
بينه براى وى رؤيت هلال ثابت گردد. ظاهر آيه شريفه مطلق است. شهود شهر رمضان در هرکجا باشد فرقى نمىکند. ماه رمضان، است. علامه در
منتهى مىنويسد: لنا انّه يوم من شهر رمضان فى بعض البلاد للرؤية، و فى الثانى بالشهادة فيجب صومه
لقوله تعالى: (فمن شهد منکم الشهر فليصمه.
دليل ما آن است که در برخى از شهرها، با ديدن هلال، ماه رمضان محقق مىگردد و در شهرهاى ديگر که رؤيت نشده، با شهادت به رؤيت. پس
روزه آن روز، بر همه واجب است، به خاطر فرموده
خداوند: هر کس که اين ماه را در يابد، بايد که در آن روزه بدارد.
ابن قدامه از فقهاى عامه نيز، براى قول به تعميم به اين آيه شريفه استدلال کرده است: اذا رأى الهلال اهل بلد الزم جميع البلاد الصوم و هذا قول الليث و بعض اصحاب الشافعى …
لنا قول اللّه تعالى (فمن شهد منکم الشهر فليصمه …
آن گاه که ماه در شهرى رؤيت شد، بر مردم تمام شهرها لازم است که آن روز را روزه بگيرند. و اين قول ليث و بعضى از اصحاب
شافعی است … دليل ما، بر اين فتوا، سخن خداوند تعالى است: هر کس که اين ماه را دريابد، بايد که در آن روزه بدارد. اينان، بر اين نظرند که: (شهد الشهر) به معناى درک ماه و رؤيت هلال است
و افزون بر اين، مىگويند: آيه مطلق است و براى کسى اگر هلال ماه ثابت گردد، بايد روزه بگيرد، چه دور باشد و چه نزديک.
قبلاً اشاره شد، نزديکى و دورى، ميزان و معيار مشخصى ندارد. به اصطلاح امرى تشکيکى است. بنابراين، اگر بخواهيم در مسأله رؤيت هلال
بين شهرهاى اسلامىفرق بگذاريم و بگوييم رؤيت هلال براى شهرهاى نزديک حجت است و براى شهرهاى دور، خير، با توجه به اين که ميزان نزديکى و دورى ضابطه معينى ندارد، مردم دچار سر در گمىمىشوند و نه تنها مشکلى را حل نمىکند که بر مشکل نيز مىافزايد.
پاسخ:
به دلالت آيه اشکال شده است. بسيارى از مفسران، از جمله:
علامه طباطبائی ،
امین الاسلام طبرسی ،
زمخشری ،
فیض کاشانی ، صاحب
تفسير نورالثقلين و صاحب
تفسير السراج المنير بر اين باورند که آيه، در مقام
بيان حکم مسافر است. (شهد) در آيه شريفه را به معناى (حضر) گرفتهاند. بنابراين، (فمن شهد منکم الشهر) يعنى هر کسى در ماه رمضان حاضر باشد و در سفر نباشد، بايد روزه بگيرد. افزون بر اين، در رواياتى که در تفسير آيه شريفه (شهدالشهر) وارد شده،
معصوم (علیه السلام) (شهد الشهر) را به معناى حضور در ماه رمضان در مقابل مسافرت گرفته است
علامه نيز، در
تذکره به آيه استدلال مىکند، امّا دلالت آن را کافى نمىداند. در
منتهى بدان استدلال کرده ولى بر ردّ آن، سخنى ندارد.
دومين دليلى که قائلان به تعميم به آن تمسک مىجويند، اطلاق روايات رؤيت،
بيّنه و … است. از روايات فراوانى استفاده مىشود که از راههاى ثبوت هلال، بلکه راه اصلى، رؤيت است. هرگاه هلال ماه ديده شود، آغاز ماه است و بايد روزه گرفت و يا اول شوال است و بايد افطار کرد. از جمله اين روايات، روايت
منصور بن حازم است از امام صادق (علیه السلام) که فرمود: صم لرؤية الهلال، وأفطر لرؤيته …
با رؤيت هلال روزه بگير و با رؤيت آن افطار کن.
همين مضمون در روايات ديگرى نيز آمده است
لفظ (رؤيت)، در اين روايات، مطلق است و هيچ گونه قيدى ندارد و نشان مىدهد که ديدن ماه، به طور مطلق، ملاک صوم و
افطار است، چه در شهر محل زندگى، چه در شهرهاى همجوار و نزديک به آن و چه در شهرهاى دور.
رؤيت هلال، تنها براى بيننده هلال حجيت و اعتبار ندارد، بلکه رؤيت هلال مطلقا معتبر است به عبارت ديگر، گاه ممکن است شخص خاصى ماه را ببيند، ولى بر آن، کسى آگاهى نيابد و گاه شخصى ماه را ببيند و اشخاص ديگرى که به صداقت بيننده اطمينان دارند، از قول او به رؤيت هلال مطلع شوند و يا دو نفر عادل هلال ماه را ببينند و نزد حاکم
شرع به آن گواهى دهند و ...
از اطلاق (رؤيت) در اين روايات به دست مىآيد که همه اين اقسام رؤيت، اعتبار دارد و همان گونه که رؤيت براى شخص بيننده راهگشاست، براى کسانى که از رؤيت آگاهى يابند نيز، حجيت دارد. فرقى نمىکند شهرى که ماه در آن ديده شده، نزديک و هم افق شهرهايى باشد که ديگران از آن آگاهى يافتهاند، يا دور باشند و مختلف الأفق. پس اگر افرادى در
خراسان، هلال ماه را ديدند و مسلمانان در
هندوستان مثلاً از ديدن آنان مطلع شدند، به مقتضاى اطلاق اين روايات، براى همه آنان آغاز ماه ثابت است.
آية اللّه سيدعبدالأعلى سبزوارى با اشاره به همين اطلاقات مىنويسد: و مقتضى اطلاق ما تقدم من الأخبار تحقق اول الشهر فى الجميع لتعلق الحکم على صرف وجود الرؤية والمفروض تحققه
اطلاق روايات اقتضا دارد که ابتداى ماه در همه سرزمينها، تحقق مىيابد. زيرا حکم ثبوت ماه به صرف رؤيت تعلق يافته است و فرض هم تحقق رؤيت است.
به دلالت اين دليل اشکال شده، زيرا مفاد اين روايات (رؤيت هلال) است نه شهادت به رؤيت و علاوه، اطلاق آنان منصرف به همان بلد محل رؤيت و يا شهرهاى نزديک به آن است.
اطلاقات روايات
بينه: همان گونه که هلال ماه، با رؤيت ثابت مىشود، با شهادت دو نفر عادل نيز ثابت مىگردد. از روايات فراوانى، اين معنى استفاده مىشود. از جمله هشام از
امام صادق (علیه السلام) نقل مىکند که آن حضرت در مورد فردى که بيست و نه
روز روزه گرفته فرمود: ان کانت له
بينة عادلة على اهل مصرانهم صاموا ثلاثين، على رؤيته، قضى يوماً
اگر دو شاهد عادل گواهى دادند که اهل شهرى سى روز روزه گرفتهاند، مردم شهرى که بيست و نه روز، روزه گرفتهاند، بايد يک روز قضا کنند.
ظاهر
روایت، اطلاق دارد و شهادت به رؤيت هلال، مطلقا حجت است، چه محلى که گواهان ماه را ديدهاند، دور باشد و چه نزديک، چه هم افق باشد و چه نباشد.
در روايت ديگرى
عبدالرحمان بن ابی عبدالله از امام صادق (علیه السلام) مىپرسد: اگر روز بيست و نهم
شعبان هوا ابرى بود و ما نتوانستيم ماه را ببينيم، چه کنيم؟ امام (علیه السلام) فرمود: لا تصم، الا آن تراه، فان شهد اهل بلد آخر فاقضه
روزه نگير، مگر اين که ماه را رؤيت کنى. و اگر از شهر ديگرى شهادت دادند (که آن روز رمضان بوده است) قضاى ان روز را به جا بياور.
يا از امام از روز
شک سؤال مىشود، امام مىفرمايد: لا تقضه الاّ ان يثبت شاهدان عدلان من جميع اهل الصلاة متى کان رأس الشهر، و قال: لا تصم ذلک اليوم الذى يقضى الاّ أن يقضى أهل الأمصار فان فعلوا فصمه
قضاى آن لازم نيست، مگر اين که دو شاهد عادل از اهل نماز شهادت دهند که اول ماه چه وقت بوده است. و نيز فرمود: آن روز را قضا نکن، مگر مردمان شهرهاى ديگر نيز قضا کنند. در اين صورت، روزه آن روز را بگير.
از اين دو صحيحه، فهميده مىشود که شهادت به رؤيت اول ماه را ثابت مىکند. حتى بعد از اتمام ماه رمضان و بيست و نه روز، روزه گرفتن، اگر دو شاهد عادل به رؤيت هلال در سى روز پيش گواهى دهند، بايد يک روز، روزه قضا بگيرد، زيرا معلوم مىشود که ماه رمضان يک روز، زودتر شروع شده است. در شهادت به رؤيت، فرقى
بين شهرهاى نزديک و دور، نيست، اطلاق روايات همه را بر مىگيرد.
بدين مضمون، روايات ديگرى نيز داريم
در هيچ يک از آنها، در ثبوت هلال با گواهى دو عادل، قيد نشده که شهرها نزديک به يکديگر باشند و يا هم افق.
علاّمه در توضيح صحيحه
هشام بن حکم مىنويسد: علّق (علیه السلام) وجوب القضاء بشهادة العدلين من جميع المسلمين و هو نص فى التعميم، قرباً و بعداً، ثم عقبه بمساواته لغيره من الأمصار و لم يعتبر (علیه السلام) القرب فى ذلک
امام (علیه السلام) وجوب قضاء را به شهادت دو عادل از مسلمانان معلق کرده است و اين، صراحت در گسترش حکم رؤيت دارد و دورى و نزديکى شهرها در آن دخالتى ندارد. آن گاه در پى آن، حکم به يکسانى شهر محل رؤيت با ديگر شهرها کرده و اعتبارى به نزديکى شهرها نداده است.
علامه در سخن فوق، روايت را صريح در تعميم دانسته است. غير از وى، فقيهان ديگرى نيز، از اطلاقات، چنين برداشتى داشتهاند.
سيدعبدالاعلى سبزوارى، در اين باره مىنويسد: والمنساق منها ان شهر رمضان فى جميع البلاد واحد، من حيث الکمية والعدد و اطلاقها يشمل اتحاد الأفق و الإختلاف فيه
از اين روايات استفاده مىشود: ماه رمضان، در همه شهرها، از جهت مقدار و تعداد روزها، يکى است. اطلاق اين روايات، همه شهرها را در بر مىگيرد، چه از نظر افق متحد باشند و چه گونه گون، فرقى ندارد.
مولی احمد نراقی، فيض کاشانى،
شیخ یوسف بحرانی، آية اللّه خويى
و … به استناد همين روايات و اطلاق آنها، به تعميم ثبوت رؤيت هلال، به شهرهاى دور، فتوا دادهاند.
از برخى روايات، علاوه بر اطلاقاتى که اشاره کرديم، استفاده مىشود: ثبوت هلال، محدود به شهرهاى نزديک و هم افق نيست. بلکه، همه شهرهاى اسلامى را در بر مىگيرد، از جمله:
محمد بن عيسى مىگويد: کتب اليه (امام) ابوعمرو، أخبرنى يا مولاى انّه ربما اشکل علينا هلال شهر رمضان، فلانراه و نرى السماء، ليست فيها علة، فيفطر الناس و نفطر معهم، و يقول قوم من الحسّاب قبلنا انه يرى فى تلک الليلة بعينها بمصروا فريقية والأندلس، فهل يجوز يا مولاى ما قال الحساب فى هذا الباب حتى يختلف الفرض (العرض) على اهل الأمصار فيکون صومهم خلاف صومنا و فطرهم خلاف فطرنا؟ فوقع عليه السلام: لا تصومن الشک، افطر لرؤيته و صم لرؤيته
ابو عمرو، به امام (علیه السلام) نوشت: سرورم، چه بسا براى ما در هلال ماه رمضان مشکل پيش مىآيد و آن را نمىبينيم. در حالى که در آسمان هم مانعى از رؤيت هلال وجود ندارد. مردم افطار مىکنند، ما نيز با آنان افطار مىکنيم. و گروهى از منجمان پيش
بينى کردهاند که آن شب، ماه در
مصر و
آفریقا و
اندلس، ديده مىشود. آيا بر ما، رواست که از اهل حساب پيروى کنيم؟ تا اين که در شهرهاى گوناگون، روزه تفاوت کند؟ و در نتيجه روزه آن شهرها خلاف روزه ما باشد و فطر آنان با فطر ما فرق کند؟ امام (علیه السلام) در پاسخ نوشت: روزى که شک دارى روزه نگير. و صوم و افطارت را با رؤيت انجام بده.
نهی امام (علیه السلام)، ابو عمرو را از گرفتن روزه، بدان خاطر بوده که وى، به گفته منجمان و اهل حساب، شک داشته است و اين، نشان مىدهد که اگر کسى قطع و يقين داشت که در شهرهاى دور، ماه رؤيت شده، مىتواند از آنان پيروى کند و او نيز هماهنگ با آنان روزه بگيرد و افطار کند.
شيخ يوسف بحرانى
و فيض کاشانى
نيز، همين معنى را از روايت فهميدهاند.
از مجموع رواياتى که به نمونه هايى از آن اشاره کرديم، نتيجه مىگيريم که رؤيت ماه در هر کجا از کشورهاى اسلامى، رخ دهد، گرچه دور، يا اختلاف در افق داشته باشند، براى همگان حجيّت دارد. زيرا روايات، مطلق ثبوت رؤيت را چه با ديدن هلال ماه و چه با شهادت به رويت، حجت مىدانند. شهادت به رؤيت نيز، مقيد به شهرهاى نزديک نيست، همه جا را در بر مىگيرد.
برخى از فقيهان، بر دلالت اين روايات بر نظريه تعميم، اشکال کردهاند و گفتهاند: اطلاق آنان منصرف به شهرهاى نزديک است: و فيه انّه يحمل على البلد المتعارف بحکم الإنصراف القطعى، اذا الشايع فى الأزمنة السابقة، انّ البلاد المتقاربة کانوا يتزاورون، و کان من القليل تزاور البلاد المتباعدة
اين روايات، اين اشکال را دارند که به حکم انصراف قطعى، حمل مىشوند بر شهرهاى نزديک. زيرا در زمانهاى قديم، معمول بوده که مردم شهرهاى نزديک به ديدار همديگر مىرفتند و کم اتفاق مىافتاد که مردم شهرهاى دور، به ديدار هم بروند.
شیخ انصاری، نمىپذيرد که اين روايات شهرهاى دور را هم در بر بگيرند: و امّا الأخبار منها بحکم الغلبة البلاد المتقاربة مع انّ الظاهران الإطلاق فى مقام
بيان حکم انکشاف کون يوم الشک من رمضان لا فى مقام
بيان الکاشف و انه يحصل بمجّرد رؤيته فى بلد من البلاد و لو کان فى غاية البعد، فکما لا دلالة على الشروط المعتبرة فى البلد من القرب والبعد، بل المراد
بيان حکم الإنکشاف بعد فرض ثبوت الکاشف
به
حکم غلبه، روايات، شهرهاى نزديک را شامل مىشوند. علاوه، روايات، چنانکه از ظاهر آنها بر مىآيد، در مقام
بيان (يوم الشک) از رمضان هستند، نه در مقام
بيان کاشف و اين که آغاز ماه، به مجرد ديدن هلال در يکى از شهرها، هر چند بسيار دور، حاصل مىشود. پس همان طور که اين روايات، در مقام
بيان شروط معتبر در
بينه نيستند و اطلاق ندارند، همچنين، دلالتى ندارند به شرايط معتبر در شهرها از جهت دورى و نزديکى. بلکه روايات در مقام تبيين
تکلیف يوم الشک اند، پس از فرض ثبوت کاشف.
برخى ديگر از فقيهان نيز، بمانند شيخ، در اين مسأله اظهار نظر کردهاند
از اشکال شيخ و آنان که چون او مشى کردهاند، آنان که نظر به تعميم دارند پاسخ دادهاند: و دعوى الإنصراف الى اهل البلد، کما ترى، سيما مع التصريح فى بعضها بان الشاهدين يدخلان المصر و يخرجان، کما تقدم، فهى طبعاً تشمل الشهادة الحاصلة من غير البلد على اطلاقها
ادعاى انصراف روايات، به شهرهاى نزديک، سخنى است نادرست، بويژه، در برخى از اين روايات، تصريح شده: دو گواه به شهر وارد يا از شهر خارج مىشوند. همان طور که پيش از اين گفته شد، اين به گونه طبيعى در بر مىگيرد شهادت به رؤيت را از غير شهر.
از اين گذشته، روايات در مقام
بيان هستند و بدون دليل معتبر، اطلاق آنها را نمىتوان از کار انداخت. در روايت صحيحه هشام
امام (علیه السلام) شهادت را معلق کرده است به (شهر): (ان کانت له
بينة عادلة على اهل مصر)، و شهر، نکرهاى است شايع که در بر مىگيرد تمامى شهرهاى اسلامى را. تا دليل يقين آورى در دست نداشته باشيم، نمىتوانيم آن را به شهرهاى نزديک مقيد کنيم.
با خروج ماه از محاق و ظهور آن در افق، ماه قمرى آغاز مىگردد. راههاى ثبوت آن، همچون: رؤيت،
شیاع،
بيّنه و … موضوعيت ندارند، بلکه راههايى هستند که آغاز ماه را براى ما محرز مىکنند. مکلف، هرگاه اول ماه را احراز کرد، بايد به آن ترتيب اثر بدهد، هر چند در محل سکونت وى رؤيت نشود. بنابراين، اگر در شهرى در اثر وجود
ابر، مه غليظ، گرد و غبار و… امکان رؤيت هلال نباشد، ولى، اهل شهر از مجارى معتبر، اطمينان يابند، ماه از محاق بيرون آمده، بايد ترتيب اثر بدهد.
نظير اين مسأله را فقيهان در باب (طلوع
فجر صادق)، در ذيل
آیه شريفه مطرح کردهاند: کلوا و اشربوا حتى يتبيّن لکم الخيط الأبيض من الخيط الأسود:
بخوريد و بياشاميد، تا رشته روشن صبحدم در تاريکى شب آشکار شود.
(تبيّن) و ديدن با
چشم موضوعيت ندارد بلکه آنچه موضوعيت دارد، علم به دميدن صبح صادق است. چنين است در ليالى مقمره که نور ماه غالب و سيپيده
صبح، غير قابل تشخيص.
در مسأله رؤيت هلال بسيارى براى عقيدهاند که (رؤيت) فى نفسه، نه موضوعيت دارد و نه ملاک
تکلیف است. ثبوت اول ماه است که تکليف آور است و موضوعيت دارد.
آية اللّه سبزوارى مىنويسد: فکل آن صدق عليه فى الواقع ان فيه خرج القمر عن تحت الشعاع و برز، يکون ذلک اول الشهر و يتعلق به الحکم فى الواقع والرؤية طريق محض اليه، لا ان تکون فيها موضوعية خاصة، کما ان سائر الطرق لها طريقية محضة و لا موضوعية فيها، بوجه، و انّما لم يذکر الخروج عن تحت الشعاع فى الأدلة الشرعيه، لبعده عن اذهان عامة الناس فيکون بالنسبة الى سواد الناس من الأحالة على المجهول، و الاّ فالمناط عليه، اتحدت آفاق البلاد او اختلفت.
پس هرگاه واقعاً روشن گردد که ماه از تحت الشعاع خارج شده و در افق ظاهر، اول ماه است و
حکم شرعی هم به حسب واقع به آن تعلق مىگيرد; زيرا (رؤيت)، مانند ديگر راههاى معتبر شرعى، صرفاً، راه رسيدن به واقع است و فى نفسه موضوعيت ندارد. و اين که مىبينيم اين نکته در ادله شرعى ذکر نشده و خروج ماه از تحت الشعاع را به عنوان ملاک ثبوت هلال،
بيان نکردهاند، بدان جهت مىباشد که در ذهن مردمان آن عصر، چنين چيزى دور مىنموده و
بيان چنين راهى براى توده مردم، نوعى احاله به مجهول بوده است وگرنه، ملاک اصلى، خروج ماه از محاق است، چه افقها متحد باشند و چه مختلف.
به دلايل متقن علمىو علم هيئت و نجوم ثابت شده که ماه آغاز مىشود با خروج اولين جزء طرف روشن ماه از محاق و ظهور آن در افق، چه ديده بشود و چه نشود. از اين روى، اگر دو گواه عادل گواهى بدهند در شهرى ديگر، هر چند دور، ماه را ديدهاند، اطمينان حاصل مىشود، که ماه از تحت الشعاع خارج شده است.
فیض کاشانی در
وافى، ذيل اين
روایت امام صادق (علیه السلام): لا تصم الاّ ان تراه، فان شهد اهل بلد آخر فاقضه
روزه نگير مگر اين که هلال را ببينى. اگر گواهى دادند اهل شهرى ديگر، قضاى آن را به جاى آور. مىنويسد: والظاهر انّه لا فرق
بين ان يکون ذلک البلد المشهور رؤيته فيه من البلاد القريبة من هذا البلد او البعيدة منه، لأن بناء التکليف على الرؤية، لا على جواز الرؤية …
از ظاهر کلام امام (علیه السلام) بر مىآيد: در رؤيت هلال، فرقى
بين شهرهاى نزديک به محل رؤيت و شهرهاى دور نيست؛ زيرا بناى تکليف، در
شریعت اسلام، بر ثبوت رؤيت ماه است، نه روا بودن رؤيت.
مولى احمد نراقى، بر همين نظر است. وى، پس از نقل سخن علامه در
منتهى و تأييد آن، مىنويسد: ثم الحق الذى لا محيص عنه عند الخبير، کفاية الرؤية فى احد البلدين الآخر، مطلقا، سواء کان البلدان متقاربين او متباعدين کثيراً، لأن اختلاف حکمها موقوف على العلم بأمرين، لا يحصل العلم بهما البتة. احمدهما ان يعلم ان مبنى الصوم او الفطر على وجود الهلال فى البلد بخصوصه، و لا يکفى وجوده فى بلد آخر، و ان حکم الشارع بالقضاء بعد ثبوت الرؤية فى بلد آخر، لدلالته على وجوده فى هذا البلد ايضاً، و هذا مما لا سبيل اليه، لِمَ لا يجوز ان يکفى وجوده فى بلد لساير البلدان ايضاً مطلقاً و ثانيهما ان يعلم ان البلدين مختلفان فى الرؤية البتة، اى يکون الهلال فى احدهما دون الآخر و ذلک ايضاً غير معلوم، اذ لا يحصل من الإختلاف الطولى اولعرضى الاّ جواز الرؤية و وجود الهلال فى احدهما دون الاخر و اما کونه کذلک البتة، فلا، اذ لعلّه خرج القمر عن تحت الشعاع قبل مغربيهما
حقِ در مسأله، خبير، چارهاى ندارد جز پذيرش اين نکته: رؤيت هلال در شهرى، براى ديگر شهرها، کفايت مىکند، چه دور، چه نزديک. زيرا گونه گونى حکم در دو شهر، بستگى به اين دارد که علم به دو امر پيدا شود، که نمىشود.
۱. محرز گردد مبناى روزه و فطر، ثبوتِ رؤيت هلال، در شهر محل سکونت است و نمىشود بسنده کرد به ثبوت رؤيت در شهرى ديگر و حکم شارع به قضاى روزه، پس از اثبات رؤيت در شهرى ديگر، بدان جهت بوده که رؤيت هلال، در اين شهر نيز، به وقوع پيوسته است. راهى براى پذيرش اين نظر نيست، زيرا دليلى ندارد که وجود ماه در شهرى، براى ديگر شهرها کافى نباشد.
۲. علم پيدا کند که آن دو شهر، در رؤيت هلال، اختلاف دارند. يعنى در يکى هلال وجود دارد و در ديگرى نه. اين نيز معلوم نيست. زيرا اختلاف طول و عرض جغرافيايى اقتضا مىکند: در شهرى ماه ديده شود و در شهرى نه.
واقعاً چنين باشد که در يکى ماه وجود داشته باشد و در ديگرى نه، دليلى نداريم، زيرا چه بسا، هلال، پيش از غروب آفتاب، از محاق بيرون آمده باشد.
غير مولى احمد نراقى، فقيهان معاصر نيز، به اين باورند، همچون: آيات عظام: شهيد صدر،
ابوالقاسم خویی و … افزون بر دلايلى که براى نظريه تعميم ثبوت رؤيت هلال به ديگر شهرها، اقامه شد، مؤيداتى بدين شرح ارائه مىشود:
از ظاهر آيه شريفه: ليلة القدر خير من الف شهر
استفاده کردهاند:
شب قد ر در همه شهرها، يکى است. در آن شب ارزاق و مقدرات و آجال مردم، نوشته مىشود: و فيها يفرق کل امر حکيم امراً من عندنا
اگر چنين باشد، آغاز ماه رمضان هم، در همه شهرها، يکى است. اصلاً نمىتواند متعدد باشد، زيرا لازمه آن، تعدد شب قدر است. حال آن که شب قدر، بيش از يک شب نيست.
آية اللّه خويى مىنويسد: روزه گرفتن در روز عيد فطر و قربان، به اتفاق شيعه و سنى،
حرام است. بر اساس قول به عدم تعميم، هر کسى به افق محل خويش بخواهد روزه بگيرد و مراسم عيد را برگزار کند، لازم مىآيد که در روز واحدى روزه بر عدهاى از مسلمانها
واجب و بر عده ديگر حرام باشد. ولى بنابر قول به تعميم، چنين مسألهاى پيش نمىآيد. اين نيز، مىتواند مؤيد نظريه تعميم به حساب آيد.
فانها ظاهرة فى انها ليلة واحدة معيّنه، ذات احکام خاصّه لکافة الناس، و جميع اهل العالم لا ان لکل صقع و بقعة ليلة خاصة، مغايرة لبقعة اخرى من بقاع الأرض
آيه شريفه، ظاهر است در اين که شب قدر، يک شب معيّن بيش نيست و در همان شب، احکام ويژه آن براى تمام مردم، در سراسر عالم برنامه ريزى مىشود. نه اين که هر منطقه و قطعهاى از زمين، شب قدرى جداى از مناطق ديگر داشته باشد.
از روايات نيز، اين مطلب استفاده مىشود.
آية اللّه سبزوارى، اين روايات را متواتر دانسته است: و بالمتواترة الدالة على ان ليلة القدر واحدة
روايات متواتر، دلالت دارد که شب قدر، يکى است.
در دعاى قنوت نماز عيد فطر و قربان مىخوانيم: واسئلک بحق هذا اليوم الذى جعلته للمسلمين عيداً …
از اين جمله مأثوره که شيخ طوسى آن را از امام صادق (علیه السلام) روايت مىکند، روز عيد قربان و فطر، روز مشخصى است و براى همه مسلمانان عيد. واژه (هذا) بيانگر آن است تمام مسلمانان، در هر افقى که باشند، آن روز را عيد مىگيرند و همزمان با سر دادن نداى وحدت، عظمت، شکوه و اقتدار
اسلام را تبلور مىبخشند.
پس لازمه وحدت عيد فطر و قربان، يکسانى اول و آخر ماه در همه شهرهاى اسلامىاست. آية اللّه خويى مىنويسد: و يؤکده ما ورد فى دعاء صلوة يوم العيد. فانه يعلم منه بوضوح انّ يوماً واحداً شخصياً يشار اليه بکلمة (هذا) هو عيد لجميع المسلمين المشتتين فى أرجاء المعمورة على اختلاف آفاقها، لا لخصوص بلد دون آخر
جملهاى که در
قنوت نماز عید (فطر و قربان) وارد شده است، تأييد مىکند آن را (قول به تعميم) زيرا به روشنى از آن استفاده مىشود: آن روز مشخص و واحدى است که به کلمه (هذا) به آن اشاره مىگردد، و براى همه مسلمانان جهان، که در قسمتهاى مختلف زمين پراکندهاند با همه اختلاف افقى که دارند، عيد است، نه براى شهر خاصى.
آية اللّه سبزوارى و ديگران نيز، به اين نکته اشاره کردهاند.
در دعاى سمات آمده: … و جعلت رؤيتها لجميع الناس مرءاً واحداً
و قراردادى ديدن آن را (ماه) براى همه مردمان يکسان. اين دعا را
علامه مجلسی در
بحارالأنوار از
کفعمی در
بلد الأمين و
جمال الأسبوع و
مصباح المتهجد،
از امام باقر و
امام صادق (علیهما السلام) روايت کرده و آن را دعايى مىشمرد در ميان اصحاب، در نهايت شهرت.
از اين
دعا استفاده مىشود که ديدن ماه در افقهاى مختلف، براى همه مردم يکسان است و اين مىتواند قول به تعميم را تأييد کند; زيرا نشان مىدهد که رؤيت هلال ماه متعدد نيست.
شیخ محمد حسن نجفی، با توجه به نکته مىنويسد: و ربما يؤمىالى ذلک … قوله (علیه السلام) فى الدعاء: (و جعلت رؤيتها لجميع الناس مرءاً واحداً
چه بسا قول امام (علیه السلام) در
دعای سمات… اشاره به همين معنى کند که رؤيت هلال براى همه يکسان است. ظاهراً مراد از يکسان بودن رؤيت ماه براى همه مردم، حکم رؤيت است نه خود رؤيت. بدين معنى وقتى در شهرى هلال ديده شد، براى مردم شهرهاى ديگر نيز، آغاز ماه است، نه اين که همه مردم
جهان، در يک زمان آن را مىبينند.
آية اللّه سبزوارى مىنويسد: (اى من حيث الحکم بانّه اذا رآه اهل بلد وجب الصوم على الجميع
ييعنى از جهت حکم، بدين معنى که هرگاه اهل شهرى آن را ببينند، روزه بر همه واجب است.
شیخ طوسی در
تهذيب و علامه در
تذکره و
منتهى و مجلسى در
ملاذ الاخبار و … تصريح مىکنند: روش پيامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) در مسأله رؤيت هلال آن بود که وقتى دو شاهد عادل، گرچه از شهرهاى ديگر، خدمت آن حضرت
شهادت به رؤيت هلال مىدادند، حکم به ثبوت ماه مىفرمود: و ما ثبت ايضاً من سنة النبى (صلی الله علیه و اله و سلم) … والحکم فيمن شهد بذلک فى مصر من الأمصار …
و از جمله سنتهاى
پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) ، آن است که وقتى از شهرى از شهرها در نزد وى شهادت به رؤيت هلال مىدادند، حکم به ثبوت ماه مىفرمود. کلمه (فى مصر من الأمصار) مطلق است و نشان مىدهد که شهادت از شهرهاى ديگر مقيد به دورى و يا نزديکى نبوده است، بلکه به طور مطلق، در هر شهرى ثابت گردد، کافى است.
تأکيد
شرع بر اهميت وحدت امت اسلامى و توصيه اکيد پيشوايان دينى بر تعظيم شعائر الهى و برگزارى با شکوه و عظمت مراسم عبادى سياسى، نشان مىدهد که شارع مقدس، راضى نيست مسلمانان در امر رؤيت هلال و برگزارى مراسم عيد فطر و قربان اختلاف داشته باشند.
آية اللّه سبزوارى مىنويسد: و بان عدم الأعتبار اختلاف و شقاق
بين المسلمين والشارع لا يرضى بذلک و أئمه الدين (علیه السلام) لا يرضون بتفريق المسلمين، و لذلک اهتموا بالتقية اهتماماً کثيراً
مسأله نزديکى و دورى شهرها، که مبناى قول به عدم تعميم است، ضابطه و تعريف مشخصى ندارد و در مورد ميزان نزديکى و دورى شهرها، آراء و نظريه هاى گوناگونى ابراز شده است.
معتبر نبودن (ثبوت هلال براى همه شهرهاى اسلامى) سبب مىگردد که ميان مسلمانان اختلاف و پراکندگى به وجود آيد. و شارع مقدس راضى به اين نيست. امامان
دین (علیهم السلام)، هيچ گاه راضى به تفرقه
بين مسلمانان نبوده اند و از اين روى، مىبينيم به مسأله
تقیه فوق العاده اهميت مىدادهاند.
علامه در باب استحباب استهلال، با اشاره به اهميت حفظ وحدت و جلوگيرى از اختلاف
بين مسلمانان مىنويسد: و يستحب الرأى للهلال ليلة الثلثين من شعبان و رمضان و يطلبه ليحتاطوا بذلک بصيامهم و يسلموا من الأختلاف
شب سى ام ماه
شعبان و رمضان،
استهلال مستحب است، تا در امر روزه، جانب
احتیاط را نگهداشته و از اختلاف سالم مانند. روشن است اگر در مسأله رؤيت هلال، هر شهرى بر اساس افق محل خويش عمل کند و رؤيت هلال ماه در آن شهر براى شهرهاى ديگر کافى نباشد، اختلاف و تفرقه به وجود مىآيد و بر شکوه و عظمت مراسم عبادى سياسى خدشه وارد مىشود.
اين که
ائمه (علیهم السلام)، شيعيان را در مسأله روزه، به هماهنگى با مردم (احتمالاً
اهل سنت) فرا خواندهاند، مؤيد همين نکته است.
امام باقر (علیه السلام) مىفرمايد: صم حين يصوم الناس، وأفطر حين يفطر الناس فانّ اللّه عزّوجل جعل الأهلة مواقيت
هنگامىکه مردم (احتمالاً اهل سنت) روزه مىگيرند روزه بگير و هنگامىکه آنان افطار مىکنند، افطار کن که خداى سبحان هلالهاى ماه را ميقات قرار داده است.
روزه گرفتن در روز عيد
فطر و
قربان، به اتفاق شيعه و سنى، حرام است. بر اساس قول به عدم تعميم، هر کسى به افق محل خويش بخواهد روزه بگيرد و مراسم عيد را برگزار کند، لازم مىآيد که در روز واحدى روزه بر عدهاى از مسلمانها واجب و بر عده ديگر
حرام باشد. ولى بنابر قول به تعميم، چنين مسألهاى پيش نمىآيد. اين نيز، مىتواند مؤيد نظريه تعميم به حساب آيد.
قول مشهور، که رؤيت هلال ماه را در هر شهرى، براى مسلمانان همان شهر و احياناً شهرها و روستاهاى مجاور و نزديک آن، ملاک عمل مىدانند و قابل تعميم به ديگر شهرهاى دور نمىدانند، فروعى را در پى مىآورد که فقهايى چون علامه در
تذکره،
صاحب
مدارک،
شهيد
و … به آنها اشاره کردهاند، مثلاً: شخصى، اول ماه در شهرى بوده که هلال ماه در آن شهر شب
شنبه رؤيت شده است و بعد به شهر ديگرى رفته که هلال ماه در آن جا، شب
یکشنبه ديده شده است و يا به عکس، اين شخص بر اساس کدام افق بايد رفتار کند؟
شهید اول مىنويسد: لو رأى الهلال فى بلد ليلة الجمعة مثلاً ثم سافر الى بلد بعيدة شرقيه قد رؤى فيها ليلة السبت او بالعکس فانه ينتقل حکمه الى الثانى على اظهر القولين، فيصوم واحداً و ثلثين و يفطر التاسع والعشرين
اگر هلال ماه را در شب جمعه، در شهرى ببيند و آن گاه به شهر دورى، در جانب شرقى، که ماه را در شب شنبه رؤيت کرهاند، مسافرت کند، يا به عکس، قول روشن تر و واضح تر آن است که حکم شهر دوّم، در مورد وى جارى است. پس بايد سى و يک روز روزه بدارد و يا در روز بيست و نه افطار کند و عيد بگيرد.
شهيد، بر اساس احتمالى که خود مطرح ساخته (جواز تعميم به بلاد غربى نه شرقى) مثال زده است. در قول مشهور هم که به بيش از شهرهاى نزديک را
حجت نمىدانند، عيناً همين مثال مطرح مىشود.
از آنچه تاکنون در مورد رؤيت هلال و اختلاف افقها بحث شد، نتيجه مىگيريم:
۱. در مسأله جواز تعميم رؤيت هلال به ديگر شهرهاى اسلامى،
بين فقهاى اسلام اختلاف است و دو قول عمده در مسأله ابراز شده: قول مشهور. اعتقاد به ثبوت رؤيت هلال در شهر محل رؤيت و شهرهاى مجاور و هم افق، نه ديگر شهرها. قول غير مشهور. اعتقاد به تعميم ثبوت رؤيت هلال به تمامىشهرهاى اسلامى، چه دور و چه نزديک، چه هم افق و چه غير هم افق.
۲. در ميان فقهاى عامه نيز اختلاف است. مشهور معتقد به تعميم هستند.
ابو حنیفه و برخى از شافعيه همچون مشهور فقهاى
شیعه نظر دارند.
۳. در منابع روايى، سخنى از پيامبر و
ائمه (علیهم السلام) در مورد شهرهاى نزديک و دور و مسأله تعميم و يا عدم تعميم رؤيت هلال، وجود ندارد. آنچه هست، در مورد
بيان راههاى ثبوت هلال و طرق معتبر شرعى است.
۴. نظريه تعميم، در ميان فقهاى شيعه بيشتر از زمان مرحوم علامه به بعد پيدا شده و در ميان معاصرين، طرفداران بيشترى پيدا کرده است.
۵. مسأله نزديکى و دورى شهرها، که مبناى قول به عدم تعميم است، ضابطه و تعريف مشخصى ندارد و در مورد ميزان نزديکى و دورى شهرها، آراء و نظريه هاى گوناگونى ابراز شده است.
۶. براى نظريه مشهور، دلايلى اقامه شده که مهمترين آن، قياس طلوع و غروب قمر، به طلوع و غروب خورشيد و مسأله اختلاف افقهاست.
۷. وضعيت تکوينى ماه و حرکت آن با حرکت زمين و
طلوع و غروب خورشيد، تفاوت دارد و قياس رؤيت هلال، به طلوع و غروب خورشيد،
قیاس مع الفارق است.
۸. خروج ماه از محاق، امر واحدى بيش نيست و تا فاصلهاى که اختلاف
افق بين شهرها به اندازهاى نباشد که شب و روز با هم فرق کند، براى همه، با اندک تفاوتى قابل رؤيت و براى همه آن شهرها اول ماه است.
۹. طرفداران نظريه عدم تعميم، در ميان
اهل سنت نيز، براى اثبات نظر خويش دلايلى اقامه کردهاند که مهم ترين آن، روايت کريب است که از نظر سند و دلالت، نمىشود به آن اعتماد کرد.
۱۰. طرفداران نظريه تعميم، علاوه بر بهره گيرى از وضعيت تکوينى ماه و نيز مسأله وحدت
خسوف، به اطلاق روايات و
آیه شريفه استدلال کردهاند.
۱۱. افزون بر دلايلى که براى قول به تعميم اقامه شد، به دلايلى تبرعى و مستنداتى که بر نظريه تعميم تأکيد مىکند نيز، استناد شده است.
•
مجله فقه، دفتر تبلیغات اسلامی، شماره ۲، برگرفته از مقاله «ثبوت رؤیت هلال».