• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تُبَّع‌ (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





تُبَّع‌ (به ضم تاء و فتح باء مشدد) از واژگان قرآن کریم که لقب پادشاهان یمن است و نام قوم تُبَّع‌ که به ایشان اسناد دارند.



تُبَّع‌ لقب پادشاهان یمن است و نام قوم تُبَّع‌ که به ایشان اسناد دارند.


به مواردی از تُبَّع‌ که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - تُبَّعٍ‌ (آیه ۳۷ سوره دخان)

(اَ هُمْ خَیْرٌ اَمْ قَوْمُ‌ تُبَّعٍ‌ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ)
(آيا آنان بهترند يا قوم «تُبَّع» و كسانى كه‌پيش از آن‌ها بودند؟!)


۲.۲ - تُبَّعٍ‌ (آیه ۱۴ سوره ق)

(وَ اَصْحابُ الْاَیْکَةِ وَ قَوْمُ‌ تُبَّعٍ‌ کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ)
(و «اصحاب ایکه» قوم شعیب‌ و قوم تُبَّع كه در سرزمين يمن زندگى مى‌كردند، هر يک از آن‌ها پیامبران را تكذيب كردند و وعده عذاب درباره آنان تحقّق يافت.)
گفته‌اند: لقب پادشاهان یمن است چنان که فرعون لقب شاهان مصر، قیصر لقب شاهان روم و کسری لقب پادشاهان ایران بود.
راغب گوید: علّت این تسمیه آن است که شاهان تبّع در سیاست و زمامداری تابع یکدیگر بوده و از یک نقشه پیروی می‌کرده‌اند و گویند: تبّع پادشاهی است که ملّت از وی پیروی نماید.
طبرسی علّت این تسمیه را کثرت پیروان دانسته و قول راغب را به طور احتمال آورده است.
قرآن مجید در نابود شدن قوم تبّع صریح است ولی از خود تبّع ساکت است.
در مجمع البیان از سهل بن سعد از رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نقل کرده که فرمود: تبّع را فحش نگویید که او اسلام آورده است.
ولید بن صبیح از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل کرده که: تبّع به طایفه اوس و خزرج گفت در همین جا باشید تا این پیامبر بیاید و اگر او را درک می‌کردم در خدمتش بودم و با او به‌پا می‌خواستم.
در تفسیر برهان نیز چند حدیث در همین مضمون منقول است.
در کمال الدین صدوق ص۱۶۹ باب ۱۱ سه حدیث در مدح تبّع آمده، از جمله از ابن عباس که گفت: کار تبّع بر شما مشتبه نشود او مسلم بود.
احتمال می‌رود که او یکی از پیامبران باشد، چون از وی ذمّی نشده و شاید «قوم تبّع» مثل «قوم نوح» و «قوم ابراهیم» باشد که هر دو پیامبرند، نه مثل «قوم فرعون» که مبغوض و ملعون است.


این کلمه که فقط دو بار در قرآن مجید آمده است.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۲۶۶.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۶۳.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۴، ص۳۰۵.    
۴. شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۱، ص۲۹۳.    
۵. دخان/سوره۴۴، آیه۳۷.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۹۷.    
۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۲۲۲.    
۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۴۶.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۳۱۱.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۰۰.    
۱۱. ق/سوره۵۰، آیه۱۴.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۱۸.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۵۱۱.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۴۲.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۵۳.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۱۵.    
۱۷. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۱۶۳.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۳۱۲.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۰۰.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۳۱۲.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۰۰.    
۲۲. حسینی بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۳۰.    
۲۳. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۱، ص۱۶۹، باب۱۱.    
۲۴. دخان/سوره۴۴، آیه۳۷.    
۲۵. ق/سوره۵۰، آیه۱۴.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «تبع»، ج۱، ص۲۶۶.    






جعبه ابزار