تولوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تولُی، یا تولوی، آخرین و کوچکترین پسر
چنگیزخان مغول از همسر نخست و خاتون بزرگ او بورتهاوجین است.
نام تولی در برخی از منابع عربی، طولی ضبط شده است.
تلوی/تُلی در زبان
مغولی به معنای آینه و صفحۀ فلزی است.
تولی در روزگاری که
چنگیزخان به تکاپوی کسب قدرت برخاسته بود، در
مغولستان به دنیا آمد، اما تاریخ آن دانسته نیست. چون تولی ۵ ساله شد، پدرش به سرکوب تاتارها برخاست و آنان را مقتول و اسیر و پراکنده کرد.
یکی از آن متواریان به نام قارغیل سیره (= شیره) که به سبب گرسنگی شدید به خانۀ مادر
چنگیزخان پناه برده، و نان خواسته بود، درصدد قتل تولی خردسال برآمد؛ اما کاری از پیش نبرد و کشته شد.
تولی از وقتی به سن رشد رسید، همواره همراه و مشاور پدر بود و
چنگیزخان او را نوکُر (= همرزم، همدم)،
یکه (= بزرگ در زبان
مغولی)، نویان (= امیر) یعنی امیر بزرگ، الغ نویان،
و نیز به سبب پختگی و هوشیاریاش ابوگان (= پدر)
مینامید.
منابع دیگر به جز
جامع التواریخ لقب او را الغ نویان نوشتهاند، چون
چنگیزخان بر اونگ خان، رئیس قبیلۀ کراییت پیروز شد، یکی از دختران جاگمبو برادر اونگ خان به نام ابیقه را خود ستد و دختر دیگر او را که سرققتنی نام داشت برای تولی خردسال نامزد کرد.
تولی در دومین لشکرکشی پدر به ختای (چین شمالی) در ۶۰۷ق/۱۲۱۰م که تا ۶۱۱ق به درازا کشید، همراه پدر بود و از خود رشادت نشان داد و پس از پیروزی از چنگیز نوازش یافت.
وی در لشکرکشی به سرزمین
خوارزمشاهیان (۶۱۵ ق/ ۱۲۱۸م) و تسخیر
بخارا و
سمرقند شرکت جست و آنگاه جوچی، چغتای و اوگدی (اوگتای) مأمور تسخیر گرگانج خوارزم، و تولی نیز مأمور
هرات و
نیشابور در
خراسان شد.
تولی از راه مروچق و بغشو به سرزمین خراسان درآمد. نخست
مرو را گرفت و از آنجا به ابیورد، نسا، یازر، طوس، جاجرم، جوین، بیهق، خواف، سنگان، سرخس، هرات و نیشابور تاخت و آن شهرها را ویران کرد و بیشتر مردم آن نواحی را از دم شمشیر گذرانید.
تولی پس از فتح این شهرها به فرمان
چنگیزخان از راه قهستان، در
طالقان به پدر پیوست. او در تعقیب سلطان جلال الدین خوارزمشاه نیز در کنار پدر بود و در ۶۲۱ق/۱۲۲۴م همراه او به مغولستان بازگشت و در واپسین لشکرکشی
چنگیزخان به تنگفوت و چین شمالی در ۶۲۲ق باز حضور یافت.
وی همچنین در انجمنی که خان بزرگ برای تعیین جانشین منعقد کرد، در کنار برادران خود بود و به پیشنهاد جغتای دربارۀ انتخاب اوگتای (ﻫ م) گردن نهاد.
تولی چون کوچکترین پسر
چنگیزخان بود، برابر آیین
مغولان، به عنوان اوتچیگین یعنی خداوند اجاق و آتش؛
در ۶۲۵ق/۱۲۲۸م در مجلس بر تخت نشاندن اوگتای قاآن، در رأس شاهزادگان شاخۀ مرکزی شرکت جست و بر عهد خویش با پدر پایدار ماند.
او در ۶۲۸ق/۱۲۳۱م، بر حسب روایت «تاریخ سری» و ۶۳۷ق/۱۲۳۹م به روایت رشیدالدین فضللله، در لشکرکشی اوگتای قا آن به چین شمالی (ختای) به فرماندهی سپاه گزیده شد و از سوی تبت حمله کرد و پس از تحمل سختیها و درگیری در جنگها به برادر پیوست. اوگتای قاآن در آنجا بیمار شد و زبانش بند آمد و بنابر باورهای خرافی، تولی پذیرفت که فدیۀ او باشد (یا آبی که بدان رنج قاآن را شسته بودند، نوشید).
ظاهراً بیماری به تولی سرایت کرد. قاآن زنده ماند، اما تولی جان بدر نبرد و درگذشت.
مرگ او به روایت رشیدالدین در۶۳۰ ق/۱۲۳۳م بود.
پس از مرگ او به کار بردن واژۀ تولی (تولی) به معنای آینه، غُروق (= تابو، ممنوع) شد و
مغولان پس از آن آینه را به نام ترکی آن کوزکو (گوزگو) خواندند.
تولی مردی دلاور، صاحب رأی و تدبیر در تنظیم و رهبری سپاه، سوارکاری کارآمد و نیز جوانی خوب صورت وصف شده است
اما به هرحال در خونریزی دست کمی از پدر و برادران نداشت.
از تولی فرزندان بسیاری بر جای ماند: منگکه قاآن که پس از گیوک خان پسر اوگتای به جای او به قاآنی برگزیده شد؛ قوبیلای قا آنکه جانشین برادر شد و در چین اقامت گزید؛ اریغ بوکه (بوقا، بغا) که مدتی بر سر مقام قاآنی با برادر خویش قوبیلای ستیز کرد، اما شکست خورد؛ و هولاگو که مأمور تکمیل تسخیر ایران و تصرف قلمرو
اسماعیلیان و خلفای
بغداد شد.
او و فرزندانش به ایلخانی ایران برگزیده شدند و قریب یک قرن فرمان راندند. همسر نخست و بزرگ وی مانند پدر و قبیلۀ خویش
مسیحی نسطوری بود، اما با
مسلمانان نیز رفتاری نیکو داشت و مشایخ و بزرگان دینی را حمایت میکرد و با صرف هزار بالش نقره مدرسۀ خانی را در بخارا ساخت و دیههای بسیاری بر آن
وقف کرد و تولیت آن مدرسه و اوقاف آن را به شیخ الاسلام
سیفالدین باخرزی سپرد.
بیشتر تاریخ نویسان او را زنی نیکو رفتار و با تدبیر خوانده، و همتش را در تربیت فرزندان ستودهاند. به صوابدید او پسرانش با باتوخان، پادشاه اردوی زرین دوستی کردند و او را بزرگ داشتند و این موجب شد که پس از مرگ گیوک، باتو منگکه را به قاآنی برگزیدند.
(۱) ابنخلدون، العبر، بیروت، ۱۴۱۷ق.
(۲) ابنعبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳م.
(۳) جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، تهران ۱۳۶۷.
(۴) رشیدالدین فضللله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۵) سیفی هروی، سیف، تاریخ نامۀ هرات، به کوشش محمد زبیر صدیقی، کلکته، ۱۳۶۲ق/۱۹۴۳م.
(۶) قلقشندی، احمد، صبح الاعشیٰ، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۷) منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۸) وصاف، تاریخ، به کوشش محمد مهدی اصفهانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۹) Doerfer, G, Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen Wiesbaden, ۱۹۶۳.
(۱۰) Histoire secrète des Mongols, tr L Ligeti, Budapest, ۱۹۷۱.
(۱۱) Lessing, F, Mongolian - Englishe Dictionary, Bloomington ۱۹۸۲.
(۱۲) Tobči, A, The Mongol Chronicle, tr Ch Bawden, Wiesbaden, ۱۹۵۵.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تولوی»، شماره۶۱۹۲.