• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

توسل (دانشنامه‌حج)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: توسل.

توسل یکی از اصطلاحات علم کلام به معنای واسطه قرار دادن عملی یا شخصی در پیشگاه خداوند است. وهابی‌ها به تبع ابن‌ تیمیه قائل به حرام و شرک بودن توسل هستند ولی سایر علمای مسلمان با استناد به آیات قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و سیره اهل بیت (علیهم‌السلام)، آن را جایز و یا مستحب می‌دانند.



«توسل» از ریشه «و ـ س ـ ل» معنای رغبت، طلب و نزدیکی است که شماری از واژه‌شناسان آن را هم‌خانواده «سَاَلَ» در اشتقاق کبیر دانسته‌اند. توسل از باب تفعل و توسیل از باب تفعیل، به معنای درخواست نزدیک شدن به کسی یا گرفتن چیزی از او با دستاویز کردن واسطه‌ای است. این واسطه را «وسیله» می‌گویند. وسیله، خود، باید از قرب، منزلت و درجه‌ای نزد کسی که مقصود این رفتار است، برخوردار باشد. از این‌رو، وسیله در این معانی نیز به‌کار رفته است. به دیگر سخن، وسیله گاه در معنای راه رسیدن به هدف و گاه خود آن هدف به‌کار می‌رود. کاربردهای فعلی تـوسل بـا حـرف اضافه «بـ» و «الی» متعدی می‌شوند که پس از اولی، واسطه تـوسل (شخص مقدس) و پس از دومی، مخاطب توسل (خداوند) می‌آید.


در قرآن از میان مشتقات این ریشه تنها دو بار واژه «وسیله» به‌کار رفته است. در آیه ۳۵ سوره مائده به مؤمنان سفارش شده که از خدا پروا نمایند و به سوی او وسیله جویند: «اتَّقُواْ اللهَ وَابْتَغُواْ اِلَیهِ الْوَسِیلَةَ» عموم مفسران، وسیله را در این آیه، به تقرب به سوی خدا یا برانگیختن محبت او با انجام کارهای نیک تفسیر کرده‌اند.
[۱۴] ابوالفضل میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الاسرار، ج۳، ص۱۲۱-۱۲۲.
فخر رازی۶۰ق) در توضیح رابطه همنشینی میان «تقوا» و «وسیله» آن دو را به ترتیب شامل پرهیز از نافرمانی‌ها و گردن نهادن به دستورات خداوند شمرده و از برخی اصطلاحات اخلاق و تصوف، مانند تخلیه و تحلیه، و محو و صحو بهره برده است. آیه دوم به نقد این باور برخی مشرکان عرب می‌پردازد که بت‌ها را واسطه نزدیکی به خدا می‌شمردند. در آیات دیگر، از تعبیر «شفیع» و «شفعاء» برای اشاره به این باور مشرکان استفاده شده است. در تفسیری دیگر، این آیه در باره پیامبران و صالحان دانسته شده که برای نزدیکی به خدا، کارهای نیک را واسطه قرار می‌دهند. پس دیگران که از آن مقام برخوردار نیستند، به بندگی و طاعت سزاوارتر هستند.
[۲۳] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۲۶۲.

افزون بر آیه نخست پیش گفته که واژه «وسیله» در آن شامل هر کار نیک از جمله توسل جستن به نیکان دانسته شده، آیاتی دیگر نیز در قرآن گویای مطلوبیت توسل است. از جمله، در آیه‌ای از ستمکاران به خویشتن خواسته می‌شود که افزون بر استغفار نزد پیامبر روند و از او بخواهند که برایشان از خداوند طلب آمرزش کند: «وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذ ظَّلَمُواْ اَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا»، رفتن نزد پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و درخواست از ایشان برای طلب استغفار از خداوند، مصداق آشکار توسل به شمار رفته است.
[۲۷] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۵.
[۲۸] مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص۱۷۳-۱۸۳، «توسل».



تا پیش از ابن تیمیه۷۲۸ق) توسل وارد میدان بحث و گفت‌وگوی جدی علمی نشده بود و بابی با نام توسل در کتاب‌های کلامی یا حدیثی و یا در ضمن ردیه‌ها یافت نمی‌گشت. توسل به دستاویزها برای رسیدن به اهداف مادّی یا معنوی، امری مطلوب و حتی ضروری از دیدگاه فطری و عقلایی به شمار می‌رود که در اصل مشروعیت و جواز آن، تردیدی وجود نداشته است. ابن تیمیه و پیروان وی، موسوم به سلفیه، به طور جدی به نقد توسل پرداخته و گونه‌هایی از آن را نامشروع، بدعت و همراه شرک دانسته‌اند. آنان توسل را یا به واسطه اعمال و رفتار نیک افراد می‌دانند و یا به معنای واسطه نهادن شخصی دیگر که در این صورت، نقش آن شخص تنها در حد دعای خیری است که به درگاه خدا انجام می‌دهد و یا آن شخص، خود، واسطه میان خدا و بندگان قرار می‌گیرد. البته توسل به این شخص نیز دو حالت دارد؛ گاه در زمان حیات او و گاه پس از مرگ وی صورت می‌گیرد.
ابن تیمیه در رساله‌ای با عنوان قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیله بر پایه همین تقسیم‌بندی، از دو‌گونه توسل مشروع و نامشروع یاد می‌کند. گونه اول آن است که ایمان و رفتار صالح، واسطه تقرب به خدا قرار گیرد یا آن‌که کسی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) یا هر بنده دیگر در هنگام زندگانی وی و در حال حضورش درخواست دعای خیر کند. این نیز تنها در صورتی ممکن است که آن فرد خود اهل ایمان باشد؛ و گرنه، دعای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و دیگران برای غیر مؤمنان سودی ندارد. نیز سوگند دادن خدا به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و واسطه نهادن مقام و منزلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در طلب حاجت از خدا، بدعت و نامشروع شمرده شده است. پس توسل به ذات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و دیگران در هیچ حال جایز نیست و بدعت شمرده می‌شود. درخواست دعای خیر از ایشان نیز تنها هنگام زندگانی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و به طور مستقیم و رودررو، در زمره سنت صحابه بوده و جز این، بدعت قلمداد می‌گردد. ابن تیمیه بر مبنای این نگرش، به نقد و تاویل روایاتی پرداخته که از توسل اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به ایشان حکایت می‌کنند و در همه موارد می‌کوشد که توسل را تنها به همان دو معنای مشروع نخست بازگرداند.
این نگرش سخت‌گیرانه را شماری از پیروان ابن تیمیه پذیرفته و آیات و روایاتی را در اثبات آن برشمرده‌اند؛ اما بسیاری همفکران سلفی وی به نقد آن پرداخته و مواردی چون واسطه نهادن مقام و منزلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نزد خدا را جایز و مشروع شمرده‌اند. نیز ابوالعباس خطیب و شوکانی، از سلفیان پسین، در اثبات جواز شفاعت جستن از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و توسل به او، به روایات متعدد تمسک کرده‌اند و آن روایات را صحیح شمرده‌اند. ابن عبدالسلام نیز به رغم پذیرش کلی دیدگاه ابن تیمیه، توسل به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را به جهت وجود روایات معتبر در این زمینه، از شمول حرمت توسل استثنا کرده است.
[۴۱] علامه حلی، قواعد الاحکام، ص۱۰۴.
[۴۲] حمدان، سلیمان بن عبد الرحمن، الدر النضید، ص۷.
برخی نیز با تلاش در تحلیل دیدگاه ابن تیمیه، به بیان تفاوت آن با دیدگاه وهابیان پرداخته و مشروعیت توسل از دیدگاه وی را به اثبات رسانده‌اند.
[۴۵] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۵۰-۵۱.
[۴۶] سقاف، حسن بن علی، البشارة و الاتحاف، ص۵۰.
[۴۷] مغربی، حافظ بن صدیق، ارغام المبتدع، ص۳.



نگرش ابن تیمیه در نقد توسل را عموم دانشمندان مذاهب اسلامی انکار نموده و ردیه‌های متعدد در این زمینه نگاشته‌اند.
[۴۸] سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۲۴۵-۳۲۰.
[۵۰] نبهانی، یوسف، شواهد الحق، ص۱۳۷-۱۴۲.
بیشتر این ردیه‌ها به تحلیل ماهیت رفتار افراد در توسل به صالحان و نیکان و رد اتهام شرک پرداخته‌اند و به آیه ۳۵ سوره مائده و نیز آیاتی که از استغفار پیامبر برای مؤمنان یاد می‌کند (برای نمونه:سوره یوسف آیه ۱۲ و آیه ۹۷-۹۸ ؛سوره منافقون آیه ۶۳ و آیه ۵، ) و روایاتی که از توسل صحابه به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در زندگانی و پس از مرگ ایشان حکایت دارند،
[۵۶] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، ج۱، ص۳.
استناد می‌کنند. برای نمونه، مردی نابینا به سفارش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) با توسل به ایشان بینایی خود را بازیافت.
[۶۰] مغربی، حافظ بن صدیق، ارغام المبتدع، ص۱۷.
همچنین بر پایه دعایی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، توسل به مقام و منزلت صالحان روا شمرده شده است. گاه نیز از توسل افراد متعدد به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) با تعابیری چون «بحق نبیک» در حضور یا غیاب ایشان یاد شده است. عدم نهی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از این کار و انجام آن از سوی چهره‌های پذیرفته اهل سنت، دلیلی دیگر بر اعتبار این رفتار به شمار می‌رود. توسل به پیامبران: نیز در روایات گزارش شده است
[۶۵] سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۳۹۳.
؛ چنان‌که خود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) هنگام دفن فاطمه بنت اسد، با توسل به پیامبران پیشین برای او آمرزش خواست.


در سیره اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و تابعین و صالحان نیز موارد متعدد از توسل به چشم می‌خورد که بر پسندیده بودن این رفتار نزد ایشان دلالت دارد. برای نمونه، عمر در مراسم طلب باران، به عموی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، عباس بن عبدالمطلب، توسل جست.
[۷۲] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۲، ص۴۱۱-۴۱۲.
در گزارشی، از توسل مردی عرب به ابوبکر یاد شده است. بلال بن حارث برای طلب باران به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) متوسل گشت. مالک بن انس در گفت‌وگو با منصور دوانیقی، چگونگی زیارت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و توسل به ایشان را به او آموخت.
[۷۸] سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۱۶۳.
[۷۹] سقاف، حسن بن علی، البشارة و الاتحاف، ص۵۱.
در برخی اشعار شافعی، به صراحت از خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به عنوان وسیله تقرب به خداوند یاد شده است.
[۸۰] ابن حجر، احمد، الصواعق المحرقه، ص۱۸۰.
نیز از توسل احمد حنبل به شافعی و توسل مردم مغرب به مالک بن انس می‌توان یاد کرد.


در منابع روایی تفسیری، به نمونه‌های متعدد از توسل در دوره پیش از اسلام اشاره شده که پیامبران و چهره‌های معتبر دیگر انجام داده‌اند.
[۸۲] سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۲۹۶-۲۹۷.
[۸۳] ابن صباغ، علی بن محمد، الفصول المهمه، ج۱، ص۲۴.
از آن‌جمله، تلقی کلمات در آیه ۳۷ سوره بقرهبه آشنایی وی با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و اهل بیت او و توسل به ایشان تفسیر شده که پس از آن، توبه وی پذیرفته شد. نیز توسل نوح، ابراهیم، موسی و فرزندان یعقوب (علیه‌السلام) به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و توسل یوسف (علیه‌السلام) به حرمت پدرانش و اهل حرم
[۸۸] نمازی شاهرودی، علی، مستدرک سفینة البحار، ج۲، ص۳۰۱-۳۰۲.
گزارش شده است. عبدالمطلب و ابوطالب نیز در دو رخداد جدا‌گانه، هنگام استسقاء، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را به عنوان وسیله به درگاه خداوند یاد کردند و به ایشان توسل جستند.
[۹۲] ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة‌الله، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۸۰.



این روایات به رغم تردید برخی از سلفیان معاصر چون رشیدرضا در درستی آن‌ها، از تواتر معنوی برخوردارند و اعتبار شرعی اصل‌ اندیشه توسل را به اثبات می‌رسانند.
[۹۳] سبحانی، جعفر، التوسل، ص۸۵.
[۹۴] سبحانی، جعفر، آیین وهابیت، ص۱۴۷-۱۴۹.
از این‌رو، دانشوران مذاهب اسلامی پس از ابن تیمیه به نقد مفصل‌ اندیشه وی در این موضوع پرداخته‌اند. برای نمونه، سبکی شافعی۷۴۶ق) بابی جدا‌گانه را در کتاب خود
[۹۵] سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام
به موضوع توسل به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اختصاص داده و از رواج و اعتبار فراگیر آن تا پیش از ابن تیمیه یاد کرده و وی را نخستین کسی دانسته که در درستی این امر تردید ورزیده است.
[۹۶] سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۲۹۴-۲۹۶.
[۹۸] مناوی، محمد بن تاج العارفین، فیض القدیر، ج۲، ص۱۷۰.
آن‌گاه در اثبات درستی توسل به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، به ذکر شماری گسترده از روایات پرداخته و آن‌ها را در تقسیمی مبتکرانه در سه بخش پیش از رسول خدا، در مدت زندگی ایشان و پس از وفات ایشان دسته‌بندی کرده است.
[۹۹] سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۱۶۱-۱۶۸.
در تقسیم دیگر از جهت مفهومی، توسل به معنای طلب حاجت از خداوند با واسطه نهادن شخصی مبارک یا طلب دعا از فردی محترم و یا درخواست از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) برای شفاعت نزد خداوند جهت برآورده شدن حاجت، تقسیم شده و در هر بخش نیز به احادیثی استناد گشته است.
[۱۰۰] سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۱۶۳.
[۱۰۱] سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام ص، ۱۶۹.
[۱۰۲] سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام ص، ۱۷۴.



افزون بر این همه، از دیدگاه تحلیل مفهومی می‌توان گفت که ماهیت توسل با زنده و مرده بودن تفاوت نمی‌یابد و لازمه پذیرش توسل به زنده، پذیرفتن توسل به مرده نیز هست. حداکثر می‌توان گفت که توسل به مرده بی‌فایده است، نه آن‌که موجب شرک باشد. بسیاری از فقیهان اهل سنت نه تنها توسل به صالحان و نیکان را جایز شمرده‌اند؛ بلکه برخی آن را مستحب هم دانسته‌اند.


گفت‌وگو در باره توسل در سده‌های اخیر در پرتو رشد وهابیت، بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفت و بازار ردیه‌نویسی از هر دو سو بسیار گرم شد.
[۱۰۷] امین، سید محسن، کشف الارتیاب، ص۲۴۱-۳۴۴.
در این میان، سلطه وهابیت بر مکان‌های مقدس اسلامی در دوره اخیر و سختگیری آنان بر زائران شیعی و ایرانی برای توسل به مزارهای مقدس، انگیزه‌ای ویژه برای نقد دیدگاه وهابیت در موضوع توسل گشته است. در مجموع منابع نقد وهابیت، بحث توسل از عناوین اصلی است که در آن به اثبات نادرستی دیدگاه وهابیان پرداخته شده است.
[۱۱۰] ابی حامد بن مرزوق، التوسل بالنبی و جهلة الوهابیین.



۱. آیین وهابیت: سبحانی، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۴ش.
۲. ارغام المبتدع الغبی بجواز التوسل بالنبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): حافظ بن صدیق مغربی، به کوشش سقاف، عمان، دار الامام النووی، ۱۴۱۲ق.
۳. الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف: مرداوی (م ۸۸۵ق)، به کوشش محمد حامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
۴. البدایة و النهایه: ابن کثیر (م ۷۷۴ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
۵. البشارة و الاتحاف: حسن بن علی سقاف، اردن، دار الامام النووی، ۱۴۱۳ق.
۶. التبیان: طوسی (م ۴۶۰ق)، به کوشش عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۷. تحفة الاحوذی: مبارکفوری (م ۱۳۵۳ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
۸. التفسیر الکبیر: فخر رازی (م ۶۰۶ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
۹. تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان): ثعلبی (م ۴۲۷ق)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
۱۰. التوسل المشروع و التوسل الممنوع: محمدرشید بن علی‌رضا، مصر، وزارة الاوقاف السعودیه.
۱۱. التوسل بالنبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و جهلة الوهابیین: ابوحامد بن مرزوق، استانبول، مکتبة اشیق، ۱۳۹۶ق.
۱۲. التوسل: سبحانی، بیروت، الدار الاسلامیه، ۱۴۱۲ق.
۱۳. جامع البیان: طبری (م ۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۱۴. حاشیة رد المحتار: ابن عابدین (م ۱۲۵۲ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۱۵. حلیة الاولیاء: ابونعیم اصفهانی (م ۴۳۰ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۵ق.
۱۶. دائرة المعارف قرآن کریم: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۶ش.
۱۷. الدر المنثور: سیوطی (م ۹۱۱ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
۱۸. دعاوی المناوئین لدعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب: عبدالعزیز بن محمد، ریاض، دار الوطن، ۱۴۱۲ق.
۱۹. دقائق التفسیر: ابن تیمیه (م ۷۲۸ق)، به کوشش محمد سید، دمشق، مؤسسة علوم القرآن، ۱۴۰۴ق.
۲۰. الرد علی الوهابیه: محمد جواد بلاغی (م ۱۳۲۸ق)، به کوشش حکیم، قم، آل البیت.
۲۱. رفع المناره: محمود سعید ممدوح، عمان، دار الامام النووی، ۱۴۱۶ق.
۲۲. روح المعانی: آلوسی (م ۱۲۷۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۲۳. سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م ۲۷۵ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
۲۴. السیرة الحلبیه: حلبی (م ۱۰۴۴ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۰ق.
۲۵. شرح نهج البلاغه: ابن ابی‌الحدید (م ۶۵۶ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
۲۶. شفاء السقام: تقی الدین سبکی (م ۷۵۶ق)، به کوشش حسینی جلالی، ۱۴۱۹ق.
۲۷. شواهد الحق: یوسف نبهانی (م ۱۳۵۰ق).
۲۸. الصحاح: جوهری (م ۳۹۳ق)، به کوشش عطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
۲۹. صحیح البخاری: بخاری (م ۲۵۶ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
۳۰. الصواعق الالهیه: سلیمان بن عبدالوهاب نجدی، مرکز الابحاث العقائدیه.
۳۱. الصواعق المحرقه: احمد بن حجر هیتمی (م ۹۷۴ق)، به کوشش عبدالرحمن و کامل محمد، لبنان، الرساله، ۱۴۱۷ق.
۳۲. عمدة القاری: عینی (م ۸۵۵ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۳۳. الغدیر: امینی (م ۱۳۹۰ق)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش.
۳۴. فتح الباری: ابن حجر عسقلانی (م ۸۵۲ق)، بیروت، دار المعرفه.
۳۵. الفصول المهمة فی اصول الائمه: : حر عاملی (م ۱۱۰۴ق)، به کوشش قائینی، قم، معارف اسلامی امام رضا (علیه‌السلام)، ۱۴۱۸ق.
۳۶. فیض القدیر: مناوی (م ۱۰۳۱ق)، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۳۷. قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیله: ابن تیمیه (م ۷۲۸ق)، به کوشش عمیر مدخلی، عجمان، مکتبة الفرقان، ۱۴۲۲ق.
۳۸. القاموس المحیط: فیروزآبادی (م ۸۱۷ق)، بیروت، دار العلم.
۳۹. قواعد الاحکام: علامه حلی (م ۷۲۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۳ق.
۴۰. کشف الارتیاب: سید محسن امین (م ۱۳۷۱ق)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، ۱۳۸۲ق.
۴۱. کشف الاسرار: میبدی (م ۵۲۰ق)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش.
۴۲. لسان العرب: ابن منظور (م ۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
۴۳. مجمع البیان: طبرسی (م ۵۴۸ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
۴۴. مجمع الزوائد: هیثمی (م ۸۰۷ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق.
۴۵. مجموع الفتاوی: ابن تیمیه (م ۷۲۸ق)، به کوشش عبدالرحمن، مکتبة ابن تیمیه.
۴۶. مستدرک سفینة البحار: علی نمازی شاهرودی (م ۱۴۰۵ق)، به کوشش نمازی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۹ق.
۴۷. مسند احمد: احمد بن حنبل (م ۲۴۱ق)، بیروت، دار صادر.
۴۸. المعجم الصغیر: طبرانی (م ۳۶۰ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
۴۹. معجم الفروق اللغویه: ابوهلال عسکری (م ۳۹۵ق)، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ق.
۵۰. المعجم الکبیر: طبرانی (م ۳۶۰ق)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
۵۱. معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (م ۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
۵۲. المنار: رشیدرضا (م ۱۳۵۴ق)، مصر، الهیئة المصریه، ۱۹۹۰م.
۵۳. مواهب الرحمن: سید عبدالاعلی سبزواری، دفتر آیت الله سبزواری، ۱۴۱۴ق.
۵۴. المیزان: طباطبائی (م ۱۴۰۲ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
۵۵. النهایه: مبارک ابن اثیر (م ۶۰۶ق)، به کوشش زاوی و طناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
۵۶. وسیلة الاسلام بالنبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): احمد بن خطیب، ابن قنفذ (م ۸۱۰ق)، به کوشش محامی، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۰۴ق.
۵۷. وفاء الوفاء: سمهودی (م ۹۱۱ق)، به کوشش خالد عبدالغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.


۱. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۶، ص۱۱۰، «وسل».    
۲. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۱۸۴۱، «وسل».    
۳. ابو هلال، حسن بن عبدالله، معجم الفروق اللغویه، ص۵۷۲.    
۴. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۱۸۴۱.    
۵. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، النهایه، ج۵، ص۱۸۵، «وسل».    
۶. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۴، ص۶۴، «وسل».    
۷. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۱، ص۷۲۴، «وسل».    
۸. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، النهایه، ج۵، ص۱۸۵.    
۹. عینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج۵، ص۱۲۱.    
۱۰. سبحانی، جعفر، التوسل، ص۱۰۰.    
۱۱. مائده/سوره۵، آیه۳۵.    
۱۲. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۶، ص۳۰۸-۳۰۹.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۲۹۳.    
۱۴. ابوالفضل میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الاسرار، ج۳، ص۱۲۱-۱۲۲.
۱۵. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۳۷.    
۱۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۷.    
۱۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۵۷.    
۱۸. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰.    
۱۹. یونس/سوره۱۰، آیه۳.    
۲۰. یونس/سوره۱۰، آیه۱۸.    
۲۱. انعام/سوره۶، آیه۶.    
۲۲. انعام/سوره۶، آیه۹۴.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۲۶۲.
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۵، ص۳۳۳.    
۲۵. نساء/سوره۴، آیه۴.    
۲۶. نساء/سوره۴، آیه۶۴.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۵.
۲۸. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص۱۷۳-۱۸۳، «توسل».
۲۹. ابن تیمیه، قاعدة جلیله، ص۸۷، ۱۲۳-۱۲۷.    
۳۰. ابن تیمیه، قاعدة جلیله، ص، ۱۲۳-۱۲۷.    
۳۱. ابن تیمیه، دقائق التفسیر، ج۲، ص۴۷-۴۸.    
۳۲. مبارکفوری، عبدالرحمن بن عبدالرحیم، تحفة الاحوذی، ج۱۰، ص۲۵-۲۸.    
۳۳. رشیدرضا، محمد، المنار، ج۶، ص۳۷۰-۳۷۷.    
۳۴. رشیدرضا، محمد، المنار، ج۱۱، ص۶-۷.    
۳۵. جهنی، عبدالعزیز بن عبدالله، التوسل المشروع و التوسل الممنوع، ج۱، ص۹.    
۳۶. افندی آلوسی، سید محمود، روح المعانی، ج۶، ص۱۲۸.    
۳۷. ابن قنفذ، احمد بن خطیب، وسیلة الاسلام بالنبی، ص ۶۵.    
۳۸. ابن قنفذ، احمد بن خطیب، وسیلة الاسلام بالنبی، ص۳۲.    
۳۹. مبارکفوری، عبدالرحمن بن عبدالرحیم، تحفة الاحوذی، ج۱۰، ص۲۵.    
۴۰. رشیدرضا، محمد، المنار، ج۶، ص۳۰۸.    
۴۱. علامه حلی، قواعد الاحکام، ص۱۰۴.
۴۲. حمدان، سلیمان بن عبد الرحمن، الدر النضید، ص۷.
۴۳. مبارکفوری، عبدالرحمن بن عبدالرحیم، تحفة الاحوذی، ج۱۰، ص۲۵.    
۴۴. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۹۶.    
۴۵. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۵۰-۵۱.
۴۶. سقاف، حسن بن علی، البشارة و الاتحاف، ص۵۰.
۴۷. مغربی، حافظ بن صدیق، ارغام المبتدع، ص۳.
۴۸. سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۲۴۵-۳۲۰.
۴۹. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۹۳-۱۹۹.    
۵۰. نبهانی، یوسف، شواهد الحق، ص۱۳۷-۱۴۲.
۵۱. مائده/سوره۵، آیه۳۵.    
۵۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۲.    
۵۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۷-۹۸.    
۵۴. منافقون/سوره۶۳، آیه۶۳.    
۵۵. منافقون/سوره۶۳، آیه۵.    
۵۶. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، ج۱، ص۳.
۵۷. هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۲، ص۲۷۹.    
۵۸. ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۱، ص۱۰۵.    
۵۹. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۹۴.    
۶۰. مغربی، حافظ بن صدیق، ارغام المبتدع، ص۱۷.
۶۱. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۳، ص۲۱.    
۶۲. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۲۵۶.    
۶۳. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء، ج۳، ص۱۲۱.    
۶۴. طبرانی، سلیمان بن احمد المعجم الکبیر، ج۲۴، ص۳۵۱.    
۶۵. سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۳۹۳.
۶۶. مبارکفوری، عبدالرحمن بن عبدالرحیم، تحفة الاحوذی، ج۱۰، ص۲۵.    
۶۷. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۳، ص۸۷-۸۸.    
۶۸. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۹۵.    
۶۹. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۵، ص۱۴۲-۱۴۶.    
۷۰. عسکری، سید مرتضی، معالم‌ المدرستین، ج۱، ص۳۸-۳۹.    
۷۱. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۱۶.    
۷۲. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۲، ص۴۱۱-۴۱۲.
۷۳. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۹۶.    
۷۴. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۷، ص۲۳۹-۲۴۰.    
۷۵. نمازی شاهرودی، علی، مستدرک سفینة البحار، ج۹، ص۲۴۴.    
۷۶. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۹۵.    
۷۷. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۹۶-۱۹۷.    
۷۸. سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۱۶۳.
۷۹. سقاف، حسن بن علی، البشارة و الاتحاف، ص۵۱.
۸۰. ابن حجر، احمد، الصواعق المحرقه، ص۱۸۰.
۸۱. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۵، ص۱۹۴.    
۸۲. سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۲۹۶-۲۹۷.
۸۳. ابن صباغ، علی بن محمد، الفصول المهمه، ج۱، ص۲۴.
۸۴. بقره/سوره۲، آیه۳۷.    
۸۵. شیخ طوسی، التبیان، ج۱، ص۱۶۹.    
۸۶. ثعلبی، احمد بن محمد، تفسیر ثعلبی، ج۱، ص۱۸۴.    
۸۷. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور، ج۱، ص۵۹-۶۰.    
۸۸. نمازی شاهرودی، علی، مستدرک سفینة البحار، ج۲، ص۳۰۱-۳۰۲.
۸۹. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۲، ص۴۹۶.    
۹۰. حلبی، علی بن ابراهیم، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۶۹.    
۹۱. حلبی، علی بن ابراهیم، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۲۵۰.    
۹۲. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة‌الله، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۸۰.
۹۳. سبحانی، جعفر، التوسل، ص۸۵.
۹۴. سبحانی، جعفر، آیین وهابیت، ص۱۴۷-۱۴۹.
۹۵. سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام
۹۶. سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۲۹۴-۲۹۶.
۹۷. ابن عابدین، محمدامین بن عمر، حاشیة رد المحتار، ج۶، ص۷۱۶.    
۹۸. مناوی، محمد بن تاج العارفین، فیض القدیر، ج۲، ص۱۷۰.
۹۹. سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۱۶۱-۱۶۸.
۱۰۰. سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۱۶۳.
۱۰۱. سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام ص، ۱۶۹.
۱۰۲. سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام ص، ۱۷۴.
۱۰۳. حطاب رعینی، محمد بن محمد، مواهب الجلیل، ج۳، ص۲۶۵.    
۱۰۴. ابن عابدین، محمدامین بن عمر، حاشیة رد المحتار، ج۶، ص۷۱۶.    
۱۰۵. مرداوی، علی بن سلیمان، الانصاف، ج۲، ص۴۵۶.    
۱۰۶. مرداوی، علی بن سلیمان، الانصاف، ج۲، ص۴۵۶.    
۱۰۷. امین، سید محسن، کشف الارتیاب، ص۲۴۱-۳۴۴.
۱۰۸. آل عبدالطیف، عبد العزیز بن محمد، دعاوی المناوئین، ص۲۴۱-۲۷۷.    
۱۰۹. نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب، الصواعق الالهیه.    
۱۱۰. ابی حامد بن مرزوق، التوسل بالنبی و جهلة الوهابیین.
۱۱۱. بلاغی، محمد جواد، الرد علی الوهابیه.    



دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «توسل»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱۱/۲۰.    


رده‌های این صفحه : اصطلاحات کلامی | توسل | شبهات وهابیت




جعبه ابزار