تنزیل (علوم قرآنی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تنزیل واژهای قرآنی به معنای فروفرستادن. این واژه پانزده بار در
قرآن کریم به کار رفته است. طبق دیدگاه
مفسران واژه
انزال به معنای
نزول دفعی قرآن، و
تنزیل به معنای
نزول تدریجی آن است. و به
وحی و قرآن نیز
تنزیل گفته شده است.
تنزیل، واژهای قرآنی است.
تنزیل در
لغت به معنای فرو فرستادن، فرود آوردن، ترتیب دادن و به ترتیب فرو فرستادن است.
و همچنین به معنای مطلق
وحی و
قرآن مجید به کار می رود.
تَنْزیل، مصدر باب تفعیل از مادۀ «
نَزَلَ»، اصطلاحی ناظر به
نزول قرآن کریم، و در دورههای متأخر
نزول تدریجی آن.
تنزیل همچنین نامی برای این کتاب آسمانی نیز هست.
دامغانیبرای
انزال و
تنزیل در قرآن نه وجه معنایی ذکر کرده است : سخن
، آفریدن
، باریدن
باران ، بیان کردن
، فرود آوردن
،
ثواب، فرستادن
، وسعت دادن روزی
و
تعلیم.
این واژه پانزده بار در قرآن کریم به کار رفته
که شش مورد آن
در اشاره به قرآن کریم یا توصیف آن است. موارد دیگر نیز بجز یک مورد
که در باره فرود آمدن
فرشتگان است، با قرآن ارتباط دارد. واژه
تنزیل در همه کاربردهای قرآنی، ضمن
آیات یا در کنار آیاتی آمده که در آن از عظمت و اهمیت کتاب (قرآن) و
انذار و
بشارت سخن رفته است.
این واژه در چهار سوره (
مؤمن،
فصلت،
جاثیه و
احقاف) از هفت سوره
حوامیم دقیقاً پس از
حروف مقطعه حم آمده است و این کاربرد به یکی از مضامین مشترک این گروه از سورهها، یعنی خاستگاه و مبدأ وحی و چگونگی
نزول قرآن، اشاره دارد.
در آیات قرآن، برای گزارش و تبیین چگونگی
نزول قرآن کریم، هم واژه
انزال و هم واژه
تنزیل به کار رفته است.
اختلاف دربارۀ کیفیت
نزول قرآن و اینکه آیا قرآن کریم جـز
نزول تدریجی، که مسلّم دانستـه میشود،
نزولی دفعی نیز داشته است، به پارهای از آیات قرآن بر میگردد. در ۳ نمونه از آیات، از
نزول قرآن کریم در زمانهای مشخص «
ماه رمضان»،
«شب مبارک»
و «
شب قدر»
سخن به میان آمده است و نمونههایی نظیر «وَ قُرآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النّاسِ.»
و «وَ قالَ الّذینَ کَفَروا لَو
لٰانُزِّلَ عَلَیهِ الْقُرآنُ جُملةً واحِدَةً...»
نیز هستند که به گونهای دیگر مسئلۀ کیفیت
نزول قرآن در آنها مطرح شده است. جز این آیات باید به حدیثی منسوب به
پیامبر اکرم نیز اشاره کرد که بر طبق مضمون آن
کتب آسمانی، و از جمله قرآن کریم در شبهای مشخصی از ماه رمضان
نازل شدهاند برای روایت امامی این مضمون به نقل از
امام صادق (علیهالسلام) است.
نظریات مختلف دربارۀ کیفیت
نزول قرآن کریم در دو ردۀ اصلی موافق و مخالف
نزول دفعی طبقهبندی میشوند.
در ردۀ نخست نظریۀ شاخص و مشهور از
ابن عباس است که بر اساس آن قرآن کریم در شب ۲۴ ماه رمضان یا همان شب مبارک و شب قدر به صورت یکپارچه بر آسمان دنیا، و سپس در طول ۲۰ سال به تدریج بر پیامبر اکرم
نازل شده است.
برای روایت امامی این مضمون به نقل از امام صادق (علیهالسلام)،
نظریۀ دیگر این رده در واقع تفسیری بر نظریۀ ابن عباس است با این مضمون که در هر شب قدر از سالهای نبوت پیامبر اکرم
آن مقدار از قرآن کریم که قرار بوده در طول سال
نازل بشود، از
لوح محفوظ بر آسمان دنیا
نازل میشده، و
جبرئیل در طول سال به تدریج از آسمان دنیا بر پیامبر اکرم
نازل میکرده است. این نظریه را که به شکلی پرداختهتر
طبری و
سیوطی از
ابن جریج نقل کردهاند، در عمدۀ منابع با اختلافهایی در مضمون به
مقاتل بن سلیمان نسبت دادهاند.
در ردۀ دوم که به نظریات مخالف
نزول دفعی قرآن اختصاص دارد، نظریۀ اصلی از آنِ
عامر شعبی (د ح۱۰۰ق) است که شب قدر را زمان آغاز
نزول قرآن کریم میداند.
این نظریه ظاهراً در روایت نبوی نیز پیشینه دارد.
نظریۀ سوم این رده از
سیدمرتضی (د ۴۳۶ق) است که معتقد است منظور از قرآن در آیات مورد بحث، نه همۀ آیات قرآن به صورت مجموعی، بلکه
جنس و
ماهیت آن است،
بدون انتساب به سیدمرتضی.
اعتقاد به
نزول دفعی یا اقتصار بر
نزول تدریجی قرآن در میان
اهل سنت و
امامیه مسیرهای متفاوتی پیموده است. در میان اهل سنت اعتقاد به
نزول دفعی قرآن اگرچه تا عصر حاضر دوام یافته، و بلکه تا یکصد سال گذشته (ادامۀ مقاله)، به عنوان نظریۀ پذیرفته غلبه نیز داشته،
با این وجود، از لحاظ نظری توسعۀ چندانی نیافته است؛ چنان که
زرقانی به عنوان نمونهای معاصر با تحلیل مضمون نظریۀ ابن عباس تنها به تفکیک ۳
مرحلۀ نزول قرآن (
نزول بر لوح محفوظ، بر آسمان دنیا و بر پیامبر اکرم)
پرداخته است.
نظریۀ
نزول دفعی اگرچه به لحاظ نظری پیوندی مستقیم با پذیرش نظریۀ قِدَم قرآن ندارد، در سیر تاریخی خود برای تقویت این نظریه مورد استناد قرار گرفته است. برای نمونه
بیهقی با استناد به همین موارد و نقل قولی از
احمد بن حنبل، به قائلان
حادث بودن
کلام الهی که به آیۀ «ما یَأتیهِمْ مِنْ ذِکرٍ مِنْ رَبِّهمْ مُحْدَثٍ...»
استدلال کردهاند، چنین پاسخ میدهد که احتمالاً مراد از «حادث شده» در اینجا «
تنزیل» کلام الٰهی است و نه خود آن
که «
نزول قرآن» برای سازگاری با اندیشۀ قدم، به «شنواندن و فهماندن قرآن به جبرئیل» تأویل شده است.
در میـان امـامیـه با صرف نظر از موارد استثناء گرایش به نظریۀ
نزول دفعی نه تنها تا عصر حاضر دوام یافته
ادامۀ مقاله، بلکه به لحاظ نظری هم توسعه یافته و متحول شده است.
چنانکه مولا
فتحالله کاشانی (د ۹۸۸ق) با تفکیک
مراحل سهگانۀ
نزول قرآن و تمایز گذاشتن میان معانی واژههای «
انزال» و «
تنزیل» نظریۀ
نزول دفعی را استحکام و انسجام بخشیده است.
فیض کاشانی (د ۱۰۹۱ق) نیز با تفسیر روایات
نزول دفعی به
نزول معنا و محتوای قرآن بر قلب پیامبر اکرم
و اینکه در
نزول تدریجی نیز همان معانی از باطن قلب بر زبان پیامبر اکرم
جاری میشده، و الفاظش را جبرئیل بر او وحی میکرده است،
در واقع انفصال میان دوگونه
نزول قرآن را از میان برداشته، و آن را به صورت پدیدهای پیوسته توصیف کرده است. در عصر حاضر نیز در میان امامیه همان چارچوب نظریۀ فیـض حفظ شده است.
برای نمونه،
و اختلافها بیشتر به ذائقـه و گرایشهای مفسران باز میگردد. مثلاً
طالقانی (د ۱۳۵۸ش) با رویکردی که به ذهن و زبان مخاطب عصـر جدید دارد،
نزول دفعـی را به شکلگیری ایدۀ یک اثر در لایههای عمیق ذهن نویسنده تشبیه کرده است،
و
طباطبایی (د ۱۳۶۰ش) با توجه به گرایش و شمّ فلسفیاش قرآن یکباره
نازل شده را به منزلۀ تصویر و مثالی از حقیقت و اصل قرآن که در لوح محفوظ است، معرفی میکند.
اندیشۀ اقتصار بر
نزول تدریجی در عصر حاضر مسیر عکس نظریۀ
نزول دفعی را پیموده است؛ نتیجۀ جریان اصلاحطلبی دینی با رویکرد اجتماعی در نیمۀ اول سدۀ جدید است که میکوشد با به دست دادن فهمی اصیل از قرآن و
سنت که سازگار با شرایط زندگی در دوران تجدد باشد، حیات فردی و اجتماعی
مسلمانان را بهبود بخشد و زمینۀ
آزادی ایشان را از استیلای
استعمار فراهم آورد،
طبیعی است که در چنین رویکردی، قرآن به عنوان کتاب هدایت و عمل به آموزههای آن به عنوان تنها راه بهروزی و آزادی از سلطه و استعمار، دیگر نمیتواند امری گسیخته از امور زمینی و شرایط اجتماعی
نزول قرآن بوده باشد. برای نمونه
شیخمحمد عبده (د ۱۳۲۳ق) با چنین اندیشهای بر
نزول تدریجی قرآن اقتصار ورزیده،
و بعد از او نیز کسانی چون
سیدقطب، د ۱۳۸۶ق،
احمدمصطفی مراغی، د ۱۳۷۱ق؛
ابن عاشور، د ۱۳۹۳ق؛
محمدعزت دروزه، د ۱۴۰۴ق؛
و
صبحی صالح، د ۱۴۰۷ق؛
نظریۀ
نزول دفعی را با استدلالهای مختلف نقد کرده، و بر
نزول تدریجی قرآن اقتصار ورزیدهاند.
در پیجویی قائلان به این نظریه در میان مفسران امامی معاصر میتوان دست کم به
محمدتقی شریعتی د ۱۳۶۶ش؛
و
محمدجواد مغنیه، د ۱۴۰۰ق؛
با خاستگاههای بومی و زمینههای فرهنگی متفاوت اشاره کرد که هر دو صرفاً
نزول تدریجی قرآن را پذیرفتهاند.
در معناشناسی
تنزیل چنین گفتند که:
در بحث از چگونگی
نزول قرآن کریم، جز به دست دادن
روایات، بعضاً تأملاتی زبانشناختی نیز دربارۀ تفاوت یا هممعنایی
انزال و
تنزیل مطرح شده است. در مروری بر قرائتهای مختلف و وجوه تبیین آنها توسط مفسران نخستین (از
صحابه و
تابعان)، میتوان بازتابهایی از این احساس را دریافت که ساخت «تفعیل» به صورت ضمنی بر معنای «تکثیر و تدریج» دلالت میکند؛ احساسی که در نسلهای بعد میتوانسته است به عنوان خاستگاه و زمینۀ فرق گذاشتن میان معانی «
انزال» و «
تنزیل» به شمار آید.
برای نمونه،
قرائت «فَرَّقْناهُ» در «و قُرآناً فَرقناهُ لِتَقرَأهُ عَلَی النّاسِ عَلی مُکْثٍ...»
که بهرغم غیر مشهور بودن، مورد پذیرش جمعی از بزرگان صحابه و تابعان قرار گرفته اینگونه تبیین و توجیه شده است که «فَرَقناه» یعنی «
نزَّلناه شیئاً بعد شیء.»
فرق گذاشتن میان «
انزال» و «
تنزیل» بر اساس تمایز در معنای ضمنی ساختهای «افعال» و «تفعیل»، ظاهراً از آغاز سدۀ ۲ق در میان زبانشناسان و قاریان بهویژه قاریان زبانشناس، مورد گفتوگو بوده، و بهتدریج صورتبندی شده است. برای نمونه
ابوعمرو بن علاء (د ۱۵۴ق) میان «
نزَّل» و «
اَنزَل» فرق میگذاشته است، بدون اینکه وجه افتراق را بیان کند.
کسایی (د ۱۸۹ق)، با فاصلۀ یک نسل از ابـوعمرو، بـا استنـاد بـه قرائت
ابن مسعود کـه قرائت مشهور «
نُزِّلَ الْمَلائکَةُ
تَنْزیلاً»
را «
اَنزَلَ الملائکةَ
تنزیلاً» میخوانده
معتقد به عدم تفاوت اساسی در معانی این دو صیغه بوده است، اما بر اساس
قیاس وجه تفاوت ضمنی آنها را در این دانسته که «
نزَّل» در صیغهای که بر
تکثیر دلالت میکند (تفعیل) به کار رفته است.
ابوعبیده معمربن مثنّی، د۲۱۰ق؛
و
ابوعبید قاسم بن سلّام، د ۲۲۴ق؛
نیز نظیر این دیدگاه را در مورد اختلاف قرائت «و قرآناً فَرَقناهُ/ فَرَّقناهُ لِتَقرَأهُ عَلَی النّاسِ» ابراز داشتهاند.
برای نمونههای متأخرتر،
مطالعۀ کاربردهای قرآنی فعلهای «
اَنزل» و «
نَزَّل» و ساختهای تصریفی آنها نشان از همسانی و عدم تفاوت در معنای آنها دارد. برای مثال «
اَنزل» و «
نزَّل» در مورد پدیدههای گوناگون اعم از «آب» مثلاً؛
«رزق»
«منّ و سلوی» مثلاً
،«
ملائکه» مثلاً
و «قرآن» با تعبیرهای مختلف «کتاب» مثلاً
«ذکر» مثلاً
«قرآن» مثلا؛
و جز اینها بهطور مشترک به کار رفتهاند. در نمونههایی خاص که «
اَنزَل» و «
نَزَّل» به طور مشترک برای
نزول «ذکر» به کار رفتهاند.
و یا آنگاه که «
نُزِّل» برای مفهوم
نزول دفعی و یکپارچۀ قرآن به کار رفته،
عدمتمایز این دو ساخت کاملاً آشکار است.
با اینهمه، اگر به دنبال تمایزی صرفاً معناشناختی میان
انزال و
تنزیل نباشیم، میتوان وجوهی از تمایز این دو ساخت را در نوع کاربردهای قرآنی آنها به دست داد. در مطالعهای گذرا و به قصد تفکیک و مقایسۀ نوع کاربرد هر کدام از این ساختها، مشخص میشود که در قرآن کریم:
اولاً، شمار موارد کاربرد صیغههای مختلف «
انزال» ۳ برابر موارد کاربرد صیغههای مختلف «
تنزیل» است؛
ثانیاً، از نظر میزان پراکندگی و نسبت کاربرد صیغههای
ماضی به صیغههای طیف
مضارع (مضارع،
امر و
مستقبل) اختلاف قابل ملاحظهای میان موارد کاربرد این دو ساخت وجود دارد. از میان موارد پرشمار کاربرد صیغههای «
انزال» فقط حدود ۱٪ موارد به طیف مضارع (یک مورد مستقبل و دو مورد امر) اختصاص دارد، در حالی که در کاربرد صیغههای
تنزیل نسبتی متعادل میان موارد ماضی و مضارع وجود دارد (از مجموع موارد کاربرد صیغههای
تنزیل حدود ۵۵٪ موارد ماضی و ۴۵٪ موارد مضارعاند.)؛
ثالثاً، از نظر ساخت مصدری فقط مصدر
تنزیل (و نه
انزال)، به کار رفته است.
همسانی معنای
انزال و
تنزیل از یکسو و اختلاف آن دو در میزان تداول، گستره و پراکندگی کاربردها از سوی دیگر، در گزارشهای مربوط به ضبط قرائات و مصاحف نخستین نیز بازتاب یافته است. برای نمونه،
ضبط و
قرائت رسمی «و
نُزِّلَ الْمَلائکَةُ
تَنْزیلاً»،
بر طبق گزارشها، در مصحف مکه و قرائت
ابنکثیر که «
نُزَّلُ الْمَلائکَةَ
تَنْزیلاً» ضبط شده،
ابوعمرو آن را «
نُزِلَ المَلائکةُ
تَنْزیلاً»، ابنمسعود «
اَنزَلَ الْمَلائکةَ» و
ابی بن کعب، بنا به دو گزارش، «
نُزِّلَت المَلائکةُ» و «
تَنَزَّلَت المَلائکةُ» خوانده است،
در حالیکه در همۀ این قرائتها «
تنزیلاً» بدون تغییر و تطبیق با فعل به کار رفته است.
گونهشناسی کاربردهای واژۀ
تنزیل: صرفنظر از تصریفها و صیغههای
تنزیل و به قصد شناخت جایگاه و معنای خود واژۀ
تنزیل در ادبیات دینی، در معناشناسی تاریخی این واژه ۳ گونه از کاربردها، برحسب تفاوت در معنای ضمنی، از یکدیگر متمایز میشوند:
برحسب تقدم زمانی، در قرآن کریم واژۀ «
تنزیل» در قریب به اتفاق موارد در ارجاع به
نزول قرآن از جانب خداوند به کار رفته است. کاربرد پرشمار این واژه در بافتهای تکرار شوندهای نظیر «
تَنْزیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّٰهِ الْعَزیزِ الْحَکیم»،
«اِنَّهُ
لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمین/
تَنْزیلُ الْکِتابِ/
تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمین»
و نظایر اینها که در آنها تأکید کلام بر جانب «
نازلکنندۀ» قرآن یعنی خداوند متعال است، سبب شده است که در اینجا «
تنزیل» بیشتر معنای ضمنی «
نازلکننده» را تداعی کند تا «آنچه
نازل شده».
بدین ترتیب معنای «
تنزیل» در اینجا به بار مفهومی «وحی» بسیار نزدیک شده است.
در پیجویی اینگونه از دلالت «
تنزیل» در متون پس از قرآن میتوان نمونههایی محدود را به دست داد. برای مثال از
امام علی (علیهالسلام) خطبهای روایت شده است در وصف پیامبر اکرم
که
خداوند محمد را هشداردهندۀ عالمیان و امین بر «
تنزیل» برانگیخته است،
و یا در روایتی از ابنعباس نقل شده که او در تفسیر آیۀ «لاتُحَرِّک بِه لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِه.»
گفته است که پیامبر
از شدت «
تنزیل» لبهایش را تکان میداد.
پیداست که در اینجا «
تنزیل» به طور مشخص بر معنای وحی دلالت دارد.
تنزیل در پارهای از کاربردهای اکثر متقدم، مترادف با «
نزول» و با ارجاع به «آنچه
نازل شده» به کار رفته است و معنای ضمنی «شرایط و زمینههای
نزول آیات» را تداعی میکند. برای نمونه میتوان کاربرد این واژه را در عناوین برخی از آثار مرتبط با
نزول آیات و سورهها مانند
تنزیل القرآن ابنشهاب زهری،
التنزیل محمد بن مسعود عیاشی برای اشارهای دربارۀ محتوای کتاب،
و کتاب
التنزیل و ترتیبه از
ابوالقاسم بن محمدبن حبیب نیشابوری و همچنین کتاب
التنزیل فی امیرالمؤمنین از
محمدبن احمد بن ابی الثلج دربارۀ آیات
نازل شده مرتبط با امام علی (علیهالسلام)
مثال زد کاربرد ترکیب «
نزول القرآن» به عنوان اصطلاح متداول این علم در عنوان باب مرتبط، در
الفهرست.
همچنین است کاربرد آن در نام آثاری از
حسن بصری،
و از
عکرمه برای روایت
عبدالعزیز بن یحیی جلودی از اثر ابن عباس با ضبط
التنزیل،
جز اینها میتوان به استفاده از ترکیب «اسباب
التنزیل» به جای «اسباب
النزول» در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) دربارۀ شرایط و لوازم شناخت قرآن،
و نیز استفاده از واژۀ «
تنزیل» با دلالت بر مصادیق و اسباب
نزول آیات، در روایت نبوی «اِنَّ مِنْکُم مَن یقاتِل علی تأویل القرآن کما قاتَلتُ علی
تنزیله.»
اشاره کرد.
اما متداولترین کاربرد واژۀ
تنزیل بهویژه از سدههای میانه به بعد با ارجاع به مجموعۀ آنچه
نازل شده،
به کاربرد آن به عنوان نامی عام برای قرآن کریم باز میگردد. مقایسه و گونهشناسی نام آثاری که واژۀ
تنزیل و یا قرآن به عنوان نام قرآن کریم در آنها به کار رفته است، با صرفنظر از موارد استثنا، نشان میدهد که:
اولاً،
تنزیل به عنوان نام قرآن بیشتر در عناوین آن دسته از آثار دیده میشود که از اواخر سدۀ ۵ ق به بعد پدید آمدهاند برای موردی متقدمتر،
معرفی
جامع التأویل لمحکم التنزیل از
محمد بن بحر اصفهانی، د ۳۲۲ق، حال آنکه قرآن به عنوان فراگیرترین نام برای این کتاب آسمانی در عناوین متقدمترین آثار نیز دیده میشود.
ثانیاً، واژۀ
تنزیل در قریب به اتفاق موارد در عناوین آثار تفسیری به کار رفته است که برای نمونه میتوان به عناوینی نظیر
انوار التنزیل و اسرار التأویل بیضاوی،
معالم التنزیل بغوی،
حقائق التأویل فی متشابه التنزیل سیدرضی،
الکشاف عن حقائق التنزیل زمخشری،
مدارک التنزیل و حقائق التأویل نسفی،
لباب التأویل فی معانی التنزیل معروف به
تفسیر خازن، و
الاکلیل فی استنباط التنزیل سیوطی اشاره کرد؛ چنانکه میتوان عناوین آشنایی چون فضائل القرآن، اعجاز القرآن، علوم القرآن، امثال القرآن، خواص القرآن، اقسام القرآن و یا اجزاء القرآن، مقطوع القرآن و موصوله، عدد آی القرآن و جز اینها را مثال زد.
کاربرد
تنزیل به عنوان نام قرآن، بهویژه در نامگذاری تفاسیر، تداعیکنندۀ این معنا ست که مجموعۀ آنچه به عنوان قرآن و کلامالله در دسترس ما ست، بیش و پیش از آنکه بخواهد از نظر «کلام» بودنش مورد توجه و اهتمام قرار بگیرد، از آن نظر که از جانب «خداوند» است، اهمیت دارد و به همین دلیل متمایز از سایر کلامهاست، بخش پیشین مقاله، معنای نخست
تنزیل. پس مفسر نیز در مقام فهم و تفسیر قرآن میکوشد تا با گذر از واسطۀ الفاظ و عبارات هرچه بیشتر به مراد و مقصود خداوند دست یابد و «
تنزیل» او را «
تأویل» نماید. بدین ترتیب مشخص میشود که چرا در نامگذاری تفاسیر واژۀ
تنزیل بر قرآن غلبه یافته، و چنین رابطۀ همنشینی برجستهای با واژۀ «تأویل» برقرار کرده است.
(۱) آقابزرگ الذریعة.
(۲) محمود آلوسی، روح المعانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۳) عبدالرحمان ابن ابی حاتم، تفسیرالقرآن العظیم، به کوشش اسعد محمد طیب، بیروت، ۱۴۱۹ق/ ۱۹۹۹م.
(۴) محمد ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، به کوشش حسن موسوی خرسان، تهران، ۱۳۹۰ق.
(۵) محمد ابن جزری، النشر فی القرائات العشر، به کوشش علی محمد ضباع، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۶) محمدطاهر ابن عاشور، التحریر والتنویر، بیروت، ۱۴۲۰ق/۲۰۰۰م.
(۷) ابن منظور، لسان.
(۸) ابن ندیم، الفهرست.
(۹) محمد ابوحیان غرناطی، البحر المحیط، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
(۱۰) عبدالرحمان ابوشامه، المرشد الوجیز، به کوشش طیار آلتی قولاج، بیروت، دارصادر.
(۱۱) ابوعبید قاسم بن سلّام، فضائل القرآن، به کوشش وهبی سلیمان غاوجی، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
(۱۲) ابوالفتوح رازی، روض الجنان، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، ۱۳۶۵-۱۳۷۶ش.
(۱۳) احمد بن حنبل، مسند، بیروت، دارالفکر.
(۱۴) محمد بخاری، صحیح، بیروت، ۱۴۰۱ق.
(۱۵) حسین بغوی، معالم
التنزیل، به کوشش خالد عبدالرحمان عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
(۱۶) عبدالله بیضاوی، انوار
التنزیل، قاهره، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۸م.
(۱۷) احمد بیهقی، الاسماء والصفات، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۸) تفسیر نمونه، به کوشش ناصر مکارم شیرازی، قم، ۱۳۶۴ش.
(۱۹) احمد ثعلبی، الکشف و البیان، به کوشش ابومحمد بن عاشور و نظیر ساعدی، بیروت، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۲م.
(۲۰) حاجی خلیفه، کشف.
(۲۱) محمد حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۲۲) محمدعزت دروزه، التفسیر الحدیث، بیروت، ۱۴۲۱ق/۲۰۰۰م.
(۲۳) حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، به کوشش ندیم مرعشلی، بیروت، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
(۲۴) محمدرشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم (المنار)، قاهره، ۱۳۵۰ق.
(۲۵) محمد زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، بیروت، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م.
(۲۶) محمد زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، به کوشش یوسف عبدالرحمان مرعشلی و دیگران، بیروت، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۴م.
(۲۷) محمود زمخشری، الکشاف، بیروت، ۱۴۰۷ق.
(۲۸) محمد ابن شهاب زهری، «
تنزیل القرآن»، ضمن رسائل و نصوص ۳، به کوشش صلاحالدین منجد، بیروت، دارالکتب الجدید.
(۲۹) علی سیدمرتضی، الامالی، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالکتاب العربی.
(۳۰) علی سیدمرتضی، الرسائل، به کوشش احمد حسینی و مهدی رجایی، قم، ۱۴۰۵ق.
(۳۱) سیوطی، الاتقان، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۳۲) سیوطی، الدر المنثور، بیروت، دارالمعرفه.
(۳۳) محمدتقی شریعتی، تفسیر نوین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
(۳۴) صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۳۵) محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۳۶) محمدحسین طباطبایی، المیزان، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
(۳۷) فضل طبرسی، مجمع البیان، صیدا، ۱۳۳۳ق.
(۳۸) طبری، تفسیر.
(۳۹) محمد طوسی، التبیان، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملـی، بیروت، ۱۴۰۹ق.
(۴۰) محمد طوسی، الفهرست، به کوشش محمدصادق آل بحر العلوم، نجف، ۱۳۵۶ق/۱۹۳۷م.
(۴۱) محسن فیض کاشانی، الصافی، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۴۲) قرآن کریم.
(۴۳) محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۴۴) سید قطب، فی ظلال القرآن، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۴۵) فتحالله کاشانی، منهج الصادقین، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، علمیۀ اسلامیه.
(۴۶) محمد کلینی، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۴۷) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، ۱۳۸۷ق.
(۴۸) احمد مصطفی مراغی، تفسیر، بیروت، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
(۴۹) مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت، دارالجیل.
(۵۰) محمدجواد مغنیه، الکاشف، بیروت، ۱۹۶۸م.
(۵۱) محمد مفید، تصحیح الاعتقاد، به کوشش هبةالدین شهرستانی، قم، ۱۳۶۳ش.
(۵۲) احمد نجاشی، الرجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۱۶ق.
(۵۳) نهجالبلاغة، به کوشش محمد عبده، بیروت، دارالمعرفه.
(۵۴) حسن نیشابوری، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، چ سنگی.
(۵۵) علی واحدی، اسباب
النزول، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۵۶) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت : دارالمعرفه.
(۵۷) ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲.
(۵۸) علی بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۵۹) عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج۳، ۴، (تهران) ۱۳۶۴ ش.
(۶۰) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح : تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
(۶۱) محمدباقر حجتی، «نگاهی دیگر یا تحلیل گسترده در باره اسم و عنوان یا اسامی و عناوین قرآن کریم »، در مجموعه سخنرانیها و مقالات اولین کنفرانس تحقیقاتی علوم و مفاهیم قرآن : ۲۷ رجب ۱۴۰۹ هجری قمری، قم : دارالقرآن الکریم، ۱۳۶۸ ش.
(۶۲) عبد علی بن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم (۱۳۸۳ـ ۱۳۸۵).
(۶۳) حسین بن محمود دامغانی، الوجوه و النظائر لالفاظ کتاب الله العزیز، ج۱، چاپ محمدحسن ابوالعزم زفیتی، قاهره ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۶۴) علیاکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا.
(۶۵) محمد کاظم شاکر، روش های تأویل قرآن : معناشناسی و روش شناسی تأویل در سه حوزه روایی، باطنی و اصولی، قم ۱۳۷۶ ش.
(۶۶) نعمتالله صالحی نجفآبادی، «نظریه ای در باره کیفیت
نزول قرآن »، کیهان اندیشه، ش ۳۲ (مهر و آبان ۱۳۶۹).
(۷۰) محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران (۱۳۹۷).
(۷۱) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج۵، چاپ عبدالعلیم طحاوی، قاهره ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
(۷۲) احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، بیروت : دارالفکر.
(۷۳) مسعودی، مروج (بیروت).
(۷۴) محمد علی مهدویراد، «اوصاف قرآن :
تنزیل »، فرهنگ جهاد، سال ۴، ش ۱ (پاییز ۱۳۷۷).
(۷۵) نصر بن مزاحم، وقعه صفین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۷۶) GAS.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تنزیل»، شماره۶۱۱۵. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله « تنزیل»، شماره۳۹۳۵. فرهنگنامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «تنزیل».