تمدن سرزمین سبأ (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن کریم می فرماید،
سبا، دارای
تمدن و حکومتی مقتدر بود.
قرآن کریم می فرماید،
سبا، دارای
تمدن و حکومتی مقتدر بود: «فمکث غیر بعید فقال احطت بما لم تحط به وجئتک من
سبا بنبا یقین• انی وجدت امراة تملکهم واوتیت من کل شیء ولها عرش عظیم• قالت یـایها الملؤا انی القی الی کتـب کریم• قالت یـایها الملؤا افتونی فی امری ما کنت قاطعة امرا حتی تشهدون• قالوا نحن اولوا قوة واولوا باس شدید والامر الیک فانظری ماذا تامرین• قالت ان الملوک اذا دخلوا قریة افسدوها وجعلوا اعزة اهلها اذلة وکذلک یفعلون• قال یـایها الملؤا ایکم یاتینی بعرشها قبل ان یاتونی مسلمین• فلما جاءت قیل اهـکذا عرشک قالت کانه هو واوتینا العلم من قبلها وکنا مسلمین؛
چندان طول نکشید (که هدهد آمد و) گفت من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی من از سرزمین
سبأ یک خبر قطعی برای تو آورده ام• من زنی را دیدم که بر آنها حکومت میکند و همه چیز در
اختیار داشت (مخصوصا) تخت عظیمی دارد• (ملکه
سبأ) گفت: ای اشراف! نامه پر ارزشی به سوی من افکنده شده! • (سپس) گفت: ای اشراف (وای بزرگان) نظر خود را در این امر مهم بازگو کنید که من هیچ کار مهمی را بدون حضور شما انجام نداده ام• گفتند: ما دارای نیروی کافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهائی با تو است ببین چه دستور میدهی؟ • گفت: پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند آن را به فساد و تباهی میکشند و عزیزان آنجا را ذلیل میکنند، (آری) کار آنها همین گونه است• (سلیمان) گفت، ای بزرگان! کدامیک از شما توانائی دارید تخت او را پیش از آنکه خودشان نزد من آیند برای من بیاورید؟! • هنگامی که او آمد گفته شد آیا تخت تو اینگونه است؟ (در پاسخ) گفت: گویا خود آن است! و ما پیش از این هم آگاه بودیم و
اسلام آورده بودیم! («
عرش »، کنایه از عزت، سلطنت و مملکت است.
)»
سلیمان در جستجوی پرنده هدهد برآمد و گفت چرا هدهد را نمیبینم یا اینکه او از غایبان است، من او را قطعا
کیفر شدیدی خواهم داد و یا او را
ذبح میکنم و یا دلیل روشنی (برای غیبتش) برای من بیاورد، ولی
غیبت هدهد، چندان به طول نیانجامید، بازگشت و رو به سلیمان کرد و چنین گفت : من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نداری، من از سرزمین
سبأ یک خبر قطعی (و دست اول) برای تو آورده ام.
هدهد گویا آثار خشم را در چهره سلیمان مشاهده کرد، و برای بر طرف کردن ناراحتی او نخست به صورت کوتاه و سربسته خبر از مطلب مهمی داد که حتی سلیمان با تمام
علم و دانشش از آن آگاهی ندارد! و هنگامی که خشم سلیمان فرو نشست، به شرح آن پرداخت . هدهد در شرح ماجرا چنین گفت : من به سرزمین
سبأ رفته بودم زنی را در آنجا یافتم که بر آنها
حکومت میکند، و همه چیز را در اختیار دارد مخصوصا تخت عظیمی داشت!
نکتهای که در این گفتگو هست این است که هدهد از ترس تهدیدی که سلیمان کرد و برای اینکه او را آرام کند قبل از هر سخن دیگر، اولین حرفی که زد این بود که : «احطت بما لم تحط به»: من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی (و گرنه جا داشت او هم اول بگوید من به
شهر سبأ رفتم و چنین و چنان شد) .
«قالت یایها الملؤا انی القی الی کتب کریم انه من سلیمن و انه بسم الله الرحمن الرحیم»، در این کلام حذف و
ایجاز ، یعنی اختصار بکار رفته و تقدیر کلام این است که : هدهد نامه را از سلیمان گرفته به سر زمین
سباء برد تا به ملکه آنجا برساند و چون بدانجا رسید نامه را نزد وی بینداخت، ملکه نامه را گرفت همین که آن را خواند به اشراف قوم خود گفت : «یا ایها الملوا...».
توضیح سخن ملکه بعد از دیدن نامه سلیمان علیهالسلام : «قالت یا ایها الملوا انیالقی الی کتاب...»، این دو آیه حکایت گفتار ملکه
سبأ است، که به مردمش از رسیدن چنین نامه ای و کیفیت رسیدن آن و نیز مضمون آن خبر میدهد و نامه را توصیف میکند به اینکه نامه ای است کریم و ظاهر آیه دوم این است که میخواهد علت
کریم بودن آن را بیان کند، میگوید: علت کرامتش این است که این نامه از ناحیه سلیمان است، چون ملکه
سبأ از جبروت سلیمان خبر داشت و میدانست که چه سلطنتی عظیم و شوکتی عجیب دارد، به
شهادت اینکه در چند آیه بعد از ملکه
سبأ حکایت میکند که وقتی عرش خود را در کاخ سلیمان دید گفت : «و اوتینا العلم من قبله و کنا مسلمین» : ما قبلا از شوکت سلیمان خبر داشتیم و تسلیم او بودیم.
«و انه بسم الله الرحمن الرحیم» - یعنی این نامه به نام خدا آغاز شده و به این جهت نیز کریم است. آری بت پرستان وثنی، همگی قائلند به اینکه خدای سبحان هست منتهی او را رب الارباب دانسته نمیپرستیدند، چون خود را کوچک تر از آن میدانستند. آفتاب پرستان نیز، وثنی مسلک، و یکی از تیرههای صابئین بودند، که خدا و صفاتش را تعظیم میکردند، چیزی که هست صفات او را به نفی نواقص و اعدام برمی گردانیدند مثلا،
علم و قدرت و حیات و
رحمت را به نبود جهل و عجز و مرگ و قساوت تفسیر کردهاند. پس قهرا وقتی نامه، «بسم الله الرحمن الرحیم» باشد نامهای کریم میشود، چنان که بودن آن از ناحیه سلیمان عظیم نیز،
اقتضاء میکند که نامهای کریم بوده باشد.
آنچه در آیات فوق در مورد نامه سلیمان به مردم
سبأ آمده الگوئی است برای طرز نامه نگاری که گاه از مسائل مهم و سرنوشت ساز است، با نام خداوند رحمان و رحیم شروع میشود و با دو جمله حساب شده جان سخن را بیان میکند. از تواریخ اسلامی و روایات به خوبی بر میآید که پیشوایان بزرگ ما همیشه اصرار داشتند نامهها را فشرده و مختصر، خالی از حشو و زوائد و کاملا حساب شده بنگارند.
در این بخش از داستان سلیمان نیز اشارات کوتاه، به مطالب مهمی دیده میشود:
روح دعوت
انبیا در نفی برتری جوئی که نفی هر گونه استعمار و تسلیم در برابر قانون حق است خلاصه میشود.
در حالی که اطرافیان ملکه
سبأ، اعلام آمادگی برای جنگ کردند طبع ظریف زنانه او موافق
جنگ نبود، لذا نظر آنها را به مسائل دیگر معطوف داشت!
از این گذشته اگر او
تسلیم جنگ طلبی اطرافیان خود میشد از حقیقت دور میماند و خواهیم دید که اقدام او برای
آزمایش سلیمان از طریق فرستادن
هدیه ، نتیجه بسیار خوبی برای خودش و هم برای مردم کشور
سبأ بار آورد و سبب شد که آنها راه
حق را بیابند و متوسل به خونریزی نشوند.
ضمنا از این ماجرا روشن میشود که برنامههای شورائی چنان نیست که همیشه به حق منتهی شود، چرا که در اینجا عقیده اکثریت اطرافیان او این بود که توسل به نیروی نظامی مقدم است در حالی که عقیده ملکه
سبأ بر عکس آن بود، و در پایان ماجرا میبینیم که حق با او بوده است. و میتوان گفت که این نوع مشورت غیر از آن است که امروز در میان ما رائج است، ما نظریه اکثریت را معیار قرار میدهیم و حق تصمیم گیری را برای آنها قائل هستیم، در حالی که در این نوع مشورت حق تصمیم گیری با رهبر جمعیت است و مشاورین تنها
اظهار نظر میکنند.
مشاوران ملکه
سبأ به او گفتند: ما صاحبان قوة و صاحبان بأس شدید هستیم ممکن است تفاوت این دو در این باشد که قوة
اشاره به کمیت عظیم لشکر و باس شدید اشاره به کیفیت کار آزمودگی و روح شجاعت و شهامت لشکریان باشد، یعنی ما هم از نظر کمیت لشکر و هم از نظر کیفیت آمادگی کامل برای رزم با دشمن داریم.
از این آیات به خوبی استفاده میشود که سلطنت و حکومت استبدادی همه جا مایه فساد و تباهی، و ذلیل کردن عزیزان یک قوم است، چرا که افراد با شخصیت را کنار میزنند، و متملقان چاپلوس را به خدمت دعوت میکنند، و در همه چیز منفعت و سود خود را میجویند
اهل هدیه و رشوه و زر و زیورند و طبعا ظالمان زورگو که دسترسی به این امور دارند نزد آنها محبوبترند. شاهان، فکر و قلبشان در گرو مقام و هدایا و زر و زیورها است، در حالی که پیامبران جز به صلاح امتها نمیاندیشند.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تمدن سرزمین سبأ».