معتزله برای اثبات عقاید خود و رد ادله مخالفان، تفسیر قرآن را با مهارت خاصی به حاکمیت عقل پیوند زدند؛ تاجایی که گاهی روایات صحیح را نادیده میگرفتند؛ یعنی هرجا بین عقل و نقل تعارضی به وجود میآمد، اگر نمیتوانستند برای نقل تاویلی بیابند، آن را رد میکردند.
معتزله در تفسیر قرآن همه آرای خود را صحیح میدانستند و بنا به دیدگاه اجتهادی خود آن جا که از یک آیه احتمالهای مختلفی به ذهن میرسید، همه آنها را موافق اجتهاد صحیح میشمردند. در حقیقت، رسالت تفسیر در پپشگاه معتزله، تاویل آیاتی از قرآن است که با عقاید آنان سازگار نیست. معتزله گاهی برای توجیه عقایدشان قرائت مشهور را رها کرده، به قرائت شاذ روی آوردند، چنان که در قول خداوند (وکلم الله موسی تکلیما)