علمای دنیای اسلام در مقابل فلسفه دو موضع متفاوت برگزیدند؛ گروهی آن را پذیرفتند و گروهی دیگر به مخالفت با آن پرداختند. از میان مفسران نیز جماعتی به تفسیر خویش رنگ فلسفی بخشیده و به اصطلاح به تفسیر فلسفی قرآن پرداختند.
۱. تفسیر قرآن بر پایه یک بحث عقلی و تطبیق نظریههای فلسفی یونان با آن؛ ۲. درک مقاصد اساسی قرآن و پیش گرفتن راهی برای تعمیق و تحلیل معنای دقیق آیات قرآن بر اساس ضوابطتفسیر.
با توجه به آثار و کتابهای تفسیریفلاسفه اسلامی چنین به دست میآید که آنان همانند باطنیان در مواردی قرآن را برخلافضوابطتفسیر میکردند؛ مانند جایی که آرای فلسفی آنان مخالف ظاهر قرآن بود و آن را یکی از یافتههای علمی تلقی میکردند.