تفسیر عرفانی قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر
عرفانی از روشهای
تفسیر قرآن ، بر اساس
تأویل و موسوم به تفسیر اشاری
و رمزی میباشد.
تفسیر
عرفانی بر این مبنا استوار است که
قرآن افزون بر ظواهر دارای بواطنی است که از راه تصور یا از طریق
کشف و شهود عرفانی میتوان به آن دست یافت.
مفسران
و قرآن پژوهان در
تعریف این روش تفسیری دیدگاه یکسانی ندارند.
عارف در تفسیر
عرفانی بر مبنای تعالیم
عرفانی یا ذوق وجدانی حاصل از
شهود باطنی به
تأویل ظواهر آیات قرآن میپردازد.
وجه تمایز این نوع تفسیر از دیگر روشهای تفسیری یکی به کار بردن «زبان اشارت»
و مصطلحات ویژهای است که تجربه
عرفانی آن را اقتضا میکند
و دیگری منبع قرار دادن
کشف و شهود است که در سایر روشهای تفسیری این منبع جایگاهی ندارد.
از نظر
زرکشی (م. ۷۹۴ ق.) تفسیر
عرفانی همان معانی
و مواجیدیاند که مفسر هنگام
تلاوت آیات قرآن آنها را درمییابد.
منظور از معانی، حقایق
و بواطن
و مراد از مواجید نیز حالات
و مقاماتیاند که از طریق
کشف و وجدان بر
عارفان حاصل میآیند.
میتوان گفت در دیدگاه زرکشی
عارفان در فرآیند دریافت معانی کلام
وحی ، تفسیر را در معنای اصطلاحی آن به کار نمیگیرند.
به عقیده
زرقانی ، تفسیر
عرفانی، همان تفسیر اشاری است که اساس آن تأویل قرآن به معنای تطبیق است که از رهگذر ظهور اشارت پنهانی موجود در آیات قرآن برای
عارفان حاصل میآید.
برخی دیگر تنها یک گونه خاص از تفسیر
عرفانی یعنی تفسیر مبتنی بر
عرفان عملی را تفسیر اشاری میدانند
و با عنوان تفسیر صوفی فیضی ـ اشاری از آن یاد میکنند
یکسان انگاری تفسیر
عرفانی با تفسیر باطنی ـ رمزی
به نظر برداشتی درست نمیآید، زیرا گرچه در تفاسیر
عرفانی، تأکید بر توجه به باطن
و رمز است؛ اما در عین حال، در بیشتر آنها برخلاف تفاسیر باطنی محض، جانب ظاهر لحاظ میگردد.
بلاشر نیز اساس تفسیر
عرفانی را برداشتهای رمزی
و کنایی دانسته که تعبیرهای نشانهای (سمبولیک) در آن حاکی از معانی حقیقی متن قرآنی اند.
از آنجا که
عرفان به دو نوع نظری
و عملی قسمت میشود تفسیر پژوهانی چون
ذهبی تفسیر
عرفانی را به دو نوع تفسیر فیضی ـ اشاری (عملی)
و تفسیر مبتنی بر
عرفان نظری، تقسیم کرده اند.
اما از نظر آية الله
معرفت، اين تقسيم صحيح نيست، زيرا تفاوت اين دو نوع تفسير تنها به شدت
و ضعف تأويلات آنهاست نه چيز ديگر
در تفسیر فیضی ـ اشاری،
عارفان، آیات قرآنی را بر معنایی مغایر با مفاهیم ظاهری
و به مقتضای اشارات پنهانی
و رمزی تأویل میکنند.
در اغلب موارد تفسیر بر اساس این روش تلاشی است برای جمع بین ظاهر
و باطن یا
شریعت و حقیقت .
اگر تأویل قرآن در شیوه تفسیری فیضی ـ اشاری با ظاهر کتاب
و سنت مخالفت نداشته باشد پسندیده است.
از همین روست که زرقانی برای تفسیر اشاری شرایطی قائل است.
ذهبی اساس این شیوه تفسیری را مجاهدت
و ریاضت نفسانی
عارفان دانسته که محصول آن
کشف و شهود عرفانی است
و نیل به معانی باطنی قرآن از رهگذر همین
کشف یا
شهود پدید میآید.
تفسیر مبتنی بر
عرفان نظری، تحت تأثیر مکتب
و آثار
عرفانی ابن عربی (م. ۶۳۸ ق.) به ویژه آموزه
وحدت وجود پدید آمد.
صدرالدین قونوی (م. ۶۷۳ ق.) شاگرد
و پسر خوانده ابن عربی،
و عبدالرزاق کاشانی (م. ۷۳۰ ق.) در تفسیر قرآن از روش ابن عربی پیروی کردند.
تفسیر
عرفانی به لحاظ روش
و رویکرد تأویلی با برخی مشرب های فلسفی
و کلامی همچون مشرب شیعی وجه اشتراک دارد.
از نظر
تفکر شیعی، ضرورت تأویل را نمیتوان انکار کرد؛ اما مصداق بارز آگاهان به تأویل آیات، بر مبنای
روایات صحیح و موثق،
اهل بیت (علیهمالسلام)
و راسخان در علم اند.
هدف اصلی در این شیوه تفسیری، تطبیق اندیشه های
عرفان نظری همچون وحدت وجود با آیات
قرآن است.
در کنار این رویکرد تأویلی، شیخ اکبر به نوع دیگری از تفسیر پایبند است که آن تفسیر اشاری ـ رمزی است.
عارفانی چون ابن عربی فهم خود را از
قرآن کریم نوعی الهام
و معرفتی وحی گونه تلقی میکنند.
اگر در تفسیر ابن عربی از روش تفسیر اشاری سخن میرود دقیقاً همین مفهوم مراد است.
ابن عربی تنزیل اصلی قرآن بر
پیامبر را از سوی
خداوند دانسته، به موازات آن تنزیل فهم آن بر دل
مؤمنان نیز به باور او از ناحیه خداوند است.
ابن عربی فهمی از قرآن را معتبر میداند که خداوند بر اهلش ارزانی میکند.
در چنین نگرشی وی از سخن بایزید بسطامی که گفته بود «حدثنی قلبی عن إلهی» اثر پذیرفته بود.
ابن عربی جریان افاضه الهی را مستمر دانسته، معتقد است فیض الهی
و بشارتهای روحانی هرگز پایان نمیپذیرند.
ابن عربی ادعا میکند هرچه بر زبان اهل حقیقت (
عارفان و صوفیان) از معانی اشاری قرآن جاری میشود در واقع شرح مراد خداوند است.
به نظر او اینکه اهل باطن معنایی را که از آیهها به دست میآورند اشارات مینامند نه تفسیر برای
تقیه است، چون از علمای ظاهری
و فقیهان میهراسند.
از دیرباز درباره جواز یا عدم جواز این شیوه تفسیری اختلاف نظر بوده است.
شاید بتوان ریشه مخالفت برخی عالمان دینی را با تفسیر
عرفانی در ابراز نظرهایی چون وحدت وجود یا تأویل قرآن توسط صوفیان جست
و جو کرد.
همین امر باعث شده که گروهی این شیوه تفسیری را ناروا
و بلکه الحاد بدانند.
علامه طباطبایی ضمن آنکه به ظاهر
و باطن قرآن معتقد است، اکتفا به تأویل به معنای مورد نظر صوفیان ـ حمل لفظ بر معنای خلاف ظاهر قرآن ـ
و رفض
و رها کردن ظاهر را در حوزه تفسیر قرآن برنتافته
و آن را موجب تجری
و به هم ریختن مرز ظاهر
و باطن قرآن تلقی کرده
و معتقد است تأویلی که قرآن کریم اراده کرده از مقوله معنا
و مفهوم نیست.
برخی دیگر دلیل مخالفت خود با این روش تفسیر را خروج آن از حدود دلالتهای لفظی دانسته اند.
از سوی دیگر برخی عقیده دارند که در صورت حفظ اصول تفسیر
و جمع میان ظواهر
الفاظ با دقایق نکات باطنی آنها، که کمال
ایمان و عرفان محض است،
این نوع تفسیر اشکالی ندارد.
به نظر
عبدالوهاب شعرانی این شیوه تفسیر مذموم نیست
و عارفان میتوانند با توجه به طهارت
و پاکی درون به معناهایی دست یابند که رسیدن به آنها برای عالمان اهل ظاهر میسر نیست
ضعف این دیدگاه در این است که استناد دریافتهای باطنی
عارفان به آیات شریفه بدون سازگاری با ظواهر الفاظ مشکل است.
برخی نیز روش صوفیان در تفسیر را همان تفسیر به رأی مذموم دانسته اند
لیکن باید توجه داشت تفسیر به رأی تفسیری بر خلاف اصول
و قواعد
و بدون استناد به
شواهد قطعی
و علمی است
و به تعبیر علامه طباطبایی مفسر بدون مراجعه به منابع دیگر در رأی خود مستقل است.
قرطبی نیز تفسیر به رأی را تفسیر بر اساس میل
و اعتقاد مفسر دانسته است.
این شیوه تفسیری هر نوع تفسیر مانند فقهی، کلامی، ادبی یا
عرفانی را میتواند شامل گردد.
به نظر میرسد استنباطات
عرفانی به ویژه با توجه به نظر
ابونصر سراج درباره آیات قرآن، اگر با ظاهر شرع متعارض نباشد در جای خود دارای ارزش
و اعتبار است، زیرا در تفاسیر
عرفانی مواردی قابل توجه یافت میشوند که از استنباط های نیکو
و دلنشین
عارفان و لطایف
و دقایق
عرفانی حکایت دارند.
از نظر ذهبی
فهم باطن
و مقصد قرآن که اساس تأویل
عرفانی است باید دارای دو شرط اساسی باشد:
۱.بر مقتضای ظاهر لفظ باشد؛ یعنی میان تأویل
و ظاهر لفظ چنان تناسبی باشد که لفظ آن تأویل را برتابد.
۲.قرینهای در جای دیگر قرآن آن را تأیید کند.
آیت الله معرفت رعایت مناسبت میان ظاهر
و باطن کلام
و مراعات نظم
و دقت در الغای خصوصیت
و تنقیح مناط را شرط صحت تأویل
و بطن یابی صحیح دانسته است.
اگر رهیافت به معنای باطنی از طریق تأویل بر اساس هیچ قاعده عقلایی
و قرآنی استوار نگردد پذیرفتنی نمینماید.
ریشهها
و اصول نظری تفسیر
عرفانی در قرآن:
آیاتی از قرآن
که به کار استوار کردن طرز تلقی صوفیه میآمده، زمینهای برای تفسیری
عرفانی شدند.
بنابراین آیات،
عارفان معتقدند نباید به معنای ظاهری آیات بسنده کرد، زیرا نیل به مرتبهای از
معرفت، فراتر از ظواهر سطحی آیات، مورد تأکید قرآن است؛ همچنین به نظر آنان در برخی از این گونه آیات، نوعی دعوت به
استنباط وجود دارد.
استنباط که عبارت از آشکار کردن امری پنهان است، مستلزم قول به وجود معنای باطنی
و مخفی (ورای ظاهر) برای آیات
و الفاظ است.
برخی دیگر با استفاده از این آیات بر این باورند که تحت هر حرفی از حروف قرآن فهمها
و معانی متعددی نهفته است
و تحصیل این معانی برای اهل آن به فراخور درک
و مرتبهای است که به لحاظ شخصیت معنوی آن را دارند
همچنین استعارات، کنایات
و تشبیهات پر رمز
و رازی در قرآن هستند که از آن میان میتوان به استعاره حیات برای
علم یا
استعاره آب ـ که مایه حیات است ـ برای
شریعت و تشبیهاتی چون تشبیه زوجین به لباس
و تشبیه برخی دلها به سنگ
به عنوان نمونه اشاره کرد.
گرایش
امام خمینی در تفسیر آیات بیشتر
عرفانی است، زیرا باور دارد با چنین نگرشی میتوان به هدف
و مقصود قرآن
و منظور اصلی فرو فرستادن کتابهای آسمانی
و برانگیختن پیامبران دست یافت.
بر اساس جهانبینی امام خمینی، اراده مطلق خداوند بر تمامی پدیدهها حاکم است
و همه پدیدهها، آیههای الهی میباشند، در این بینش، خوبیها
و بدیها ازاینجهت که منشاء اصلی آنها خداوند است تفاوتی ندارند، ایشان ذیل آیه
(اِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَاِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِکَ قُلْ کُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ) معتقد است نیکیها بهحسب ذات از خداست
و به طور عرضی به ممکنات نسبت داده میشود
و بدیها بهحسب ذات از ممکنات است که بهحق تعالی بالعرض نسبت داده میشود
و بهاینترتیب میتوان گفت که همگی از نزد خدا است.
به اعتقاد امام خمینی اهل
معرفت در بیانات خود دارای اصطلاحات ویژهای هستند
و انکار سخن آنان گاه بهخاطر عدم توجه به این اصطلاحات است. مهمترین مبانی تفسیر
عرفانی امام خمینی عبارتاند از:
الف) قرآن کریم تجلی ذات حضرت حقتعالی است که در جامه الفاظ
و مفاهیم قابل فهم بشر پدیدار شده
و تنزل یافته است.
ب) قرآن کریم دارای ظواهر
و بطون است
و اولیای الهی همه بطون آن را ادراک میکنند که پایینترین مرحله آن در پوسته الفاظ
و تعینات قرار دارد چنانکه در حدیث آمده قرآن دارای ظاهر، باطن، حدّ
و مطلع است.
ج) توحید ریشه
و اساس همه
مقاصد قرآن است، ایشان ضمن اشاره به این سوره فاتحةالکتاب مشتمل بر عمده مقاصد الهی در قرآن است. جمیع مقاصد را به مقصد واحد بازمیگردد. امام خمینی در تفسیر
عرفانی خویش تلاش دارد مفاهیم
عرفانی را به مرتبه عمل بکشاند
و پیامها، موعظهها
و تهدیدهای قرآن را در نفوس انسان جای دهد
و ضمن درمانیابی، در صدد درمان باشد، ازاینرو به اعتقاد ایشان مفسری که تنها به بحثهای علمی
و ادبی قرآن توجه دارد از مقصود اصلی قرآن دور شده است.
(۱) قرآن کریم.
(۲)محیی الدین بن عربی (م ۶۳۸ ق)، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر.
(۳)الزرکشی (م ۷۹۴ ق)، البرهان فی علوم القرآن، به کوشش محمد ابوالفضل، قاهرة، احیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۶ ق.
(۴)
معرفت، التفسیر والمفسرون،
مشهد، الجامعة الرضویة، ۱۴۲۶ ق.
(۵)آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه: ذکاوتی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲ ش.
(۶)سید حیدر آملی (م ۷۸۲ ق)، جامع الاسرار
و منبع الانوار، علمی
و فرهنگی، ۱۳۶۸.
(۷)القرطبی (م ۶۷۱ ق)، الجامع لأحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق.
(۸)رژی بلاشر، درآستانه قرآن، ترجمه: رامیار، فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶ ش.
(۹)عبدالحسین زرین کوب، سرّ نی، تهران، علمی، ۱۳۷۹ ش.
(۱۰)اسماعیل مستملی، الشرح
التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش محمد روشن، تهران، اساطیر، ۱۳۶۶ ش.
(۱۱)عبدالوهاب الشعرانی (م ۹۷۳ ق)، الطبقات الکبری، دارالفکر، ۱۴۱۳ ق.
(۱۲)السیوطی (م ۹۱۱ ق)، الاتقان، به کوشش سعید، لبنان، دارالفکر، ۱۴۱۶ ق.
(۱۳)النیشابوری القشیری (م ۴۶۵ ق)، لطائف الاشارات، به کوشش بسیونی، مصر، الهیئة المصریة العامة للکتاب.
(۱۴)ابونصر السراج الطوسی، اللّمع، به کوشش عبدالحلیم، طه عبدالباقی، مصر، دارالکتب الحدیثة، ۱۳۸۰ ق.
(۱۵)عمید زنجانی، مبانی
و روشهای تفسیر قرآن، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۳ ش.
(۱۶)الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
(۱۷)اجنتس جولد تسهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، به کوشش عبدالحلیم النجار، القاهرة، مکتبة الخانجی، ۱۳۷۴ ق.
(۱۸)سلیمان آتش، مکتب تفسیر اشاری، ترجمه: سبحانی، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۸۱ ش.
(۱۹)الزرقانی، مناهل
العرفان، به کوشش احمد شمس الدین، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۶ ق.
(۲۰)الشاطبی (م ۷۹۰ ق)، الموافقات فی اصول الشریعه، بیروت، به کوشش محمد عبدالباقر، المکتبة العصریة، ۱۴۲۱ ق.
(۲۱)الطباطبایی (م ۱۴۰۲ ق)، المیزان، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
(۲۲)خالد عبدالرحمن العک، اصول التفسیر
و قواعده، دارالنفائس، ۱۴۰۶ ق.
•
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تفسیر عرفانی قرآن». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم
و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.