تفسیر عاملی (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر عاملی نوشته ی ابراهیم عاملی است.
تفسیر عاملی،
تفسیری است کامل و به زبان فارسی که در ۸ مجلد به نگارش درآمده و شامل مباحث گوناگونی است از قبیل
لغت شناسی،
شان نزول آیات،
ترجمه، ذکر اقوال
مفسرین و توضیح نکات تربیتی و اجتماعی.
مفسر گرامی، اساس کار خود را در لغت، به توضیح و
تفسیر و تبیین لغات مشکل و دیریاب گذاشته و پس از نقل آیات، بلافاصله این لغات را توضیح میدهد، ریشه یابی میکند، اعراب و حرکت آن را روشن مینماید. پس از ذکر واژهها، جهت نزول و رابطه تاریخی و فرهنگی، اسباب و موقعیت نزول آیه را شرح میدهد.
از قسمتهای مهم و قابل توجه
تفسیر،
ترجمه آیات به فارسی روان، ساده و مطابق با ترتیب کلمات قرآنی است. این جانب ترجمه عاملی را با چند ترجمه آن دوران، چون پاینده و آل آقا مقایسه کردهام، از این جهت میتواند از جهاتی برتری و در مواردی قابل قیاس باشد. همچنین در لغزشگاههای ترجمه، چون «
ان مخففه» از «
ثقیله» که برخی به اشتباه ان «
نافیه»، «
شرطیه» و یا «
وصلیه» گرفتهاند، چند جا، مورد توجه قرار گرفت و دقت مترجم در این موارد در مجموع روشن گردید.
به عنوان نمونه، آیه ۱۶۴ سوره آل عمران: «و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین»
را این چنین ترجمه کرده است: با آنکه زان پیش به آشکار گمراه بودند. در این مورد بدون تاکید ترجمه کرده است.
یا در ترجمه «و ان کنا عن دراستهم لغافلین»
آورده است: و ما از فراگیری و خواندن ایشان آگاه نبودیم، که باز بدون تاکید آورده است.
نمونه دیگر در ترجمه «و ان وجدنا اکثرهم لفاسقین»
که ایشان این گونه ترجمه کردهاند: ولی بیشتر ایشان را کج رفتار و بدکار دیدیم.
در اینجا هم مانند بسیاری از مترجمان مانند: یاسری، الهی قمشهای، پاینده، معزی، خواجوی، آیتی، بهبودی، فارسی و
تفسیر نمونه، بدون تاکید ترجمه کرده است.
و باز در تفاوت میان ان مخففه و ان نافیه در ترجمه: «و ان کنت من قبله لمن الغافلین»
چنین ترجمه کرده است: و البته که تو زین پیش از آن بی خبر بودی، که مطابق
تفسیر لاهیجی، مجتبوی، یاسری، خواجوی و
ملا فتح الله کاشانی و ترجمه و
تفسیر رهنما مخففه معنا کردهاند.
و نمونه دیگر در ترجمه: «و ان کنا من قبله لمن الغافلین»
است که این گونه ترجمه کرده: و ما به راه بد رفتیم. که مانند ترجمه آیتی و
فیض الاسلام بدون تاکید ترجمه کرده است.
نکته قابل توجه در این ترجمهها و موارد دیگر که زمینه لغزش در آن فراوان است، عدم پی گیری بسیاری از مترجمان از جنبههای ادبی و قرائت کلمات است که ایشان در حد قابل قبولی حساسیت به خرج داده و ابعاد ادبی را بررسی کرده است، به همین دلیل پشتوانه ترجمه ایشان بحثهای ادبی و
تفسیری است.
به هر حال گرچه این ترجمه، پایاپای و اصطلاحا
تحت اللفظی نیست، اما ترتیب کلمات قرآنی را رعایت کرده و گاهی برای روشن کردن بیشتر مفهوم آیه داخل پرانتز، توضیحاتی را میافزاید و رابطه جمله قبل و بعد و خطاب آیه را مشخص میکند. بدین جهت درباره این ترجمه میتوان گفت: ترجمهای است وفادار به متن، منضبط، مفهوم و روشن که بایسته است به عنوان ترجمهای مستقل، ارزیابی شود و به طور جداگانه چاپ گردد.
از دیگر ویژگیهای
تفسیر عاملی، بهره گیری گسترده این کتاب از
تفاسیر شیعه و سنی،
تفاسیر قدیم و جدید با سبکهای گوناگون
تفسیری و تاویلی است. عاملی پس از توضیحات کلی و ترجمه، عنوانی دارد به نام: سخن
مفسرین، در این قسمت به مناسبت اهمیت و یا حساسیت موضوع، از
تفاسیری چون
جامع البیان طبری،
مجمع البیانطبرسی،
روض الجنانابو الفتوح رازی،
کشافزمخشری،
تفسیر کبیرفخر رازی (
مفاتیح الغیب)،
روح البیان برسوی،
روح المعانیآلوسی،
المنار عبده و حتی
تفاسیر عرفانی چون صفی علیشاه (منظومه
تفسیر)، تاویلات
ملا عبد الرزاق کاشانی (معروف به
تفسیر ابن عربی) و حسینی کاشفی استفاده میکند و نظرات
تفسیری مفسرینی چون
سید احمدخان هندی را با تایید نقل کرده است. روش او در نقل اقوال چنین است که اگر در جایی خود مستقلا مطلبی را در ذیل بیان کرد، نشان میدهد نظر خاصی دارد وگرنه نظرات
مفسرین را پذیرفته است.
در ضمن بیان مطالب و برای جذابیت بخشیدن به سخن، گاه اشعاری را از شعرای نامدار فارسی زبان به ویژه از
مثنوی مولوی و
سعدی و
حافظ نقل میکند و از آنها استفاده تربیتی و نتیجه گیری هدایتی میکند.
در استخراج
پیام قرآن به سراغ روایات
اهل بیتعصمت رفته و از
تفاسیر ماثور شیعه به ویژه
علی بن ابراهیم قمی در جای جای
تفسیر نقل میکند و از آنها سود میجوید. همچنین نظرات علمی و بیان اهل
سیاست و
حقوق را به میان میکشد و موضوعات مختلف اجتماعی را تحلیل میکند. به عنوان مثال در ذیل آیه: «لا یتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین»
پس از نقل اقوال
مفسرین درباره دوست نگرفتن از
کفار در ذیل عنوان: سخن ما، مینویسد: این آیه برای جلوگیری از دوستی مردم ناموافق است تا از اعمال غرض و سوء استفاده آنها جلوگیری شود. و چنین توضیح میدهد که در آن روز که این آیه نازل شد، معلوم بود که مختصر رابطه با مخالفین
اسلام مضر به اسلام و مسلمین بود. به زیان اجتماع و سیاست و مخالفت دین بود و لذا حرام شد، اما این سئوال مطرح است که آیا امروز این دستور به معنای عمومی و کلی برای مسلمین میتواند باشد تا هیچ مسلمانی نتواند با کافر دوستی برقرار کند، یا منظور آن دوستی با کافرانی است که موجب تقویت آنها و ضعف مسلمین شود؟ ایشان پاسخ میدهد: از کلمه «من دون المؤمنین» این معنا استفاده میشود که
دوستی افراد باید به گونهای باشد که جهت سیاسی نداشته باشد و از حدود متعارف تجاوز نکند وگرنه دوستی یک دانشجوی مسلمان با دانشجوی غیر مسلمان یا تاجر مسلمان با تاجر غیر مسلمان مفاد آیه نیست. دوستیهایی حرام است که موجب زیان مادی و معنوی به مسلمانان باشد همچنان که هم اکنون در بسیاری از کشورهای اسلامی، بر سر مسلمانان به بار آورده است.
مشابه همین برداشت اجتماعی و تربیتی در خطاب به اهل علم و اهل کتاب دارد که به مناسبت
تفسیر: «الم تر الی الذین اوتوا نصیبا من الکتاب»
مینویسد: به طوری که در هر جا اسم
اهل کتاب و
یهود آمده متذکر شدهایم، اینجا هم میگوییم قرآن راهنما است و وسیله تربیت در این دو آیه کتاب خواندهها و مردم سرشناس و معروف آن زمان را معرفی میکند و امروز هم از نظر مردم شناسی و معرفی آنهایی که کتاب خوانده هستند و مشهور و سرشناس ما را به حال این جور اشخاص و خود آنها را به زشتی کارشان آگاه میکند که همین تحصیل کردهها که اختیار اجتماعی و زندگی عمومی مردم را در دست دارند و
قانون را به میل خود
تفسیر میکنند، تخصیص میدهند، نقض میکنند، اینها مانند همان یهود مدینه هستند که کتاب
تورات و وسیله شرافت و خود را به میل خود
تحریف میکردند تا برای خود مقام و اعتبار پابرجا کنند. این اهل کتاب هم قانون و کتاب زندگی و نظم اجتماع را مطابق سود و صرفه خود تعبیر و اجرا میکنند.
این روند از بحث را در بسیاری از آیات مربوط به مسایل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مشاهده میکنیم و نگرش آگاهانه و تحلیل گرانه
مفسر را درمی یابیم.
یکی از نکات قابل توجه در این
تفسیر، خردگراییهای
مفسر است که هرگز تابع جو و فضای حدیث گرایی فاقد منطق و اثر گرایی
مفسران نشده و هر جا که با قواعد یا فهم طبیعی ناسازگار است آن را رد کرده است.
به عنوان نمونه در
تفسیر این آیه: «یا معشر الجن و الانس ا لم یاتکم رسل منکم یقصون علیکم آیاتی» (انعام/: ۱۳۰) که
مفسران گفتهاند همان طور که انسانها دارای
پیامبران بودهاند، جنیان نیز
پیامبر داشتهاند، قهرا تصور آنان از
جن و زندگی و حیات آنان مانند انسانها فرض شده است. این دیدگاه را مورد تردید قرار میدهد و حتی منقولات
مفسران و برخی از روایات در این باب را رد میکند و مینویسد: ممکن است بگوییم شاید کلمات یا معشر الجن و الانس، نه برای آن است که جن هم مخاطب باشند به این
خطاب که برای آنها هم پیامبرانی از خودشان فرستاده شده است، بلکه مقصود
تعمیم مطلب است که کنایه از عموم مردم گذشته و حال و آینده است و به خصوص که روایتی و حدیثی نقل نشده است که از جن پیغمبری بوده است، و در
تفسیر صافی نوشته است از حضرت امیر علی علیهالسّلام پرسیدند: آیا خدا برای جن پیغمبر فرستاده؟ فرمود: پیغمبری یوسف نام، داشتند که او را کشتند. معلوم است این دسته منقولات ارزش نقل و تطبیق آیات قرآن را ندارد.
مشابه این روش را در برخورد
مفسرین در
تفسیر آیه: «و سئلهم عن القریة التی کانت حاضرة البحر»
مشاهده میکنیم. ایشان در این آیه و در آیات مشابه دیگر مانند: «و اذ نتقنا الجبل»
که خواستند این حرکات را به جنبههای غیر طبیعی حمل کنند و بگویند خداوند که کوه را از جای کند و بالای سر آنها قرار داد تا آنها ایمان بیاورند و عملا
بنی اسرائیل را الجاء و الزام کرد تا قبول کنند وگرنه کوه بر سر آنها فرود میآید، یا در داستان
اصحاب سبت که
مفسرین در آیه: «کونوا قردة خاسئین»
گفتهاند آنها همگی بوزینه شدند، این
تفسیرها را نمیپذیرد و مینویسد: قدرت آفرینش و رهبری پیامبران احتیاج ندارد به این گونه حوادث منقول، به عنوان
معجزه انبیا و چنانکه در
سوره بقره نسبت به هر دوی این قضیه احتمال قابل فهم خود را نوشتیم، اینجا هم ممکن است نظیر آن را بگوییم که آیه صریح نیست در تبدیل صورت آدمی به بوزینه شدن، و نه از جای کندن کوه و بالای سر مردم نگاهداشتن و گفتههای
مفسرین شبیه به داستانهای یهود است و مجعولات متخذ از آنها. پس ضرر و نقص بدین گفتههای پیغمبران و قرآن، نخواهد بود اگر چنین بگوییم که چون آیه صریح و موجب یقین نیست و حدیث منقول از معصوم که موجب اطمینان باشد بر مقصود از آیه در دست نیست. ما از این جملهها چنین میفهمیم که در آیه: «لما عتوا عما نهوا»
اعلام شده است که به موجب خیر و صلاح در آفرینش چون از دستور و
احکام دین تجاوز و نافرمانی کردند، گفتیم مانند بوزینگان زشت و مطرود و در محرومیت باشید تا همه انسانهای متمدن و شهر نشین که با یکدیگر زندگی میکنند و دین و آیین و وظایفی برای آنها معین شده است بدانند که نتیجه و سزای خودسری و تخلف از وظایف، محرومیت است و بوزینه صفت شدن و رانده درگاه
خالق هستند و منفور
خلق نیز میشوند.
با همه اینها، خرد گراییهای
مفسر، گاه به
افراط کشیده میشود و تردیدهایی در دلالت آیه روا میدارد که نیاز به آن نیست و به دنبال اثبات چیزی است که انکار آن مسالهای را ثابت نمیکند، نه نفی
قدرت خداوند و نه نداشتن
معجزه انبیا. به عنوان نمونه در
تفسیر آیات ۱۱۰- ۱۱۵ مائده که خداوند با کلمه «اذ» یادآوری نعمتهای خداوند به حضرت عیسی را میکند و از تعلیم کتاب و حکمت و آفریدن پرندگان از خاک و شفا دادن بیماران کور و پیس (ابرص) و زنده کردن مردگان به عنوان معجزات و بینات
عیسی علیهالسّلام یاد میکند
ایشان دست به توجیه میزند و کلمات تخلق، تنفخ، تبرئ را صریح در انجام این معجزات نمیداند:
«اگر یک یک از جملههای مربوط به معجزات این آیات را وارسی کنیم نمیتوانیم یقین کنیم که تصریح به انجام آنها شده است. مثلا جملههای: ایدتک، علمتک صریح است که
حضرت مسیح به وسیله روح القدس پشتیبانی شده است و خواندن و فهمیدن را به او آموختهاند و هم در آخر گفته شده است: و اذ کففت، و اذ جئتهم. اینها هم صریح است که انجام شده است و جمله: اذ جئتهم بالبینات، به گونه مجمل و سربسته معلوم است که از حضرت مسیح چیزهایی پیش از مردم دیگر مشاهده شده است که دلیل بر شخصیت و مقام نبوت آن حضرت بوده است، ولی در میانه این جملهها گفته شده است: اذ تخلق، فتنفخ، و تبرئ، و اذ تخرج. معلوم است که این پنج جمله که
معجزات را میشمارد صریح در انجام آنها نیست. پس باید به یکی از دو معنا تطبیق کنیم تا استفاده شود که این کارها انجام شده است:
اول: به صورت استمرار که این طور معنا شود، یاد بیاور زمانی را که درست میکردی و میدمیدی و میشد و خوب میکردی و بیرون میآوردی. و معلوم است که در لفظ تصریح نشده است به کلماتی مانند اذکر، و کنت، تا معنای استمرار فهمیده شود و باید بگوییم از قرینه جمله این معنا استخراج میشود.
دوم: آن که اینها را بر صورت التزامی فارسی معنا کنیم به این طور: یاد بیاور
نعمت من را بر خودت آن گاه که
روح القدس را پشتیبان تو کردم و آن زمان که به تو توانایی دادیم تا بسازی و بدمی و باشد و بهبود بخشی و بیرون آوری. ظاهر آن است که این معنای دوم از نظر دلالت لفظ تفاوتی با اول ندارد. پس نتیجه این گفتهها چنین خواهد بود که مقصود نمایاندن قدرت و استعدادی که به مسیح عنایت شده است و او میتواند این طور کارها را به اذن خداوند انجام دهد.»
اشکال این است، چرا اصرار داشته باشیم که اثبات کنیم این آیات دلالت بر وقوع این معجزات نمیکند. اگر قبول دارید که دلالت بر نمایاندن قدرت و استعداد انجام این کارهای غیر طبیعی را دارد، چرا به دنبال تردید یا انکار آن برآییم. زیرا اگر خداوند یادآوری این نعمتها را میکند، تنها یاد آوری قدرت بر انجام نیست تحقق این معجزات نیز هست چرا که برای شخص قدرت نشان دادن، بینات نیست، انجام این معجزات و نشان دادن آنها به مردم اطراف است که به
صدق و راستی
پیامبر ایمان پیدا کنند خصوصا در آنجا به کلام کسی
استشهاد کنیم که همواره بنای انکار این معجزات را داشته و علم گرایی و ظاهر محوری مبنای
تفسیر او بوده است. اگر
سید احمد خان هندی که مرحوم عاملی این موارد را به او نسبت میدهد که چنین معنا میکند، او تحقق آنها را از پیامبر منکر بوده است، در صورتی که شما قایلید خداوند این قدرت را به او داده ولی دلالت بر تحقق ندارد. اما حقیقت آنست که خداوند میفرماید: «اذ قال الله یا عیسی بن مریم اذکر نعمتی علیک و علی والدتک... و اذ تخلق من الطین کهیئة الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی و...»
و جمله آخر
عطف به جملههای قبلی، نسبت به یادآوری این نعمت هاست، لذا نباید از این دو جهت در دو فراز فرقی باشد.
به هر حال، موثق عاملی، به جز مطالب و مواردی در خور نقد و بررسی، نکات بسیاری در این
تفسیر ساده و مختصر دارد و تحقیقات علمی و اجتماعی زیادی انجام داده است که بسیار قابل توجه است.
همچنین در مقدمهای که به
تفسیر نوشته است، انگیزه خود را از نگارش
تفسیر بیان داشته و دغدغه فهم قرآن را بازگو کرده است و ارایه
تفسیر خود را در پاسخ به نویسندهای میداند که گفته است
تفاسیر را یک رشته
روایات ضعیف و قصههای بی اساس تشکیل میدهد.
وی در همین مقدمه مباحثی از
علوم قرآن و روش
تفسیری خود را بیان کرده است. در زمینه
اسباب نزول و موقعیت نزول قرآن، اهتمام پیامبر به صیانت این کتاب الهی و تاریخ
جمع قرآن در عهد پیامبر و مطالبی درباره گردآوری قرآن پس از رحلت حضرتش بیان میکند و خواننده را در آغاز
تفسیر با کلیات مسایل
تفسیر و قرآن آشنا میسازد.
اما درباره چاپ کتاب: جلد اول این
تفسیر نخستین بار، در زمان حیات عاملی، به وسیله کتابفروشی باستان شهر مقدس
مشهد چاپ و منتشر شده است، اما بعدها به همت و کوشش آقای
علی اکبر غفاری از محققان سخت کوش و ناشران متعهد، پس از حیات
مفسر تجدید چاپ شده است.
ایشان گرچه مناسب با آن دوران با حروفای بیام و نسبتا با کیفیت نازل این
تفسیر را چاپ کرده است، اما همت والا و یادآوری دوستیهای قدیمی با مرحوم
مفسر، او را وادار کرده که آستین همت بالا زند و
تفسیر را همراه با برخی توضیحات و تعلیقات به چاپ رساند، این سعی و تلاش ناشر مشکور باد.
نرم افزار جامع التفاسیر، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور).