تشبیه به احیای زمین (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن کریم احیای مجدد
انسانها از سوی خداوند در
قیامت، را به احیای زمین
تشبیه کرده است.
در سورهای
روم فاطر زخرف و قاف احیای مجدد انسانها از سوی خداوند در
قیامت، به احیای
زمین تشبیه شده است:
یخرج الحی من المیت
و یخرج المیت من الحی
و یحیی الارض بعد موتها
و کذلک تخرجون. «
زنده را از
مرده بیرون میآورد
و مرده را از زنده بیرون میآورد
و زمین را بعد از مرگش زنده میسازد
و بدین گونه (از گورها) بیرون آورده میشوید.»
در این آیه به مساله
معاد بازمی گردد،
و از طریق دیگری به استبعاد منکران چنین پاسخ میگوید: " خداوند همواره زنده را از مرده،
و مرده را از زنده خارج میکند،
و زمین را بعد از
مرگ حیات میبخشد،
و همین گونه
روز قیامت مبعوث
و خارج میشوید.
یعنی" صحنه
معاد "
و" صحنه پایان دنیا" که یکی خروج" حی از میت" است
و دیگری" میت از حی" مرتبا در برابر چشم شما تکرار میشود، بنا بر این چه جای تعجب که در پایان
جهان همه موجودات زنده بمیرند
و در رستاخیز همه انسانها به زندگی جدیدی بازگردند؟! اما" خروج حی از میت" در مورد زمینهای مرده که بارها در
قرآن برای مساله
معاد روی آن تکیه شده، برای همه روشن
است که در
فصل زمستان زمین به صورت مرده درمی آید، نه گیاهی از آن میروید، نه گلی میخندد،
و نه شکوفهای میشکفد، اما در فصل بهار با تعادل هوا
و فرو ریختن قطرات حیاتبخش باران جنبشی در زمین پیدا میشود، همه جا گیاهان میرویند، گلها میخندند
و شکوفهها بر شاخها آشکار میشوند،
و این صحنه
معاد است که در این جهان میبینیم.
و اما در مورد خارج ساختن مرده از زنده آنهم چیز پوشیده
و پنهانی نیست دائما در سطح
کره زمین درختانی میمیرند
و به چوب خشکیدهای تبدیل میشوند انسانها
و حیوانات حیات خود را از دست داده
و به جسد بی جانی مبدل میگردند.
و اما در مورد" بیرون آمدن موجود زنده از مرده" بعضی از مفسران آن را به خروج
انسان و حیوان از
نطفه تفسیر کردهاند
و بعضی به تولد
مؤمن از
کافر و بعضی به بیدار شدن خفتگان.
ولی ظاهر این است که معنی اصلی
آیه هیچکدام از این معانی نیست، چرا که نطفه خود موجود زندهای است،
و مساله
ایمان و کفر نیز جزء
بطون آیه است نه ظاهر آیه،
و موضوع خواب
و بیداری جنبه مجازی دارد زیرا حیات
و مرگ حقیقی نیست.
ظاهر آیه این است که خداوند همواره موجودات زنده را از موجودات مرده خارج میسازد،
و موجودات بی جان را مبدل به جاندار میکند.
گرچه طبق
مسلمات علم امروز در حال حاضر حداقل در آزمایشهای بشری
و مشاهدات روزمره موردی دیده نشده است که موجودات زنده از موجودات بیجان
تولد یابند، بلکه همواره موجودات زنده از
تخم یا
بذر یا
نطفه موجودات زنده دیگری متولد میشوند، ولی مسلما در آغاز که این کره خاکی یک پارچه
آتش بود، موجود زندهای وجود نداشت، بعدا در شرائط خاصی که
علم هنوز آن را به درستی کشف نکرده است موجودات زنده از مواد بیجان با یک جهش بزرگ متولد شدند، اما این موضوع در شرائط فعلی کره
زمین در آنجا که در دسترس علم
و دانش بشر است دیده نمیشود (البته شاید در اعماق اقیانوسها در پارهای از شرائط هم اکنون نیز این جهش بزرگ صورت پذیرد).
اما آنچه برای ما محسوس
و کاملا قابل لمس
و درک است این است که موجودات مرده دائما جزء اندام موجودات زنده میشوند
و لباس حیات در تن میپوشانند، آب
و غذایی که ما میخوریم موجود زندهای نیست، اما جزء بدن ما که شد
تبدیل به یک موجود زنده میشود،
و سلولهای تازهای بر سلولهای بدن ما افزوده میگردد چنان که طفل شیرخوار از همین راه به جوان نیرومند قوی پیکری تبدیل میگردد.
آیا این خارج کردن زندگی از دل
مرگ،
و"
حی " از"
میت" نیست؟! بنا بر این میتوان گفت: دائما در
نظام عالم طبیعت زندگی از دل مرگ
و مرگ از دل زندگی بیرون میآید به همین دلیل خدایی که آفریننده طبیعت است قادر به احیای مردگان در جهان دیگر میباشد.
البته- همانگونه که گفتیم- آیه فوق از نظر بعد معنوی نیز تفسیرهای دیگری دارد، از جمله تولد
مؤمن از
کافر،
و کافر از مؤمن،
عالم از
جاهل،
و جاهل از عالم، صالح از مفسد،
و مفسد از صالح است، همانگونه که در بعضی از روایات اسلامی نیز به آن اشاره شده است.
این معانی ممکن است از بطون آیه باشد، چرا که میدانیم آیات
قرآن ظاهر و باطنی دارد،
و نیز ممکن است مرگ
و حیات معنی جامع
و وسیعی داشته باشد که هم جنبه مادی
و هم جنبه معنوی را شامل شود.
والله الذی ارسل الریاح فتثیر سحابا فسقناه الی بلد میت فاحیینا به الارض بعد موتها کذلک النشور «
و خدا همان کسی است که بادها را روانه میکند پس (بادها)
ابری را برمی انگیزند
و (ما) آن را به سوی سرزمینی مرده راندیم
و آن زمین را بدان (وسیله) پس از مرگش زندگی بخشیدیم
رستاخیز (نیز) چنین است.»
در این آیه با توجه به بحثهایی که قبلا پیرامون
هدایت و ضلالت و ایمان و کفر گذشت به بیان کوتاه
و روشنی پیرامون
مبدء و معاد میپردازد
و اثبات" مبدء" را با اثبات"
معاد" در یک دلیل جالب قرین کرده، میفرماید: " خداوند همان کسی است که بادها را فرستاد تا ابرهایی را به حرکت در آورند" (درباره اینکه چرا فعل اول به صورت
ماضی آمده (ارسل)
و فعل دوم به صورت مضارع (فتثیر)، یکی به صورت غائب است (ارسل)
و دیگر به صورت متکلم است (فسقناه) مفسران وجوهی ذکر کردهاند ولی چون دقیق به نظر نرسید از آن صرفنظر شد، ممکن است برای
تفنن در بیان
و تنوع در سخن بوده باشد.)
" سپس ما این ابرها را به سوی سرزمین مرده
و خشکی میرانیم" (فسقناه الی بلد میت).
"
و به وسیله آن زمین را بعد از مردنش زنده میکنیم" (فاحیینا به الارض بعد موتها).
" آری زنده شدن مردگان بعد از
مرگ نیز همین گونه است"! (کذلک النشور).
نظام حساب شدهای که بر حرکت بادها،
و سپس حرکت ابرها،
و بعد از آن
نزول قطرههای حیاتبخش
باران،
و به دنبال آن زنده شدن زمینهای مرده حاکم است، خود بهترین دلیل
و خود بهترین
گواه بر این حقیقت است که دست قدرت حکیمی در پشت این دستگاه قرار دارد
و آن را
تدبیر میکند.
نخست به بادهای گرم
و داغ دستور میدهد از مناطق استوایی به سوی مناطق سرد حرکت کنند
و در مسیر خود
آب دریاها را
بخار کرده به
آسمان فرستند، سپس به جریانهای
منظم سرد قطبی که دائما در جهت مخالف جریان اول حرکت میکنند دستور میدهد بخارات حاصله را جمع آوری کرده
و ابرها را تشکیل دهند.
باز به همان بادها دستور میدهد ابرها را بر دوش خود حمل کنند
و به سوی بیابانهای مرده گسیل دارند، تا قطرات زنده کننده باران از آنها سرازیر گردد.
سپس به شرائط خاص زمین
و بذرهای گیاهانی که در آن افشانده شده فرمان پذیرش
آب و نمو و رویش میدهد،
و از موجودی ظاهرا پست
و بی ارزش موجوداتی زنده
و بسیار متنوع
و زیبا، خرم
و سرسبز، مفید
و پر بار به وجود میآورد که هم دلیلی است بر
قدرت او،
و هم گواهی است بر
حکمت او،
و هم نشانهای است از
رستاخیز بزرگ!
در حقیقت آیه فوق از چند جهت دعوت به
توحید میکند:
از نظر
برهان نظم،
و از نظر
برهان حرکت که هر موجود متحرکی محرکی میخواهد،
و از نظر بیان نعمتها که از جهت
فطری انگیزهای است برای
شکر منعم.
و از جهاتی نیز دلیل بر مساله
معاد است: از نظر
سیر تکاملی موجودات،
و از نظر پدیدار شدن چهره
حیات از
زمین مرده، یعنیای انسان صحنه
معاد در فصول هر
سال در برابر چشم تو
و در زیر پای تو است.
توجه به این نکته نیز لازم است که جمله" فتثیر" از ماده" اثاره" به معنی منتشر ساختن
و پراکندن است،
و در اینجا اشاره به تولید ابرها بر اثر وزش بادها بر صفحه اوقیانوسها میکند، زیرا مساله حرکت ابرها در جمله بعد (فسقناه الی بلد میت) آمده است.
جالب اینکه در حدیثی از
پیامبر اسلام -صلی الله علیه
و آله - چنین میخوانیم: یکی از
اصحاب عرض کرد: یا رسول الله کیف یحیی الله الموتی
و ما آیة ذلک فی خلقه؟: "ای رسول خدا! چگونه پروردگار مردگان را زنده میکند
و نشانه
و نمونه آن در
جهان خلقت چیست"؟!
پیغمبر فرمود:
اما مررت بوادی اهلک محلا ثم مررت به یهتز خضرا؟
" آیا از سرزمین قبیله ات گذر نکردهای در حالی که خشک
و مرده بوده،
و سپس از آنجا عبور کنی در حالی که از خرمی
و سرسبزی گویی به حرکت در آمده"؟
قلت: نعم! یا رسول الله: " گفتم آریای پیامبر".
قال: فکذلک یحیی الله الموتی
و تلک آیته فی خلقه: " فرمود اینگونه خداوند مردگان را زنده میکند
و این نمونه
و نشانه او در آفرینش است"
و الذی نزل من السماء ماء بقدر فانشرنا به بلدة میتـا کذلک تخرجون. «
و آن کس که آبی به اندازه از
آسمان فرود آورد پس به وسیله آن سرزمینی مرده را
زنده گردانیدیم همین گونه (از
گورها) بیرون آورده میشوید.»
سومین موهبت را که مساله
نزول آب باران و احیاء زمینهای مرده است در
آیه بعد به این صورت مطرح میکند" همان خدایی که از آسمان آبی فرستاد به اندازه معینی" (
و الذی نزل من السماء ماء بقدر).
"
و به وسیله آن سرزمین مردهای را
حیات بخشیدیم" (فانشرنا به بلدة میتا).
"
و همین گونه که زمینهای مرده با نزول باران
زنده میشوند شما نیز بعد از
مرگ زنده،
و از قبرها خارج خواهید شد" (کذلک تخرجون).
تعبیر به" قدر" اشاره لطیفی است به
نظام خاصی که بر نزول باران حکمفرما است به اندازهای میبارد که مفید
و ثمر بخش است
و زیانبار نیست.
درست است که گاهی سیلابها
براه میافتد
و زمینهایی را ویران میکند اما این از حالات استثنایی است
و جنبه هشدار دارد، ولی اکثریت قریب باتفاق بارانها سودمند
و مفید
و سود بخش است، اصولا پرورش تمام درختان
و گیاهان
و گلها
و مزارع پر ثمر از
برکت همین نزول به اندازه
باران است،
و اگر نزول باران
نظامی نداشت اینهمه برکات عائد نمیشد.
در قسمت دوم آیه روی جمله" انشرنا" که از ماده" نشور" به معنی گستردن است تکیه شده که
رستاخیز جهان نباتات را مجسم میسازد: زمینهای خشکیده که بذرهای گیاهان را همچون اجساد مردگان در قبرها در دل خود پنهان داشته، با نفخه صور" نزول باران" به حرکت درمی آیند، تکانی میخورند
و مردگان گیاه سر از خاک برمی دارند
و محشری برپا میشود که خود نمونهای است از رستاخیز انسانها که در آخر همین آیه
و در آیات متعدد دیگری از
قرآن مجید به آن اشاره شده است.
و احیینا به بلدة میتـا کذلک الخروج. « (اینها همه) برای روزی بندگان (من) است
و با آن (آب) سرزمین مردهای را زنده گردانیدیم رستاخیز (نیز) چنین است.»
در پایان میگوید: " همه اینها را به منظور بخشیدن روزی به بندگان آفریدیم،
و با این قطرههای حیاتبخش باران زمین مرده را زنده کردیم، آری زنده شدن مردگان
و خروج آنها از قبرها نیز همین گونه است"!
و به این ترتیب ضمن یاد آوری نعمتهای عظیمش به بندگان،
و تحریک حس شکرگزاری آنها در مسیر شناخت او، به آنها یاد آور میشود که شما نمونه
معاد را همه
سال در برابر چشمان خود در همین
جهان میبینید، زمینهای مرده
و خشک
و خالی از هر گونه آثار زندگی بر اثر نزول قطرات باران به حرکت در میآیند،
و غوغای رستاخیز را سر میدهند، از هر گوشه گیاهی میروید
و" وحده لا شریک له" میگوید! این جنبش عظیم
و حرکت به سوی حیات
و زندگی در عالم گیاهان بیانگر این واقعیت است که آفریدگار عالم میتواند موجودات مرده را بار دیگر
حیات بخشد چرا که" وقوع" چیزی اقوی دلیل بر" امکان" آن است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۱۰۹، برگرفته از مقاله «تشبیه به احیای زمین».