تزکیه لوط (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لوط (علیهالسلام) و همراهانش حتی در دیدگاه مخالفان، انسانهایی پاک و منزه از اعمال ناروا و پلید بودند.
لوط علیهالسلام و همراهانش حتی در دیدگاه مخالفان، انسانهایی پاک و منزه از اعمال ناروا و پلید بودند: «وما کان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوهم من قریتکم انهم اناس یتطهرون» ولی پاسخ قومش چیزی جز این نبود که گفتند اینها را از شهر و آبادی خود بیرون کنید که اینها افراد متظاهری هستند! .
یعنی از آنجایی که جواب درستی از این سؤال نداشتند لاجرم او را تهدید به
تبعید نموده، گفتند: «اخرجوهم من قریتکم» و این خود دلیل بر
سفاهت قوم لوط است، که اصلا متعرض جواب از سؤال لوط نشده، در مقام جواب چیزی گفتند که هیچ ربطی به سؤال او نداشت، چون جواب از سؤال لوط یا به اعتراف به آن است، و یا به این است که با دلیل آن را
ابطال کنند، و قوم لوط چنین نکردند، بلکه او را به خاطر اینکه مردی غریب و خوش نشین در شهر است، خوار شمرده و کلامش را بیارزش دانسته، گفتند: شهر از ماست، و این مرد در این شهر خوش نشین است، و کس و کاری ندارد، او را نمیرسد که به کارهای ما خردهگیری کند.
«فانجینه و اهله الا امراته کانت من الغبرین»، این آیه و همچنین آیه «فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین» دلالت دارند بر اینکه جز اهل خانه لوط هیچ کس در آن قریه
ایمان نیاورده بودند. کلمه «غابرین» به معنای گذشتگان از قوم است، و در اینجا
کنایه از هلاکت است، یعنی همسر او هم جزو از بین رفتگان است.
در این آیه
اشاره به جواب لجوجانه و غیر منطقی قوم لوط کرده، میگوید: آنها هیچگونه جوابی در برابر
دعوت این
پیامبر خیرخواه و دلسوز و مصلح نداشتند جز اینکه با
خشم و عصبانیت گفتند : لوط و پیروان او را از شهر خود بیرون کنید، گناهشان چیست؟ گناهشان این است که مردمی پاکند و
گناه نمیکنند! و نهتنها با ما همصدا نمیشوند، بلکه مزاحم ما نیز هستند!. و این جای تعجب نیست که یک
جمعیت آلوده و گناهکار، افراد پاکدامن را به جرم پاکدامنی از خود برانند، آنها چنین افرادی را مزاحم شهوات خویش میبینند، و نقاط قوت و افتخار چنین پاکدامنانی در نظر آنها نقطه ضعف و
عیب بود!.
این احتمال نیز در
تفسیر جمله «انهم اناس یتطهرون» وجود دارد، که قوم لوط میخواستند این پیامبر و پیروانش را متهم به تظاهر و ریاکاری کنند، همانطور که بسیار شنیدهایم و در
اشعار خواندهایم که افراد شرابخوار آلوده افراد پاک را متهم به ریاکاری میکنند، و خرقه آلوده به شراب خویش را از
سجاده زاهد برتر میشمارند، و این یک نوع تبرئه کاذب است که این آلودگان بدبخت برای خود دست و پا میکنند. با توجه به آنچه در سه آیه فوق بیان شد، هر داور منصفی میتواند
حکم محکومیت چنین قوم و ملتی را صادر کند که در برابر پند و اندرز منطقی و
نصیحت و خیرخواهی یک مصلح بزرگ اجتماعی، تنها متوسل به زور و
تهدید و
تهمت شوند.
«فما کان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوا ءال لوط من قریتکم انهم اناس یتطهرون» آنها پاسخی جز این نداشتند که به یکدیگر گفتند: خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید که اینها افرادی پاکدامن هستند!.
یعنی
قوم لوط جوابی نداشتند جز اینکه گفتند: خاندان لوط را از شهر خود بیرون کنید، چون آنان مردمی هستند که میخواهند از این عمل منزه باشند، البته معلوم است که این که گفتند: میخواهند منزه باشند به عنوان مسخره گفتند و گر نه عمل خود را زشت نمیدانستند، تا دوری از آن نزاهت باشد.
آنجا که پاکدامنی عیب بزرگی است! در بحثهای گذشته منطق نیرومند پیامبر بزرگ خدا لوط را در مقابل منحرفان آلوده آمد که با چه بیان شیوا و مستدل آنها را از
عمل ننگین همجنس گرائی باز میدارد و به آنها نشان میدهد که این کار نتیجه
جهل و نادانی و بیخبری از قانون آفرینش و از همه ارزشهای انسانی است. اکنون ببینیم این قوم کثیف و آلوده در پاسخ این گفتار منطقی لوط چه گفتند؟!.
قرآن میگوید: آنها پاسخی جز این نداشتند که به یکدیگر گفتند: خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید؛ چراکه اینها افرادی پاکند و حاضر نیستند خود را با ما هماهنگ کنند!!. جوابی که بیانگر
انحطاط فکر و سقوط فوق العاده اخلاقی آنها بود. آری در محیط آلودگان، پاکی جرم است و عیب! یوسفهای پاکدامن را به جرم
عفت و پارسایی به زندان میافکنند، و خاندان پیامبر بزرگ خدا لوط را به خاطر پرهیزشان از آلودگی و ننگ،
تبعید میکنند، اما زلیخاها آزادند و صاحب مقام! و قوم لوط باید در شهر و دیار خود آسوده بمانند! و این است مصداق روشن سخنی که
قرآن درباره گمراهان میگوید که: بر دلهای آنها - به خاطر اعمالشان - مهر مینهیم، و بر چشمشان پرده میافکنیم، و در گوششان سنگینی است.
این احتمال نیز در جمله «اناس یتطهرون» وجود دارد که آنها به خاطر فرو رفتن در این منجلاب
فساد و خو گرفتن به آلودگی، این سخن را از روی مسخره به خاندان لوط میگفتند که اینها
تصور میکنند کار ما ناپاکی است و پرهیز آنها پاکدامنی! چه چیز عجیب و مسخرهای؟!
و این شگفت آور نیست که حس تشخیص
انسان بر اثر خو گرفتن به یک عمل ننگین دگرگون شود،
داستان معروف مرد
دباغی که دائما با پوستهای متعفن سر و کار داشت و شامه او با آن خو گرفته بود و گذشتن او از بازار عطاران و بیهوش شدن از بوی نامناسب عطر! و دستور آن مرد
حکیم که وی را به بازار
دباغان ببرید تا به هوش آید و از
مرگ نجات یابد شنیدهایم و مثال حسی جالبی است برای این مطلب منطقی.
در
روایات آمده است که لوط حدود سی سال آنها را
تبلیغ کرد؛ ولی جز خانوادهاش (آنهم به استثنای همسرش که با
مشرکان هم عقیده شد) به او
ایمان نیاوردند. بدیهی است چنین گروهی که
امید اصلاحشان نیست جایی در
عالم حیات ندارند و باید طومار زندگانیشان در هم پیچیده شود، لذا در آیه بعد میگوید: ما لوط و خاندانش را رهایی بخشیدیم بجز همسرش که مقدر کردیم جزء باقیماندگان باشد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۴۸، برگرفته از مقاله «تزکیه لوط».