• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ترک حج (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حج بر هر انسانی که توانایی داشته باشد در عمر فقط یک بار واجب می‌شود و ترک حج با وجود استطاعت، موجب کفر می باشد، و ترک حج بدون عذر، سبب کور محشور شدن در قیامت و سرپیچی از اجرای کامل مناسک حج ، موجب گرفتاری به مجازات سخت الهی می شود.



ترک حج با وجود استطاعت ، موجب کفر می باشد: «... ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا ومن کفر فان الله غنی عن العــلمین» ... و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانائی رفتن به سوی آن دارند، و هر کس کفر بورزد (و حج را ترک کند به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بی نیاز است.


از این دستور تعبیر به یک بدهی و دین الهی شده است که بر ذمه عموم مردم می‌باشد زیرا فرموده است: برای خدا بر مردم است، واژه حج در اصل به معنی قصد است و به همین جهت به جاده و راه محجة (بر وزن مودة) گفته می‌شود، زیرا انسان را به مقصد می‌رساند، و به دلیل و برهان حجت می‌گویند، زیرا مقصود را در بحث روشن می‌سازد، و اما این که این مراسم مخصوص را حج نامیده‌اند برای این است که به هنگام حرکت برای شرکت در این مراسم قصد زیارت خانه خدا می‌کنند و به همین دلیل در آیه فوق اضافه به بیت (خانه کعبه) شده است.


همانطور که سابقا اشاره کرده‌ایم مراسم زیارت خانه کعبه نخستین بار در زمان ابراهیم رسمیت یافت، و سپس بصورت یک سنت حتی در زمان عرب جاهلی ادامه یافت، و در اسلام به صورت کاملتر و خالی از هر گونه خرافه دوران جاهلی تشریع گردید. البته از نهج البلاغه ( خطبه قاصعه ) و بعضی از روایات بخوبی استفاده می‌شود که فریضه حج از زمان آدم علیه‌السّلام تشریع شده بود، ولی رسمیت یافتن آن بیشتر مربوط به زمان ابراهیم علیه‌السّلام است.


حج بر هر انسانی که توانایی داشته باشد در عمر فقط یک بار واجب می‌شود و از آیه فوق نیز بیش از این استفاده نمی‌گردد زیرا حکم مطلق است و با یک بار انجام دادن امتثال حاصل می‌شود، تنها شرطی که در آیه برای وجوب حج ذکر شده مسأله استطاعت است.


البته در روایات اسلامی و کتب فقهی، استطاعت، به معنی داشتن زاد و توشه، و مرکب، و توانایی جسمی، و باز بودن راه، و توانایی بر اداره زندگی به هنگام بازگشت از حج تفسیر شده است، ولی در حقیقت همه اینها در آیه فوق مندرج است، زیرا استطاعت در اصل به معنی توانایی است که شامل تمام این امور می‌شود.


ضمنا از آیه فوق استفاده می‌شود که این قانون مانند سایر قوانین اسلامی اختصاص به مسلمانان ندارد بلکه همه موظفند آن را انجام بدهند و با قاعده معروف الکفار مکلفون بالفروع کما انهم مکلفون بالاصول؛ (کافران همانطور که به اصول دین موظفند به انجام فروع نیز مکلف می‌باشند) با آیه فوق و مانند آن تأیید می‌شود، گرچه شرط صحیح بودن این گونه اعمال و عبادات این است که نخست اسلام را بپذیرند و سپس آنها را انجام بدهند ولی باید توجه داشت که عدم قبول اسلام، مسؤولیت آنها را در برابر اینگونه وظائف از بین نمی‌برد.


ترک حج بدون عذر، سبب کور محشور شدن در قیامت می شود: «ومن اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکـا ونحشره یوم القیـمة اعمی» و هر کس از یاد من رویگردان شود زندگی تنگ (و سختی) خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور میکنیم. (معاویة بن عمار گوید: از امام صادق علیه‌السّلام درباره کسی که مال داشته و هرگز حج بجا نیاورده، سؤال کردم، فرمود: او در زمره کسانی است که خداوند فرمود: «و نحشره یوم القیامة اعمی» گفتم: سبحان الله، نابینا! فرمود: خداوند او را از دیدن راه بهشت نابینا کرده است.)


و اگر فرمود: کسی که از ذکر من اعراض کند معیشتی ضنک یعنی تنگ دارد، برای این است که کسی که خدا را فراموش کند، و با او قطع رابطه نماید، دیگر چیزی غیر دنیا نمی‌ماند که وی به آن دل ببندد، و آن را مطلوب یگانه خود قرار دهد، در نتیجه همه کوششهای خود را منحصر در آن کند، و فقط به اصلاح زندگی دنیایش بپردازد، و روز به روز آن را توسعه بیشتری داده، به تمتع از آن سرگرم شود، و این معیشت، او را آرام نمی‌کند، چه کم باشد و چه زیاد، برای اینکه هر چه از آن به دست آورد به آن حد قانع نگشته و به آن راضی نمی‌شود، و دائما چشم به اضافه تر از آن می‌دوزد، بدون اینکه این حرص و تشنگیش به جایی منتهی شود، پس چنین کسی دائما در فقر و تنگی بسر می‌برد، و همیشه دلش علاقه مند به چیزی است که ندارد، صرفنظر از غم و اندوه و قلق و اضطراب و ترسی که از نزول آفات و روی آوردن ناملایمات و فرا رسیدن مرگ و بیماری دارد، و صرفنظر از اضطرابی که از شر حسودان و کید دشمنان دارد، پس او علی الدوام در میان آرزوهای بر آورده نشده، و ترس از فراق آنچه بر آورده شده به سر می‌برد.
در حالی که اگر مقام پروردگار خود را می‌شناخت و به یاد او بود و او را فراموش نمی‌کرد، یقین می‌کرد که نزد پروردگار خود حیاتی دارد که آمیخته با مرگ نیست، و ملکی دارد که زوال پذیر نیست، و عزتی دارد که مشوب با ذلت نیست، و فرح و سرور و رفعت و کرامتی دارد که هیچ مقیاسی نتواند اندازه اش را تعیین کند و یا سر آمدی آن را به آخر برساند، و نیز یقین می‌کند که دنیا دار مجاز است و حیات و زندگی دنیا در مقابل آخرت پشیزی بیش نیست، اگر او این را بشناسد دلش به آنچه خدا تقدیرش کرده قانع می‌شود، و معیشتش هر چه باشد برایش فراخ گشته، دیگر روی تنگی وضنک را نمی‌بیند.


سرپیچی از اجرای کامل مناسک حج، موجب گرفتاری به مجازات سخت الهی می شود: «واتموا الحج والعمرة لله فان احصرتم فما استیسر من الهدی ولا تحلقوا رءوسکم حتی یبلغ الهدی محله فمن کان منکم مریضـا او به اذی من راسه ففدیة من صیام او صدقة او نسک فاذا امنتم فمن تمتع بالعمرة الی الحج فما استیسر من الهدی فمن لم یجد فصیام ثلـثة ایام فی الحج وسبعة اذا رجعتم تلک عشرة کاملة ذلک لمن لم یکن اهله حاضری المسجد الحرام واتقوا الله واعلموا ان الله شدید العقاب» و حج و عمره را برای خدا به اتمام برسانید! و اگر محصور شدید، (و مانعی مانند ترس از دشمن یا بیماری، اجازه نداد که پس از احرام بستن، وارد مکه شوید،) آنچه از قربانی فراهم شود (ذبح کنید، و از احرام خارج شوید)! و سرهای خود را نتراشید تا قربانی به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود) و اگر کسی از شما بیمار بود و یا ناراحتی در سر داشت، (و ناچار بود سر خود را بتراشد،) باید فدیه و کفاره ای از قبیل روزه یا صدقه یا گوسفندی بدهد! و هنگامی که (از بیماری و دشمن) در امان بودید، هر کس با ختم عمره، حج را آغاز کند، آنچه از قربانی برای او میسر است (ذبح کند)! و هر که نیافت، سه روز در ایام حج، و هفت روز هنگامی که باز می‌گردید، روزه بدارد! این، ده روز کامل است. (البته) این برای کسی است که خانواده او، نزد مسجدالحرام نباشد اهل مکه و اطراف آن نباشد. و از خدا به پرهیزید و بدانید که او، سخت کیفر است!


تمام هر چیز عبارت است از آن جزئی که وقتی با سایر اجزا ضمیمه می‌شود آن چیز همان چیز می‌شود، و آثاری که دارد و یا آن آثار را از آن چیز انتظار داریم نیز مترتب می‌گردد، و تمام کردن آن چیز این است که، بعد از آنکه همه اجزای آن را جمع کردیم آن جزء آخری را هم بیاوریم تا آثار برآن چیز مترتب شود، این معنای کلمه تمام و اتمام است. و اما کمال هر چیزی آن حال و یا وصفی و یا امری است که وقتی موجودی آن را داشته باشد، دارای اثری علاوه می‌شود غیر آن اثری که بعد از تمامیت دارا باشد، مثلا منضم شدن اجزای بدن انسانی به یکدیگر عبارت است از تمامیت انسان، و اما عالم و یا شجاع و یا عفیف بودنش عبارت است از کمال انسان، از انسان تمام عیار و بی کمال آثاری بروز می‌کند، و از انسانی تمام و کامل آثاری دیگر ظهور می‌نماید.
و چه بسا می‌شود که کلمه تمام در جای وصف کمال است عمال می‌شود، و آن را استعاره از این می‌گیرند، به این ادعا که آن وصف زاید از بس مورد اعتنا و اهمیت است جزء ذات به حساب می‌آید و مثلا می‌خواهند بگویند انسانی که عالم نیست اصلا انسان تمام نیست تا به این تعبیر اهمیت علم را برسانند و مراد از اتمام حج و عمره همان معنای اول یعنی معنای حقیقی کلمه است، نه استعاره آن.


و اما اینکه کلمه حج به چه معنا است؟ معنای آن عبارت است از اعمالی که در بین مسلمین معروف است، و ابراهیم خلیل علیه‌السّلام آن را تشریع کرده، و بعد از آن جناب همچنان در میان اعراب معمول بوده و خدای سبحان آن را برای امت اسلام نیز امضا کرده، در نتیجه شریعتی شده که تا روز قیامت باقی خواهد بود.
ابتدا، این عمل، احرام ، و سپس وقوف در عرفات، و بعد از آن وقوف در مشعر الحرام است. و یکی دیگر از احکام آن قربانی کردن در منا ، و سنگ انداختن به ستون‌های سنگی سه گانه است، و آنگاه طواف در خانه خدا، و نماز طواف ، و سعی بین صفا و مروه است البته واجبات دیگری نیز دارد.


و این عمل سه قسم است :
۱ - حج افراد ۲ - حج قران ۳ - حج تمتع که در سال آخر عمر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم تشریع شد.


و اما عمل عمره عملی دیگر است، و آن عبارت است از رفتن به زیارت خانه کعبه، از مسیر یکی از میقاتها، و طواف و نماز آن، و سعی بین صفا و مروه، و تقصیر، و این حج و عمره دو عبادتتند که جز با قصد قربت تمام نمی‌شوند، به دلیل اینکه فرموده : «و اتموا الحج و العمره لله...»: حج و عمره را برای خدا تمام کنید... .


در حج تمتع، نخست عمره را بجا می‌آورند، سپس از احرام بیرون می‌آیند، بعدا مراسم حج را در ایام مخصوصش انجام می‌دهند، ولی در حج قران و افراد، اول مراسم حج بجا آورده می‌شود، و بعد از پایان آن مراسم عمره، با این تفاوت که در حج قران، قربانی همراه می‌آورند و در حج افراد این قربانی نیست، ولی به عقیده اهل سنت حج قران آن است که حج و عمره را در یک احرام با هم قصد می‌کند).


قرآن کریم در مورد بی تاثیری ترک حج، نسبت به بی نیازی مطلق خدا می فرماید: «... ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا ومن کفر فان الله غنی عن العــلمین» ... و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانائی رفتن به سوی آن دارند، و هر کس کفر بورزد (و حج را ترک کند به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بی نیاز است.


۱. آل عمران/سوره۳، آیه۹۷.    
۲. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ج۱، ص۱۹۷.    
۳. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۳، ص۲۰- ۲۳.    
۴. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۳۶۱.    
۵. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ۲ج، ص۳۵۰.    
۶. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۱، ص۳۷۱.    
۷. الدر المنثور، سیوطی، ج۲، ص۲۲۶.    
۸. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۳، ص۵۵۰.    
۹. تفسیر قمی، علی ابن ابراهیم، ج۲، ص۶۶.    
۱۰. طه/سوره۲۰، آیه۱۲۴.    
۱۱. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۴، ص۳۱۴.    
۱۲. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۳، ص۳۲۶.    
۱۳. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۳، ص۳۲۵.    
۱۴. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۷، ۶۳.    
۱۵. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۳، ص۴۰۵.    
۱۶. الدر المنثور، سیوطی، ج۵، ص۶۰۸.    
۱۷. بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.    
۱۸. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ۲ج، ص۱۱۰.    
۱۹. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۴۲.    
۲۰. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۴۸.    
۲۱. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۲۳۱.    
۲۲. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۲، ص۳۷.    
۲۳. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۱، ص۱۸۱.    
۲۴. الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۵۰۱.    
۲۵. آل عمران/سوره۳، آیه۹۷.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «ترک حج».    




جعبه ابزار