• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تراویح‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




تَراویح، در اصطلاح به نمازهای مستحبی ماه رمضان گفته می‌شود که اهل سنت آن‌ را به جماعت در مساجد اقامه می‌کنند، ولی شیعیان به جماعت خواندن آن‌ را طبق فرمایش امامان معصوم، بدعت و حرام می‌دانند. طبق مدارک تاریخی عمر بن خطاب دستور داد این نماز به جماعت خوانده شود، در حالیکه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آن‌ را بدعت و گمراهی اعلام کرده بود.



«تراویح» از ریشه «ر ـ و ـ ح» به معنای راحتی و از میان رفتن سختی و مفرد آن «ترویحه» به معنای یک بار استراحت کردن است. در اصطلاح منابع حدیثی و فقهی اهل سنت، به نمازهای مستحب ویژه ماه رمضان، تراویح گفته‌اند. این نمازها در شب‌های ماه رمضان پس از نماز عشا اقامه می‌گردد. وجه کاربرد این واژه آن است که نماز‌گزار پس از هر دو نافله دو رکعتی، به استراحت می‌پردازد. نیز این نماز در روایات و متون فقهی اهل سنت «قیام رمضان» یا «قیام شهر رمضان» نیز خوانده شده است. در روایات و متون فقهی شیعه از آن‌ها با تعبیر «نوافل شهر رمضان» یاد می‌شود.


با توجه به اهمیت موضوع نماز تراویح به جماعت که امامیان آن را بدعت و حرام و اهل سنت آن را مستحب اکید می‌دانند، چندین تک‌نگاری‌ درباره آن در دست است؛ از جمله: صلاة التراویح از محمد ناصرالدین البانی، التراویح اکثر من الف عام فی المسجد النبوی از عطیة بن محمد سالم، و صلاة التراویح بین السنة و البدعه از نجم الدین طبسی و صلاة التراویح بین السنة والبدعة از جعفر سبحانی. امروزه نماز تراویح در ماه رمضان در دو مسجد بزرگ مسلمانان یعنی مسجدالحرام در مکه و مسجدالنبی در مدینه منوره، با استقبال فراوان اقامه می‌شود و انبوهی جمعیت در مسجد نبوی در شب بیست و نهم ماه رمضان بیشتر است.
ƒ

فقیهان اهل سنت و بیشتر فقیهان امامی به پشتوانه روایات، از جمله روایات حکایت‌گر اقامه این نمازها از جانب پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و نیز ترغیب به آن‌ها از سوی امام صادق (علیه‌السلام)، اقامه آن‌ها را مشروع و مستحب شمرده‌اند. در برابر،‌اندکی از فقیهان امامی به پشتوانه اصل عدم تشریع و برخی احادیث، بر آنند که در ماه رمضان جز نمازهای مستحب روزانه، نماز مستحبِ دیگر تعیین نشده است. از جمله این روایات، حدیثی از امام صادق (علیه‌السلام) است که نوافل اقامه شده در شب‌های ماه رمضان و غیر رمضان از سوی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را تنها ۱۳ رکعت شمرده شده که ۱۱ رکعت نافله شب و دو رکعت نافله صبح است. دیگر فقیهان امامی بر آنند که مقصود امام صادق (علیه‌السلام) در این حدیث، اقامه نکردن نماز نافله از سوی ایشان پس از نماز عشا و نیز اقامه آن‌ها به جماعت بوده است، نه به صورت فرادا. تاییدگر این سخن، حدیثی دیگر از امام صادق (علیه‌السلام) است که نهی پیامبر از اقامه نماز نافله به جماعت را حکایت دارد.
ƒ

بیشتر فقیهان اهل سنت شمار این نمازها را در هر شب ۲۰ رکعت دانسته‌اند. پشتوانه آنان، سیره مسلمانان در روزگار خلیفه دوم است که تراویح را ۲۰ رکعت اقامه می‌کردند. نیز به برخی گزارش‌ها از صحابه استناد کرده‌اند. تعداد رکعات این نافله‌ها را ۱۱، ۱۳، ۱۶، ۲۳، ۲۴، ۳۳، ۳۴، ۳۶، ۴۰، ۴۱، ۴۷، و ۴۹ رکعت نیز یاد کرده‌اند. زمان اقامه این نمازها در باور بیشتر فقیهان اهل سنت، پس از نماز عشا تا طلوع فجر است
[۴۵] بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، ج۱، ص۵۱۶.
و در باور بعضی دیگر، میان نماز عشا و نماز وتر است. برخی اقامه آن را در آغاز شب بهتر دانسته‌اند؛ اما شماری بر آنند که تاخیر آن تا هنگام گذشتن یک سوم یا نصف شب بهتر است. حتی بعضی اقامه آن را در پایان شب بهتر شمرده‌اند. در باور مشهور فقیهان امامی، شمار رکعت‌های نوافل رمضان در طول ماه رمضان هزار رکعت است و درباره چگونگی اقامه آن دو دیدگاه در دست است: دیدگاه نخست آن است که از شب اول رمضان تا شب بیستم در هر شب ۲۰ رکعت و از شب بیستم تا پایان ماه هر شب ۳۰ رکعت اقامه می‌شود و در شب‌هایی که احتمال شب قدر باشد، یعنی شب‌های نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم، افزون بر این‌ها، ۱۰۰ رکعت دیگر هم خوانده می‌شود. دیدگاه دیگر آن است که در هریک از شب‌های سه‌گانه دارای احتمال قدر، تنها ۱۰۰رکعت خوانده می‌شود و ۸۰ رکعت باقی‌مانده در چهار جمعه این ماه اقامه می‌گردد؛ بدین‌سان که در هر جمعه ۲۰ رکعت نماز به نیت نمازهای حضرت علی (علیه‌السلام) و حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) و نماز جعفر طیار خوانده می‌شود. پشتوانه هر دو دیدگاه، روایات است. هنگام اقامه این نمازها در باور فقیهان امامی، پس از نماز مغرب تا طلوع فجر است که هشت رکعت آن‌ها میان نماز مغرب و عشا و باقی‌مانده پس از نماز عشا خوانده می‌شود.
‚

فقیهان امامی به جماعت خواندن نافله‌های رمضان را بدعت و حرام شمرده‌اند. دلیل ایشان افزون بر اجماع، احادیث است؛ از جمله حدیثی از امام صادق (علیه‌السلام) که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اقامه این نمازها را به جماعت، بدعت و معصیت شمرده و مسلمانان را از اقامه آن‌ها به جماعت بازداشته است. نیز در روایات گوناگون از امامان (علیهم‌السلام) این کار نهی شده است.


همه فقیهان اهل سنت به جماعت خواندن نافله‌های رمضان را مستحب دانسته‌اند. البته‌اندکی از آنان، فرادا خواندن آن را بهتر شمرده‌اند. از پشتوانه‌های دیدگاه اخیر، روایت زید بن ثابت است که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از خواندن این نماز به جماعت خودداری فرمود و اقامه نمازهای غیر واجب را در خانه و به صورت فرادا بهترین نماز شمرد. پشتوانه دیگر آن است که اقامه این نماز در نهان، بهتر است و این با جماعت خواندن سازگار نیست. برخی نیز معتقدند برای حافظان قرآن و کسانی که از کسالت بیم ندارند و نیز فرادا خواندن آنان خللی به جماعت در مسجد وارد نمی‌کند، فرادا خواندن بهتر است و در غیر این صورت، جماعت خواندن سزاوارتر است. در باور شماری از فقیهان اهل سنت، از جمله حنفیان، به جماعت خواندن تراویح «سنت کفایی» یا «واجب کفایی» است. از این ‌رو، اگر برخی از اهل مسجد آن را به جماعت اقامه نمایند، از عهده دیگران برداشته می‌شود و در غیر این صورت، همه مرتکب گناه شده‌اند. برخی نیز به جماعت خواندن آن را به‌گونه مطلق واجب دانسته‌اند.


اهل سنت برای نظر خود دلیل‌هایی را ذکر کرده‌اند

۷.۱ - سیره نبوی

در گزارشی از عایشه آمده که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) چند شب نوافل رمضان را اقامه کرد و مسلمانان هم این نماز را با ایشان خواندند. سپس تنها از بیم آن‌که این نماز بر مسلمانان واجب شمرده شود، آن را رها کرد. بر این اساس، با وفات ایشان، این علت منتفی شده است. از جابر هم نقل شده که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) هشت رکعت نوافل ماه رمضان را همراه با مسلمانان اقامه کرد.
[۹۰] ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۸۰۰.
[۹۱] شربینی، محمد بن احمد، مغنی المحتاج، ج۱، ص۲۲۶.


۷.۲ - روایات

در روایتی از ابوهریره آمده که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پس از مشاهده اقامه نماز تراویح به امامت ابیّ بن کعب، نماز‌گزاران را ستود. نیز در روایتی منسوب به ابوذر یاد شده که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پاداش اقامه نوافل رمضان با امام جماعت را برابر با یک شب تهجد دانسته است.

۷.۳ - سیره خلیفه دوم

بر پایه برخی روایات، عمر بن خطاب هم خود، نماز تراویح را به جماعت اقامه کرد و هم با منصوب کردن ابیّ بن کعب و سلیمان بن ابی‌حتمه به امامت جماعت نمازهای تراویح، مسلمانان را به این کار فراخواند.

۷.۴ - سیره و گفتار امام علی

برخی محدثان اهل سنت، روایاتی
[۱۰۴] ابن‌ عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبدالله، التمهید، ج۸، ص۱۱۹.
در تایید نماز تراویح به جماعت از سوی امام علی (علیه‌السلام) آورده‌اند که مورد استناد فقیهان قرار گرفته است.
‚

دانشمندان و فقیهان امامی با رد دلیل‌های اهل سنت، به پاسخ آن‌ها پرداخته‌اند. مهم‌ترین پشتوانه‌های آنان چنین است:

۸.۱ - سیره پیامبر اکرم

سیره پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) خواندن نوافل رمضان به صورت فرادا بوده است.
[۱۰۸] نجم الدین طبسی، دراسات فقهیه، ص۹۰-۹۱.
[۱۰۹] نجم الدین طبسی، دراسات فقهیه، ص۱۱۴-۱۱۵.
به تصریح فقیهان اهل سنت، این سیره در دوران خلافت ابوبکر و تا مدتی از خلافت عمر نیز ادامه یافت. عمر بر خلاف سیره نبوی دستور داد که این نوافل به جماعت اقامه گردد.
[۱۱۳] بدرالدین العینی، محمود بن احمد، عمدة القاری ج۱۱، ص۱۲۵.

از گزارش‌های سیره پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در این زمینه می‌توان دریافت که اقامه نماز نافله به جماعت در دو یا سه شب یاد شده، به دستور و ترغیب پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نبوده است؛ بلکه خود مسلمانان پشت سر ایشان به نماز ایستادند و سپس ایشان از اقامه این نماز به صورت جماعت خودداری فرمود. روایت جابر نیز نشان می‌دهد که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تنها هشت رکعت از نوافل را با مسلمانان اقامت کرده است؛ در حالی که تعداد نوافل ماه رمضان در باور هیچ یک از فقیهان امامی و اهل سنت هشت رکعت نیست. وانگهی از روایات عایشه و دیگر احادیث در این زمینه برمی‌آید که سیره ایشان اقامه نافله‌های ماه رمضان در خانه و به صورت فرادا بوده است.
همه تاریخ‌نگاران اهل سنت و شماری از فقیهان آنان تصریح کرده‌اند که اقامه نماز تراویح به جماعت، هرگز سنّت پیامبر نبوده و حتی سال‌ها بعد نیز این نوافل به صورت فرادا اقامه می‌شده است؛ ولی عمر به سال چهاردهم ق. دستور داد تا این نماز به صورت جماعت برپا شود. از این‌رو، شماری از دانشوران اهل سنت، از جمله شافعی، به پشتوانه دلایلی از جمله سیره پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، اقامه این نماز را در خانه و به صورت فرادا بهتر دانسته‌اند.

۸.۲ - روایات مورد استناد

روایات مورد استناد درباره خواندن نماز تراویح به صورت جماعت نیز درخور خدشه است. برای نمونه، روایت ابوهریره به سبب وجود شخصی چون مسلم بن خالد در سند آن، ضعیف شمرده شده است. وانگهی از این روایت برنمی‌آید که این نماز به جماعت خوانده شود. افزون بر این، بر پایه نقل‌های گوناگون دیگر، ابیّ بن کعب در دوران خلیفه دوم به امامت تروایح منصوب شد، نه در روزگار پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم). روایات ابوذر و عایشه نیز ضعیف به شمار می‌آیند؛ زیرا در سند آن‌ها، مسلم بن علقمه و یحیی بن بکیر جای دارند که دانشوران رجال‌شناس اهل سنت، آنان را ضعیف دانسته‌اند.

۸.۳ - تابع مصالح بودن احکام

احکام الهی پیرو خواست و رغبت مردم نیست تا با رغبت مردم به یک کار و انجام دادن پیوسته آن، واجب یا مستحب گردد؛ بلکه احکام الهی پیرو مصالح و مفاسد واقعی است که تنها خداوند آن‌ها را می‌داند. چگونه ممکن است اهتمام مردم به یک رفتار مستحب موجب شود که خداوند آن کار مستحب را بر مردم واجب سازد و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) برای پیشگیری از وجوب آن کار، مردم را از انجام دادن آن بازدارد؟ اگر این استدلال درست باشد، باید ایشان مردم را از گزاردن نوافل روزانه و نماز شب نیز نهی می‌فرمود تا مبادا واجب گردد؛ زیرا این نمازها نیز مورد اهتمام و رغبت مردم بود.
[۱۳۳] نجم الدین طبسی، دراسات فقهیه، ص۹۲.


۸.۴ - تعارض روایات

روایات یاد شده با احادیث دیگر از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و امامان (علیهم‌السلام) تعارض دارد و از این‌رو، درخور استناد نیست.

۸.۵ - سیره خلیفه دوم

درباره سیره خلیفه دوم باید گفت که فرمان وی بر اقامه این نماز به جماعت، نمی‌تواند دلیل مشروعیت آن باشد؛ زیرا وی نه شارع بوده و نه چنین اختیاری از جانب شارع داشته است. بر همین اساس، فرزند عمر در پاسخ فردی که از او درباره سبب مخالفت وی با حکم پدرش در زمینه تحریم متعه حج پرسید، پاسخ داد: «نباید به سبب مخالفت پدرم، حلال رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را رها کرد.»
[۱۳۸] ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۲، ص۱۵۹.
افزون بر این، همین‌که عمر این نماز را بدعت خوانده، نشان می‌دهد که چنین کاری از سوی خدا و بر زبان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تشریع نشده و خود وی آن را برای مسلمانان برنهاده است. بیشتر دانشمندان اهل سنت با اعتراف به بدعت عمر، برای توجیه و رفع حرمت آن کوشیده‌اند. بدین منظور، بدعت را به خوب و بد یا واجب، حرام، مکروه، مستحب و مباح تقسیم کرده‌اند. روشن است که کار حرام همواره ممنوع است و عنوانی دیگر نخواهد یافت. پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به روشنی هر‌گونه بدعت را در دین، گمراهی و حرام دانسته است. بر این اساس، چنین توجیهاتی درخور پذیرش نیست.
[۱۴۸] نجم الدین طبسی، دراسات فقهیه، ص۱۳۴-۱۳۷.
از این‌رو، شماری از فقیهان اهل سنت کوشیده‌اند که انتساب بدعت تراویح را به خلیفه دوم انکار کنند.
از این گذشته، خلیفه دوم، خود، نماز تراویح را به جماعت اقامه نمی‌کرد؛ بلکه آن را به صورت فرادا می‌خواند. دلیل آن، روایات نصب امام جماعت تراویح از سوی عمر است؛ زیرا او به عنوان خلیفه به امام جماعت اقتدا نمی‌کرد؛ همچنان که شماری از فقیهان اهل سنت تصریح کرده‌اند.
[۱۵۴] نجم الدین طبسی، دراسات فقهیه، ص۱۲۹.


۸.۶ - روایات از حضرت علی

درباره روایات از امیرمؤمنان (علیه‌السلام) باید گفت: این روایات از جهت سند ضعیف هستند؛ زیرا بسیاری از دانشمندان رجال‌شناس اهل سنت برخی راویان آن‌ها را ضعیف شمرده‌اند. برخی از این روایات مرسل هستند. حتی یکی از این راویان هنگام زندگانی ایشان هنوز به دنیا نیامده بوده است.
[۱۵۵] نجم الدین طبسی، دراسات فقهیه، ص۱۲۳-۱۲۵.
وانگهی این روایات برخلاف احادیث امامان شیعه است که این کار را حرام شمرده و از آن نهی کرده‌اند.
همچنین این روایات بر خلاف دیگر احادیث حکایتگر از سیره و گفتار خود امام علی (علیه‌السلام) است. در یکی از همین احادیث، از اعتراض مردم به ایشان درباره ترک سنت عمر سخن رفته است.
ƒ

دیدگاه فقیهان اهل سنت درباره مقدار تلاوت قرآن در نمازهای تراویح متفاوت است. برخی گفته‌اند امام جماعت به‌اندازه‌ای قرآن تلاوت کند که سبب مشقت مردم نشود. برخی به پشتوانه روایتی از ابوذر و سیره مسلمانان، برآنند که در صورت تحمل مردم، بهتر است قرائت قرآن به درازا کشد. شماری دیگر گفته‌اند که بهتر است امام جماعت یک بار قرآن را در نمازهای این ماه ختم نماید تا مردم همه قرآن را بشنوند و کمتر از آن استحباب ندارد؛ همچنان که نباید بیش از یک بار قرآن ختم گردد؛ زیرا ممکن است دیگران به مشقت بیفتند. شماری بر آنند که امام جماعت در هر رکعت ۲۰ تا ۳۰ آیه تلاوت کند. ابوحنیفه قرائت ۱۰ آیه را در هر رکعت مستحب شمرده است. برخی در توجیه آن گفته‌اند که شمار نمازهای تراویح ۶۰۰ رکعت است و با توجه به شمار آیات قرآن که در حدود ۶۰۰۰ آیه است، نماز‌گزار با تلاوت ۱۰ آیه در هر رکعت می‌تواند قرآن را ختم کند. نظر دیگر آن است که بهتر است در هر ۱۰ روز یک بار قرآن ختم شود. برخی گفته‌اند تلاوت قرآن باید به گونه‌ای باشدکه در شب بیست و هفتم که در باور فقیهان اهل سنت شب قدر است، قرآن ختم شود.
به باور فقیهان اهل سنت، گزاردن طواف مستحب میان هر ترویحه از نماز تراویح و پس از آن جایز است. آنان خواندن نماز مستحب پس از نماز تراویح را نیز جایز دانسته‌اند؛ ولی برخی از ایشان خواندن نماز مستحب میان نماز تراویح را مکروه می‌دانند.
فقیهان امامی درباره مقدار تلاوت قرآن در نوافل ماه رمضان توضیحی نداده‌اند؛ جز این‌که در برخی روایات اهل ‌بیت، فراوان خواندن سوره قدر در ۱۰۰ رکعت نوافل شب قدر یا در شب قدر و نیز تلاوت ۱۰ بار سوره «قل هو الله احد» در هر یک از ۱۰۰ رکعت نمازهای شب‌های قدر سفارش شده است. همچنین در برخی روایات آمده که در همه رکعات این نمازها سوره توحید ۱۰ مرتبه تلاوت شود.


۱. اعانة الطالبین: سید بکری دمیاطی (م۱۳۱۰ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
۲. الاقناع: شربینی (م۹۷۷ق)، بیروت، دار المعرفه.
۳. الانتصار: سید مرتضی (م۴۳۶ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.
۴. الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف: مرداوی (م۸۸۵ق)، به کوشش الفقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
۵. بحار الانوار: مجلسی (م۱۱۱۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
۶. البحر الرائق: ابونجیم مصری (م۹۷۰ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
۷. بدائع الصنائع: علاء الدین کاسانی (م۵۸۷ق)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، ۱۴۰۹ق.
۸. تاج العروس: زبیدی (م۱۲۰۵ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
۹. تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): طبری (م۳۱۰ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
۱۰. التراویح اکثر من الف عام فی المسجد النبوی: عطیة بن محمد سالم، مدینه، مجلة الجامعة الاسلامیه.
۱۱. التمهید: ابن عبدالبر (م۴۶۳ق)، به کوشش مصطفی و محمد عبدالکبیر، وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلامیه، ۱۳۸۷ق.
۱۲. تهذیب الاحکام: طوسی (م۴۶۰ق)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
۱۳. تهذیب الکمال: مزی (م۷۴۲ق)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق.
۱۴. جامع احادیث الشیعه: اسماعیل معزی ملایری، قم، المطبعة العلمیه، ۱۳۹۹ق.
۱۵. الجرح و التعدیل: ابن ابی‌حاتم رازی (م۳۲۷ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۷۲ق.
۱۶. جواهر الکلام: نجفی (م۱۲۶۶ق)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۱۷. حاشیة رد المحتار: ابن عابدین (م۱۲۵۲ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۱۸. الحدائق الناضره: یوسف بحرانی (م۱۱۸۶ق)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، ۱۳۶۳ش.
۱۹. حواشی الشروانی و العبادی: شروانی (م۱۳۰۱ق) و عبادی (م. ۹۹۴ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۲۰. الخلاف: طوسی (م۴۶۰ق)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ق.
۲۱. دراسات فقهیة فی مسائل خلافیه: نجم الدین طبسی، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۸۰ش.
۲۲. سبل السلام: کحلانی (م۱۱۸۲ق)، مصر، مصطفی بابی، ۱۳۷۹ق.
۲۳. سلسلة المسائل الفقهیه: جعفر سبحانی، قم.
۲۴. سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م۲۷۵ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
۲۵. سنن ابی‌داود: سجستانی (م۲۷۵ق)، به کوشش سعید لحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
۲۶. سنن الترمذی: ترمذی (م۲۷۹ق)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق.
۲۷. السنن الکبری: بیهقی (م۴۵۸ق)، بیروت، دار الفکر.
۲۸. شرح الزرقانی: زرقانی (م۱۱۲۲ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
۲۹. الشرح الکبیر: ابوالبرکات (م۱۲۰۱ق)، مصر، دار احیاء الکتب العربیه.
۳۰. صحیح البخاری: بخاری (م۲۵۶ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
۳۱. صحیح مسلم بشرح نووی: النووی (م۶۷۶ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
۳۲. صحیح مسلم: مسلم (م۲۶۱ق)، بیروت، دار الفکر.
۳۳. الطبقات الکبری: ابن سعد (م۲۳۰ق)، بیروت، دار صادر.
۳۴. عمدة القاری: عینی (م۸۵۵ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۳۵. عون المعبود: عظیم‌آبادی (م۱۳۲۹ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۳۶. فتح الباری: ابن حجر عسقلانی (م۸۵۲ق)، بیروت، دار المعرفه.
۳۷. فتح العزیز: عبدالکریم بن محمد رافعی (م۶۲۳ق)، دار الفکر.
۳۸. الفقه الاسلامی و ادلته: وهبة زحیلی، دمشق، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
۳۹. الکافی: کلینی (م۳۲۹ق)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
۴۰. الکامل فی التاریخ: علی ابن اثیر (م۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
۴۱. کشاف القناع: منصور بهوتی (م۱۰۵۱ق)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
۴۲. کنز العمال: متقی هندی (م۹۷۵ق)، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
۴۳. لسان العرب: ابن منظور (م۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
۴۴. المبسوط: سرخسی (م۴۸۳ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
۴۵. مجمع البحرین: طریحی (م۱۰۸۵ق)، به کوشش الحسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ق.
۴۶. مجمع الفائدة و البرهان: محقق اردبیلی (م۹۹۳ق)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ق.
۴۷. المجموع شرح المهذب: نووی (م۶۷۶ق)، دار الفکر.
۴۸. مختلف الشیعه: علامه حلی (م۷۲۶ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
۴۹. المدونة الکبری: مالک بن انس (م۱۷۹ق)، مصر، مطبعة السعاده.
۵۰. مستدرک الوسائل: نوری (م۱۳۲۰ق)، بیروت، آل البیت:، ۱۴۰۸ق.
۵۱. المستدرک علی الصحیحین: حاکم نیشابوری (م۴۰۵ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
۵۲. مسند احمد: احمد بن حنبل (م۲۴۱ق)، بیروت، دار صادر.
۵۳. المعتبر: محقق حلی (م۶۷۶ق)، مؤسسه سید الشهداء، ۱۳۶۳ش.
۵۴. معجم لغة الفقهاء: محمد قلعه‌جی، بیروت، دار النفائس، ۱۴۰۸ق.
۵۵. معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (م۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
۵۶. مغنی المحتاج: محمد شربینی (م۹۷۷ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
۵۷. المغنی: عبدالله بن قدامه (م۶۲۰ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
۵۸. مفتاح الکرامه: سید محمد جواد عاملی (م۱۲۲۶ق)، به کوشش خالصی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۹ق.
۵۹. من لا یحضره الفقیه: صدوق (م۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
۶۰. منتهی المطلب: علامه حلی (م۷۲۶ق)، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۱۲ق.
۶۱. مواهب الجلیل: حطاب رعینی (م۹۵۴ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
۶۲. میزان الاعتدال فی نقد الرجال: ذهبی (م۷۴۸ق)، به کوشش بجاوی، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۸۲ق.
۶۳. النهایه: مبارک ابن اثیر (م۶۰۶ق)، به کوشش زاوی و طناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
۶۴. نیل الاوطار: شوکانی (م۱۲۵۵ق)، بیروت، دار الجیل، ۱۹۷۳م.
۶۵. وسائل الشیعه: حر عاملی (م۱۱۰۴ق)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۲ق.


۱. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۵۶.    
۲. ابن اثیر، النهایه، ج۲، ص۲۷۴، «روح».    
۳. ابن ‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۲، ص۴۶۲.    
۴. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۶، ص۴۲۲، «روح».    
۵. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۲، ص۱۴۴.    
۶. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۲، ص ۱۴۸.    
۷. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۴، ص۳۱-۳۲.    
۸. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۶، ص۴۲۲.    
۹. طریحی، فخرالدین‌ بن محمد، مجمع البحرین، ج۲، ص۲۴۵.    
۱۰. قلعه‌چی، محمد، معجم لغة الفقهاء، ص۱۲۷، «روح».    
۱۱. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۱۳، ص۲۶۴.    
۱۲. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۴، ص۵.    
۱۳. شربینی، محمد بن احمد، الاقناع، ج۱، ص۱۰۷.    
۱۴. شیخ طوسی، التهذیب، ج۳، ص۶۷.    
۱۵. شیخ طوسی، الخلاف، ج۱، ص۵۲۸.    
۱۶. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق، ج۸، ص۵۲۱.    
۱۷. سالم، عطیة بن محمد، التراویح، ج۱۰، ص۶۲.    
۱۸. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۲، ص۱۴۳.    
۱۹. ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۷۹۷.    
۲۰. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۴، ص۳۰.    
۲۱. بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۵.    
۲۲. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۷۷.    
۲۳. شیخ طوسی، التهذیب، ج۳، ص۶۰.    
۲۴. شیخ طوسی، التهذیب، ج۳، ص ۶۳.    
۲۵. مقدس اردبیلی، مجمع الفائده، ج۳، ص۱۹.    
۲۶. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق، ج۱۰، ص۵۱۳.    
۲۷. عاملی، سید محمدجواد، مفتاح الکرامه، ج۹، ص۱۸۶.    
۲۸. علامه حلی، علامه حلی، مختلف الشیعه، ج۲، ص۳۴۶.    
۲۹. محقق حلی، المعتبر، ج۲، ص۳۶۶.    
۳۰. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۳۷.    
۳۱. شیخ طوسی، التهذیب، ج۳، ص۶۸.    
۳۲. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۳۷.    
۳۳. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۱۹۱.    
۳۴. شیخ طوسی، التهذیب، ج۳، ص۶۹.    
۳۵. علامه حلی، منتهی المطلب، ج۱، ص۳۵۸.    
۳۶. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۲، ص۱۴۴.    
۳۷. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۴، ص۳۲.    
۳۸. زحیلی، وهبه، الفقه الاسلامی، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۶.    
۳۹. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۴، ص۳۲.    
۴۰. ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۷۹۷.    
۴۱. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۴، ص۳۴.    
۴۲. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۴، ص۳۲-۳۴.    
۴۳. شوکانی، محمد بن علی، نیل الاوطار، ج۳، ص۶۳-۶۴.    
۴۴. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۴، ص۳۲.    
۴۵. بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، ج۱، ص۵۱۶.
۴۶. بکری دمیاطی، عثمان بن محمد، اعانة الطالبین، ج۱، ص۳۰۶.    
۴۷. کاسانی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۸۸.    
۴۸. بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، ج۱، ص۵۱۶.    
۴۹. زحیلی، وهبه، الفقه الاسلامی، ج۲، ص۲۵۵.    
۵۰. زحیلی، وهبه، الفقه الاسلامی، ج۲، ص۲۵۵.    
۵۱. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۲، ص۱۴۸.    
۵۲. کاسانی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۸۸.    
۵۳. شیخ طوسی، الخلاف، ج۱، ص۵۳۰.    
۵۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۲، ص۱۹۰.    
۵۵. علامه حلی، مختلف الشیعه، ج۲، ص۳۴۰.    
۵۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۲، ص۱۸۷-۱۹۰.    
۵۷. علامه حلی، مختلف الشیعه، ج۲، ص۳۴۲.    
۵۸. علامه حلی، مختلف الشیعه، ج۲، ص۳۴۰-۳۴۲.    
۵۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۲، ص۱۸۷-۱۹۰.    
۶۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۲، ص۱۸۷-۱۹۰.    
۶۱. شیخ طوسی، الخلاف، ج۱، ص۵۲۹.    
۶۲. علم‌الهدی، علی بن حسین، الانتصار، ص۱۶۷.    
۶۳. شیخ طوسی، الخلاف، ج۱، ص۵۲۹.    
۶۴. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق، ج۱۰، ص۵۲۳.    
۶۵. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۳۷.    
۶۶. شیخ طوسی، التهذیب، ج۳، ص۷۰.    
۶۷. شیخ طوسی، التهذیب، ج۳، ص۷۰.    
۶۸. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۴۷.    
۶۹. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۲، ص۱۴۳.    
۷۰. ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۷۹۷.    
۷۱. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۴، ص۳۱.    
۷۲. دردیر، احمد بن محمد، الشرح الکبیر، ج۱، ص۳۱۵.    
۷۳. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۴، ص۵-۶.    
۷۴. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۴، ص ۳۱.    
۷۵. رافعی، عبدالکریم بن محمد، فتح العزیز، ج۴، ص۲۶۷.    
۷۶. بخاری، صحیح البخاری، ج۸، ص۲۸.    
۷۷. ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۱۲۴.    
۷۸. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۲، ص۱۴۴.    
۷۹. رافعی، عبدالکریم بن محمد، فتح العزیز، ج۴، ص۲۶۸.    
۸۰. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۴، ص۳۱.    
۸۱. کاسانی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۸۸.    
۸۲. ابن عابدین، محمدامین بن عمر، حاشیة رد المحتار، ج۲، ص۴۷.    
۸۳. زحیلی، وهبه، الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۰۵۹.    
۸۴. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۴، ص۲۱۹.    
۸۵. شوکانی، محمد بن علی، نیل الاوطار، ج۲، ص۶۰.    
۸۶. بدرالدین العینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج۵، ص۲۶۷.    
۸۷. ابن نجیم، زین الدین بن محمد، البحر الرائق، ج۲، ص۱۱۹.    
۸۸. شربینی، محمد بن احمد، مغنی المحتاج، ج۱، ص۲۲۶.    
۸۹. عظیم‌آبادی، محمد، عون المعبود، ج۴، ص۱۷۳.    
۹۰. ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۸۰۰.
۹۱. شربینی، محمد بن احمد، مغنی المحتاج، ج۱، ص۲۲۶.
۹۲. شروانی، احمد بن قاسم، حواشی الشروانی، ج۲، ص۲۴۰.    
۹۳. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۲، ص۱۴۴.    
۹۴. ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۷۹۸-۸۰۰.    
۹۵. زحیلی، وهبه، الفقه الاسلامی، ج۲، ص۲۳۴.    
۹۶. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۱، ص۳۱۰.    
۹۷. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۲، ص۴۹۵.    
۹۸. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۲۰.    
۹۹. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۱، ص۳۰۹.    
۱۰۰. ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۷۹۹.    
۱۰۱. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۴، ص۳۴.    
۱۰۲. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۴، ص۲۱۹.    
۱۰۳. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۲، ص۴۹۶-۴۹۷.    
۱۰۴. ابن‌ عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبدالله، التمهید، ج۸، ص۱۱۹.
۱۰۵. ابن قدامه، المغنی، ج۲، ص۱۲۳.    
۱۰۶. بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، ج۱، ص۴۲۵.    
۱۰۷. زحیلی، وهبه، الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۰۸۹.    
۱۰۸. نجم الدین طبسی، دراسات فقهیه، ص۹۰-۹۱.
۱۰۹. نجم الدین طبسی، دراسات فقهیه، ص۱۱۴-۱۱۵.
۱۱۰. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۶، ص۴۰.    
۱۱۱. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۴، ص۲۱۸.    
۱۱۲. بدرالدین العینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج۱، ص۲۲۶.    
۱۱۳. بدرالدین العینی، محمود بن احمد، عمدة القاری ج۱۱، ص۱۲۵.
۱۱۴. شیخ طوسی، التهذیب، ج۳، ص۶۱.    
۱۱۵. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۴۵.    
۱۱۶. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق، ج۱۰، ص۵۱۲.    
۱۱۷. عاملی، سید محمدجواد، مفتاح الکرامه، ج۹، ص۱۹۲.    
۱۱۸. ابن ‌سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۸۱.    
۱۱۹. طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۷۷.    
۱۲۰. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۵۹.    
۱۲۱. کاسانی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۸۸.    
۱۲۲. زرقانی، محمد بن عبد الباقی، شرح الزرقانی، ج۱، ص۴۱۸.    
۱۲۳. کهلانی، سُبل السلام، ج۲، ص۱۷۳-۱۷۴.    
۱۲۴. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۴، ص۵.    
۱۲۵. مرداوی، علی بن سلیمان، الانصاف، ج۲، ص۱۸۱.    
۱۲۶. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۲، ص۵۰.    
۱۲۷. ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۷۹۸.    
۱۲۸. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۴، ص۲۱۸.    
۱۲۹. رازی، عبد الرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، ج۸، ص۲۶۷.    
۱۳۰. رازی، عبد الرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، ج۹، ص۱۶۵.    
۱۳۱. مزی، یوسف بن عبد الرحمن، تهذیب الکمال، ج۲۷، ص۵۶۵.    
۱۳۲. ذهبی، میزان الاعتدال، ج۴،.    
۱۳۳. نجم الدین طبسی، دراسات فقهیه، ص۹۲.
۱۳۴. سبحانی، جعفر، سلسلة المسائل الفقهیه، ج۱۱، ص۳۳.    
۱۳۵. سبحانی، جعفر، سلسلة المسائل الفقهیه، ج۱۱، ص۳۷.    
۱۳۶. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۳۷.    
۱۳۷. شیخ طوسی، التهذیب، ج۳، ص۷۰.    
۱۳۸. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۲، ص۱۵۹.
۱۳۹. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۴۴۰.    
۱۴۰. بخاری، صحیح البخاری، ج۳، ص۴۵.    
۱۴۱. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۲، ص۴۹۳.    
۱۴۲. حطاب رعینی، محمد بن محمد، مواهب الجلیل، ج۲، ص۳۷۶.    
۱۴۳. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۴، ص۲۱۹.    
۱۴۴. شطا بکری، ابوبکر بن محمد، اعانه الطالبین، ج۱، ص۳۱۳.    
۱۴۵. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۲۲، ص۲۳۸.    
۱۴۶. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۶.    
۱۴۷. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۹۷.    
۱۴۸. نجم الدین طبسی، دراسات فقهیه، ص۱۳۴-۱۳۷.
۱۴۹. بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، ج۱، ص۴۲۵.    
۱۵۰. ابن عابدین، محمدامین بن عمر، حاشیة رد المحتار، ج۲، ص۴۶.    
۱۵۱. بخاری، صحیح البخاری، ج۲، ص۲۵۲.    
۱۵۲. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۸، ص۴۰۷-۴۰۸.    
۱۵۳. زرقانی، محمد بن عبد الباقی، شرح الزرقانی، ج۱، ص۴۱۸.    
۱۵۴. نجم الدین طبسی، دراسات فقهیه، ص۱۲۹.
۱۵۵. نجم الدین طبسی، دراسات فقهیه، ص۱۲۳-۱۲۵.
۱۵۶. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۱۹۲.    
۱۵۷. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۶، ص۲۱۸.    
۱۵۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۶۲-۶۳.    
۱۵۹. شیخ طوسی، التهذیب، ج۳، ص۷۰.    
۱۶۰. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۳۴، ص۱۷۱.    
۱۶۱. ابن قدامه، المغنی، ج۲، ص۱۲۴.    
۱۶۲. بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، ج۱، ص۵۱۸.    
۱۶۳. ابن قدامه، المغنی، ج۲، ص۱۲۴.    
۱۶۴. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۲، ص۱۴۶.    
۱۶۵. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۲، ص۱۴۶.    
۱۶۶. ابن عابدین، محمدامین بن عمر، حاشیة رد المحتار، ج۲، ص۴۹.    
۱۶۷. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۲، ص۱۴۶.    
۱۶۸. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۲، ص۱۴۶.    
۱۶۹. رافعی، عبدالکریم بن محمد، فتح العزیز، ج۴، ص۲۶۵.    
۱۷۰. بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، ج۱، ص۵۱۷.    
۱۷۱. مالک بن انس، المدونة الکبری، ج۱، ص۲۲۴.    
۱۷۲. ابن قدامه، المغنی، ج۲، ص۱۲۵.    
۱۷۳. بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، ج۱، ص۵۱۷.    
۱۷۴. مرداوی، علی بن سلیمان، الانصاف، ج۲، ص۱۸۳.    
۱۷۵. شیخ طوسی، التهذیب، ج۳، ص۶۸.    
۱۷۶. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۱۸۴.    
۱۷۷. شیخ طوسی، التهذیب، ج۳، ص۶۸.    
۱۷۸. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵۸، ص۱۸۴.    
۱۷۹. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۱۸۵.    
۱۸۰. بروجردی، جامع احادیث الشیعه، ج۷، ص۱۹۰.    



سید جعفر صادقی فدکی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «تراویح»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۳/۹.    


رده‌های این صفحه : بدعت‌گذاری خلفا | فقه | نماز | نوافل




جعبه ابزار