تدوین قرائتهای معروف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مـسلمانان در صدر اول،
قرآن را به نحوی که از
اصحاب پیامبر (صلی الله علیه واله) میشنیدند وفرا میگرفتند، قـرائت میکـردنـد و پـس از
صحابه، از
تابعین و پیشوایان بزرگی که درشهرهای آنان به سر میبـردنـد، قرآن را میآموختند.
مـسلمانان قرآن را بعد از صـحـابه و تابعین و پیشوایان بزرگی که درشهرهای آنان به سر میبـردنـد، قرآن را میآموختند، از جمله این افراد:
قرا صحابه و تابعین در
مدینه:
سعیدبن المسیب،
عروة بن الزبیر،
سالم بن عبدالله العدوی،
معاذبن الحارث،
عبدالرحمان بن هرمز،
محمدبن مسلم بن شهاب،
مسلم بن جندب و
زیدبن اسلم را نام برد.
در
مکه عبیدبن عمیر،
عطا،
طاووس،
مجاهد،
عکرمه و
عبدالله بن ابی ملیکه.
در
کوفه علقمه،
اسود،
مسروق،
عبیده،
عمروبن شرحبیل،
حارث بن قیس،
ربیع بن خثیم،
عمروبن میمون،
ابوعبدالرحمان السلمی،
زر بن حبیش،
عبیدبن نضله،
ابوزرعه،
سعیدبن جبیر،
ابراهیم نخعی و
شعبی.
در
بصره عامربن عبد قیس،
ابوالعالیه،
ابورجا،
نصربن عاصم،
یحیی بن یعمر و
جابربن زید.
در شام
ابن ابی شهاب و
خالدبن سعید،
مصاحب ابوالدردا، را میتوان نام برد.
اینان و نظایرشان، علما و دانشمندان امت در بلاد و مرجع مسلمانان درزمینههای مختلف معارف اسـلامـی آن روز بـه شمار میآمدند اما برجستگی این گونه افراد در یک زمینه خاص نظیر قرائت قرآن نبود، بلکه اینان به طور عام علمای آن دوره شناخته میشدند.
پـس از گـذشت آن دوره، گروهی فن
قرائت و فراگرفتن و آموختن آن را رشته اختصاصی خود قرار دادند و به این رشته توجهی خاص مبذول داشته و در قرائت قرآن و آموزش آن شهرت یافتند، تـاایـن کـه در مـقام امامت فن قرارگرفتند که پیشوایی مردم را در این زمینه به عهده داشتند و مردم از مناطق مختلف به سوی آنان میشتافتند و معارف قرآن را از آنان میآموختند.
روش همه مسلمانان در مناطق مختلف بر این بود که مردم هر شهری قرآن را ازقاری همان شهر فـرا میگـرفتند و تنها قرائت او را میپذیرفتند و چون اینان تصدی امر قرائت را عهده دار بودند، قرائت به آنان نسبت داده شد.
کسانی که از این قبیل در مدینه شهرت یافتند عبارتند از:
ابوجعفریزیدبن القعقاع،
شیبة بن نصاح و
نافع بن ابی نعیم.
در
مکه عبدالله بن کثیر،
حمیدبن قیس و م
حمدبن محیصن.
در
کوفه یحیی بن وثاب،
عاصم بن ابی النجود،
سلیمان الاعمش،
حمزه و
کسائی، به این مقام دست یافتند
در
بصره عبدالله بن ابی اسحاق،
عیسی بن عمر،
ابو عمرو بن العلا،
عاصم الجحدری و
یعقوب الحضرمی.
در
شام عبدالله بن عامر،
عطیة بن قیس،
عبدالله بن المهاجر،
یحیی بن ابی الحارث الذماری و
شریح بن یزید الحضرمی.
پـس ازایـن افراد، تعداد قاریان رو به فزونی نهاد و قاریان در مناطق مختلف جهان اسلام پراکنده شـدنـد و طبقهای پس از طبقه دیگر به جانشینی آنان نایل آمدند ولی همان گونه که قبلا اشارت رفت، اینان در فرا گرفتن و آموختن
قرآن و
قرائت اختلاف نشان داده و روشهای مختلف داشتند بـرخـی از آنـان در
تلاوت قرآن استوار و به رعایت
روایت و
درایت شهرت داشتند و برخی در این موارد کوتاهی میکردند از این جهت اختلافاتی بین آنان پـدیـدآمد به تدریج ضبط قرائات رو به کاستی و سستی نهاد و زیاده روی و کارهای بی رویه، رو به فـزونـی گـذاشـت و بـه تـعـبـیـر
ابن جزری (بـیـم آن میرفت که
باطل در
لباس حق جلوه کند)
لذا علمای برگزیده
امت و بزرگان به پا خواسته و تمام کوشش خود را در تحقیق و تمیز درست از نادرست و مشهور از غیر مشهور به کارگرفته و اصول و قواعدی برای قرائت وضع کـردند در اثر این کوششها قرائت به عنوان فنی از فنون که دارای قواعد و اصولی محکم و استوار بود درآمد درچارچوب این
اصول،
اجتهاد و انتخاب نیز به کار رفت، که در مباحث سابق شمهای از آن تشریح گردید.
اولـیـن امـام مـعتبری که به ضبط قرائتهای صحیح و جمع آوری آن در کتابی مفصل و مبسوط هـمـت گـمـاشـت، ابوعبید
قاسم بن سلام انصاری (متوفای ۲۲۴) بودکه شاگرد
کسائی به شمار مـی آمـد
ابن الجزری میگوید: (به طوری که من شماره کردهام، وی قرا را در بیست و پنج تن منحصر کرده است و کسانی که به نام
قراسبعه بعدا شهرت یافتند، در زمره اینان بودند).
پـس از او
احمد بن جبیر بن محمد ابوجعفر کوفی، ساکن
انطاکیه (متوفای ۲۵۸) کتابی در این زمـیـنـه تـالیف کرد و قرائتهای پنج گانه را در آن جمع آوری نمود که هریک از این قرائتها به مـنـطـقـهای از مـنـاطـق جـهـان اسلام تعلق داشت سپس
قاضی اسماعیل بن اسحاق،
مصاحب قالون (مـتـوفای ۲۸۲) کتابی در قرائت تالیف نمود که در آن، قرائتهای بیست تن از ائمه جمع آوری شـده اسـت پـس از وی
ابوجعفرطبری (متوفای ۳۱۰) کتابی به نام (
الجامع) تالیف نمود که بیست و چندقرائت در آن جمع آوری شده است.
پس از گذشت زمانی کوتاه، ابوبکر
محمدبن احمد داجونی (متوفای ۳۲۴) کتابی در قرائت نوشت و ابـوجـعـفـر را کـه یـکی از
قرا عشره است، به دیگر قرا اضافه کرد به دنبال داجونی
ابوبکر احمد بن موسی (
ابن مجاهد) (متوفای ۳۲۴) کار او رادنبال کرد و او نخستین کسی است که عدد قرائتها را در قرائتهای هفت گانه منحصر کرد.
پس از ابن مجاهد، دیگران به تالیفاتی به پیروی از او و بر همان منوال دست زدند، که
احمد بن نصر شذائی (متوفای ۳۷۰) و
احمدبن حسین بن مهران (متوفای ۳۸۱) از آن جملهاند احمد سه تن دیگر را بـه قـرا
سـبعه اضافه کرد واصطلاح (
قرا عشره) به وجود آمد یکی دیگر از این افراد
محمد بن جعفرخزاعی (مـتـوفـای ۴۰۸) اسـت کـه کـتابی به نام (
المنتهی) تالیف کرد در این کتاب برخی مطالب جمع آوری شده که در کتابهای قبلی نیامده است.
این قرائتها در
اندلس و کشورهای مغرب تا اواخر
قرن چهارم رواج نداشت، تااین که راویان قرائت در
مصر بـه آن مناطق سفر کردند و این قرائتها را در آن کشورها ترویج دادند ابوعمر
احمد بن محمد الطلمنکی (متوفای ۴۲۹) مؤلف (
الروضه) اولین کسی است که این قرائتها را در اندلس ترویج کرد.
پـس از وی
ابومحمد مکی بن ابی طالب قیسی (متوفای ۴۰۷) مؤلف (
التبصره) و (
الکشف عن وجوه القراات السبع) و سـپـس
حافظ ابوعمرو عثمان بن سعید دانی (متوفای ۴۴۴) مؤلف (
التیسیر) و (
جامع البیان) به این کار دست زدند.
در
دمشق، استاد ابوعلی
حسن بن علی اهوازی (متوفای ۴۴۶) کتابهایی درقرائت تالیف کرد.
در هـمـیـن ایـام ابـوالـقاسم
یوسف بن علی هذلی (متوفای ۴۶۵) از
مغرب به
مشرق سفر کرد و از کـشـورهـای مـخـتـلـف دیـدن نمود و در این کشورها، روایات ائمه قرائت رامطرح ساخت او به مـاوراالـنـهـر رسید و در
غزنه و دیگر شهرها به کار قرائت پرداخت آن گاه کتابی به نام (
الکامل) تـالـیـف کرد که در آن پنجاه قرائت از ائمه معروف گردآوری شده است در کتاب او ۱۴۵۹ روایت آمـده اسـت او میگوید: (من با ۳۶۵شیخ و استاد قرائت از آخر مغرب تا دروازه فرغانه، ملاقات کردم).
پس از وی ابومعشر
عبدالکریم بن عبدالصمد طبری (متوفای ۴۷۸) کتاب (
التلخیص) و (
سوق العروس) را دربـاره قرائتهای هشت گانه در
مکه تالیف کرد که در آنها ۱۵۵۰ روایت و طریق آمـده اسـت
ابن الجزری میگـوید: (کسی رانمی شناسیم که بیشتر از این دو علوم قرائت را جمع آوری کرده باشند، مگر ابوالقاسم
عیسی بن عبدالعزیز اسکندری (متوفای ۶۲۹) که کتابی به نام (
الجامع الاکبر والبحر الازخر) تـالـیـف کـرد و مـحـتـوی بـر ۷۰۰۰ روایـت و طـریـق اسـت) ابـن جـزری اضـافـه میکـنـد: (تـالـیـف کـتـب درباره قرائتها، هم چنان ادامه دارد و مـؤلـفـان، قرائتهای شاذ و صحیح را بر مبنای تحقیقات خود و یا بر اساس آن چه که خودصحیح مـی دانـنـد، روایـت میکنند و مورد اعتراض هیچ کس واقع نشدهاند، بلکه آنان در این ره گذر از پیشینیان پیروی میکنند زیرا قرائت، سنت متبعی است که هم چنان یکی از دیگری اخذ میکند و همان طور که در کتابهای (الکامل) از
هذلی (
سوق العروس) از
طبری، (
الاقناع) از
اهوازی، (
کفایه) از
ابوالعز، (
مبهج) از
سبط خیاط، (
روضه) از
مالکی و امثال اینها آمده مورد اتباع اسـت و بـر مـبـنای روایات آنان ومحتویات این کتابها اعم از
ضعیف و
شاذ، از
قرا سبعه باشد و یا عشره و یا غیراینها، قرائت میکنند و ما ندیدهایم کسی بر این روش اعتراض کند و یا به مخالفت با آنها برخاسته باشد).
در مبحث قبل، نمونههای روشنی از توجه مسلمانان به قرائت ارائه گردید و بیان شد که در تمامی دورههـا مـردم نسبت به قرائت شخصیتهای معروف و حفظ و تدوین و پذیرش همه آنها اهتمام مـیروزیـدند هم چنین مردم هر منطقهای به قاری محلی و منطقه خود توجه بیشتری داشتند و هیچ کس اعم از عامه و خاصه بر این سیره مستمر اعتراض نداشته است.
بدین ترتیب
اجتهاد و تحقیق قرا در انتخاب و اختیار قرائت مورد توجه همه مسلمانان قرار داشت و مسلمانان در چارچوب شروط خاصی که قبلا اشارت رفت، قرائت را فرا گرفته و میپذیرفتند.
ایـن روش همیشگی در فراگیری و آموزش قرائت تا اوایل
قرن چهارم ادامه داشت، تا این که نابغه فـرزانـه بـغـداد، یعنی
ابن مجاهد که در جذب قلوب مردم و نفوذ در میان سران و مقامات دولتی ورزیدگی داشت، ظاهر گردید وی کرسی
شیخ القرا را به طور رسمی به خود اختصاص داد و عامه مـردم به او روی آوردند ولی رقیبانی داشت که برتر از وی بودند و در
علوم قرآن سابقهای بیشتر داشـتـنـد آنـان ابن مجاهد را به علت قلت بضاعت علمی و کمی روایت از شیوخ و سفر نکردن در طلب علم و بی اطلاعی از فنون قرائت و انواع قرائتهای منقول از ائمه بزرگ، تحقیر میکردند.
ابوالفرج المعافی میگوید: (روزی نزد
ابن شنبوذ رفتم در مقابل وی انبوهی ازکتاب قرار داشت بـه مـن گـفـت : در کتاب خانه را باز کنم، گشودم در آن کتاب خانه قفسههایی بود و در هر یک، کتابهای خاص یک فن و یک علم قرار داشت و من هیچ کتابی را برنداشتم و نگشودم، مگر این که ابـن شنبوذ، آن را همانند
سوره حمد ازبر میخواند) وی آن گاه گفت: (با این حال، بازار داغ از آن ابن مجاهد است).
العلاف نیز نقل کرده است که از
ابوطاهر پرسیدم : (
ابوبکر ابن مجاهد و یا ابوالحسن ابن شنبوذ کدام افـضل و برتر از دیگری است؟
) ابوطاهر گفت: (
عقل ابن مجاهد بالاتر و بیشتر از علمش و علم ابن شنبوذ برتر و بیش تر از عقلش میباشد!).
ابن الجزری گفته است: (همان طور که در بین اقران و هم گنان اتفاق میافتاد، بین ابن مجاهد و ابن شنبوذ نیز اختلاف افتاد، تا آن جا که ابن شنبوذ کسی را که شاگردی ابن مجاهد را میداشت به شـاگـردی نمیپذیرفت و میگفت : این شخص پاهای خود را در راه کسب دانش به غبار نیالوده است) کنایه از آن که رنج سفر در طلب علم رانبرده است.
ابـن مـجـاهـد بـسـیـار خشک و غیر قابل انعطاف و سخت پای بند به
تقلید از قرائت پیشینیان بود
عبد الواحد بن ابی هاشم میگوید: (کسی از ابن مجاهد پرسید: چرا شیخ قرائتی خاص اختیار نـمیکـنـد؟
او در پـاسخ گفت : نیاز ما در حفظ دست آوردهای ائمه پیشین، بیش از آن است که قرائتی اختیار کنیم تا پس از ما رواج یابد).
ابن مجاهد کسی است که
ابن مقله وزیر را برآن داشت که
ابن شنبوذ و
ابن مقسم را احـضـار کـند و هر یک از آن دو را در محضر جمعی از فقها به محاکمه بکشد تا مانع از اجتهاد و اخـتـیـار قـرائت شود دکتر
صبحی الصالح میگوید: هر دو جلسه محاکمه به دستور شیخ القرا (ابـن مـجـاهـد) تشکیل گردید و او اولین کسی است که قرائتهای هفت گانه را جمع آوری کرد ابـن مـجـاهـد قـرائت را از
ابن شاذان رازی فـرا گرفت ابن مقسم و ابن شنبوذ نیز از شاگردان ابن شاذان بودند، اما اشتراک این سه تن در استاد و اخذ قرائت از یک شیخ، مانع از تشدد ابن مجاهد با دو هم ردیف خود نگردید.
اعـتـراض ابـن شنبوذ نسبت به این روش ابن مجاهد، (حصر قرائات در هفت قرائت) همان طور که قـبـلا نـقـل شـد، بـسیار شدید بود ابن مقسم نیز نسبت به سد باب انتخاب و اختیار قرائت شدیدا اعتراض کرد و گفت : (همان طور که
خلف بن هشام و
ابی عبید و
ابن سعدان میتوانستند قرائتی اختیار کنند و این کار برای آنان جایز بود، دیگران نیز که پس از آنان آمدهاند، میتوانند به همان نحو عمل کنند).
ابـن مـجاهد تمام کوشش خود را برای سد باب
اجتهاد در قرائت به کار برد و به طور نسبی توفیقی حـاصـل کرد، زیرا شرایط حاکم برآن دوران تاریک و نابسامان جامعه اسلامی او را کمک کرد تا در خـواسـتـههایش پیروز شود، و مخالفان خود را منزوی سازد مساله حصر قرائات در هفت قرائت از جـمـله کارهای اوست و اگرناهم گونی و نقصی در این کار وجود دارد، بر عهده او است که شتاب زده به چنین عمل خطیری دست زد.
دکـتـر صـبـحی صالح میگوید: (بیشترین سهم سرزنش این عمل توهم آفرین (که تنها قرائت مـعـتـبـر قرائت قرا
سبعه است) متوجه ابن مجاهد است که در راس قرن سوم هجری در
بغداد، به جـمع آوری هفت قرائت از هفت تن از ائمه
مکه و
مدینه و
بصره و
کوفه و
شام دست زد و تنها اینان به
وثوق و
امانت و دقت در ضبط قرائت معروف شدند در حالی که این عمل، ملاکی واقعی نداشته و صـرفـا یـک تصادف و اتفاقی است، زیرا در بین ائمه قرا افراد بسیار و قابل توجهی هستند که از قرا
سبعه برترند).
آری، بـه هـنـگـامی کـه دانـشمـندانی مانند: ابوعبید
قاسم بن سلام و
ابوجعفر طبری و
ابوحاتم سجستانی و دیگران، کتابهایی در فن قرائت نگاشته و فراهم میساختند، اصطلاح (قرائتهای هفت گانه) مطرح نبود و چندان شهرتی نداشتند و آنان درتالیفات خود، قرائتهای بیشتری را یـادآور شـدهانـد ایـن عبارت (قرائتهای هفت گانه) در اول قرن چهارم به دست ابن مجاهد که احـاطـهای بر روایات و در راه کسب علم سفری نداشت،
رواج یافت در نتیجه مردم عوام تـصـور کـردنـد کـه مـنـظـور از (قرائتهای
سبعه) همان (
احرف سبعه) است که در
حدیث نبوی آمده است از این رو بزرگان و نقادان، همگی سرزنش و ملامت تند خود را متوجه ابن مجاهد کـردنـد، کـه عـمل او است که این تصور عامیانه را به وجود آورده و ایجاب کرده است تا عظمت و شؤون ائمه دیگر که برتر و بالاتر از قرا
سبعهاند، ناچیز و بی ارزش جلوه کند!.
بـسیاری از بزرگان شتاب زدگی و نا استواری
ابن مجاهد را در انتخاب قرائات
سبع، شدیدا مورد نکوهش قرار دادهاند که نمونههایی از آن ذیلا نقل میشود:
امـام ابـوالعباس
احمدبن عمار مهدوی،
قاری و
مفسر قرآن، ابن مجاهد را سخت سرزنش میکند و میگوید: (بنیان گذار انحصار قرائتها در هفت قرائت، عملی ناشایسته انجام داد و این توهم را بـر عـامـه کـوتـه نـظـر آورد که این قرائتهای هفت گانه، همان احرف
سبعه است که در
حدیث آمـده است و شاید اگر او قرائتها را درعددی زیر عدد هفت و یا بیشتر قرار میداد، این اشکال و تـوهـم بـه وجود نمیآمد وشبهه از میان میرفت علاوه بر این، وی در مورد هر امامی به دو راوی اکـتـفـا کـرده و ایـن مـوجـب شـده اسـت کـه اگر کسی قرائتی را بشنود که ثالثی غیر از آن دو نقل کرده باشد، نپذیرد و آن را باطل بداند در حالی که چه بسا این قرائت مشهورتر وصحیحتر باشد و ممکن است که نادانانی در این مورد دچار مبالغه شوند و امر آنان به خطا و
کفر بیانجامد).
ابوبکر ابن العربی در همین زمینه گفته است: (تنها قرائتهای هفت گانه نیست که روا باشند تا ایـن که گفته شود قرائتهای دیگر مانند: قرائت
ابوجعفر و
شیبه و
اعمش که همانند
قرا سبعه و یا بـرتـر از آنان بودهاند، غیر مجاز است! )
جلال الدین سیوطی پس از نقل این مطلب از
ابن العربی، میگوید: (کسان دیگری نیز این سخن را گفتهاند که از جمله آنان:
ابو محمد مکی بن ابی طالب و
ابو العلا همدانی و دیگرائمه قرا را میتوان نام برد).
اثـیـرالـدین
ابوحیان اندلسی میگوید: (در کتاب ابن مجاهد و کسانی که از وی تبعیت کردهاند، تنها تعداد کمی از قرائتهای مشهور آمده است در مورد
ابو عمرو بن العلا هفده راوی نام برده شده کـه از وی نـقـل کردهاند، ولی در کتاب ابن مجاهد تنها به (
الیزیدی) اکتفا شده است ده کس از (الـیزیدی) روایت کردهاند وابن مجاهد تنها به
السوسی و
الدوری بسنده کرده است در حالی که ایـن دو بـر دیگران مزیتی ندارند و همه آنان در انضباط و استواری و اخذ قرائت مشترک بودهاند و ما علتی برای این کار نمیبینیم مگر اندک بودن دانش او!).
امام استاد،
اسماعیل بن ابراهیم ابن القراب، در اول کتاب خود به نام (
الشافی) میگوید: (تمسک به قرائتهای هفت گانه وعدم تمسک به دیگر قرائتها، مبتنی برهیچ
سند و
نص و روش و سنتی نـیـسـت و فـقط ناشی از این است که برخی ازمتاخران (منظور او ابن مجاهد است) که به بیش از هـفـت قـرائت آشنایی نداشتهاند، کتابی به نام (
السبعه) منتشر کرده که فقط حاوی هفت قرائت اسـت و به علت شهرت و معروفیت مؤلف کتاب، عامه مردم تصور کردند که تمسک به قرائتهایی غـیـر از ایـن قـرائتهای هفت گانه جایز نیست افراد بسیار دیگری پس از ابن مجاهد درباره قرائت کـتـاب هـایـی تالیف کرده و برای هر امام از ائمه قرا روایات بسیار و انواع اختلافات نقل کردهاند و هـیـچ کـس نگفته است که قرائت به موجب این روایات، به جهت آن که در کتاب ابن مجاهد نیامده است، جایز نیست).
ابوالحسن علی بن محمد (شیخ و استاد
ابوشامه) میگوید: (در اوایل
قرن چهارم، ابوبکر ابن مجاهد که ریاست قرائت به وی منتهی گردید و مقدم بر مردم زمان خود بود، قرائتهایی را که با رسم الخط مصحف موافقت داشت، اختیار کرد و قرائی راکه قرائتشان شهرت داشت، برگزید و با تـوجـه بـه تـعـداد مصحفهایی که
عثمان به مراکز مهم اسلامی فرستاده بود و با توجه به گفته
پیامبر (صلی الله علیه واله) که قرآن بر هفت حرف نازل شده است، برآن شد که هفت قاری و قرائتهای آنان را انـتـخـاب کند و آنان را ائمه بلاد و مناطق مختلف به حساب آورد بنابراین، ابن مجاهد اولین کسی است که به این هفت تن اکتفا کرده و کتابی پیرامون قرائتهای آنان تالیف کرده است و مردم نیز در ایـن مـورد از وی تـبعیت کردهاند و هیچ کس در جمع آوری قرائتهای این هفت نفر، پیش از وی این کار را نکرده است).
ابو محمد مکی بن ابی طالب نیز در همین زمینه میگوید: (کلیه این قرائتهای هفت گانه جزئی از (احرف
سبعه) است که قرآن برآن مبنا نازل شده است اما غلط و اشتباه بزرگی است که کسی تـصـور کـند که قرائت هر یک از این قرا
سبعه یکی ازاحرف
سبعه است، زیرا نتیجه این اعتقاد این است که هر قرائتی را که قرا
سبعه بدان تمسک نکرده باشند، متروک و مطرود باشد).
وی اضـافـه مـی کند که ائمه در کتابهای خود بیش از هفتاد تن کسانی را یادکردهاند که دارای مقامی بالاتر و شانی عظیمتر از این هفت تن بودهاند علاوه برآن که گروهی از دانشمندان از ذکر بـرخـی از ایـن قـرا
سبعه در کتابهای قرائت خود، خودداری کرده و آنان را کنار گذاردهاند فی الـمـثـل
ابوحاتم و دانشمندان دیگر،
حمزه و
کسائی و
ابن عامر را در کتاب خود ذکر نکرده و در حدود بیست تن از ائمه قرا را که برتر از قرا
سبعه بودهاند، ذکر نمودهاند هم چنین
طبری در کتاب قرائات خود علاوه بر قرا
سبعه، از ۱۵ تن دیگر نام میبرد
ابوعبید و
اسماعیل قاضی نیز به همین نحو عمل کردهاند.
او میگوید: (بنابراین، چگونه روا باشد که کسی گمان کند قرائتهای این هفت تن از متاخرین هـمـان (احـرف
سبعه) است؟
این اشتباهی بزرگ است آیا این ادعا بر نصی از پیامبر (صلی الله علیه واله) مبتنی است یا مبنای دیگری دارد؟! و چگونه قابل قبول است که کسائی در ایام
مامون همین دیروز به قرا
سبعه ملحق شود، در حالی که هفتمین نفر از قرا
سبعه یعقوب حضرمی بوده است و ابن مجاهد، در حـوالـی سـال سـیـصد، کسائی را به جای یعقوب تعیین کرد! ) وی سخن در این زمینه را به درازا کشانده که به همین اندازه اکتفا میشود.
حافظ ابن الجزری میگـویـد: (از بعضی که دانشی ندارند شنیدهام که قرائتهای صحیح همان هاست که از قرا
سبعه است بلکه بسیاری از جهال و نادانان برآنند که قرائتهای صحیح همان است که در (
الشاطبی) و (
التیسیر) آمده است حتی برخی قرائتهایی را که در دو کتاب مذکور نیامده و یا از قرا
سبعه نیست، شاذ و خلاف قاعده میدانند در حالی که چه بسیار قرائتهایی که در دو کـتـاب یـادشده نیامده و یا از قرا
سبعه نیست، ولی صحیحتر از قرائتهایی است که در این دو کـتـاب آمـده و یـا از قـرا
سـبـعـه اسـت ایـن شـبـهـه از آن جـا نشات گرفته که گمان بردهاند قرائتهای هفت گانه همان (احرف
سبعه) است که در حدیث بدان اشاره شده!).
وی اضـافه میکند: (گروه زیادی از ائمه پیشین، عمل ابن مجاهد را مبنی بر اکتفا به هفت تن از قـرا مورد نکوهش قرار داده و در این مورد به او نسبت خطا داده و گفتهاند: اگر عددی کمتر از عـدد هـفـت و یـا بیشتر انتخاب مینمود و یا مقصود خود را به وضوح بیان میکرد، نادانان از این شبهه رهایی مییافتند).
جلال الدین سیوطی گوید: (بزرگان پیشین نسبت به کسانی که گمان کردهاند که قرائتهای معروف همان است که در کتابهایی مانند التیسیر و الشاطبیه آمده کاملا اعتراض دارند و آخرین کسی که به آن تصریح نموده، شیخ
تقی الدین سبکی است).
ایـن بـود اعـتـراضـات بـزرگان فن نسبت به ابن مجاهد، درباره حصر قرائات در
سبعه، کاری که دیگران نکرده بودند ولی آیا این اعتراضات تاثیری داشته است؟!.
بررسی آثار موجود نشان میدهد که طبقه عامه از آغاز
قرن چهارم، همان رویه اولیه را ادامه داده و بـه پـیـروی تـقـلید گونه محض، به همان قرا
سبعه اکتفا کردهاند و علما و دانشمندان که در زمانهای بعد آمدهاند، به رعایت بی طرفی و اتخاذ روشی بر خلاف نظر عامه قادر نبودهاند، و عملا هـم آهـنـگ و هم راه با عامه در سرازیری مسیل حرکت کردهاند نمونه این دانشمندان:
ابو محمد مکی (مـتـوفـای ۴۳۷) اسـت که سرسختترین مخالفان انحصار قرائات به هفت قرائت است مع الـوصـف کـتـاب خـود را بـه نـام (
الکشف عن وجوه القراات السبع) به قرائتهای
سبعه اختصاص داده است.
دیـگـری ابـو عمرو
عثمان بن سعید دانی (متوفای ۴۴۴) است که کتاب خود را به نام (
التیسیر) منحصرا پیرامون قرائتهای هفت گانه نگاشته است.
نـمـونـه دیگر ابوعبدالله،
محمدبن شریح اشبیلی است که به
سال ۴۷۶ وفات یافته و در کتاب خود بـه نام (
الکافی) تنها درباره قرائتهای هفت گانه و روات آن بحث کرده است هم چنین
ابوحفص بن عمر بـن القاسم انصاری اندلسی کتاب خود را به نام (
المکرر) به قرائتهای
سبعه منحصر کرده است.
ابـومـحـمد
قاسم بن فیره شاطبی (متوفای ۵۹۰) قصیدهای به نام (
حرز الامانی و وجه التهانی) دربـاره قـرائتهای
سبعه سروده و همان گونه که عامه به تقلید ازابن مجاهد معتقدند، برای هر قـاری دو راوی ذکر نموده است مؤلفان دیگری نیز تالیفاتی به همین نحو به نگارش درآوردهاند و همه آنان قرائتها را در عدد هفت منحصر کردهاند.
تنها برخی از متاخران سه تن را به هفت قاری معروف اضافه کرده و به پیروی از
ابن مجاهد برای هر یـک از آن سـه، دو راوی بر شمردهاند از جمله اینان : شمس الدین
ابو الخیر بن جزری است که به سـال ۸۳۳ در گذشته است وی کتابی در دو جلد به نام (
النشر فی القراات العشر) تالیف کرده و پس از آن کتابی دیگر به نام (
التحبیرفی قرائات الائمة العشرة) تالیف کرده و قصیدهای نیز به نام (طیبة النشر فی القراات العشر) سروده که به همین نمط است.
پـس از ابـن الـجزری تا عصر اخیر، همه مؤلفان کتب قرائات از وی پیروی کردهاند، که از آن جمله نویسنده معاصر،
محمد سالم محیسن کتابی به نام (
المهذب فی القراات العشر) تالیف کرده است.
برخی نیز چهار قاری از قرا شواذ را بر این قرا ده گانه اضافه کردهاند، تا قرا مورد اعتماد (به عقیده آنـان) بـه چـهـارده تـن بـرسـنـد کـتـاب (
اتحاف فضلا البشر فی القراات الاربعة عشر) تالیف
احمدبن محمد دمیاطی (متوفای ۱۱۱۷) مبتنی برهمین اساس ابداعی و نوآوری است.
امـا پـیـروان مـکـتب تشیع بر این باورند که تنها دلیل اعتبار قرائت، قرائتی است که دارای شروط یـادشده باشد و عمدتا با قرائت شناخته شده نزد انبوه مسلمانان وفق دهد و آن جز یک قرائت بیش نـیـسـت، زیرا نص قرآنی یکی بیش نیست که از نزد خدای یکتا نازل گردیده است (القرآن واحد نزل من عند الواحد) و تمامی این اختلافات در قرائت قرآن، ناشی از
اجتهاد قاریان است که خود را راویـان آن نـص گمان کردهاند هرگونه اجتهادی در به دست آوردن نص قرآن بیهوده است، جز از طریق
سماع و نقل
متواتر، که منحصرا در
قرائت عاصم به روایت
حفص این ویژگیها وجود دارد.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تدوین قرائتهای معروف »، تاریخ بازیابی یکشنبه ۱۲/۲۵/ ۱۳۹۴