تبنین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تِبْنین، شهری کوچک واقع در شهرستان بنت جُبَیل، از شهرستانهای استان جنوبی
لبنان، و از دژهای مشهور دوران جنگهای صلیبی میباشد.
این شهر در °۳۳ و ´۱۲ عرض شمالی و °۳۵ و´۲۵ طول شرقی،
در ارتفاع ۶۵۰ متری از سطح دریا جای دارد و از شهرهای مهم منطقۀ
جبل عامل به شمار میرود.
منابع دورۀ اسلامی تا پیش از جنگهای صلیبی اشارهای به تبنین ندارند
و نخستین یادکرد از تبنین در منابع جغرافیای اسلامی به سدۀ ۷ق/۱۳م باز میگردد. یاقوت تبنین را شهری در کوههای بنی عامله (متن: عامر) میان
دمشق و
صور، مشرف بر بانیاس وصف کرده است.
پس از وی، دمشقی از کوه تبنین و قلعۀ آن یاد کرده است.
شهرت تبنین مدیون قلعهای است که در روزگار جنگهای صلیبی بر فراز آن ساخته شد.
هنگامی که بدوئن اول، پادشاه فرنگان و فرمانروای
بیتالمقدس، ایالت جلیله را به هوگو دو سنت اُمر، حاکم طبریه و همسایۀ پیشین خود در
فرانسه واگذاشت، وی را تشویق کرد تا به سرزمینهای مسلمانان بتازد و در آنجا برای دفاع از
مملکت صلیبی قدس و استیلا بر شهر صور و همچنین صیانت مرزهای دولت جدید صلیبی از سوی امارت دمشق، پایگاهی بنا کند. هوگو در نخستین اقدام، در کوهستانی مشرف بر راه صور و بانیاس و دمشق قلعهای ساخت که به تُرُن (= تپۀ جدا) موسوم شد.
ویلیام صوری، مورخ و اسقف اعظم شهر صور ــ که شاهد جنگهای صلیبـی بوده، و وقایـع آن را ثبت کـرده است ــ بنای قلعۀ تبنین را در ۵۰۰ق/۱۱۰۷م نوشته است.
به نوشتۀ
ابن اثیر صلیبیان این قلعه را در ۵۰۱ق، یعنی ۸ سال پس از سقوط بیتالمقدس، به منظور چیرگی بر شهر صور ساختند.
با این حال، بنا به پارهای روایات، بنای این قلعه در اوایل
سال ۴۹۹ق/پاییز ۱۱۰۵م به پایان رسیده است.
به هر روی، هنگامی که بدوئن آهنگ شهر صور کرد، قلعۀ ترن در این جهت مؤثر افتاد، چه، جنگجویان این قلعه پیشتر راه صور را از شرق بسته بودند.
پس از آن، تبنین به مرکز اداری و نظامی مهمی برای صلیبیان بدل شد.
مورخان اسلامی نیز روایت پیشین مآخذ مسیحی را پذیرفتهاند. بهگفتۀ آنان تبنین همچون هونین، دژی استوار بود که فرنگان پس از ۵۰۰ق در جبل عامله (جبل عوف)، میان بانیاس و صور ساختند.
بههر روی سندی در دست نیست که نشان دهد این قلعه پیش از این تاریخ وجود داشته است؛ با این همه، برخی از نویسندگان احتمال دادهاند که این دژ بر شالودۀ بنیادی کهن ساخته شده است.
برخی بنای نخستین را به دورۀ آرامیها بازگردانده، و بر این باورند که در آغاز
سال ۸۵۰قم آن را
حزائیل بن بنحدد به قصد استیلا بر راههای بازرگانی میان
مصر و جزیرة العرب و برقراری امنیت برای رفت و آمد کاروانها ساخته، و آن را تبنین نامیده است که در آرامی به معنی «بنای بلند» است. برپایۀ همین روایت، پس از آن، تبنین به دست آشوریها و سپس کلدانیها افتاد. در دورۀ یونانی ـ رومی قلعه مرمت گردید؛ اما در روزگار بیزانسیها بدان توجهی نشد و پس از فترتی طولانی، در زمان جنگهای صلیبی، از نو مورد توجه قرار گرفت.
نام آرامی تبنین که امروزه معمول است
(که تبنین را واژهای سریانی و به معنی «کاهدانها» دانستهاند)، میتواند دیدگاه اخیر را تقویت کند. مورخان و شعرا و نویسندگان اسلامی همواره با نام تبنین از این شهر یاد کردهاند.
از تبنین به لحاظ موقع طبیعی استوار آن، همواره به منزلۀ دژی دفاعی و پایگاهی برای تهاجم استفاده میشده است. از این منطقه میتوان دشتها، تپههای مجاور، مراکز نظامی و شهرهای بزرگ و مهم (مانند صور) را زیر نظر گرفت. افزون بر این، مزارع و باغهای وسیع آن میتوانسته است
قوت ساکنان آنجا را فراهم سازد.
از اینرو، تبنین بارها میان صلیبیان و مسلمانان دست به دست گشت.
در ۵۰۰ق کمی پس از بنای تبنین، فرنگان در نواحی اطراف تاخت و تاز آغاز کردند. امیر عزالملک، والی صور، با لشکری به سوی دژ تبنین رفت و بر حومۀ آن هجوم برد و شماری از
صلیبیان را به هلاکت رساند.
ظاهراً چندی بعد تبنین با برخی دیگر از شهرهای ساحلی شام به تصرف
مسلمانان درآمد؛ اما به سبب ضعف آمر، خلیفۀ فاطمی (۴۹۵-۵۲۵ق) بسیاری از این شهرها از دست رفت و در ۲۲ ذیحجۀ ۵۱۱ق/۱۶ آوریل ۱۱۱۸م فرنگان بر قلعۀ تبنین استیلا یافتند
پس از استیلای بدوئن دوم در ۵۱۶ق/ ۱۱۲۲م بر صور،
قلعۀ تبنین موقع خود را برای دفاع از مرزهای شمالی متصرفات صلیبی از سوی
دمشق حفظ کرد.
در ۵۴۳ق/ ۱۱۴۸م هنگامی که پادشاه آلمان به یاری فرنگان شام، با لشکری عظیم دمشق را محاصره کرد،
از تبنین نیز گروهی به این لشکریان پیوستند.
ابوالحکم اندلسی، پزشک و شاعر معاصر این وقایع، ضمن شعری از این رویداد یاد کرده است.
در
جمادی الآخر ۵۸۰/ سپتامبر ۱۱۸۴ که ابن جُبیر در ادامۀ سفر خود به تبنین رسید، حاکم دژ تبنین مادر حاکم فرنگی عکّا بود.
سرانجام، پس از سالها استیلای صلیبیان بر بخشهایی از شام،
صلاحالدین ایوبی (حک ۵۶۴- ۵۸۹ق) برخی از شهرها و از جمله تبنین را فتح کرد.
وی پس از شکست دادن فرنگان در عکا و فتح این شهر در
جمادیالاول ۵۸۳/ ژوئیۀ ۱۱۸۷ برادرزادهاش،
ملک مظفر تقیالدین عمر بن شاهنشاه را به تبنین فرستاد تا راه وصول آزوقه به آنجا و صور را ببندد. سپس خود به تبنین رسید و از یکشنبه ۱۱ جمادیالاول ۵۸۳ این قلعۀ بلند و استوار را در محاصره گرفت و با منجنیق کوبید. مدافعان صلیبی با تعصب تمام میجنگیدند، اما سرانجام، پس از یک هفته محاصره و
جنگ، صلاحالدین در یکشنبه ۱۸ جمادیالاول ۵۸۳ق/۲۶ ژوئیۀ ۱۱۸۷م پیروز گشت و ساکنان تبنین را امان داد. آنان ۵ روز مهلت خواستند تا اموال خود را بردارند و گروگانهایی دادند و ۱۰۰ تن از اسیران
مسلمان را آزاد کردند. صلاحالدین پس از تصرف تبنین، ساکنان آنجا را همراه لشکری به صور فرستاد. سپس
مملوک خویش سُنقر دواداری (دووی؟) را در آنجا گماشت تا به اصلاح امور بپردازد. سلطان همچنین دستور داد تبنین و باروی آن را که آسیب دیده بود، تعمیر و
خندق گرداگرد آن را تعمیق کنند،
به هر حال، تبنین از معدود شهرهایی بود که به اتکای قلعۀ استوار خود، مدتی در برابر سپاهیان صلاحالدین مقاومت کرد
(که مدت محاصره را ۲ هفته نوشته است).
فتح تبنین و تقویت استحکامات دفاعی شهر، صلیبیان را مرعوب ساخت و تسخیر دیگر شهرهای شام و مناطق ساحلی را برای مسلمانان آسان کرد.
صلاحالدین حکومت تبنین و هونین را ــ که کمی پس از آن گشوده شد ــ به مجدالدین احمد واگذاشت.
در ۵۸۴ق/ ۱۱۸۸م هنگامی که صلاحالدین خود سرگرم فتح کَرَک بود، برادرش،
ملک عادل را برای پیشگیری از تهاجم دشمن، با لشکریانی به دفاع از تبنین گماشت.
سلطان
ایوبی، خود نیز در ۲۷ جمادیالاول ۵۸۵ق/۱۳ ژوئیۀ ۱۱۸۹م به تبنین رفت و امور شهر و توابع آن را سامان داد و از مدافعان سان دید.
وی سپس در ۸ جمادیالآخر ۵۸۵ق/۲۴ ژوئیۀ ۱۱۸۹م، سواران تبنین را برای جلوگیری از تحرکات آزادانۀ فرنگان، به سرزمینهای گشوده شده فرستاد. آنگاه خود با گذر از تبنین، میان تبنین و صور در کمین نشست.
سرانجام، سلطان در ۵۸۸ق/۱۱۹۲م با فرنگان مصالحه کرد و هنگام بازگشت از
بیتالمقدس به دمشق در
شوال همین سال، ثغور اسلامی از جمله تبنین را سامان داد.
پس از
مرگ صلاحالدین در ۵۸۹ق/۱۱۹۳م، پسر ارشدش، افضل نورالدین علی (حک ۵۸۹-۵۹۲ق) که در دمشق به جای پدر نشست، بر تبنین نیز فرمانروایی یافت.
پس از وی تبنین به حاکمیت عمّش، عادل ابوبکر بن
ایوب، حاکم
ایوبی دمشق (۵۹۲-۶۱۵ق) درآمد.
در اوایل سال ۵۹۴ق/ نوامبر ۱۱۹۷م که
حسامالدین بشاره بر تبنین فرمانروایی داشت، آلمانیها (فرنج) به فرماندهی برابانت تبنین را محاصره کردند و طی ۴ هفته در باروهای آن شکافها و رخنههایی ایجاد کردند و با مدافعان آنجا جنگیدند. عادل از برادر زادگانش برای دفع دشمن یاری خواست. عزیز از مصر، و افضل از صرفند با لشکریانی حرکت کردند. برخی مسلمانان چون عرصه را تنگ دیدند، به اسقف اعظم کنراد (قسیس خنصلیر)، یار پادشاه آلمان، پیشنهاد کردند که قلعه را با ۵۰۰ تن اسیر عیسوی تسلیم کنند و در مقابل بر جان و مال خویش امان یابند؛ اما بعضی از بزرگان فرنگی که خواهان محبت عادل بودند، مسلمانان را آگاه ساختند که آلمانیها معمولاً بر جان کس نمیبخشایند. از اینرو، مسلمانان جانانه جنگیدند. آلمانیها اندکاندک به ستوه آمدند و در این اثنا خبر رسید که هانری (هاینریش)، امپراتور آلمان در ماه سپتامبر درگذشته، و هم در آلمان جنگ خانگی درگرفته است. از اینرو، صلیبیان از محاصره دست کشیدند. از سوی دیگر، وقتی در ۲۱
ربیع الاول ۵۹۴ق/۲ فوریۀ ۱۱۹۸م لشکر
مصر از جنوب به
عسقلان رسید، ناگهان با انتشار خبر گریختن صدراعظم و دیگر بزرگان لشکر صلیبی وحشت همه را فراگرفت. از اینرو، آلمانیها از عادل تقاضای متارکۀ جنگ و امان کردند، تا سرانجام، در
شعبان ۵۹۴/ ژوئن ۱۱۹۸ صلحی منعقد شد و لشکر آلمانیها با ناکامی از این تهاجم به صور، و از آنجا به
اروپا بازگشت و ملوک دمشق و قاهره به قلمرو فرمانروایی خود مراجعت کردند. بدینگونه، محاصرۀ تبنین در آستانۀ پیروزی صلیبیان پایان یافت.
پس از رفع حصار از تبنین
ملک عزیز دستور داد تا غلات به تبنین بفرستند و بخشهایی از بارو را که بر اثر اصابت
منجنیق منهدم شده بود، بازسازی کنند. وی با باقی گذاردن همۀ لشکریان خویش نزد عادل، به مصر بازگشت.
ابن سناء الملک، شاعر و ادیب روزگار
ایوبیان ضمن قصایدی از آزادی تبنین به یاری
ملک عزیز یاد کرده است.
در اوایل سال ۵۹۷ق/۱۲۰۰م در توطئهای که بر ضد حسامالدین بشاره چیده شد، تبنین و بانیاس به محاصره درآمد و بشاره از آنجا رانده شد و
ملک عادل، امیر
فخرالدین ایاس (ایاز) چرکس، معروف به چهارکس (د ۶۰۸ق) را به حکومت این شهرها منصوب کرد.
در شعبان ۵۹۷/ مۀ ۱۲۰۱ تبنین بر اثر زلزلهای هولناک همچون بسیاری از شهرهای مصر و شام ویران شد.
پس از چهارکس، پسر خردسال وی با نیابت
مملوک چرکس، امیرکبیر صارمالدین خُطلبا ابن عبدالله (د ۶۳۵ق/ ۱۲۳۸م) در تبنین به جای وی نشست.
(دربارۀ دیدار وی با امیر صارمالدین تبنینی).
در ۶۱۷ق/۱۲۲۰م
ملک معظم عیسی، حاکم
ایوبی دمشق (۶۱۵-۶۲۴ق) تبنین و
هونین را از بیم استیلای دشمن تخریب کرد و به برادرش،
ملک مغیث محمود اقطاع داد
(ذیل حوادث سال ۶۱۵ق). معظم چند
سال بعد نیز در ۶۲۴ق/۱۲۲۷م در پی خبر حرکت فرنگان، بار دیگر به سوی تبنین راند و بقایای آنجا را ویران کرد
. اما تخریب دژ تبنین به زودی نتیجهای عکس داد، چه، فقدان پایگاهی چنان مهم، در ۶۲۵ق/ ۱۲۲۸م راه را برای استیلای لشکریان صلیبی بر صیدا هموار کرد.
در ۲۲ ربیع الاول ۶۲۶ق/ ۱۸ فوریۀ ۱۲۲۹م میان نمایندگان
ملک کامل ایوبی، حاکم مصر (۶۱۵-۶۳۵ق) و امپراتور فردریک مذاکرات صلحی در جریان بود که به موجب آن تبنین همچون بیتالمقدس و برخی شهرهای دیگر ضمیمۀ قلمرو صلیبیان میشد.
کامل که از عاقبت مقابله با پادشاه فرنگان بیمناک بود، با وجود ناخشنودی و اعتراض مسلمانان به این
صلح تن در داد.
پس از آن، صلیبیان دژ تبنین را بازسازی کردند.
چندی بعد
ملک مغیث یوسف (د ۶۳۰ق)، پسر مغیث محمود، تبنین و هونین را تصرف کرد.
اما دیری نپایید که در ۹
شوال ۶۳۸ق/۲۳ آوریل ۱۲۴۱م فرنگان به سبب خیانت صالح عمادالدین اسماعیل
ایوبی، حاکم دمشق (۶۳۴-۶۳۵ق و ۶۳۷- ۶۴۳ق) که قصد داشت از فرنگان برضد پسر برادرش، صالح
ایوب، حاکم مصر یاری خواهد، تبنین و چند شهر دیگر را از وی گرفتند و آنجا تسلیم فیلیپ مونتفورتی شد.
در پی آن، قلعۀ تبنین به مرکز اصلی تدارکات صلیبیان منطقه بدل گشت؛ چنان که وقتی صلیبیان در
عکا به محاصره درآمدند، فیلیپ آنان را با سرباز و مال و سلاح یاری کرد.
تبنین در ۶۴۱ق/۱۲۴۳م پایگاه اسبتاریه (ه م) بود.
در نبرد ۱۳ جمادی الاول ۶۴۲ق/۱۷ اکتبر ۱۲۴۴م که میان لشکریان حمص و دمشق به فرماندهی منصور ابراهیم و فرنگان در دشتی در شمال شرقی
غزه روی داد، فیلیپ گروهی بزرگ از نیروهای مسیحی را رهبری میکرد، اما در این جنگ گروهی از سران صلیبیان کشته شدند و جمعی نیز به اسارت درآمدند.
تبنین همچنان در دست فرنگان باقی بود، تا آنکه
ملک ظاهر رکنالدین بیبرس، سلطان
مملوکی مصر و شام (۶۵۸-۶۷۶ق) در شوال ۶۶۴/ ژوئیۀ ۱۲۶۶ آنجا را به همراه شهرهایی دیگر از شام فتح کرد.
مدتی بعد، طی قرارداد صلحی که میان منصور قلاوون صالحی، سلطان
مملوکی مصر و شام، و دام ماراریت (Dame Mararit/Marguerite) (مارگریت)، فرمانروای صور به مدت ۱۰ سال (از ۱۴ جمادیالاول ۶۸۴ق/ ۱۸ ژوئیۀ ۱۲۸۵م بب ) به امضا رسید، حاکمیت
ممالیک بر تبنین تثبیت شد.
در سدۀ ۸ق/۱۴م تبنین و هونین ناحیۀ چهارم از قلمرو صفد، از
مملکت شام را تشکیل میداد.
در این زمان تبنین بر سر راهی بود که جنین را به حِطّین و سپس به صفد میپیوست.
پس از این، تا به حکومت رسیدن فخرالدین معنی، امیر دروزی (۹۹۴-۱۰۴۲ق) و سیطرۀ او بر
لبنان،
فلسطین و
سوریه، از وضع تبنین آگاهی نداریم. فخرالدین تبنین را به سرباز و سلاح تقویت کرد.
در این دوره تبنین مرکز بلاد بشاره (جبل عامل) بود که مشتمل بر ۸ تا ۹ بخش (مقاطعه) میشد. در ۱۰۲۶ق/۱۶۱۷م حسین یازجی حکومت آنجا را در مقابل ارسال
مالیات بر عهده گرفت.
در نیمۀ اول سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م قلعۀ تبنین ویران بوده است
و در ۱۱۶۳ق/۱۷۵۰م بود که عاملیان بازسازی آن را آغاز کردند.
(صالح تجدید بنای قلعه را به نصار، پدر ناصیف، از
آل علیالصغیر نسبت میدهد) در این دوره، حاکم تبنین از میان آل علی الصغیر (اسعد) انتخاب میشد.
هنگامی که آل علی الصغیر و دیگر خاندانهای عاملیان همگی زعامت ناصیف نصار (د ۱۱۹۵ق/۱۷۸۱م)، شیخ مشایخ جبل عامل را پذیرفتند، تبنین نقشی مهم در حیات سیاسی جبل عامل ایفا کرد. وی به اتفاق برادرش، ابوحمد نصار که در حکومت تبنین با وی شریک بود، گروههای عاملیان را برای دفع تجاوز و دفاع از عقیده و مقابله با عثمانیها برمیانگیختند.
شیخ ظاهر عمر (د ۱۱۹۶ق/۱۷۸۲م)، متحد ناصیف ــ که همچـون او ــ علی بک کبیر، والی مصر را در حرکت استقلالطلبانهاش بر ضد دولت عثمانی یاری میکرد،
یکچند قلعۀ تبنین را پس از ترمیم، پایگاه خویش قرار داد.
با کشته شدن رهبران سهگانه،
دولت عثمانی سلطۀ خود را بر تبنین بازیافت. اگرچه بعداً حاکم آنجا در پی ائتلاف علی زین، حاکم شحور، و حمزة بن محمد نصار کشته شد.
احمد پاشا جزار، سردار عثمانی (همین دانشنامه، مقاله جزار) که پیش از این ناصیف را از میان برداشته بود، در ۱۲۱۱ق/۱۷۹۶م بار دیگر به تبنین حمله کرد و شیخ زین خلیل بن موسی شحوری را به قتل رساند
و تبنین را با خاک یکسان کرد.
به نظر میرسد که تبنین در زمان جانشینان شیخ ناصیف بار دیگر آباد گشته است. گفته میشود که حمد بک (د ۱۲۶۹ق)، برادر زادۀ ناصیف، و پسر ابوحمد محمود نصار، قلعۀ تبنین را بازسازی کرد و آنجا را مقر حکمرانی خویش ساخت و قصر وی مجمع شعرا گشت. در این دوره، عاملیان نخستین بار به رهبری وی در کنار دولت عثمانی ایستادند.
وقتی علی بک اسعد، برادر زادۀ حمدبک به حکومت تبنین رسید، در عمران شهر کوشید و برخی از ادبا و علمای
شیعه را به تبنین دعوت کرد. علی بک تا ۱۲۸۲ق/۱۸۶۵م که دستگیر و روانۀ
دمشق شد، در تبنین حکومت کرد. با مرگ وی حکومت آل علی الصغیر در تبنین به پایان رسید و دولت عثمانی فرمانداری برای آنجا تعیین کرد. پس از
جنگ جهانی اول، تبنین اشغال و بناهای آنجا ویران شد و جز طاقها و برجهایی که تخریب آن ممکن نبود، چیزی برجای نماند و متروک گشت.
امروزه با وجود تحول در فنون نظامی و پیشرفتهبودن جنگ ـ افزارها، تبنین همچنان کلید امنیت سواحل جنوبی لبنان به شمار میرود. در تهاجم نیروهای اسرائیلی به جنوب لبنان در ۱۳۵۷ش/ ۱۹۷۸م تبنین، به ویژه منطقۀ قلعه و پیرامون آن هدف توپ و هواپیماهای آنان قرار گرفت. پس از این تهاجم که با مقاومت مردم منطقه روبهرو گردید، نیروهای بینالمللی حافظ صلح با استقرار در جنوب لبنان، تبنین را مقر اصلی خود قرار دادند.
تبنین از سدههای پیشین یکی از کانونهای علمی و فرهنگی به شمار میرفت و حلقهها و حوزههای درس از دیرباز در آنجا دایر بود.
این شهر دست کم از اوایل سدۀ ۸ق/۱۴م یکی از مراکز شیعۀ امامی بوده است.
از جمله علمای شیعۀ امامی که از تبنین برخاستهاند، میتوان از
فقیه و
محدث رجالی،
شیخ حسین تبنینی عاملی، مشهور به
ابن سودون، و شاگرد وی،
شیخ محمد بن علی عاملی تبنینی یاد کرد.
محمد بن علی تبنینی، شاگرد
شیخ بهایی (د ۱۰۳۰ق) و دارای تألیفاتی ارزشمند است که از آن جمله میتوان به جامع الاقوال فی علم الرجال و سنن الهدایة فی علم الدرایة اشاره کرد.
محمدتقی مجلسی (د ۱۰۷۰ق) از وی روایت کرده است.
شیخ زین بن خلیل بن موسی انصاری خزرجی عاملی شحوری (مق ۱۲۱۱) که به دست جزّار، سردار عثمانی، به شهادت رسید، در تبنین کتابخانهای مشتمل بر بیش از ۳ هزار جلد کتاب داشت که جزار آنها را سوزاند. از تألیفات اوست: تاریخ القبائل العربیة الداخلة الی جبل عامل.
از دیگر علمای متقدم تبنین، باید از
ایوب بن ابی بکر بن خُطلبا تبنینی (د ۶۸۶ق) یاد کرد که از
ابن اللتی روایت کرده است.
از خاندان برّی عالمان و ادیبانی صاحب نام همچون حسن بری و پسرش، احمد بری در تبنین نامبُردارند.
زینب فَوّاز (د ۱۳۳۲ق) ادیب، مورخ، نویسنده و پیشتاز نهضت زنان در جهان عرب نیز از تبنین برخاسته است.
تبنین امروزه نیز چهرۀ علمی، فرهنگی و تمدنی خود را حفظ کرده، و متخصصانی در شاخههای مختلف علمی تربیت کرده است؛ اما اوضاع ناآرام جبل عامل و جنگ لبنان که از ۱۳۵۴ش/۱۹۷۵م آغاز شد، موجب
مهاجرت بسیاری از اهالی آنجا به ایالات متحدۀ آمریکا و کانادا گردید.
این شهر اکنون دارای ادارات رسمی و تأسیسات و خدمات عمومی شهری، مانند مدارس، انجمنها و کانونها، بانکها، سازمان آب و بیمارستانهاست و خاندانهایی از طوایف مختلف در آنجا سکنا دارند.
(۱) آقابزرگ تهرانی، الذریعة.
(۲) ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء، به کوشش نزار رضا، بیروت، دارمکتبة الحیاة.
(۳) ابن اثیر،
الکامل فی التاریخ.
(۴) ابن تغری بردی، النجوم.
(۵) ابن جبیر، محمد، رحلة، به کوشش حسین نصار، قاهره، ۱۹۹۲م.
(۶) ابن خلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
(۷) ابن خلکان، وفیات الاعیان.
(۸) ابن سناء
الملک، هبةالله، دیوان، به کوشش محمدابراهیم نصر، قاهره، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۹م.
(۹) ابن شداد، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش سامی دهان، دمشق، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
(۱۰) ابن شداد، یوسف، النوادر السلطانیة، به کوشش محمداحمد دهمان، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۰م.
(۱۱) ابن طولون، محمد، القلائد الجوهریة، به کوشش محمداحمد دهمان، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۰م.
(۱۲) ابن عبدالظاهر، عبدالله، تشریف الایام و العصور فی سیرة
الملک المنصور، به کوشش مراد
کامل، قاهره، ۱۹۶۱م.
(۱۳) ابن عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۴) ابن فرات، محمد، تاریخ، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۹ق/ ۱۹۶۹م.
(۱۵) ابن قلانسی، حمزه، ذیل تاریخ دمشق، بیروت، ۱۹۰۸م.
(۱۶) ابوشامه، عبدالرحمان، عیون الروضتین، به کوشش احمد بیسومی، دمشق، ۱۹۹۲م.
(۱۷) ابوشامه، عبدالرحمان، کتاب الروضتین، بیروت، دارالجیل.
(۱۸) امین، حسن، دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، بیروت، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۷م.
(۱۹) امین، حسن، عصر حمد المحمود، بیروت، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
(۲۰) امین، محسن، خطط جبل عامل، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۲۱) حتی، فیلیپ، تاریخ لبنان، ترجمۀ انیس فریحه، بیروت، دارالثقافه.
(۲۲) حر عاملی، محمد، امل الآمل، به کوشش احمدحسینی، بغداد، مکتبة الاندلس.
(۲۳) حر عاملی، محمد، خاتمة تفصیل وسائل الشیعة، به کوشش محمدرضا حسینی جلالی، قم، ۱۴۱۲ق.
(۲۴) حموی، محمد، التاریخ المنصوری، به کوشش ابوالعید دودو، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۲۵) خالدی صفدی، احمد، لبنان فی عهد الامیر فخرالدین المعنی الثانی، به کوشش اسد رستم و فؤاد افرام بستانی، بیروت، ۱۹۶۹م.
(۲۶) دمشقی، محمد، نخبة الدهر، به کوشش مرن، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
(۲۷) ذهبی، محمد، العبر، به کوشش صلاحالدین منجد، کویت، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
(۲۸) ذهبی، محمد، المشتبه، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۹۶۲م.
(۲۹) رانسیمان، استیون، تاریخ جنگهای صلیبی، ترجمۀ منوچهر کاشف، تهران، ۱۳۵۶-۱۳۵۸ش.
(۳۰) رکینی، حیدر رضا، جبل عامل فی قرن (۱۱۶۳-۱۲۴۷ق)، به کوشش حسن محمد صالح، بیروت، ۱۹۹۸م.
(۳۱) زرکلی، اعلام.
(۳۲) سبط ابن جوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
(۳۳) صالح، حسنمحمد، تعلیقات و حواشی بر جبل عامل فی قرن (نک : هم، رکینی).
(۳۴) صدر، حسن،
تکملة امل الآمل، به کوشش احمد حسینی، بیروت، دارالاضواء.
(۳۵) صوری، ویلیام، الحروب الصلیبیة، ترجمۀ حسن حبشی، قاهره، ۱۹۹۲م.
(۳۶) طفیلی، جمیل و دیگران، اطلس لبنان و العالم، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۳۷) عمادالدین کاتب، محمد، الفتح القسی فی الفتح القدسی، به کوشش محمدمحمود صبح، بیروت، الدار القومیة للطباعة و النشر.
(۳۸) فریحه، انیس، معجم اسماء المدن و القری اللبنانیة، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۳۹) فقیه، محمدتقی، جبل عامل فی التاریخ، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۴۰) قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
(۴۱) لورته، لویس، مشاهدات فی لبنان، ترجمۀ کرم بستانی، بیروت، ۱۹۹۶م.
(۴۲) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۴۳) مرهج، عفیف بطرس، اعرف لبنان، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۴۴) مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفاء، به کوشش محمد حلمی محمد احمد، قاهره، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
(۴۵) مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۷م.
(۴۶) مولروینر، ولفگانگ، القلاع، ایام الحروب الصلیبیة، ترجمۀ محمدولید جلاد، دمشق، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۴۷) مهاجر، جعفر، جبل عامل تحت الاحتلال الصلیبی، بیروت، ۱۴۲۱ق/۲۰۰۱م.
(۴۸) نابلسی، عبدالغنی، رحلتان الی لبنان، به کوشش صلاحالدین منجد و استفان فیلد، بیروت، ۱۹۷۹م.
(۴۹) نعیمی، عبدالقادر، الدارس فی تاریخ المدارس، به کوشش جعفر حسنی، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه.
(۵۰) یاقوت حموی، معجم البلدان.
(۵۱) Britannica Atlas، Chicago، ۱۹۹۶؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تبنین»، شماره۵۷۶۴.