تبلیغ خویشاوندان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از اولویتهای
تبلیغ این است اول از بین خویشاوندان شروع شود، که
پیامبران هم به این اولویت امر شده بودند.
تبلیغ در بین خویشاوندان اولویت دارد.
واذ قال ابرهیم لابیه ءازر اتتخذ اصناما ءالهة... «(به خاطر بیاورید) هنگامی را که
ابراهیم به پدرش (عمویش) «
آزر» گفت: «آیا بتهایی را معبودان خود انتخاب می کنی؟! من، تو و
قوم تو را در
گمراهی آشکاری می بینم.»
وما کان المؤمنون لینفروا کآفة فلولا نفر من کل فرقة منهم طـآئفة لیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون. «شایسته نیست
مؤمنان همگی (بسوی میدان
جهاد)
کوچ کنند چرا از هر گروهی از آنان، طایفهای کوچ نمی کند (و طایفه ای در
مدینه بماند)، تا در
دین (و معارف و
احکام اسلام) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت بسوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان
پروردگار) بترسند، و خودداری کنند.»
معنای
آیه این است که: برای
مؤمنین سایر شهرستانهای غیر مدینه جایز نیست که همگی به جهاد بروند، چرا از هر شهری یک عده بسوی مدینة الرسول کوچ نمیکنند تا در آنجا
احکام دین را یاد گرفته و عمل کنند، و در مراجعت هموطنان خود را
با نشر
معارف دین انذار نموده، آثار مخالفت
با اصول و
فروع دین را گوشزد ایشان بکنند، تا شاید بترسند، و به
تقوا بگرایند.
احتمالی که بعضی از
مفسران داده اند این است که آیه حکم مستقلی را جدا از مباحث
جهاد بیان می کند و آن اینکه
مسلمانان وظیفه دارند که به عنوان یک
واجب کفایی از هر قوم و جمعیتی عده ای برخیزند، و برای فرا گرفتن معارف و تعلیمات اسلام به مراکز بزرگ اسلامی بروند، و پس از فرا گرفتن علوم، به
شهر و دیار خود بازگردند، و به تعلیم دیگران بپردازند.
اذ قال لابیه یـابت لم تعبد ما لایسمع ولایبصر... «هنگامی که به پدرش گفت: «ای
پدر! چرا چیزی را می پرستی که نه می شنود، و نه می بیند، و نه هیچ مشکلی را از تو حل می کند؟» یـابت انی اخاف ان یمسک عذاب من الرحمـن فتکون للشیطـن ولیا. «ای پدر! من از این می ترسم که از سوی
خداوند رحمان عذابی به تو رسد، در نتیجه از دوستان
شیطان باشی!»
در
حقیقت ابراهیم در اینجا دعوتش را از پدرش شروع می کند به این دلیل که نفوذ در نزدیکان لازمتر است همانگونه که
پیامبر اسلام ص نخست مامور شد که اقوام نزدیک خود را به
اسلام دعوت کند همانگونه که در آیه ۲۱۴
سوره شعراء می خوانیم و انذر
عشیرتک الاقربین. پس از آن، ابراهیم
با منطق روشنی، او را دعوت می کند که در این امر از وی تبعیت کند.
در این
آیات ابراهیم علیهالسّلام در خطابی که
با پدر خود دارد دو نکته را خاطر نشان می سازد، اول اینکه طریقه و مسلک او در
پرستش بتها طریقه ای لغو و باطل است، دوم اینکه نزد او
علم و معرفتی است که نزد پدرش نیست، و بر او لازم است که از وی پیروی کند تا به راه
حق دلالتش نماید، زیرا او در خطر
ولایت شیطان قرار دارد.
وانذر
عشیرتک الاقربین. «و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن.»
اگر بعد از
نهی رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از
شرک و انذارش، در جمله مورد بحث،
عشیره اقربین، یعنی خویشاوندان نزدیک تر را اختصاص به ذکر داد، برای افاده و اشاره به این نکته است که در دعوت دینی
استثناء راه ندارد و این دعوت، قوم و خویش نمی شناسد و فرقی میان نزدیکان و
بیگانگان نمی گذارد و مداهنه و سهل انگاری در آن راه ندارد و چون سنن و قوانین بشری نیست، که تنها در
بیگانگان و ضعفاء اجراء شود، بلکه در این دعوت حتی خود رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نیز
با امتش فرقی ندارد، تا چه رسد به اینکه میان خویشاوندان
پیغمبر با بیگانگان فرق بگذارد، بلکه همه را
بندگان خدا و خدا را مولای همه می داند.
بدون
شک برای دست زدن به یک برنامه انقلابی گسترده باید از حلقه های کوچکتر و فشرده تر شروع کرد، و چه بهتر اینکه پیامبر (ص) نخستین دعوت خود را از بستگانش شروع کند که هم سوابق پاکی او را بهتر از همه می شناسند و هم پیوند
محبت خویشاوندی نزدیک ایجاب می کند که به سخنانش بیش از دیگران
گوش فرا دهند، و از حسادتها و کینه توزیها و انتخاب موضع خصمانه، دورترند. بعلاوه این امر نشان می دهد که پیامبر (ص) هیچگونه مداهنه و سازشکاری
با هیچکس ندارد حتی بستگان مشرک خود را از
دعوت به سوی
توحید و حق و
عدالت استثنا نمی کند.
واذ قال لقمـن لابنه وهو یعظه یـبنی لاتشرک بالله ان الشرک لظـلم عظیم «(به خاطر بیاور) هنگامی را که لقمان به فرزندش- در حالی که او را
موعظه می کرد- گفت: «پسرم! چیزی را همتای خدا قرار مده که
شرک ،
ظلم بزرگی است.» یـبنی اقم الصلوة وامر بالمعروف وانه عن المنکر واصبر علی ما اصابک ان ذلک من عزم الامور. «پسرم!
نماز را برپا دار، و
امر به معروف و نهی از منکر کن، و در برابر مصایبی که به تو می رسد شکیبا باش که این از کارهای مهم است!»
اذ قال لابیه و قومه ماذا تعبدون. «هنگامی که به پدر و قومش گفت: «اینها چیست که می پرستید؟»
(و اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنی لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم).
لقمان در انذار پسرش قبل از هر چیز به سراغ اساسی ترین مساله عقیدتی میرود و آن مساله "توحید" است،
توحید در تمام زمینه ها و ابعاد، زیرا هر حرکت تخریبی و ضد الهی از شرک سرچشمه می گیرد، از
دنیا پرستی مقام پرستی،
هوا پرستی، و مانند آن که هر کدام شاخهای از شرک محسوب می شود. همانگونه که اساس تمام حرکتهای صحیح و سازنده، توحید است، تنها دل به خدا بستن و سر بر فرمان او نهادن و از غیر او بریدن و همه بتها را در آستان کبریایی او در هم شکستن! قابل توجه اینکه لقمان حکیم، دلیل بر نفی
شرک را این ذکر می کند که شرک ظلم عظیم است، آن هم
با تعبیری که از چند جهت، تاکید در بر دارد.
"...... یا بنی لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم" عظمت هر عملی به عظمت اثر آن است، و عظمت
معصیت به عظمت کسی است که نافرمانی اش می شود، چون که مؤاخذه عظیم نیز عظیم است، بنا بر این بزرگترین
گناهان و نافرمانی ها نافرمانی خدا است، چون عظمت کبریایی همه از او است، و فوق هر عظمت و کبریایی است، چون خدایی است بی شریک، و بزرگترین نافرمانیهای او این است که برایش شریک قائل شوی.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تبلیغ خویشاوندان».